چکیده
پژوهش حاضر با هدف شناسایى حقوق اعضاى خانواده بر اساس منابع دین اسلام و نقش و تأثیر آنها در کارآمدى خانواده انجام شده است. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفى ـ تحلیلى، آیات و روایات مربوط به خانواده استخراج و ارائه گردیدهاند.
نتایج پژوهش نشان مىدهد که منابع دینى براى هریک از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر)، حقوقى را وضع، و در مقابل این حقوق، وظایفى نیز براى طرف مقابل معین کرده است. بر اساس منابع دینى، رعایت حق و انجام وظیفه در کنار هم است که تأمینکننده کارآمدى خانواده مىباشد.
کلید واژه ها: خانواده، حقوق، کارآمدى، فرزند، زن، شوهر، والدین، اسلام.
مقدّمه
خانواده که ریشه سلسله بشریت بر آن استوار است، بدون استحکام، آرامش، پویایى و کارآمدى استوار نمىگردد. یکى از عوامل استحکام، آرامش و کارآمدى خانواده رعایت حقوق اعضاى خانواده توسط یکدیگر است. دقت و توجه به حقوق باعث شناخت بهتر آنها و برطرف کردن نواقص است.
یکى از راه های پیشگیرى از به سردى گراییدن و حتى فروپاشى خانواده و روابط خانوادگى و در عوض کارآمدى خانواده، آشنایى با حقوق، وظایف و شفافیت حدود و انتظارات الزامى و غیرالزامى هریک از زوجین است. یعنى اگر زن و شوهر از ابتدا نسبت به حقوق یکدیگر و فرزندان خود آشنایى کامل داشته باشند و حدود انتظارات خود را بر مبناى این شناخت قرار دهند، کارآمدى خانواده بیشتر تأمین خواهد شد؛ زیرا بسیارى از ناسازگارىهایى که کارآمدى خانواده را به خطر مىاندازد و استحکام آن را سست مىکند، ریشه در رعایت نکردن حقوق و قدرناشناسى هریک از زوجین نسبت به یکدیگر دارد. براى مثال، یکى از حقوقى که براى زن در نظر گرفته شده، عدم الزام او به انجام کارهاى خانه است؛ یعنى شوهر نمىتواند او را مجبور کند که کارهاى خانه را انجام دهد. البته این بدین معنا نیست که بخواهیم تمام بار زندگى را بر دوش مرد بگذاریم و او را وادار کنیم علاوه بر مخارج عادى زندگى مخارج جدیدى نیز متحمل شود و یا بخشى از وقت خود را به انجام کارهاى درون خانه اختصاص دهد. مىخواهیم مردانى را که به خاطر کارهاى بیرون از خانه بر همسران خود منت مىنهند و کار آنها را در داخل خانه بىارزش مىپندارند به این نکته توجه دهیم که آنچه همسر در خانه انجام داده است، از باب وظیفه نیست، بلکه بر اساس فضیلت و لطف است. اگر مرد با این نکته آشنا باشد که کار در منزل وظیفه زن نیست، از زحمت های طاقتفرساى همسر خود در خانه قدردانى مىکند، کوتاهى را با دیده اغماض مىنگرد و براى رفع نواقص، خود نیز دست به کار مىشود. بر چنین فضایى، دوستى، مهر و همکارى حاکم مىشود و اعضاى خانواده با آرامش و علاقه کارها را انجام مىدهند و خانوادهاى کارآمد شکل مىگیرد. آنگاه که اعضاى خانواده با حقوق و وظایف خود آشنا باشند، بازخوردهاى مطلوب ترى خواهند داشت. بازخوردها(1) در روان شناسی اجتماعى از چنان اهمیتى برخوردارند که برخى صاحبنظران، روان شناسی اجتماعى را تنها مطالعه بازخوردها مىدانند.(2)
در مکتب غنى اسلام، مسئله حقوق متقابل انسانها و به ویژه حقوق متقابل اعضاى خانواده مورد توجه جدى قرار گرفته است و براى آن در تمامى مراحل و تمام اعضا که شامل شوهر، همسر و فرزندان مىشود، قوانین لازم وضع شده است. درباره اداى حق مؤمنان، در متون دینى آمده است: خداوند به چیزى برتر از اداى حق مؤمن عبادت نشده است؛(3) یعنى اینکه رعایت حقوق نه تنها عامل استحکام و کارآمدى خانواده است، بلکه خداوند در مقابل انجام وظایف و رعایت حقوق به انسانها پاداش مىدهد و آن را جزء عبادات مىشمارد.
بررسى نتایج پژوهشهایى که در زمینه خانواده در مراکز علمى ـ پژوهشى انجام شده است، نشان مىدهد که بیشتر پژوهشها به بررسى موضوع اثربخشى رعایت حقوق در رضایت زناشویى و یا رضامندى خانوادگى پرداختهاند. بسیارى از این پژوهشها یا از منابع دینى بىبهرهاند و یا اگر بر اساس منابع دینى انجام شده باشند، از تحلیل روانشناختى برخوردار نیستند. مهم ترین ویژگى این پژوهش معرفى و بررسى نقش و تأثیر رعایت حقوق یکدیگر در کارآمدى خانواده بر اساس منابع دینى و با تحلیل روان شناختی مىباشد.
تعاریف
حق: در زمینه تعریف «حق» فلاسفه حقوق، حقوقدانان، جامعهشناسان و دیگر محققانى که درصدد تعریف حقوق بودهاند، مطالعات و تحقیقات فراوانى انجام دادهاند. اصولیان و فقهاى شیعه نیز بحث های عمیق و فراوانى در این زمینه داشتهاند. لکن در بحث شاخص حقوقى خانواده کارآمد، تعریف زیر بیشتر با بحث تناسب دارد: «حق امرى اعتبارى است که براى کسى (له) بر دیگرى (علیه) وضع مىشود.»(4) این حق ممکن است ریشه واقعى داشته و یا نداشته باشد؛ یعنى در مفهوم آن وجود یا عدم ریشه واقعى ملحوظ نیست.(5)
حق لوازمى دارد که یکى از آشکارترین آنها بهرهورى است؛ کسى که نسبت به چیزى یا کسى حق دارد، مىتواند از متعلق حق خود بهرهور شود و نفعى ببرد. اختصاص و امتیاز نیز از لوازم حقند؛ چون نفعى که صاحب حق از متعلق حق خود مىبرد مانع از آن مىشود که دیگران آن بهره را ببرند. مىتوان گفت: نفع مذکور به ذىحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهرهورى ممنوعاند و حق به سود ذىحق بر آنان است، از اینرو، حق نوعى امتیاز براى ذىحق ایجاد کرده است.(6)
خانواده: صاحبنظران تعریف های متعددى براى خانواده ارائه کردهاند. هر تعریف به بعدى از خانواده توجه داشته است. مىتوان خانواده را با توجه به ویژگى های اساسى آن تعریف کرد.
خانواده از عمومى ترین سازمان های اجتماعى است که بر اساس ازدواج بین یک مرد و یک زن شکل مىگیرد. در آن، مناسبات خونى یا اسناد یافته به چشم مىخورد. معمولاً داراى نوعى اشتراک مکانى است و کارکردهاى گوناگون شخصى، جسمانى، اقتصادى و تربیتى را بر عهده دارد.(7)
خانواده کارآمد: خانواده کارآمد، خانوادهاى است که با پایبندى اعضاى آن به اعتقادات دینى و رعایت حقوق و اخلاق اسلامى، زمینه کشف و پرورش قابلیتها و توانایى های آنان را در ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى فراهم کند.(8)
تفاوت اخلاق و حقوق
هرچند اخلاق و حقوق در مواردى همپوشى دارند، اما تفاوت های اساسى نیز بین این دو حیطه وجود دارد. در ذیل، به برخى از این تفاوتها اشاره مىشود:
الف. احکام حقوقى تنها براى تنظیم روابط رفتار اجتماعى انسان در زندگى دنیوى است، در صورتى که احکام اخلاقى فوق هدف حقوقى آن است و منحصر به اهداف دنیوى نمىشود.
ب. احکام حقوقى ضامن اجرایى بیرونى دارد، اما احکام اخلاقى داراى ضامن درونى است.
ج. بایدها و نبایدهاى اخلاقى، کلى، ثابت و جاودانىاند، برخلاف بایدها و نبایدهاى حقوقى که کموبیش دستخوش تغییر و دگرگونى مىشوند.(9)
حق و تکلیف
حق و تکلیف دو مفهوم متقابل و دو روى یک سکهاند. وقتى شوهر حق دارد همسر خود را از اشتغال به کار ممنوع کند، پس زن تکلیف دارد که از اشتغال به کار امتناع کند. در نتیجه، حقوق و تکالیفى که در رفتارهاى اجتماعى انسانها و در ارتباطات متقابل آنها مصداق مىیابند، جعل متقابل دارند و وضع هریک مستلزم وضع دیگرى است؛ یعنى هر جا حقى جعل شود حتما تکلیفى نیز به دنبال دارد و هر جا تکلیفى بر عهده شخصى گذاشته مىشود حتما براى رعایت حقى بوده است.(10)
حقوق و تکالیف الزامى و غیرالزامى
برخى از حقوق و تکالیفى که از دیدگاه منابع دینى در جامعه و کانون خانواده براى اعضا در نظر گرفته شده است، الزامى و غیرقابل تخلف هستند و هریک از اعضا در مقابل حقوقى که برایشان وضع شده است حق دارند از من علیه الحق بازخواست کنند و نیز لازم است انجام تکلیف را به صورت قطعى و تخلفناپذیر تقاضا نمایند؛ چراکه براى تخلف از رعایت حق و انجام تکلیف مجازات تعیین شده است. اما دستهاى دیگر از حقوق وجود دارند که الزامى نیستند و ترک تکلیف و رعایت نکردن حق بازخواست و مجازاتى را به دنبال ندارد. البته هر دو دسته حق و تکلیف در جهت دستیابى به خانوادهاى کارآمد وضع شده است. اما از لحاظ شرعى و براساس منابع دینى، دسته اول با عنوان حقوق واجب معرفى شدهاند و دسته دوم جزء مستحبات و گاهى مباح به شمار مىآیند.
براى رعایت هر دو دسته حقوق از جانب خداوند پاداش و اجر اخروى در نظر گرفته شده است، اما در صورتى که حقوق واجب ترک شود و عضوى از اعضاى خانواده تکلیف الزامى خود را انجام ندهد علاوه بر مجازات قانونى و مدنى، خداوند فرد را عذاب خواهد کرد، اما در مورد بخش دوم (حقوق و تکالیف غیرالزامى) ترک این وظایف عذابى را به دنبال نخواهد داشت. ناگفته نماند که هریک از حقوق غیرالزامى داراى پشتوانه الزام اخلاقى است؛ زیرا کارآمدى کانون خانواده را تنها براساس الزام و قانون نمىتوان تضمین کرد؛ چراکه در این صورت این سازمان به سازمانى خشک و بىروح و بدون عاطفه و اخلاق و بدون استحکام تبدیل خواهد شد و استوار و پایدار نخواهد ماند.
خانواده تنها یک سازمان حقوقى نیست که قانون بتواند نظم را در آن ایجاد کند، بلکه سازمانى است که هم نیازمند قواعد حقوقى است و هم اخلاقى. در این اختلاط نیز غلبه با اخلاق است؛ زیرا نه تنها بیشتر قوانین مربوط به آن ضمانت اجراى مؤثر ندارد، بلکه آنچه هست از اخلاق مذهبى و اجتماعى ناشى شده و در مقرّرات و قانون نفوذ کرده است.
در تمام جوامع خانواده نماینده و مظهر اخلاق عمومى است و آنچه در خانواده باید به وجود آید عشق و مهربانى، حسن نیت و اعتماد متقابل است، و هیچ نیرویى جز اخلاق و ایمان نمىتواند بر این عواطف حکومت کند. الزام به تأمین معاش خانواده و تربیت فرزندان و تکلیف زن و فرزندان نسبت به خوشرویى با مرد و اطاعت از او، از قواعد اخلاقى است که حقوق به عاریت گرفته است.
در مواردى که حقوق دستورهاى کلى مىدهد و تکالیف عام و مجملى را مقرر مىدارد، مصداق های آن نوعى الزام اخلاقى است. براى مثال، در مواد 1103 و 1104 قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند و باید در تشیید مبانى خانواده و تربیت اولاد خود همکارى کنن، و بر طبق ماده 1177 فرزند باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنى به آنها احترام بگذارد. ولى آیا تکلیف زن را در پرستارى از شوهر بیمار خود، یا الزام مرد را در رساندن فرزندانش به مدرسه، مىتوان تنها الزام حقوقى دانست؟ بدون شک، انجام این کارها لازمه حسن معاشرت و همکارى زن و شوهر در تربیت اولاد است، اما براى الزام به هریک از آنها نمىتوان در دادگاه اقامه دعوى کرد، و قانون براى تخلف از یکایک امور جزئى کیفر خاص معین نمىکند. در اینگونه امور، جنبه اخلاقى بر آثار حقوقى آنها غلبه دارد. پس در خانواده نمىتوان حقوق و اخلاق را از هم جدا ساخت و مرز بین قواعد آن دو را به دقت رسم کرد.(11)
بدین ترتیب، براساس تقسیمبندى حقوق به الزامى و غیرالزامى و بدون توجه به پشتوانه اخلاقى آن، مىتوان حقوق اعضاى خانواده را به شرح زیر تقسیم کرد:
1. حقوق زن و تکالیف الزامى شوهر؛
2. حقوق شوهر و تکالیف الزامى زن؛
3. حقوق زن و تکالیف غیرالزامى شوهر؛
4. حقوق شوهر و تکالیف غیرالزامى زن؛
5. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى پدر؛
6. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى مادر؛
7. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى پدر؛
8. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى مادر؛
9. حقوق والدین و تکالیف الزامى فرزندان؛
10. حقوق والدین و تکالیف غیرالزامى فرزندان.
اما بر اساس آنچه گفته شد، اگر اعضاى خانواده با اختیار خود حقوق یکدیگر را رعایت نکنند، نمىتوان با الزام آنان به رعایت حقوق الزامى به کارآمدى دست یافت، تا چه رسد به حقوق غیرالزامى که هیچ پشتوانه قانونى ندارد و فرد به آسانى مىتواند رعایت آنها را زیر پا بگذارد. به همین دلیل، در بحث تقسیمبندى بهتر آن است که حقوق را به چهار دسته حقوق زن، حقوق شوهر، حقوق فرزندان، و حقوق والدین تقسیم کنیم. کارآمدى خانواده تنها مستلزم رعایت حقوق است و به هر میزان که حقوق اعم از الزامى و غیرالزامى رعایت شود بر کارآمدى آن افزوده خواهد شد.
پی نوشت ها :
*استادیار جامعهالمصطفى العالمیه.
1ـ بازخورد attitudes که از طریق آموزش های اجتماعى تحقق مىیابد، ترکیبى از باورها و گرایشها یا احساسات مساعد و نامساعدى است که به آمادگى و تمایل فرد براى نشان دادن واکنش به شیوهاى نسبتا ثابت به اشیا، اشخاص و رویدادهاى خاص مىانجامد. این تعریف شامل یک عنصر شناختى و یک عنصر احساسى و یک تمایل به عمل است. عنصر شناختى شامل اعتقاد و باور درباره شىء است و عنصر احساسى یا عاطفى معمولاً نوعى احساس عاطفى است که با باورهاى انسان پیوند دارد و تمایل به عمل به آمادگى براى پاسخگویى به شیوه خاص اطلاق مىشود.
2ـ ابوالقاسم باقریان، بازخورد طلاب و دانشجویان نسبت به حقوق زن در اسلام، ص 2.
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 243.
4ـ در این تعریف سه عنصر وجود دارد: 1. کسى که حق براى اوست من له الحق؛ 2. کسى که حق بر اوست (من علیه الحق)؛ 3. آنچه متعلق حق است.
5ـ محمدتقى مصباح، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 29.
6ـ همان، ص 31.
7ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی، ص13.
8ـ کارآمد یعنى آنکه کارها را به نیکویى انجام دهد و کاردان باشد. علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا معناى اصطلاحى کارآمد در مباحث خانواده، تقریبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان یک نظام پویا، زنده و در حال تغییر و رشد نیز با همین صفت وصف مىشود. کارآمد براى تشخیص فرایند عملکرد خانواده بهنجار به کار مىرود.
9ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 61.
10ـ همو، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 33.
11ـ ناصر کاتوزیان، مبانى حقوق عمومى، ص 145.
منبع: نشریه معرفت شماره 154