ماهان شبکه ایرانیان

زبان فهم تسبیح اشیاء چگونه محقق می شود؟

حمد موجودات و تسبیح موجودات یکی از آن حقایقی است که همراه باوجود موجودات هست، منتها درک خاصی لازم دارد که انسان این همراهان حقیقی را درک و کشف کند، برای برخی اولیاء به طور خاص ظاهر و نمودار شده است، استاد محمدباقر تحریری در ادامه شرح دعای افتتاح به شرح و تبیین فقره دیگری از دعای افتتاح پرداخته اند که در ادامه تقدیم می گردد.

زبان فهم تسبیح اشیاء چگونه محقق می شود؟

زبان فهم تسبیح اشیاء چگونه محقق می شود؟

حمد موجودات و تسبیح موجودات یکی از آن حقایقی است که همراه باوجود موجودات هست، منتها درک خاصی لازم دارد که انسان این همراهان حقیقی را درک و کشف کند، برای برخی اولیاء به طور خاص ظاهر و نمودار شده است، استاد محمدباقر تحریری در ادامه شرح دعای افتتاح به شرح و تبیین فقره دیگری از دعای افتتاح پرداخته اند که در ادامه تقدیم می گردد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ بِجَمِیعِ مَحَامِدِهِ کلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نِعَمِهِ کلِّهَا

ستایش پروردگار متعال، به جهت کمالاتی است که از آن ساحت مقدس ظهور پیدا کرده است. گاهی توجه ما به کمالات الهی به طور تفصیلی است، و گاهی به صورت اجمالی است، در این قسمت، یک توجه اجمالی به تمامی نعمات پروردگار متعال اعم از ظاهری و باطنی شده است «وَ أَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»[1] خدای متعال نعمت های ظاهری و باطنی اش را بر شما سرازیر کرده است.

مراد از نعمت باطنی چیست؟

 اما اینکه مراد از این نعمت های باطنی چیست؟ شاید معنای نعمت های باطنی فیوضات الهی باشد که باید دقت بیشتری به نعمت بودن آن ها کرد، به گونه ای که انسان در ابتدای امر به وجودش و نعمت بودنش پی نمی برد، مانند نعمت دین که از نعم باطنی است؛ گرچه ما نمی توانیم نعم پروردگار را احصاء کنیم «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[2] اما توجه اجمالی به نعمت های الهی به گونه ای ادا حق الهی را ایفاء می کند.

حقیقت ستایش و مراتب آن

مطلب بعد اینکه ستایش مخصوص انسان نیست، بلکه همان طور که قرآن کریم بیان می فرماید هر موجودی با زبان حال، یا قال، ستایشگر حق تعالی است، «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم »[3] هیچ چیزی نیست الا اینکه ستایشگر خدای متعال است، ستایش حق تعالی فرع بر درک اجمالی حق تعالی است و درک اینکه این نعمت از اوست، بنابراین از این آیه مبارکه می توان استفاده کرد هر موجودی به حسب مرتبه وجودی خودش نوعی درک نسبت به پروردگار متعال و درکی نسبت به خودش و اینکه این وجود و شئون وجودی اش از اوست دارد و پس ازاین درک ها ستایشگر حق تعالی است که همه این وجود و شئون وجودیِ خود را ظهور کمالی از کمالات الهی اظهار می کند که هست، اما درک این مسائل برای ما با همین تحلیل های عقلی است که به طور صحیح نحوه وجودی موجودات با مبانی عقلی یا نقلی تحلیل بشود تا برخی واقعیت ها را مفهوماً کشف کنیم، قرآن کریم می فرماید: «وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم» شما تسبیح موجودات را درک نمی کنید، یعنی حقیقت آن تسبیح با این درک های عادی قابل درک نیست و اگر انسان بخواهد آن حقایق را درک کند، باید از این درک های عادی خارج بشود چراکه خود انسان هم ازجمله این اشیاء است، «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» اجزاء وجودی خودش از مصادیق همین «شیء» است تا موجودات خارج از خودش.

زبان فهم تسبیح اشیاء چگونه محقق می شود؟

البته این درک ها شرایط و مقدماتی لازم دارد، و آن لطافت خاص روحی است و انسان باید آن توجهات خاص روحی اش را به حق تعالی با طاعات و التزام مستمر به عبودیت شکوفا کند، تا حقایقی را که دارد منعکس کند، وجود انسان آینه ای است که بازگوکننده تصاویر است ولی روی این آینه را زنگارها و غبارهای غلیظ و رقیقی پوشانده است و با معیت انسان در این عالم، این غبارها به سوی او آمده است و انسان به این عالم آمده تا این غبارها را کنار بزند، لذا تعبیر مولا علی (ع) در رابطه باهدف انبیاء (ع) تعبیر بسیار لطیفی است، که فرمودند: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یذَکرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ وَ یحْتَجُّوا عَلَیهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول »[4] این گنجینه هایی که خدای متعال از عقول به بشر داده است، تحت پوشش است و به صورت معدن شده است، دستورات انبیاء (ع) این موانع را کنار می زند، حقایقی را که خدای متعال در فطرت بشر نهاده است را برمی انگیزاند انبیاء آمده اند تا انقلابی در وجود انسان به پا کنند و انسان را از این خواب غفلتی که از لوازم عالم طبیعت است مبعوث کنند و برانگیزانند.

