ماهان شبکه ایرانیان

پزشکی اعراب در دوره‌ی پیش از اسلام

عرب‌های مسلمان همچون رومیان علم پزشکی را، مانند بسی از لوازم زندگی تمدنی و تجمّلی، از ملت‌های مغلوبِ خود، آسوری‌ها و ایرانی‌ها و دیگران، گرفتند و همه‌ی این مکتسبات را با اندیشه‌هایی که دین جدید، اسلام، به ایشان القا کرده بود، انطباق دادند

پزشکی اعراب در دوره‌ی پیش از اسلام

عرب‌های مسلمان همچون رومیان علم پزشکی را، مانند بسی از لوازم زندگی تمدنی و تجمّلی، از ملت‌های مغلوبِ خود، آسوری‌ها و ایرانی‌ها و دیگران، گرفتند و همه‌ی این مکتسبات را با اندیشه‌هایی که دین جدید، اسلام، به ایشان القا کرده بود، انطباق دادند. اعراب باستان هیچ اطلاعی از پزشکی به عنوان علم، حتی در مراتب ابتدایی آن، نداشتند.
علاوه بر فقدان فرهنگی عمومی، علل طبیعی نیز وجود داشت که مانع از تحوّل یا پذیرش هرگونه نظام پزشکی در عربستان باستان بود. عادات ساده‌ی زندگی در بیابان، خانه به دوشی دایم در فضای باز در جستجوی اندک گیاه و آبِ موجود، منازعه‌ی دایم میان قبایل مختلف، و چند خصلت برجسته‌ی اعراب جاهلی، مانند «دلاوری در جنگ، بردباری در سختی‌ها، حمایت از ضعفا و به مبارزه طلبیدن اقویا»، (1) جسم افراد نژادی را که اساساً بنیه‌ای صحیح و سالم داشت، از جوانی سخت‌تر می‌ساخت. بروز بیماری‌های واگیر در میان آنها بسیار نادر و بیماری‌های مزمن تقریباً ناشناخته بود. لذا ضررت یک نظام درمانی در زندگی اعراب جاهلی حس نمی‌شد. ظاهراً به این علّت‌ها بود که دانشی به عنوان «طب عربی» در خودِ عربستان پیش از دوره‌ی اسلامی پدید نیامد و ساکنان آن هرگز نقشی در پیشرفت این علم نداشتند (حارث بن کَلَده، (2) گرچه عرب بود و چند سال آخر عمرش را در عربستان گذراند، ولی، به عنوان پزشک، رونقش در ایران بود نه در عربستان).
مع ذلک، ظاهراً بخش‌هایی از عربستان به عنوان نقاط تب‌خیز در میان عرب جاهلی معروف بود. اشاراتی به چنین مکان‌ها و تَب رایج در آنها و خصوصیات این تَب را در اشعار جاهلی می‌یابیم. (3) همه‌ی جزئیات ذکر شده در این اشعار را که در کنار هم بگذاریم، وصف خوبی از ویژگی‌های تبی که شاید در خیبر شایع بوده به دست می‌آوریم: این تب با نوبه‌ی شدید، که زمان آن معمولاً صبح زود بود، همراه با سخت شدگی بدن و تعرّق، عارض می‌شد و سپس به کُندی فرو می‌نشست. اعراب قدیم به درمان این تب یا بیماری دیگری هرگز اشاره نکرده‌اند. برای یافتنِ چنین اشاراتی همه‌ی مُعَلَّقات سَبْعه، حماسه‌ی مُفَضَّلیّات، و بخشی از اَصْمَعیّات را جست و جو کردیم، اما فقط در مُفَضَّلیات اشاراتی چند به‌هاری و درمان آن یافتیم، که خوردن چند قطره‌ی خون مردی از خاندان حاکم بود («دِماء القومِ لِکَلْبی شفاء»). (4)
