نگهداری از حیوانات خانگی این مشکل را به آسانی غیر قابل تصوری حل می کند و کودک می تواند با نگاهی همچون والد به حیوان خود، بردباری و شکیبایی جنسی را از گذر آموزش همین امر به حیوان غریزه منش، فرا گیرد و از درگیر شدن در روابط جسورانه و گاه ویرانگر-به ویژه در سنین آغاز نوجوانی و جوانی- پرهیز نماید. مفهوم«نگاه و نوازش خوب و بد» را به کامل ترین صورت می توان در زمینه نگهداری از حیوانات خانگی دست آموز به کودک آموزش داد. در پرتو همدم و همدل بودن با سگ و اسب خوب تربیت شده می توان به خوبی آموزه های ارزشمند انسانی همچون صداقت، شرافت، نجابت و محبت را همان سال های شکل گیری بخش عمده شخصیت-یعنی زیر هشت یا ده سالگی- به کودک یاد داد. باید دانست که عشق و وابستگی شیفته گونه سگ به آدمی نزدیک ترین گونه عشق، صمیمیت و همبستگی به حالت مادرانه آن است و با بازنمایی آن می تواند به درمانگر داده های فراوانی از چگونگی ارتباط فرد با ابژه محبوب خردسالی اش ارائه نماید. به این ترتیب حیوان درمانی-و به ویژه سگ- افزون بر اینکه به دلیل واکنش سرشار و خونگرمانه اش، نقش تسکین دهی و آرامش بخشی بی رنگ و شتابان دارد، به خوبی در نقش یک«وسیله نقلیه» برای تبادل افکار و احساسات میان بیمار و نمای ابژه دلبسته عمل می آید. این موجود زنده بسیار بیشتر و فراتر از یک عروسک پشمالو یا اسباب بازی بی جان این نقش را ایفا می کند. حیوانات به خوبی مهری سرشار را ارائه می نمایند و در همین حال به دنبال جلب محبت اطرافیان خویش هستند. توانایی سگ و اسب در پاسخ به دستورات می تواند به رشد و تکامل مهارت های لازم در بیمار هم چون«خود باوری» و«اعتماد به خویشتن» بینجامد. از این رو، سود جستن از حیوانات درمانی می تواند«تجربه ای چند حسی» برای رشد و پیشرفت روان شناختی بیمار بر شمرده شود.
البت خود درمانگر نیز می تواند جایگاه یک«شیء انتقالی» را پیدا کند، اما حیوانات-و به ویژه سگ و اسب- بهترین وسیله های انتقالی اند که بیمار به گونه ای گذرا احساسات، هیجانات و نیازهایش را با او در میان می گذارد تا رشد پیدا کرده و بتواند به سوی«استقلال و خود بسندگی درونی» بیشتری گام بر دارد. جالب آن جاست که در قیاس با رابطه میان بیمار و درمانگر، ارتباط بین بیمار و حیوان دست آموز کمتر پایه«وابستگی» بوده و بیشتر بر بنیاد«اعتماد و پذیرش» استوار می گردد. در چنین حالتی حیوان درمانی درمانگر می تواند هم چون فرآیندی افزوده شده بر انتقال افکار درمانگر به بیمار عمل کند؛ البته این به آن معنا نیست که رابطه میان حیوان و بیمار جایگزین ارتباط بیمار با درمانگر می شود. تماشای صمیمیت و نزدیکی میان درمانگر و حیوان درمانی کلینیک او به تسهیل برقراری رابطه درمانی و پیدایش اشتیاق به حضور در جلسه های درمانی می انجامد. حیوان خانگی می تواند ما را در گذار از لحظات دشوار زندگی یاری داده و به سوی شرایط بهتر و روزهای آسوده تری سوق دهد. به ویژه اینکه روابط خوب میان درمانگر و حیوان درمانی اش می تواند به روند درمان گسترش یافته و به پیدایش ارتباط نیرومند و اعتماد استوار درمانی بین بیمار و درمانگر کمک فراوانی نماید. حس فرمانبرداری سگ می تواند به باز آفرینی احساس از دست رفته«خود ارزشی و خود بسندگی» بسیار کمک کند، در عین حال که یک«ارتباط آشکار و واقعی» و تمرینی برای ارتباط با تجربه های زندگی واقعی است. کامیاب شدن در آموختن یک کار خاص به حیوان-به ویژه سگ و اسب- با رشد احساس پیشرفت و تقویت تصور و درک خویش همراه است. بدین ترتیب، چنین بر همکنشی میان آدمی و حیوان می تواند به گونه ای پیوسته به تقویت کردار پسندیده و کم رنگ شدن رفتار ناپسند بینجامد. به ویژه فرد می تواند مهربانی و وفاداری را در کنار یکدیگر از سگ خود یا درمانگر به خوبی و همدلانه بیاموزد. بنابراین«سود جستن از حیوانات درمانی» می تواند موجب تسهیل رشد روانی-اجتماعی طبیعی و یا بازسازی یک رشد روانی-اجتماعی آسیب دیده شود. در چنین رویکرد درمانی ای، روان درمانگر کار آزموده می تواند یک سری مداخلات ساختاری و زیر ساختاری سودمند و اثر بخش را بر بیمار انجام دهد. این رویکرد در شکل گروه درمانی می تواند به رشد و پیشرفت انسجام میان اعضای گروه بینجامد و در همین حال سرچشمه پدید آوردن«خودآگاهی» و دست یابی به بینش در آن ها شود. بر همکنش دو سویه میان گروه و حیوان درمانی، و بازتاب مشاهدات از سوی درمانگر بر اساس این رویکرد درمان گروهی است.
سود جستن از حیوانات در درمان اختلالات روانی-رفتاری در زندانیان منجر به کاهش مشکلات رفتاری، کشمکش ها و ستیزه جویی ها، افزایش بر همکنش های مثبت بین زندانیان و نیز زندان بانان، پیدایش انگیزه برای رشد مهارت های زندگی اجتماعی در مجرمان، افزایش بردباری و شکیبایی در برابر ناکامی ها و به این ترتیب کاهش خشونت و پرخاشگری شده است.
تجربه نگهداری گذرا از سگ های بد یا بی سرپرست از سوی افراد بزهکار به تقویت حس ارزشمندی و کرامت انسانی آنان و کامیابی آن ها در انجام کاری خوب و سودمند انجامیده است.
مهربانی بی غل و غش و وفاداری همیشگی سگ همدم زندانیان و دم همواره جنبان او می تواند برای زندانی آموزنده باشد. کوشش های پی گیر زندانی نا آرام برای آرام و شادمان ساختن سگ همدمش به بهترین گونه می تواند در تنش زدایی از زندانی و آرامش بخشی به او سودمند واقع شود. به این ترتیب همدم و همجوار بودن با سگ در زندان، می تواند جنبه های رفتار درمانی بسیار سودمندی داشته باشد. در آغوش گرفتن سگ می تواند احساس امنیت و آسودگی را به زندانی منتقل نماید. فرد خطا کار به خوبی یاد می گیرد که چگونه خود او نیز همچون سگ هم بندش می تواند با حفظ و تقویت تغییرات مثبت و پیشگیری و زدودن کارهای منفی و نادرست مورد تشویق قرار گرفته و به آغوش گرم و پذیرای اجتماع باز گردد.
درمان به گونه«باغ وحش درمانی»، برای کودکان-به ویژه برای کودکان دچار اختلالات رفتاری و کم دقتی- به عنوان الگویی از شیوه تداخل و قواعد و قانون های بر همکنش آدم، حیوان و طبیعت بسیار اثرگذار و آموزنده است.
«درمان با حیوانات» به طور کلی یک نوع درمان معنوی-اخلاقی است که در آن افراد از کودکی می توانند«پذیرش و اعتماد به خویشتن»، «مسئولیت پذیری اجتماعی»، «به دست آوردن مهارت های زندگی اجتماعی و درک متقابل» و«احترام به دیگر آفریده ها در بستر هم بسته آفرینش» را تمرین نموده و فرا گیرند.
اهداف معمول سود جستن از حیوانات در درمان
اختلالات روانی-رفتاری عبارتند از:
* بهبود مهارت های اجتماعی
* تشخیص روشن تر وضعیت روانی فرد
* فراهم آوردن شادکامی، هیجان و عاطفه
* ابراز غم و اندوه
* بهبود اعتماد به خویشتن
* اصلاح واقعیت سنجی در فرد
* رشد و پیشرفت همکاری و همدلی
* اصلاح توانایی حل مسئله
* اصلاح تمرکز و توجه
* کاهش کردارهای مداخله جویانه تکانشی
* اصلاح توانایی در بیان احساسات
* کاستن از اضطراب تعمیم یافته
* کاهش خشونت و پرخاشگری
* اصلاح توانایی دوباره اعتماد نمودن به دیگران
* یادگیری درباره بر هم کنش مناسب
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30