آخوند کاشی نمونه ای از اهل معرفت

به هرحال، حمد موجودات و تسبیح موجودات یکی از آن حقایقی است که همراه باوجود موجودات هست، منتها درک خاصی لازم دارد که انسان این همراهان حقیقی را درک و کشف کند، برای برخی اولیاء به طور خاص ظاهر و نمودار شده است، مرحوم آخوند کاشی رضوان الله تعالی علیه استاد اخلاقی آیت الله العظمی بروجردی که در تخت فولاد اصفهان مدفون هستند چنین قوتی داشتند وقتی ایشان در مدرسه ذکر می گفته اند، درودیوار هم با ایشان ذکر می گفتند و آن قدر قوی بوده است که دیگران هم این ذکر را درک می کرده اند، این مسائل وجود دارد و امیدواریم با عنایت پروردگار و استعانت اولیائش ما هم بهره ای از این حقایق ببریم و جایش در این حوزه هاست. باید تلاش عمیقی در حوزه ها بشود، و انسان غیر از علوم متعارف دنبال علوم دیگری هم باشد و هر یک از این علوم شرایط و تلاش خاصی لازم دارد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا مُضَادَّ لَهُ فِی مِلْکهِ وَ لَا مُنَازِعَ لَهُ فِی أَمْرِه

حاکمیت حق متعال در عالم چگونه است؟

ستایش مطلق برای خداوند است که در حاکمیتش ضدی ندارد، و منازعی در اداره امورش وجود ندارد، اداره کننده موجودات در هستی و شئون تکوینی هستی مستقلاً جز خدای متعال نیست که این معنا ناظر به توحید ربوبی و تدبیری خدای متعال است، «یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ»[5] البته این دیدگاه منافاتی با اعتقاد به وسایط در تدبیر خدای متعال ندارد که خدای متعال در ربوبیت و تدبیرش، وسایطی را آفریده است و معنای این وسایط کنار رفتن خدای متعال در تدبیر و واگذاری نیست تا مسئله شرک درست بشود که مشرکین به این قائل بودند که خدای متعال ارباب را ایجاد کرده است و هرکدام از این ها استقلال در تدبیر دارند که استدلالات قرآنی این استدلال را نفی می کنند «ِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار» [6] لکن وساطت در تدبیر یعنی این تدبیر از آن منبع اعلی به مراتب پایین تر ظهور می کند و خدای متعال از این طریق تدبیرش را همواره اعمال می کند.

برای درک بهتر این معنا در قالب مثال به وجود انسان و شئون وجودی او مثالی بیان می شود: وجود انسان وجودی دارد که در وجود و شئون وجودیِ مثال عالم اله است و این مثال ها به گونه ای از مباحث معرفت النفس است که به گونه ای معرفت الرب را به دنبال دارد و انسان باید نظام اداره خودش را ملاحظه کند که شئون وجودی اش چگونه اداره می شود، آدمی در انجام کارها باید ابتدا فکر کند البته برخی کارها هستند که به صورت طبیعی انجام می شوند و نیاز به فکر کردن ندارند، اما کارهای انسانی که نیاز به فکر و چیدن مقدمات و انتخاب و فراهم کردن شرایط را دارند نیازمند فکر هستند و این مقدمات انجام و نتیجه گرفته می شود که این کار خوب است که این نتیجه گیری محصول عقل نظری است و در مرحله بعد عقل عملی امر به انجام آن فعل می دهد و می گوید: باید این فعل خیر را انجام بدهی پس باید دنبال انجامش بود و به قوای پایین تر که قوای خیالی است فرمان می دهد تا مقدمات را ترسیم و جزئی کنند که چه کاری چه مقدماتی دارد، بعد این مرتبه درک های جزئی خیالی پایین تر می آید و اعصاب هر عضوی را تحریک می کند که آن کار را انجام بدهد.

وقتی ما فرمانروای عالم را کمال مطلق الهی که غنی و مستقل بالذات است بدانیم، در اداره عالم هیچ مضادی ندارد و همه موجودات در تحت فرمان او هستند بنابراین هر موجودی که وجود پیدا می کند و خواصی بر آن مترتب می شود بی واسطه یا باواسطه تحت حاکمیت خدای متعال هستند چه موجودات شریفی که می توانند بدون واسطه از حق تعالی فیض هستی و کمال هستی را بگیرند و بقیه مراتب وجود که باواسطه فیض را دریافت می کنند تحت حاکمیت خدای متعال هستند مانند قوه عقلانی نسبت به من تا قوای مادی که باواسطه تحت فرمان هستند، قوه عقلانی به گونه ای بی واسطه تحت حاکمیت من هستند که هرکدام محکومیتشان به حاکمیت من خصوصیات خاص خودش را دارد و هر چه موجود محدودتر باشد، شرایط اداره اش بیشتر است، و هر چه موجود وسیع تر باشد، شرایط اداره اش کمتر است که این بحث ها سرنخ هایی برای بحث های معرفتی عمیق تر است.

پی نوشت ها

[1] لقمان 20

[2] نحل 18

[3] اسرا 44

[4] نهج البلاغه: خطبه 1. (صبحی صالح)، ص: 43

[5] سجده 5

[6] یوسف 39

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان