آدمخواری چیزی است که حال انسان را به هم می زند و نمی توان تصور کرد که بشر به هر دلیلی گوشت همنوع خود را بخورد. از آن گذشته همه بر این باورند که این عادت تهوع آور مربوط به روزگاران گذشته و جوامع وحشی و غیرمتمدن بوده و دیگر ردی از آن دیده نمی شود. به عبارت دیگر تنها چیزی که در مورد قضیه ی آدمخواری می دانیم این است که قبایلی وحشی در آفریقا یا آمریکای شمالی و جنگل های انبوه آمازون وجود داشته که انسان های دیگر را گرفته، سلاخی کرده و می خوردند.
هر چند این موضوع صحت دارد اما باید بدانید که در کمال شگفتی آدمخواری در دوران کنونی نیز رخ داده و همچنان مواردی از این عمل قبیح و هولناک در میان جوامع متمدن امروزی نیز دیده می شود. جالب تر این که برخی از افراد در کمال ناباوری بخشی از بدن خود را قطع کرده و می خورند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم 9 مورد از آدمخواری هایی که در عصر حاضر رخ داده و طی آن افراد گوشت بدن خود و دیگران را خورده اند را برای شما بازگو کنیم.
1- زن استرالیایی که همسر سابقش را کشته و آن را به عنوان شام برای بچه هایش سرو کرد
کاترین نایت یک زن استرالیایی بود که سابقه ی بسیار بدی در روابط زناشویی خود داشت. او دندان های مصنوعی یکی از شوهران سابقش را خرد کرده بود و در موردی دیگر گلوی توله سگ دو ماهه ی شوهر دیگرش را جلوی چشمان برید. پس از درگیری با شوهر جدیدش که جان چارلز توماس پرایس نام داشت، کاترین در سال 2000 با چاقوی سلاخی 37 ضربه به بدن او وارد کرده و سپس پوست شوهرش را کند و آن را از قلاب قصابی موجود در استراحتگاه خانوادگیشان آویزان کرد. در ادامه بدن او را قطعه قطعه کرده و سرش را در داخل کتری قرار داده و روی اجاق گاز گذاشت.
همچنین از گوشت ران او کباب درست کرده و همراه با سبزیجات و آبگوشت برای فرزندان آقای پرایس سرو نمود. البته خوشبختانه قبل از بازگشت بچه های آقای پرایس به خانه، پلیس موفق شد جنایت کاترین نایت و ضیافت آدمخواری خوفناک او را کشف کند.
2- خواننده موسیقی راکی که بعد از بریده شدن انگشت دستش در یک تصادف آن را خورد
دیوید پلیپنز اهل کولچستر در اسکس در یک تصادف موتور سیکلت به شدت از ناحیه ی دست دچار صدمه شد. وقتی که وی پس از چند روز صدمه ای که به دستش وارد شده بود را به پزشک نشان داد، یکی از انگشت هایش سیاه شده بود و به او گفته شد که انگشت مذکور باید قطع شود. پلیپنز نیز با این موضوع موافقت کرده و پس از جراحی خواست که انگشتش را با خود به خانه ببرد. پزشکان نیز که از نیت پلیپنز هیچ اطلاعی نداشتند با این موضوع موافقت کردند. پلیپنز که مردی 30 و چند ساله و یک مبل ساز کارکشته نیز بود از دیرباز به آدمخواری علاقه نشان می داد و در این مورد بسیار کنجکاو بود.
وی در این باره می گوید:” همیشه دوست داشتم بدانم که گوشت انسان چه مزه ای می دهد. اما این موضوع یک تابو محسوب می شد. افراد نمی توانند به راحتی آدمخواری بکنند چون این کار غیرقانونی است. به همین دلیل بعد از جراحی انگشتم به این نتیجه رسیدم که کسی به خاطر خوردن گوشت بدن خودم مرا به دادگاه نخواهد کشاند. به همین دلیل تصمیم گرفتم انگشتم را پخته و بخورم. بدین ترتیب دیگر کنجکاوی ام برطرف می شد”.
او با افتخار از این واقعه برای نوادگانش عکس گرفته و استخوان های دستش را نیز نگه داشته و عکس های مربوط به ان را در صفحه ی فیسبوکش قرار داده است. اگر چه واکنش های متفاوتی در میان دوستان او نسبت به این کار پلیپینز رخ داد اما همانطور که فکر می کرد هیچ گاه برای این کار به دادگاه کشانده نشد.
3- آدمخواری که قربانی اش را از طریق اینترنت پیدا کرد
داستان خوفناک پیدا کردن یک قربانی مشتاق توسط یک آدمخوار و خوردن او به اندازه ی کافی ترسناک هست که شما را در هنگام استفاده از اینترنت بترساند. آرمین میوز، متخصص کامپیوتر، همیشه در رویای کشتن یک انسان و خوردن او به سر می برد و این رویا از 12 سالگی همراه او بود. وی گفته است که در آن دوران یک بار قرار دادن یکی از دوستان مدرسه ای خود در یک میله ی کباب و برشته کردن او را تجسم کرده است.اما این آرزو برای تحقق یافتن مستلزم سپری شدن 29 سال و فرستادن 430 ایمیل بود. وی برای پیدا کردن یک قربانی مشتاق در اتاق های گفتگوی اینترنتی پیام می گذاشت و اعلام می کرد که به دنیال یک مرد جوان خوش هیکل 18 تا 30 ساله برای سلاخی کردن می گردد.
در نهایت یک تکنیسین کامپیوتر 43 ساله پاسخ میوز را داد. این مرد برلینی ماشینش را فروخت و با نوشتن نامه ای درخواست چند روز مرخصی برای انجام یک کار شخصی را داد و سپس به خانه ی میوز در روتنبرگ در مناطق مرکزی آلمان رفت و در نهایت این دو توافق کردند که بخش کوچکی از بدن این مرد که برند براندز نام داشت را بریده و بخورند. میوز سپس تکه بریده شده از بدن مهمان خود را در یک ماهیتابه همراه با نمک، سیر و فلفل سرخ کرد و هر دو ان را خوردند. سپس در حالی که دوربینی در دست داشت با یک چاقوی بلند ضربه ای به سینه ی براندز وارد کرد. او در اعتراف خود گفته بود:” احساس غیرقابل وصفی داشتم”.
سپس از گوشت بدن او حدود 25 تا 30 کیلوگرم فیله درست کرده و در بسته بندی های مجزایی با برچسب هایی مانند «استیک»، «فیله»، «دنبه»، «ژامبون» و «بیکن» در فریزر خود قرار داد و در مدت 7 ماه هر از چند گاهی قسمت هایی از آن را روی کباب پز خانگی اش کباب می کرد. اولین غذایی که او از گوشت قربانی اش درست کرد «استیک ران» بود که آن را همراه سیر و سیب زمینی سرخ کرده و کلم بروکلی و آغشته به انگور کبرنه فرانسوی سرو کرده بود. وی گفته است:” می توانم بگوییم که مزه ی آن بسیار خاص و شبیه گوشت گوساله بود.
افراد پلیس در جستجوی کتابخانه ی او کتاب هایی در مورد پختن غذای انسان در میان مجموعه ای از ویدیوهای والت دیزنی پیدا کرده بودند که در آن ها دستورهایی در مورد نحوه ی پختن «کبد یک مرد جوان» و دیگر اعضای بدن او دیده می شد. جالب این که آدمخواری در آلمان جرم محسوب نشده و او تنها به دلیل قتل محاکمه خواهد شد.
4- آدمخوار برهنه ای که صورت مرد دیگری را خورد
در سال 2012، گزارش شد که یک مرد برهنه در شهر میامی در حالی که داشته صورت مرد برهنه ی دیگری را می خورد که در یک آزادراه در شهر کنارش دراز کشیده بود، توسط نیروهای پلیس کشته شده است. یکی از شاهدان این آدمخواری گفته که ای صحنه هولناک ترین چیزی بوده که در تمام عمرش دیده است. رودی یوجین بعد از این که به هشدارهای یک پلیس محلی برای دور شدن از رونالد پوپو توجهی نکرد به ضرب گلوله ی او به قتل رسید و قربانی نیز در نتیجه ی جراحات شدیدی که برداشته بود روانه ی بیمارستان شد. جالب این که دوربین هایی در محل وقوع این حادثه ی غیرانسانی و هولناک قرار داشت که تصاویر آن را ضبط کرده بودند.
رونالد پوپو (سمت راست) و رودی یوجین آدمخوار (سمت چپ)
افسر پلیس در نتیجه ی درخواست یک شاهد عینی به مرد آدمخوار نزدیک شده و از او خواست از مردی که بخش زیادی از صورت او خورده شده بود فاصله بگیرد. بعد از این که مرد آدمخوار به اخطار افسر پلیس توجهی نکرد، پلیس مذکور به وی شلیک کرد. به گفته ی شاهد عینی افسر پلیس 6 گلوله به شخص آدمخوار شلیک کرده بود. این شاهد که لری وگا نام داشت گفته است:” من به او گفتم که از او جدا شود ولی او هیچ توجهی نمی کرد و همچنان به خوردن ادامه می داد. وقتی که افسر پلیس به او اخطار داد وی سرش را بالا گرفت در حالی که قسمتی از گوشت صورت مرد دیگر در دهانش بود و خرناس می کشید”.
5- توریست آلمانی که در جزیره ای در اقیانوس اطلس توسط آدمخواران خورده شد
استفان رامین، توریستی 40 ساله اهل آلمان بود که از جزیره ی «نوکو هیوا» (Nuku Hiva) در اقیانوس اطلس دیدن می کرد. اما دیگر دیده نشد و بقایای جسد او در محلی پیدا شد که قبایل بومی در آن جا حضور داشتند و به آن ها عادات آدمخواری نسبت داده می شد. استفان همراه با نامزد 37 ساله اش، هیک دورش، در سال 2011 و در جریان یک سفر دریایی برای استراحت در این جزیره پیاده شده بودند. وی در این جزیره به کمک یک راهنما به نام هنری هایتی به شکار بز وحشی رفت که در جزیره ی نوکو هیوا که در فاصله ی 930 مایلی شمال شرقی تاهیتی قرار دارد یک سنت مرسوم است.
هنری تاهیتی
پس از مدتی راهنما بدون استفان بازگشت و ادعا کرد که اتفاقی رخ داده و در ادامه به نامزد او حمله کرده و او را به درخت بست. دورش موفق شد فرار کند و ماجرا را با پلیس محلی در میان بگذارد. در ادامه پلیس محلی جستجوهایی را برای پیدا کردن راهنمای بومی مذکور انجام داد و در نهایت با بقایای یک انسان شامل استخوانه ها، دندان ها، استخوان آرواره و مقداری فلز ذوب شده را پیدا کردند که بعد از آزمایش مشخص شد فلز استفاده شده در ترمیم دندان ها بوده وآزمایشات دی ان ای نشان داد که این بقایا متعلق به استفان رامین است.
6- آدمخوارهای روسی که برادر خود را خوردند
در سال 2009، دو مرد روسی در تلاش برای پنهان کردن قتل برادر خود به مدت 6 ماه از گوشت او تغذیه کردند. این دو برادر با نام های تیمور، 28 ساله و مراد، 23 ساله اعتراف کردند که برادرشان رافیز را کشته و سپس او را خورده اند. پلیس زمانی به این دو برادر مشکوک شد که آن ها گزارش دادند که برادرشان گم شده است اما جزییات متناقضی در مورد جزییات گم شدن او ارائه دادند. افراد پلیس بعد از حمله به خانه ای آن ها اسکلت رافیز که گوشت و پوست آن کاملاً جدا شده و در باغچه دفن شده بود را پیدا کردند. تیمور گفت که ترجیح داده گوشت برادرش را بخورد و به زندان بازنگردد زیرا قبلاً 10 سال را به جرم قتل همسایه اش در زنددان سپری کرده بود.
وی در این باره گفته است:” بله ما تصمیم گرفتیم او را بخوریم. نمی خواستم به پشت میله های زندان برگردم، به همین خاطر سرش را قطع کردیم و دفن کردیم و بدنش را نیز به چند تکه تقسیم کرده و در یخچال گذاشتیم و به مدت 6 ماه گوشت بدن او را می پختیم و می خوردیم”. تیمور برادرش را به خاطر زندان رفتن خود مقصر می دانست زیرا رافیز باعث شده بود که او به خاطر قتل همسایه اش دستگیر شود. وی همچنین ادعا کرد که در دعوایی که بین او و رافیز صورت گرفته، برادر کوچکشان مراد طرف او را گرفته و در قتل رافیز به او کمک کرده است.
7- دو مردی که پس از گم شدن در سیبری جنازه ی دوست مرده خود را خوردند
4 مرد در حالی که از خانواده های خود خداحافظی می کردند با روحیه ای بالا سوار جیپ شده و برای یک سفر ماجراجویانه در ایام تعطیلات که از قبل برای آن برنامه ریزی کرده بودند به راه افتادند. مقصد آن ها منطقه ای بکر در گوشه ی شرقی سیبری بود که خرس ها و گرگ ها در آن جولان می دادند. هر کسی جرأت سفر به این نقطه از سیبری را نداشت اما این مردان جوان در خود شجاعت و استقامت سفری به این سختی را می دیدند. آن چه که پس از ورود آن ها به این منطقه ی سرد و وحشی رخ داد با ابهاماتی همراه است و داستان سرگردانی 4 ماهه ی آن ها دل انسان را به درد می آورد. بعد از 4 ماه دو نفر از این مردان زنده به خانه بازگشتند و یکی هم هنوز مفقودالاثر بوده و جسد مرد چهارم نیز که آندری کوروچینا نام داشت و 44 سال سن داشت به صورت اتفاقی پیدا شد.
ابتدا تصور می شد که وی در سرمای سخت منطقه از بین رفته است اما سپس تحقیقات پلیس واقعیتی دردناک را مشخص کرد. پلیس دریافت که بدن او خورده شده و در نهایت به این نتیجه رسید که دوستانش قسمت هایی از بدن او را خورده اند تا زنده بمانند. این دو نفر که الکسی گورولنکو و الکساندر عبدالایف نام داشتند اصرار داشتند که پس از مرگ دوستشان در یک حادثه ی طبیعی از بدن او به عنوان غذا استفاده کرده اند. اما پلیس این سناریو آن ها را غیرقابل قبول دانسته و آن ها را به قتل دوستشان در نتیجه ی گرسنگی متهم کرده است.
8- سرآشپزی که جنازه ی همسرش را تکه تکه می پخت
در شب 18 اکتبر سال 2009، دیوید وینز و همسرش، دان دعوای سختی کردند. سپس دیوید که به شدت خشمگین و درمانده شده بود دهان و پاهای همسرش را بست و ادعا کرده که این کار را به این خاطر کرده که همسر میگسارش دست از عیاشی و پرسه زدن در شهر بردارد. صبح روز بعد متوجه می شود که همسرش خفه شده است. این اتفاق وحشتناک تنها بخش کوچکی از اتفاقاتی است که برای این زن و شوهر افتاد. دیوید به جای این که با پلیس تماس بگیرد و خود را معرفی کند تصمیم گرفت که به روشی وحشتناک از شر جنازه ی او خلاص شود. در آن زمان دیوید سرآشپز و صاحب یک کافه در تورانس کالیفرنیا بود.
وی در اعترافات خود گفته است:” من کم کم او را می پختم و در نهایت پس از 4 روز تمام بدن او را پختم”. برای این کار وی حدود 45 کیلوگرم از بدن همسرش را در یک ظرف بزرگ قرار داده و با گذاشتن وزنه های سنگین روی آن، آن را روی آتش پخته بود. همراه جنازه ی همسرش نیز مقادیر زیادی کله پاچه ی مرغ و چیزهای دیگر پخته و آبگوشت بدست آمده را در آبراه فاضلاب داخل آشپزخانه ی کافه قرار داشت ریخته بود. بخش های دیگری از بدن او که قابلیت پختن نداشتند در کیسه های زباله قرار گرفته و دور ریخته شده بودند. تنها چیزی که از جنازه ی دان باقی مانده بود جمجمه ی او بود. دیوید در این باره گفته است:” جمجمه ی او تنها چیزی بود که نمی خواستم از دستش خلاص شوم”.
وی ادعا کرده بود که جمجمه ی همسرش را در اتاق زیر شیروانی خانه ی مادرش گذاشته اما کارآگاهان چیزی در زیر شیروانی پیدا نکردند. البته خانه و کافه ی دیوید بارها مورد بررسی دقیق قرار گفت اما چیزی پیدا نشد. در هر صورت قبل از اعتراف دیوید به قتل همسرش نیز تحقیقات زیادی در این محل ها صورت گرفت اما ردی از دان بدست نیامد زیرا تمامی اجزای بدن او پخته شده و در آبراه فاضلاب آشپزخانه ریخته شده بود. دیوید بعد از این که دریافت کارآگاهان به او مشکوک شده اند دست به خودکشی زد اما قبل از این که بتواند جان خود را بگیرد به بیمارستان منتقل شد و در آن جا در مصاحبه ای صوتی پرده از قتل همسرش برداشت و بعدها در جلسه ی دادگاه همراه هیئت منصفه و در حالی که بسیار خونسرد بود به نوار ضبط شده از اعترافاتش گوش داد.
جالب این که وی ادعای بی گناهی کرده اما در ادامه خود را از یک صخره ی 25 متری به پایین پرتاب کرده اما زنده مانده بود.
9- مادر آدمخواری که گوشت پسرانش را به نزدیکانش داده بود
در سال 2008، یک پسر 8 ساله پس از این که برای مدتی توسط مادرش در انباری محبوس شد، قسمتی از پوست بدنش کنده شده و به خواهران آدمخوار مادرش خورانده شد. کلارا مائورووا که عضو یک فرقه ی مذهبی شیطانی بود در جلسه ی دادگاه در حالی که اشک می ریخت اعتراف کرد که پسربچه های خود را شکنجه کرده است. دو پسر 8 ساله و 10 ساله ی او به ترتیب آندری و جاکوب نام داشتند. همچنین خویشاوندان او متهم شدند که در کشتن و پوست کندن آندری دخالت داشته و سپس قسمتی از گوشت خام بدن او را خورده اند. این دو پسربچه بارها توسط مادر و بستگانش شکنجه شده بودند، سیگار روشن روی بدن آن ها خاموش شده، با کمربند کتک خورده و سعی شده بود در آب خفه شوند.
این اتفاقات ناگوار زمانی کشف شد که همسایه ی این زن در شهر برنو در جمهوری چک یک سیستم نظارت ویدیویی را برای تحت نظر داشتن فعالیت های نوزاد تازه به دنیا آمده خود نصب کرد. سیستم او به طور اتفاقی سیگنال های سیستم ویدیویی خانه ی همسایه را گرفت که نشان می داد یکی از قربانیان، کتک خورده و لخت در زیرزمین خانه حبس شده است. مائورووا این سیستم را در زیرزمین خانه اش نصب کرده بود تا در حالی که در آشپزخانه حضور داشت شاهد رنج و مصیبت پسرانش که در زیرزمین به زنجیر کشیده شده بودند بوده و حرکات ان ها را کاملاً تحت نظر داشته باشد.
همسایه ی او پس از دیدن این تصاویر با پلیس تماس گرفته و در نتیجه این پسربچه و برادرش و یک دختر ظاهراً 13 ساله دیگر نیز آزاد شدند. در آن موقع پلیس متوجه نشد که این دختر ظاهراً 13 ساله که ادعا می شد توسط مائورووا او را به فرزند خواندگی قبول کرده در واقع یک زن 34 ساله به نام باربورا اسکرلووا نام داشته و از شکنجه گران پسربچه هاست. مائورووا پذیرفت که بچه هایش را شکنجه کرده اما ادعا کرد که توسط خواهرانش کاترینا و اسکرووا به این کار وادار شده است. هر سه نفر آن ها عضو یک فرقه به نام «جریان گرَیل» () بودند که ادعا می شد صدها طرفدار در بریتانیا و هزاران نفر نیز در سراسر دنیا دارد.