این روزها که امواج مرگ طلبی برای مسببین مرگ بنیتا اجازه نمی داد سخن دیگری گفته شود.چرا یک جوان، بنیتای 8ماهه را در اتومبیل سرقتی رها کرد و این کودک از گرما و گرسنگی و تشنگی جان می دهد؟. آیا سارق جوان، یا قاتل اختلال روانی داشته است؟ آیا خود در کودکی قربانی آزار بوده است؟ اگر ما هم دقیقا در همان شرایط تربیتی و اقتصادی و اجتماعی بودیم آیا یک جنایتکار نبودیم؟ آنچه مسلم است یک انسان سالم و طبیعی دست به چنین جنایت های هولناکی نمی زند.
به گزارش ، ابتکار نوشت: وقتی خبر قتل «بنیتا» و پیش از آن «آتنا» و «ستایش» منتشر شده بود همه به خشم آمده بودند و مرگ خواهی می کردند. فضایی پدید آمد که کسی جرات مخالفت با آن را ندارد و در صورت هرنوع ناهمسویی با این فضای عاطفی، انسانی قسیالقلب شناخته میشود که در برابر جنایت هولناک بنیتا عاطفه ندارد.
از سوی دیگر گفتگوی علمی و همه جانبه درباره این موضوعات حساس در یک مقاله نمی گنجد. مبانی و پشتوانه های اصلی این یادداشت هم تاکنون در چندین کتاب و مقاله از نگارنده به تفصیل مورد بحث قرار گرفته اند و البته برخی مباحث را هم با وجود اینکه صرفا علمی هستند نمی توان با طیب خاطر در یک نشریه انتشار داد و ناگزیر باید از آن عبور کرد.
واکنش ها به مرگ اندوهبار آتنا و بنیتا از این جهت که نشان می دهد وجدان عمومی زنده است مقدس هستند اما نباید مانع بحث نقادی شوند. بدون شک مجرم باید مجازات شود و مجازات او عین عدالت است اما تناسب جرم و مجازات نیز بخش دیگری از عدالت است. اگر یک لحظه خود را جای مادر بنیتا بگذاریم شاید مانند او بیندیشیم و به چیری جز نابودی نابودگر کودک معصوم و شیرخواره اش رضایت ندهیم و دقیقا به همین دلیل است که در چنین جرایمی رشته قضاوت و تصمیم گیری نباید دست کسانی باشد که فقط به انتقام می اندیشند چون عدالت می تواند شکسته شود.
در جامعه ما سریع ترین و ساده ترین راه حل در همه چیز، پاک کردن صورت مسئله است و حذف مجرم هم یکی از آنهاست اما در یک جامعه توسعه یافته، تحقیق و علت یابی و آسیب شناسی علمی می کنند. در آمریکا پس از وقوع برخی قتل ها نظریه پنجره شکسته پدید می آید که هرچند انتقاداتی به این نظریه وارد شده است اما به مدد آن، جرم و جنایت در شهرهای بزرگ از جمله نیویورک ازآغاز 1990 رو به کاهش می گذارد. نظریه پنجره شکسته نشان می دهد که چگونه عوامل خارج ازفرد و محیط فیزیکی، بسترساز جرم و جنایت می شوند و با تغییر ان کاهش می یابند.
این روزها که امواج مرگ طلبی برای مسببین مرگ بنیتا اجازه نمی داد سخن دیگری گفته شود نگارنده یاد مقاله ای افتاد که پس از اعدام صدام حسین در روزنامه شرق 27 آذر1382 نوشت، درباره اینکه ما «همه صدام بالقوه ایم». (چگونه می توان از تکرار پدیده صدام جلوگیری کرد(emadbagbi.com) امروز هم می گویم «ما همه قاتل بالقوه ایم» زیرا تمام مسئولیت را متوجه مجرم می دانیم بدون اینکه بپرسیم چرا در اغلب کشورهایی که این افراد را نه حذف که حبس می کنند این نوع جرایم کمتر از جامعه ماست که بی درنگ حذف کردن مجرم را طلب می کند؟ چرا یک فرد متاهل و دارای دو فرزند در پارس آباد اردبیل آتنا اصلانی 7ساله را مورد تجاوز قرار داده و به قتل می رساند؟ چرا یک جوان، بنیتای 8ماهه را در اتومبیل سرقتی رها کرد و این کودک از گرما و گرسنگی و تشنگی جان می دهد؟. آیا سارق جوان، یا قاتل اختلال روانی داشته است؟ آیا خود در کودکی قربانی آزار بوده است؟ اگر ما هم دقیقا در همان شرایط تربیتی و اقتصادی و اجتماعی بودیم آیا یک جنایتکار نبودیم؟ آنچه مسلم است یک انسان سالم و طبیعی دست به چنین جنایت های هولناکی نمی زند. ممکن است گفته شود در هر صورت چنین مجرمی باید کشته شود چه سالم باشد چه بیمار، چون نتیجه یکی است. در اینصورت مسئله تازه ای مطرح می شود که آیا در صورت احراز بیماری مجرم باید مجرم را کشت؟ آیا ریشه مشکل خشکیده می شود؟
در خصوص متهمان پرونده بنیتا از نظر حقوقی مجرم می تواند مدعی شود که پس از رها کردن اتومبیل به پلیس خبر داده و پلیس کوتاهی کرده است. چنانکه اعلام شده و پلیس هم تایید کرده است که یک تماس گرفته شده است. من به این شواهد حقوقی کاری ندارم و اینکه چگونه می شود در طول شش روز از ربودن کودک پلیس موفق به یافتن اتومبیل سرقتی نشده و چه ضعف هایی وجود داشته است؟ اما از نظر جامعه شناختی کسی به این نمی اندیشد که مجرم یک بیکار بود و بیکاری آنقدر آثار تخریبی داشته که عقل و عاطفه اش را فلج کرده بود.متهم اصلی سابقه چند فقره سرقت داشته که ناشی از فقر و بیکاری در منطقه محروم پاکدشت است. سرخوردگی، شکست و فقر می تواند از افراد عنصری ضد اجتماعی بسازد و همان شخص ممکن بود در شرایط دیگری یک نابغه یا نویسنده یا یکی از ما باشد که به این جنایت معترضیم. کافی است هر یک از شما که این مقاله را می خوانید چندماه بیکار شوید و به نان شب محتاج و یا فقط تصور رخ دادن این وضعیت را بنمایید آیا با اطمینان می توان گفت بازهم همین شخصیت خواهید بود؟. البته هستند انسان های والایی که می توانند همچنان انسانیت خویش را حفظ کنند اما چند درصد مردم اینگونه اند؟ این مردم در برابر حوادث دردناکی مانند قتل ستایش و آتنا و بنیتا همان نسخه ای را می پیچند که سال ها مسئولان انتظامی و قضایی پیچیده اند و سرانجام خودشان اقرار داشته اند که این روش، بازدارنده تکرار جرایم نبوده است(فهرستی از مستندات این اعلام نظر مسئولان انتظامی و قضایی کشور را پیشتر در مقالات دیگر ذکر کرده و تکرار نمی کنم)
وقتی ما فقط مرگ می خواهیم و تشنه انتقام می شویم و فرصت هیچ تحقیقی را نمی دهیم، از جهتی ما هم شبیه همان قاتل می شویم اما از نوعی دیگر و شاید خطرناک تر! زیرا کار ما موجه تر و قابل دفاع است. همین که ما کشتن را عادی
می سازیم و اینکه انسانی، انسانی دیگر را بکشد تجویز می کنیم در ضمیر ناخودآگاه افراد، بذر این ذهنیت را که می شود کشت، کاشته ایم. چرا برخی از طوایف هندی حتی هیچ حیوانی را نمی کشند و با آنها زندگی می کنند؟ چون از کودکی اینگونه تربیت شده اند و از اینکه کسی حیوانی را بکشد شوکه می شوند.
بدون شک قاتل آتنا مباشر جرم است و جرم مباشر یعنی عامل مستقیم،
سنگین تر است. اما در حقوق بحثی داریم تحت عنوان «اجتماع سبب و مباشر» و «سبب اقوی از مباشر» که در قانون مجازات، مصادیق فردی آن مورد نظر است نه سبب کلی و اجتماعی. درست است که قاتل ستایش و آتنا و نیز قاتل بنیتا با مسامحه، شخصا مباشر جنایت اند اما جامعه، حکومتی که مسئول اصلی فقر و بیکاری است و تک تک ما که جواز کشتن را در روح و جان فرزندان خود نهادینه می کنیم سبب اقوی از مباشرند.
درآذرماه 1391 فیلمی از زورگیری دو نوجوان در شبکه های اجتماعی پخش شد و بینندگان را خشمگین ساخت. یکی از آنها در دادگاه توضیح داد که یتیم بوده: «مادرم بیمار بود. وقتی او را به بیمارستان برده بودیم گفته بودند تا پول ندهیم او را جراحی نمیکنند» و چون پول دارو و درمان برای مادر بیمارش را نداشته ناگزیر دست به این عمل مجرمانه زده است. رئیس قوه قضاییه اعلام کرد زورگیری با سلاح سرد محاربه و حکمش اعدام است و سرانجام این دو جوان اعدام شدند.
اکنون در همین قوه قضاییه، دادستان پاکدشت اعلام می کند: ارتکاب قتل عمد یا شبه عمد در خصوص «بنیتا» نیاز به بررسی بیشتر دارد اما بی درنگ در شبکه های مجازی می نویسند: «تشکیک داستان در عمد یا غیرعمدبودن قتل بنیتا. آیا قاتل بنیتا از مرگ می گریزد!» به عبارت دیگر اگر یک قاضی و مقام قضایی بخواهد رفتار حقوقی و محتاطانه داشته باشد مورد حمله قرار می گیرد و خبرسازی می شود و می گویند:«متهم ردیف اول فوت کودک ٨ ماهه تهرانی سابقه ١٣٠ فقره سرقت داشته و با فیش حقوقی هم آزاد شده است» درحالی که این خبر رسما از سوی سخنگوی قوه قضاییه تکذیب می شود و می گوید:«وی در جریان یک پرونده با ١٢ مورد سرقت دستگیر شده و ١4 ماه در بازداشت بوده و پس از آن با وثیقه ١6٠ میلیونی آزاد شده است».
آیا ما که در شبکه های اجتماعی با واکنش های غیر حقوقی، مانع رعایت احتیاط و عدالت می شویم بسترساز چرخه خشونت نیستیم؟