اشارات چندی به گیاهان، گل‌ها و دانه‌های آنها (مثلاً، قَرَنفل، فلفل، گَز، اسکنبیل، عُنْصُل) در اشعار تازیان قدیم یافت می‌شود اما هیچ ذکری از خواص دارویی اینها نرفته است. لذا می‌توان چنین نتیجه گرفت که حتی پزشکی عامیانه نیز در دوره‌ی جاهلی عربستان رشدی نداشت. این را برخی از امثالِ عرب تأیید می‌کند، مثلاً: «آخِر الدواء الکَیّ» (واپسین درمان، داغ کردن است)، یا «إلی ان یجیء التریاق من العِراق مات المَلْسوع» (به قول سعدی شیرازی، «تا تریاق از عراق آورند، مارگزیده، مُرده باشد»). چون، به نظر نیکلسون، (5) اَمثال و حِکَم عربی منبع مهمی برای اطلاع از همه‌ی جنبه‌های زندگی تازیان بت‌پرست است، ما سراسرِ مجمع الأمثالِ میدانی را بررسی کردیم اما نتیجه‌ای درخور ملاحظه درباره‌ی بیماری‌ها و درمان‌ها به دست نیاوردیم. مع‌ذلک، در این مجموعه مثل‌هایی یافتیم- مثلاً، «به داءُ الظَبّی» ( «دچار بیماری آهوست»)، (6) و «رَماهُ اللهُ بداءِ الذَّئب» («خدا او را دچار بیماری گُرگ کرد/ کُنَد»
) (7)- که بعض آنها شاید الگویی برای نخستین مترجمان عربیِ آثار پزشکی در وضع نام‌هایی برای بیماری‌ها واقع شده باشند- مثلاً، داء الثعلب (8) (لفظاً، «بیماری روباه»)، داء الحَیّة (9) (لفظاً، «بیماری مار») و داء‌الفیل (10) (لفظاً، «بیماری فیل»).
چند درمانگر عامی حتی در این دوره وجود داشتند. بَنومُهَلَّب، قبیله‌ای از کفّار، در میان تازیان به درمان بیماری‌ها شهرت داشتند. (11) ابن ابی اُصَیبِعَة (12) ابن اَبی رَمثَة، جراحی که تا زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می‌زیست، ذکر کرده است. اما با توجه به وضع عمومی و فرهنگ مردم عربستان، بعید است که این درمانگران عامی اطلاعی از علم پزشکی داشته بوده باشند، یا حتی خواندن و نوشتن به زبان خودشان را می‌دانسته ایشان نام‌های بعض داروها و برخی از خواص آنها را می‌دانستند و آنها را بی تفاوت در همه‌ی مواردی که به ایشان رجوع می‌شد، به کار می بردند.
پرستاری از بیماران ظاهراً حتی در عربستان باستان بخشی از کار زنان بوده است. اشاره‌ای به این موضوع را در شعرِ مُزَرَّد بنِ ضِرار، از شاعران مُخَضرَم، می‌یابیم. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. نیکلسون، ص 120.
2. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «حارث بن‌کلده».
3. ر. ک. مفضّل ضبِّی، قصیده‌ی اَخنَس بن شِهاب، ص 204، سطر 2، و قصیده‌ی مُرَقَّش اکبر، ص 231، سطر 3.
4. همان قصیده‌ی عوف بن اَحوَص، ص 175، ص 13-14.
5. نیکلسون، ص 46-47.
6. میدانی، ج1، ص 98.
7. همان، ج1، ص 299.
8. alopecia.
9. ichyosis.
10. elephantiasis.
11. مفضل ضبی، ص 332.
12. ابن ابی اصیبعة، ص 170.
13. مفضل ضبی، ص 75؛ نیز ر. ک. نیکلسون، ص 90-92.
منابع مقاله :
[ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، بیروت، بی تا.
دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1375 ش-.
مفضل ضبی، المفصَّلیات، چاپ احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره؟ 1963/1383.
احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، مشهد 1366 ش.
رینولد‌الین نیکلسون، تاریخ ادبیات عرب قبل از اسلام، ترجمه‌ی کیواندخت کیوانی، تهران 1369ش].
اسمیت، امیلی سوج ... ‍[و دیگران]؛ (1390)، تاریخ پزشکی در ایران و تمدن اسلامی (1)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان