ماهان شبکه ایرانیان

تحول مأموم، زمینه ساز ظهور(۱)

چکیده   اگرمشخص شود، چه چیز سبب غیبت امام آخر(عج) شد، چیستی و چرایی زمینه های ظهور نیز به خودی خودمعین خواهد گردید، با این وصف که از میان رفتن عوامل غیبت امام عصر (عج) برابر است با فراهم شدن مقدمات ظهور آن حضرت

تحول مأموم، زمینه ساز ظهور(1)

چکیده
 

اگرمشخص شود، چه چیز سبب غیبت امام آخر(عج) شد، چیستی و چرایی زمینه های ظهور نیز به خودی خودمعین خواهد گردید، با این وصف که از میان رفتن عوامل غیبت امام عصر (عج) برابر است با فراهم شدن مقدمات ظهور آن حضرت. این مقاله تلاش دارد تا با کاوشی نو در منابع قرآنی و روایی، به برخی عوامل غیبت امام عصر (عج) دست یابد و به تشریح زمینه های ظهور آن حضرت پردازد . فرض آن است که آماده نبودن مأموم (مردم در امت اسلامی)برای پذیرش و تحقق فلسفه امامت، عامل اصلی غیبت به شمار می آید بر این اساس، زمانی که در مأموم تغییر لازم حاصل شود، زمینه ظهور فراهم خواهد شد . برهمین اساس، ابتدا فلسفه وجودی امام و علت جعل امامت از جانب پروردگار متعال، تشریح می گردد و بیان می شود که راهنمایی و جهت دهی به جنبش ها و تکاپوهای مردم برای برپایی امر خدا و از جمله قسط و عدالت، فلسفه امامت است و نتیجه گرفته می شود که جامعه فاقد اراده اصلاح، زمینه پذیرش امام را ندارد. آن گاه، دیگرشرایط آمادگی مأموم برای ظهور امام، مانند دوری از سازش کاری، دو دلی و پیروی از شهوات بیان خواهد شد . در نهایت، پرورش مردم برای حرکت حول محور امام، یعنی شرط دیگر ظهور، بررسی خواهد گردید .

واژگان کلیدی
 

زمینه سازی ظهور، فلسفه امامت، اراده اصلاح، سازش کاری، ولایت فقیه .

مقدمه
 

زمانی مهدی امت (عج) در میان مردم بود و آن گاه غایب شد . چرا مهدی (عج) به غیبت رفت و منجی کل روی از مردم نهان کرد؟ چرا امت اسلامی از مصاحبت امام خود محروم شد و زمینه ساز این غیبت چه بود؟ اگر مشخص شود چه چیز سبب غیبت شد، چیستی و چرایی زمینه های ظهور نیز به خودی خود معین خواهد گردید؛ بااین وصف که از میان رفتن عوامل غیبت امام عصر (عج) برابر است با فراهم شدن مقدمات ظهور آن حضرت.
آماده نبودن مأموم برای پذیرش و تحقق فلسفه امامت، یکی از عوامل اصلی غیبت است و وقتی در مأموم تغییر لازم حاصل شود، زمینه ظهور فراهم خواهد گردید . بر همین اساس، فلسفه وجود امام، راهنمایی و جهت دهی به جنبش ها و تکاپوهای مردم برای برپایی امر خدا، از جمله قسط و عدالت است . در نتیجه، جامعه فاقد اراده اصلاح، زمینه پذیرش امام را ندارد .اراده اصلاح زمانی پدید می آید که مجموعه ای از ویژگی ها در میان افراد جامعه ایجاد شود که آمادگی مردم برای بذل جان در راه برپایی امر خدا، در رأس این ویژگی ها قرار دارد. چنین اراده ای جز در مقاطعی در دوران پیش از غیبت و بعد از آن دیده نشده است. اندیشه اصلاح وجود داشته، اما جز اندکی قلیل، کسی حاضر به گذشت از مال و جان در این راه مقدس نبوده است. آن دسته قلیلی هم که اراده اصلاح داشتند، در امام شناسی و پذیرش امامت و حرکت حول محورامام، دچار ضعف بوده اند و انجام به انحراف رفته اند. بر این اساس، تربیت مردم برای حرکت حول محور امام، شرط دیگر ظهور است.
در ادامه، به بررسی این مسائل، به تفکیک خواهیم پرداخت. ابتدا گفتاری درباره فلسفه وجودی امام، آن گاه چیستی اراده اصلاح و در پایان، حرکت حول محور امامت را تبیین و تشریح خواهیم کرد .

الامام کالکعبه
 

پیامبران وظیفه داشتند که مردم را به شریعت آسمانی دعوت کنند و برای ترویج این اندیشه و دعوت، به میان آنان روند، هر چند برخی نپذیرند . در کشاکش نبردهای انبیا با لشکر شیاطین در طول تاریخ، اندیشه مردم نشو و نمو یافت و خردهایشان ورزیده شد و کودک عقلشان، راه رفتن آموخت . در نتیجه، طومار پیامبری مهر ختام خورد و باب امامت باز شد.
امام معصوم ازآن جهت که امام بود، دیگر وظیفه نداشت که سراغ مردم رود و آنها را دعوت و تبلیغ کند.(1) این وظیفه ای بود برگرده خردهای ورزیده شده و نمو یافته مردم در جامعه. (2)خدای کریم جایگاه امامت را جعل نمود تا شاخصی باشد برای پیدایی راه و مرجعی برای حل اختلافات؛ اختلافاتی که جنبش های اصلاح مدارانه مردم ورزیده خرد در جهت برپایی شریعت اسلام منشأ آن بود.
پیامبر اکر م (ص) به امام علی (ع) می فرمایند:
إنّک کالکعبة نؤتی و لا تأتی .(3)
کعبه سوی مردم نمی رود، بلکه مردم راه می جویند و به طواف کعبه می آیند؛ یعنی امام وظیفه ندارد سراغ دیگران رود، بلکه مردم باید به سراغ او روند و این کلید راه یابی و تفسیر سیره امامان معصوم (ع) در گذر تاریخ پرهیاهو و پرکشاکش پس از رحلت آخرین پیامبر خدا (ص) است.
حضرت علی (ع) وظیفه پیامبری نداشت، لذا مادامی که مردم در دریای مواج و پرتلاطم جامعه اسلامی، به طواف فانوس هدایتش نیامدند، ریسمان خلافت را برنگرفت و آن گاه که چون رمه های سرگردان بردر خانه اش ریختند، نیت آنها را محکی زد و فرمود :
دعونی و التمسوا غَیری؛ (4)
بروید و به دیگری التماس کنید.
اما احتیاجی به خلافت ندارد؛ بلکه کشتی شکستگان، برای درمان سرگشتگی خود، به طواف این فانوس هدایت محتاجند .
کوفیان نیز درنامه هایشان به امام حسین (ع) نوشته بودند:«اکنون ما جز شما، کسی را به امامت امت نمی شناسیم. روجانب ما کن، بلکه خدا به وسیله شما، ما را به راستی رهنمون کند.»(5)امام حسین (ع) ابتدا به این نامه ها توجهی نکرد تا آن جا که روزانه شش صد نامه با امضای بزرگان کوفه، به دست امام رسید؛ آن گاه امام اراده کوفه نمود .(6)
امام علی (ع) در ماجرای اجتماع مردم بر در خانه امامت، گویی فتنه های امت رسول (ص) را در ناصیه این قوم سرگشته می دیدو تاریخ پرکشاکش و پر خون و فساد آینده را مشاهده می کرد که بر سر جمعیت گرد آمده نهیب زد:
دعونی و التمسوا غیری فإنّا مستقبلون أمراً له وجوه و ألوان ....وإنّ الآفاق قد اغامت و المحجة قد تنکّرت ؛(7)
بروید و از دیگری خواهش کنید و بدانید که راه آینده روشن نیست وامر جامعه مشتبه و نامشخص است...و افق های امت را مه گرفته و چشم، چشم را نمی بیند و شاه راه در سایه روشن فتنه ها، به کوره راه تبدیل شده است .
اما آن گاه که این گم گشتگان، به هیچ روی سر از خانه برنگرفتند و میثاق فرمان برداری در دست فشردند، امام پذیرفت، ولی سوگند خورد که اگر مردم جانبش نیامده بودند، هیچ گاه مهار کار را بر نمی گرفت :
لولا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر ...لألقیت جبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اوّلها ؛ (8)
اگر بر در این خانه جمع نشده بودید و امر نشده بود که حجت خدا برروی زمین با گرد آمدن مردم برگرد خانه هدایتش قیام کند، ریسمان این ناقه را رها می کردم .
گویی 25سال غیبت امام از این مسند در نخستین دو راه امامت، نتیجه بی اعتنایی مردم به کعبه روشنی و فانوس هدایت بود و ظهور امام براین مسند، حاصل اراده مردم برای اصلاح امور؛ این است مجرا و مرسای غیبت منجی کل و ظهور آن حضرت (عج) لذا جامعه منتظر که جایگاه امام را شناخت، در فقدان امام فریاد شکوه سر می دهد :
اللهمّ إنّا نشکو إلیک فقد نبیّنا (ص) و غیبة ولیّنا ؛ (9)
خداوندا، ما به سبب فقدان پیامبر و غیبت ولیّمان شکایت به پیش تو آورده ایم .
اشتباه افرادی که به «قاعدین زمان»معروفند، در همین است که تصور می کنند فلسفه وجودی امام زمان (عج) این است که بیاید و یک تنها، دست به کار برپایی قسط و رفع ظلم شود. براین اساس، به این نتیجه مغالطه آمیز می رسند که برای مهیا کردن کار ظهور، باید ظلم و فساد، عالم را فراگیرد و هر حرکت اصلاح جویانه ای را تأخیر در روز قیام ایشان می دانند . اما شرط ظهور، پیدایی شعور حرکت در جان مردم و بلوغ اندیشه ها برای برپایی قسط است تا جایی که هر فرد، یک نهاد برای برپایی امرخدا شود ؛ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ .(10)
امامان معصوم (ع) در دوران جاهلیت اموی و ستم عباسی، هیچ گاه در پی شوراندن مردم علیه دستگاه استبدادی یا تبلیغات برای کشاندن مردم به میدان نبودند. آنها هیچ گاه به روش های سیاست بازانه و دغل کارانه برای گردآوری مردم یا برگرفتن زمام قدرت متوسل نشدند. در سیره ایشان نه تهدیدی وجود داشت، نه تحمیلی و نه تزویری ؛ این بستری برای پرورش اندیشه خودجوش انسانی برای برپایی قسط در گیتی بود.
به امام علی (ع) اعتراض می شد که چرا مانند معاویه، از روش های گوناگون برای جلب مردم در گرداگرد خود بهره نمی جوید. آن حضرت برای جمع کردن مردم در گرداگرد پرچم اسلام، پول کافی در اختیار داشت. اعتراض می شد که چرا امام از این روش معاویه استفاده نمی کند که با پول یارجمع می کرد . امام علی (ع) در پاسخ به صاحبان انی اندیشه، نهیبی زد و فرمود :
والله ما معاویة بأدهی منّی و لکنّه یغدر و یفجر و لو لا کراهیة الغدر لکنت من ادهی النّاس ؛(11)
به خدا سوگند معاویه از من زیرک تر نیست، بلکه او نیرنگ باز است و نیرنگ و دغل، سزاوارراه هدایت نیست، و گرنه می دیدید که من از دیگران زیرک ترم !
آری، امام بنا ندارد که برای اجرای عدالت و برپایی قسط، به مدد حیله ها و ترفندها، لشکری انبوه فراهم شود. مردم خود باید اراده اصلاح در وجودشان پدید آید .
از همان زمان امیر مؤمنان (ع)کلاس درس امام شناسی آغاز شد و مردم، وارد فرآیندی شدند که طی آن اراده شان در برپایی آرمان های نبوی، محکی چند باره خورد و تدریجاً جایگاه امام شناخته شد و این دگردیسی تاریخی، نقاط عطفی داشت؛ مانند ماجرای سقیفه و تعیین جانشین برای پیامبر (ص)، ماجرای حکمیت و تشخیص جبهه حق از باطل در نبرد صفین، ماجرای عاشورا و محک خوردن ایمان مردم و آمادگی جان فشانی در راه برپایی عدل، ماجرای انتقال خلافت از اموی به عباسی و محک خوردن دوباره فرصت شناسی و آمادگی مردم، و از همه مهم تر، ماجرای غیبت امام آخر (عج) و محک خوردن خردهای مردم در اقامه امر خدا. در این بازه زمانی که دو قرن و نیم طول می کشد، جهت گیری امام وقت، تشویق اراده های انسانی به تشخیص راه راست و تقویت قوای اندیشه آنان در کوره تحولات سیاسی است .
255سال به جامعه اسلامی فرصت داده شد تا اندیشه عدالت جویی اش بالغ شود و بااراده اصلاح، برحول محور امامت گرد آید و چون این مهلت سرآمد، امام عصر (ع) به غیبت رفت تا مردم در کشاکش حوادث واقعه، درس اصلاح گری آموزند و خردهای خویش را پرورش دهند . عصر غیبت، عصر کودکی خرد امت در مسئله امامت و عصر ظهور عصر بلوغ فکری آن و آمادگی برای خیزشی بزرگ وجهانی است که امام آخر راه بری خواهند کرد. بر این اساس، مسئله غیبت امام آخر (عج) بزرگ ترین راه کار برای پرورش مردم است تا خود در کشاکش حوادث واقعه و فتنه های روزگار، مهیای برپایی قسط حول محور امام گردند .
امت اسلامی در دوران غیبت، با رجوع به عقل خویش، در پی حل مشکلات برآمده اند و در این کشاکش اندیشه ها، گرایش های مختلفی پدید آمده و می آید و در گذر این اختلافات و انحرافات، خرد دینی و سیاسی آنان پرورده می شود. این تشتت واشتباه امر در عصرغیبت، تا جایی خواهد رسید که براساس روایات در دوره نزدیک به ظهور، دوازده پرچم هم رنگ که در واقع نماد دوازده گرایش مختلف هستند، ولی شعاری واحد می دهند و هر کدامشان ادعای حقانیت دارد، اعلام وجود می کنند، ولی فقط یکی ازآنها حق است. البته وقتی از امام صادق (ع) می پرسند که چگونه باید پرچم حقیقت را در میان این پرچم های مشتبه تشخیص داد، می فرمایند که «نور ما از این آفتاب، روشن تر است .»بی شک پختگی امت موعود، بدان حد خواهد رسید که از این میان، راه راست را بیابند و این ره یابی، حاصل جدال خردها و تضارب آرا و پرورش اندیشه ها و تشخیص ها در گذر سود و زیان سیاسی و دینی تاریخ است .
برهمین اساس، پرورش خردها یکی از وظایف دولت اسلامی است تا بتوانند با تکیه بر اصول تبیین شده اسلام، راه درست را تشخیص دهند. سیره امام خمینی (رحمه ) نیز شخصیت دهی به افراد برای پرورش دادن خرد آنان بود. بلوغ فکری ملت ایران، از این سیره رفتاری حاصل شد. امام خمینی (رحمه) نظام اسلامی را تشکیل داد و درون چارچوب این نظام اسلامی، تشخیص امر را برعهده اندیشه مردم نهاد و فرمود :«میزان رأی ملت است .»به این ترتیب، قوای فکری مردم را در آزمون سترگ سیاسی انتخابات و دیگر مسائل مستحدثه پرورش داد. وی اصول سیاست اسلام را تبیین نمود و تفریع امر را برعهده مردم نهاد و همین روی کرد الهام بخش، بلوغ فکری ملت ایران در فاصله اندک چند دهه را سبب شد واکنون مردم ایران به چنان پختگی رسیده اند که می توانند حوادث صدر اسلام را بر مسائل مستحدثه سیاسی تاریخ معاصر، مطابقت کنند و رفتار درست سیاسی را تشخیص دهند . امام علی (ع) معاشرت با چنین امتی را آرزو داشت.
کمیل بن زیاد، صحابی برجسته و شاگرد خاصه امام علی (ع) نقل می کند که روزی در معیت امام، به بیرون از کوفه رفتند و اما از فقدان مردمی که ظرفیت پذیرش اندیشه اهل بیت (ع) را داشته باشند . با وی سخن گفتند و چون از شهر خارج شدند، امام (ع) را در اثنای گفت و گویشان آهی کشیدند و سخنانی گفتند . سپس به سینه شان اشاره کردند و فرمودند :
یا کمیل!...إنّ ها هنا لعلماً جمّاً ...لو أصبتُ له حَمَلة؛ (12)
در این سینه، دانشی و اندیشه ای فراوان است که ای کاش کسی بود که ظرفیت شنیدن و گرفتنش را داشت .
آن گاه فرمود :
آری تیز هوشانی می یابم که اعتمادی به آنان نیست و دین را وسیله دنیا قرار می دهند . وبا نعمت های خدا، بر بندگان و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند . گروهی هم تسلیم حاملان حق هستند، اما ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند و با کوچک ترین شبهه ای، تردید در دلشان ریشه می زند. نه آنها و نه اینها سزاوار فراگیری این دانش فراوان نیستند.(13)
تشخیص ملت ایران در مقاطع گوناگون و انتخاب سیاسی و دینی شان، آزموده شده و همین تشخیص و درایت ورزیده، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی (عج) و تفسیر کننده روایت «یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدی سلطانه »(14)است. ملت ایران که تا چند دهه پیش، دچار عقب ماندگی فکری و سیاسی بود. به مدد این پرورش سیاسی، به حد اعلای پختگی و درایت سیاسی و دینی رسیده است و امام خمینی (رحمه)در هر مناسبتی به این امر مهم اشاره داشته اند :
ـ نام بزرگ ملت ایران در عالم، به رشد سیاسی ثبت شد .(15)
ـ در مدت کمتر از دو سال، یک تحول پیدا شد که تمام قشرهای ملت افکار سیاسی پیدا کردند .(16)
ـ حالا شما در هر جای مملکت بروید، می بینید مردم روشن هستند، مردم تکلیفشان را می فهمند ...این خیلی امیدواری برای ما دارد که دیگر قیام، به شخص و این آدم و آن بستگی ندارد .(17)
ـ من با کمال مباهات، از رشد سیاسی و تعهد اسلامی ملت شریف ایران تشکر می کنم...من در ایام آخر عمر، با امیدواری کامل و سرافرازی از نبوغ شما به سوی رحمت حق کوچ می کنم.(18)
امام علی (ع) در پایان سخن با کمیل، از مردمی سخن به میان می آورد که ظرفیت پذیرش این اندیشه را دارند و تعدادشان اندک است، ولی نزد خدا بزرگ مقدارند . بعد می فرماید :«آه آه شوقاً الی رؤیتهم »؛ آه که چقد مشتاق دیدارشان هستم. چنین مردمی درایران زمین، پدید آمده اند و بنیان گذار جمهوری اسلامی در وصفشان می گوید :
من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عد امیر المؤمنین و حسین بن علی-صلوات الله و سلامه علیهما -می باشند .(19)
ما اگر در زمانی دیگر بودیم، شاید بهتر می توانستیم به تحلیل پدیده شگرف رشد سیاسی ایرانیان بپردازیم و متوجه این حقیقت شویم که ایرانیان، بستر ساز اندیشه عدالت خواهی موعود گشته و الهام بخش جنبش های اصلاح طلبانه در سراسر گیتی شده اند. تحولات بی نظیر منطقه خاورمیانه، حاصل پرورش خردهای انسانی در سایه تحولات سیاسی و دینی ایران است. انقلاب اسلامی ایران، فرزندانی در خاور میانه تربیت کرده که هر یک مبنایی برای خیزش رهایی بخش قسط جهانی هستند.

آماده بذل جان
 

سهل خراسانی از شیعیان برجسته خراسان و از منادیان بزرگ برپایی قسط در لوای ولایت و امامت بود. وی مانند بسیاری دیگر در خطه ایران معاصر امام صادق (ع) شور انقلابی در سرداشت و از ستم امویان به ستوه آمده بود. او در اثنای سفری به مدینه، برای ادای زکات و خمس خویش به حضور امام ششم رسید و سخن به اعتراض گشود که حق خلافت و رهبری از آن امامت و اهل بیت (ع) است و با این که فقط درخراسان صد هزار شیعه طرف دار و شمشیر زنا آماده یاری امام هستند، چرا ایشان نشسته اند و قیام نمی کنند. امام صادق (ع) پیش ازآمدن سهل، قصد پختن نان داشتند و تنورخانه به همین منظور روشن بود. ایشان ابتدا پاسخی به سهل ندادند و صرفاً درباره اوضاع اقتصادی خراسان و مسائلی از این دست، سخن گفتند. تنور که داغ و سوزان شد، به ناگاه وی را محکی زدند و به وی فرمودند تا داخل تنور رود. سهل خراسانی وحشت زده از این فرمان امام و پریشان از وضع پیش آمده، سرپیچی کرد و خواهش نمود امام از وی در گذرد و به اصطلاح این یک تقاضا را نفرماید. امام چیزی نگفتند و سخن از اوضاع اقتصادی و خمس و زکات خطه خراسان را از سر گرفتند .
درهمین حال، هارون مکی که مؤمنی وارسته و از یاران حقیقی امام بود، وارد شد. امام بی هیچ مقدمه به وی فرمود:«کفش هایت را بکن و وارد تنور آتش شو!»او بی درنگ چنین کرد و در تنور نشست و امام گفت و گوی خمس و زکات را با آن خراسانی که وحشت زده نگران او بود، ادامه داد. اندکی بعد، امام به سهل رخصت داد تا داخل تنور را نگاه کند. سهل برخاست و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است. آن گاه امام پرسشی کرد که چونان پتک بر سر این شیعه برجسته خراسان فرود آمد :«درخراسان چند نفرمثل این مرد دارید؟ »و حاصل این مذاکره اعترافی تاریخی بود:«به خدا سوگند حتی یک نفر هم این گونه نیست!»امام نیز جمله ای راه بردی فرمود و شرط خیزش امام عصر را برای همیشه بیان نمود:
انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خسمة لا نجد فیه خمسة معاضدین لنا؛(20)
تا وقتی پنج نفر همراه حقیقی نباشد، قیام نخواهیم کرد.
بی شک سهل خراسانی از اصحاب خاص و به اصطلاح محرم این درگاه بوده که امام (ع) چنان ماجرایی را برایش پیش آورده است. اما اراده اصلاح به حرف نیست؛ وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعبُدُ اللهَ عَلَی حَرفٍ ....وَ إِن أَصَابَتهُ فِتنَةٌ انقَلَبَ عَلَی وَجهِهِ .(21) برخی عبادتشان فقط به حرف است و همین که مصیبت ببینند، از راه بی راه می شوند .اما برپایی امر خدا در گرو پرورش مردانی است پا به رکاب که هماره آماده اند تا نثار خویش را نثار آرمان حق کنند و هر کسی را یارای این راه نیست. نماز خوان، روزه گیر، زکات ده، حج رو و آرزومند شهادت بسیاراست، اما کجایند مردانی که چنگال مرگ ببینند و میدان خالی نکنند .امام صادق (ع) به گواه تاریخ، چهار هزار شاگرد در زمینه های گوناگون علم و حکمت تربیت نمود، اما در همان انبوه مردم نیز پنج یار پا به رکاب حقیقی پیدا نمی شود. اینها شاید اندیشه اصلاح داشتند اما فاقد اراده اصلاح بودند .
و این فقدان اراده اصلاح حکایت همیشه تاریخ است. جمعی از مردمی که اندیشه اصلاح داشتند به پیامبر بعد از موسی (ع) عرض کردند :(ابعَثُ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِل فِی سَبِیلِ اللهِ )(22). فرمان روایی منصوب کن تا در راه خدا بجنگیم . اما وقتی طالوت به عنوان فرمان روا تعیین شد، تَوَلَّوا إِلَّا قَلیِلاً مِنهُم؛ همه شان فرار کردند مگر عده ای اندک . اینها اندیشه اصلاح داشتند اما فاقد اراده اصلاح بودند .
امام حسین (ع) در دومین روز ورودشان به کربلا، پس از آن که از خلف وعده کوفیان تحت تأثیر زر و زور اموی آگاه شدند و خبر شهادت مسلم را شنیدند، فرمودند:
النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعقٌ علی ألسنتهم...فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیّانون ؛(23)
مردم بنده دنیا هستند و شعار برپایی امر خدا، لقلقه زبانشان است لذا آن گاه که برق سکه ها چشمان را خیره کند یا برق شمشیرها و چکاچک تیغ و تیرها، قرار از کف برباید، جمعیت دین دارها آب می رود
زیرا نیازهای متعالی وجود انسان برای مردم اصل نشده و در این حال، شعار برپایی امر خدا مادامی برزبان است که منافع مردم به خطرنیفتد. اما اراده اصلاح، آن گاه پدید می آید که نیازهای متعالی وجود برصدر بنشیند و قدر ببیند و حامیان این امر، جان خود را بر دست گیرند و سپر امر خدا شوند .
اندیشه فداکاری در مردم بعد از رحلت رسول اکرم (ص)، در پای شجره طیبه نضج نگرفته بود. در رخداد عاشورا هم بسیاری معتقد بودند که باید ظلم یزیدی برچیده شود؛ یعنی اندیشه اصلاح داشتند اما فاقد اراده اصلاح بودند. معروف است افرادی که در مسیر کربلا با امام دیدار می کردند، در توصیف وضعیت حاکم بر جامعه اسلامی آن روز می گفتند :
قلوبهم مع و سیوفهم علیک؛ (24)
اینها دل هایشان با توست، اما شمشیر هایشان را روی تو گرفته اند .
یعنی اندیشه اصلاح دارند اما اراده اصلاح ندارند. بسیاری از حاجیان آن زمان، با ندای «هل من ناصر»امام حسین، بعد از خروج از مکه در معیت امام به راه افتادند، اما همین که فهمیدند مسلم شهید شده و کوفه خلف وعده کرده، متفرق شدند. بسیاری از کسانی که در خیزش حسینی به کاروان کربلا نپیوستند، از دشمنان سرسخت ستم و فساد یزید بودند، اما پای در گل تعلقات دنیوی داشتند و از حرکت بازماندند .
آن روز که ارزش های متعالی بر صدر بنشیند و مردم، آماده بذل جان برای برپایی قسط و عدل شوند، زمینه ظهور فراهم می گردد. باید اندیشه مردم تا جایی بالنده شود که در راه برپایی این رسم، آماده افشاندن جان و مال و آبروی خود باشند و این جان فشانی شرط شرکت دراین حرکت جهانی است. امام باقر (ع) می فرماید :
اگر مردم می دانستند که حضرت قائم (عج)چه برنامه ای دارد و چه مسیری را طی خواهد کرد، بیشترشان آرزو می کردند که هرگزآن حضرت را نبینند .(25)
امام عصر (عج) مظهر لطف خداست و واسط فیض رحمت او. در کشاکش بلاهای روزگار، هر که وسیله نجات از گرفتاری ها بخواهد، اما یاری اش می کند، اما بر پایی امرخدا در گرو حضور مردانی است که به پیشواز گرفتاری ها روند. شیخ کفعمی در کتاب البلد الامین آورده است(26) که امام زمان (عج) به مردی که گرفتار بند و زنجیر زندان بود و در خواست کمک از حضرت داشت، دعای «الهی عظم البلاء» را تعلیم داد و نتیجه بخش هم شد، اما اگر بناست یاوری پیدا شود که پرچم قسط را بر دوش کشد، باید از زندان و بند و زنجیر و تلخی نهراسد . امر خدا، مردانی پاک باخته می خواهد که گاه پای مردی در راه خدا و ارزش های عالی اسنانی، محبت شهوات از زن و فرزند گیرند تا زر و زیور و مال و منال در چشمشان خرد آید .
امام عصر (عج) خود را به خورشید پشت ابر تشبیه کرده اند؛(27) یعنی حرارت و فایده اش برای مردم برقرار است و لو خود از مردم در غیبتند ؛ مثل پدری که از دور، مراقب طفل دبستانی خود است تا سالم به مدرسه برسد و هم راهش است، اما خود را نشان نمی دهد تا بچه در طی این مسیر، به خود اتکا کند و پرورده شود. اگر هم خطری پیش آید، فوری مداخله می کند؛ یعنی حضور دارد اما ظهور ندارد. این مضمون دعای عهد که «اللهم اکشف هذه الغمّة عن هذه الامّة (ع) بحضوره»، یعنی همین حالا مشکلات امت با حضور ایشان رفع می شود. اما زمینه ظهور هنوز محقق نشده است. لذا این مفهوم را تفکیکی می کند و در ادامه دعا می فرماید :
و عجّل لنا ظهوره .
خورشید امت از ابر برون ناید مگر آن هنگام که اراده ها تا به خورشید اوج گیرد. آری آن زمان که مردم آماده شوند تا برای اعتلای کلمه خداوند، خویش را فدا کنند، زمینه ظهور فراهم می گردد؛ گویی حجاب میان مأموم و امام، همین خود مأموم است که باید از میان برخیزد تا امام را ببیند؛ «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.»آری، آن هنگام که مردم آماده بذل جان خویش دراین راه متعالی شوند، زمینه ظهور حضرت تا حدودی پدید خواهد آمد. امام صادق (ع) در توصیف یاران حضرت می فرماید که آنها عاشق شهادتند .(28) هم چنین مجموعه ای از روایات علایم ظهور، حامل توصیه ای برای شیعیان عصر ظهور است که «چون ندای آسمانی را-که از جمله نشانه های قطعی ظهور حضرت مهدی (عج) است -شنیدید، هرچه دارید رها کنید و به جانب حضرت بشتابید .»(29)
امام خمینی (رحمه) در تأسیس اندیشه انقلاب اسلامی که از جمله با هدف راه بردی برپایی قسط شکل گرفت، بر ایجاد چنین اراده ای در نهاد مردم تلاش کرد، لذا جوان پاک باخته و از جان گذشته ای هم چون حسین فهمیده را الگوی حامیان انقلاب اسلامی معرفی نمود. آن امام سفر کرده، به راستی باخیزش تاریخی خود، زمینه ساز بزرگ ظهور حضرت (عج) گردید. پیروزی انقلاب ایران مرهون تدبیر بی بدیل خمینی کبیر و البته همراهی مردمی بود که خرد سیاسی شان در گذر ایام ورزیده شده بود و جان خویش را سپرآرمان خویش کرده بودند. بر همین اساس، ظهور ملت ایران در دوران معاصر، از علامات نزدیکی ظهور منجی کل است؛ زیرا ظهور انسان هایی را نوید می دهد که آماده بذل جان خویش بر سرآرمان دین هستند .
در علامات ظهور است که در نزدیکی ظهور حضرت، خون های فراوان به راه می افتد. امام علی (ع) در بیان آخر الزمان و ظهور پرچم عدالت می فرماید :
حتّی تقوم الحرب بکم علی ساقٍ بادیاً نواجذها، مملوءةً اخلافها؛ (30)
اندکی پیش از اقامه پرچم عدالت در زمین، جنگ و خون ریزی سخت و پیچیده ای روی می دهد، طوری که جنگ دندان هایش را آشکار می کند .
آری، برپایی قسط و عدل خون می خواهد . لذا آن زمان که انسان های از جان گذشته فراوان شوند، زمینه ظهور نیز فراهم خواهد گردید . اما اراده اصلاح فقط به آمادگی برای بذل جان نیست. آن هنگام که پرچم قسط افراشته می شود، مأموم باید برای مسائلی سخت تر از بذل جان آمادگی داشته باشد .

پی نوشت ها :
 

*پژوهش گر مسائل جامعه شناختی .
1.مرتضی مطهری،خاتمیت،ص 50-53تهران:انتشارات صدرا،1373.
2.البته امام نیز از جهت آن که فردی از افراد جامعه است، چنین وظیفه ای را دارد اما نه از آن جهت که امام است،بلکه از آن جهت که مؤمنی از مؤمنان به شمار می آید. (نک:خاتمیت ).
3.علی بن یونس العاملی، صراط المستقیم ،ج2،ص91،تهران :المکتبة المرتضویة ،1384ق .
4.نهج البلاغه ،خ92.
5.سید بن طاووس ،اللهوف علی قتل الطفوف ،ترجمه :عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ص53، انتشارات نوید اسلام،1381ش.
6.همان .
7.نهج البلاغه ،خ92.
8.نهج البلاغه ،خ3.
9.حاج شیخ عباس قمی ،مفاتیح الجنان ،دعای افتتاح .
10.سوره حدید،آیه 25.
11.نهج البلاغه ،خ200.
12.همان،کلمات قصار 147.
13.همان.
14.محمد بن یزید قزوینی ،سنن ابن ماجه ،تحقیق :محمد فؤاد عبدالباقی ،ح4088،بیروت :داراحیاء التراث العربی ،1395ق.
15.صحیفه امام (مجموعه سخنان امام خمینی رحمه الله)،ج7،ص132،تهران:دفتر تنظیم و نشر آثارامام خمینی رحمه الله .
16.همان،ج9،ص196.
17.همان،ج10،ص154.
18.همان،ج 12،ص149.
19.همان،ج21،ص410.
20.محمد باقر مجلسی ،بحار الانوار ،ج47،ص123،بیروت :مؤسسة الوفاء،1403ق.
21.سوره حج،آیه 11.
22.سوره بقره،آیه 246.
23.بحار الانوار،ج44،ص382.
24.محمد بن جریر طبری،دلائل الامامة ،تحقیق:البعثة ،ص74،قم:مؤسسة البعثة ،1413ق.
25.بحارالانوار،ج52،ص354.
26.مفاتیح الجنان،مقدمه دعای عظم البلاء .
27.بحار الانوار ،ج78،ص380.
28.حسین نوری طبرسی،مستدرک الوسائل ،ج11،ص114،قم :مؤسسة آل البیت علیهم السلام .
29.بحارالانوار ،ج52،احادیث ندای آسمانی .
30.نهج البلاغه ،خ138.
 

منبع :نشریه مشرق ،شماره10.
ادامه دارد ....
ae
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان