سخن نخست
از آغاز خلقت تاکنون، تمام انسانها زندگی اجتماعی خویش را با عضویت در کانون خانواده و جمعی به نام خویشاوندان، آغاز نموده و خود در پایه گذاری این دو واحد اجتماعی، سهم گرفته و یا با چنین استعداد و آرزویی چشم از جهان فروبستهاند. بدین ترتیب تقریباً هر انسانی در مسیر طبیعی زندگی، در کنار تجربه عضویت خانواده و خویشاوندان، رسالت تشکیل خانواده و جمع خویشاوندی را نیز به عهده داشته تا از طریق تعدد و گسترش مجموعههای خانوادگی و خویشاوندی، زمینه پیدایش واحدهای بزرگتر، به نام «تیره» و «قبیله» فراهم آید.
قرآن با اشاره به ارزشی بودن شکل گیری واحدهای اجتماعی یاد شده و منشأ طبیعی پیدایش آنها؛ یعنی ازدواج و حفظ سلسله نسب، میگوید:
(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً)؛ (1)
و اوست کسی که از آب، آدمی را آفرید. پس او را نژاد [پیوستگی نسبی] و پیوند زناشویی و [پیوستگی نسبی] قرار داد و پروردگار تو تواناست.
(وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةً)؛ (2)
خداوند برای شما از جنس خودتان، همسران و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان پدید آورد.
(یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا)؛ (3)
ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را تیره و قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
قرآن با به کارگیری واژههای: «ازواجکم»، «بنین»، «حفدة»، «نسبا»، «صهرا» و «لتعارفوا» از اهمیت و ارزشی بودن شناخت پیوندها و نسبتها در خانواده و خویشاوندان، پرده برمیدارد تا در سایه تأمین چنین شفافیتی جامه عمل پوشاندن به نظام حقوقی و اخلاقی پیشنهادی، درباره این دو حوزه حیات جمعی، امکان پذیر گردد.
پیام ضمنی آیات یاد شده این است که ثبت دقیق ازدواجها به قصد نمایاندن شفاف انتسابهای ابوینی و خانوادگی، خواسته تمام ادیان توحیدی است و بر همین اساس، ازدواجهایی که با نامهای: ازدواج ضمد، ازدواج اشتراکی، ازدواج جمعی، ازدواج اختلاطی (4) و... در تاریخ تشکیل خانواده آمده است و در آنها انتساب واقع بینانه فرزندان به پدر ناممکن مینماید، جزء بدعتهای جاهلانه بشری و مخالف مشیت الهی شمرده میشود.
به هر حال، گرایش غالب، در مطالعات تبارشناختی و جامعه شناختی، با پیشینه نگری و پیشنهاد قرآن، همخوانی نشان میدهد. اغلب انسانها تمایل دارند که با نیروی نامرئی پیوند فامیلی و ازدواج، به نوعی سازمان یافتگی تن دهند و آگاهانه یا ناخودآگاه، آرزو دارند که وصلتها در دامن شبکههای خویشاوندی جوانه زده، پیوند خویشاوندی جدیدی بین دو خانواده پدید آید و با شکوفایی و زاد و ولد، زمینههای پیوند جدید و شکل گیری فامیل تازهای فراهم گردد! به همین دلیل در پژوهش جامعه شناختی آمده است:
"خویشاوندی و خانواده در واقعیت مکمل یکدیگرند که هر کدام باید به اعتبار دیگری درک شود. دستگاه خویشاوندی نسب و دستگاه وصلت یا سبب در تمام جوامع وجود دارند و باید به نحوی با هم توافق داشته باشند. اینها دو نوع منطق سازمانی هستند، هر دو به هم وابستهاند و رابطه آنها با یکدیگر، یکی از بنیادهای اصلی دستگاه اجتماعی کلی هر جامعه است." (5)
حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در مقام یادآوری نقش ازدواج در ایجاد رابطه عاطفی میان فامیل و پیدایش گروه خویشاوندی جدید میگوید:
إنّ الله جعل المصاهرة نسباً لاحقاً و أمراً مفترضاً و شجّ بها الأرحام؛
همانا خداوند ازدواج را امری لازم و نسبی ضمیمه شده قرار داد و به وسیله آن، بین ارحام تداخل و اختلاط پدید آورد.
خویشاوندان و خانواده در دو نگاه
ادیان توحیدی در این امر تبارشناختی، تردیدی ندارند که حضرت آدم و حوا (علیهماالسلام) پس از آفرینش معجزه آسا، تشکیل خانواده دادند و فرزندان و نوادگان آن دو نیز با پایبندی به سنت ازدواج تک همسری، شفافیت نسبت زناشویی و انتساب فامیلی را پاس میداشتند. تا جایی که حافظه تاریخ مکتوب نشان میدهد، سایر انسانها نیز بیگانه با نام خانواده و خویشاوند نزیستهاند؛ در عین حال اختلاف ریشهای بین نگاه قرآن و دیدگاه آلوده به توهمهای هوس آلود بشری نسبت به معنا و رابطه معنایی - حقوقی این دو عنوان به چشم میآید که مطالعه دقیق آن میتواند کمکی باشد، به پاسداری از نظام خانوادگی در اسلام.
1. نگاه برون دینی
جامعه شناسان بر این باورند که در غرب تا اواسط قرن نوزدهم، از واژه خانواده معینی جز خانواده گسترده و پدر سالار به ذهن نمیآمد که افراد و اعضای آن عبارت بودند از: پدر با همسر یا همسران خود، پسر با همسران و فرزندانشان و سایر خویشاوندان (6)، مثل خواهران و شوهرانشان، عمهها، خالهها، عموها، داییها، خواهرزادهها و برادرزادهها. (7)
در خانواده گسترده، اعضا در زمینههای مختلف، از نظام خانوادگی الهام میگرفتند و «در حقیقت گروه خویشاوند بنیادیترین نیروی ادغام کننده و یک پارچه ساز در زندگی اجتماعی به عنوان یک سازمان همه کاره در سیاست، اقتصاد، آموزش، مذهب و نیازهای روانی تمام اعضایش تأثیری به سزا داشت». (8) «ثروت خانوادگی به شکل مشاع و مشترک مورد بهره برداری قرار میگرفت و کسی جز رئیس خانواده، نمیتوانست تصمیم اقتصادی بگیرد. (9)
در دل چنین گروه اجتماعی، ازدواجها صورت میگرفت، اما بدون قدرت انتخاب و استقلال اقتصادی و اجاره زندگی مستقل. (10)
صلابت خانواده گسترده یا گروه خویشاوندی، از نیمه دوم قرن نوزدهم در غرب فرهنگی - فکری رو به شکست و انحلال گذاشت و کم کم جای خود را به واقعیتی سپرده که از آن به عنوان خانواده تک همسر، خانواده زن و شوهری و خانواده هستهای یاد میشود. عناصر اصلی خانواده جدید، به دور از سلطه فامیل، تشکیل خانواده میدهند (11) که با تولد نخستین فرزند رو به گسترش مینهد، با تولد آخرین فرزند، گسترش کامل میگردد، با ازدواج اولین فرزند، رو به انقباض میگذارد، با فوت شوهر، انقباض کامل میگردد و با فوت مادر، انحلال صورت میگیرد.
عمر یک خانواده هستهای حدود 50 تا 55 سال است که به مراحل شکل گیری، گسترش، گسترش کامل، انقباض، انقباض کامل و انحلال تقسیم میشود. (12)
در غیاب پوشش حمایتی خانواده گسترده (و خویشاوندان) و اوج گیری نهضت فمینیستی در غرب، خانواده هستهای نیز با فشارهای ویرانگر و جدیدتری روبهرو گردید که عمدهترین آنها را فعالیتها و اقدامات فمینیستهای رادیکال و چپ تشکیل میدهد. فمینیستهای رادیکال، برای رهایی زنان از حقارت و وابستگی، یاری جستن از فناوری و جایگزینی بچه آزمایشگاهی و علمی را به جای بچهزایی زن پیشنهاد میکنند. (13) کمونیسم در چین و شوروی، خانواده را تحت فشار قرار داد و در دهه اول انقلاب کمونیستی در شوروی بر خانواده هستهای نیز آسیب جدی وارد گردید. (14) از سوی کمونیستها، خانواده سنتی واحد ایستا و بریده از جامعه و نگه داری کودک توسط والدین، باز بورژوازی خوانده شد. خانواده پیشنهادی و تحول پذیر از نظر آنها عبارت بود از پیوستن متکی بر عشق و تمایل متقابل که فرزند ناشی از آن، به پرورشگاه فرستاده میشد و زن و مرد با کاهش یا انهدام عشق متقابل، از هم جدا میشدند. بر این اساس در جامعهی آرمانی و پیشنهادی کمونیستها، واژه والدین من و فرزندان من جایی نداشت و در عوض، استفاده از واژههای پیران، بزرگ سالان، کودکان و نوزادان، بایسته قلمداد میشد (15) و توارث هم در آن غیر قانونی مینمود. (16) در حقیقت، این تفکر، عنصر سوم خانواده هستهای را از آن میگرفت. خانواده، خانواده زن و شوهری میشد که با خانواده هم جنس گرایان برابری میکرد، البته با قطع نظر از تفاوت جنسیت در این دو نوع ازدواج.
به هر حال، سرنوشتی که برای خانواده و خویشاوند در غرب (جهان صنعتی با زیست شهری) رقم خورده، برگشت ناپذیر مینماید. حتی «مارتین سگالن» - که از متفکران و مخالفان این دیدگاه است که «عمر خویشاوند به عنوان مبنای ایجاد و استمرار رابطهها تقریباً پایان یافته» - (17) خود نیز به صورت ضمنی، تحول یاد شده را قبول دارد و میگوید:
"آنچه که جامعه صنعتی ما را از جوامع ابتدایی متمایز میسازد، فقدان مفهوم دودمان نیست، بلکه این واقعیت که گروههای اجتماعی ما تا آن حد که بر مبنای دیگری (چون گروه سنی، طبقه اجتماعی، رفاقت، شغل اداری، یا کار در کارخانه، فعالیتهای تفریحی و مانند این ها) اتکا دارد، بر خویشاوندی مبتنی نیست." (18)
در این که این بی اعتنایی چرا به وجود آمده، جوابهای مختلفی ارائه شده (19) و عاملی که از نظر خود مارتین قابل قبول مینماید، اصل آزادی است که میتواند موقع انتخاب همسر و نیز انتخاب کسی (از بین خویشاوندان) که باید با او ارتباط برقرار کند، به عنوان تکیه گاه ایدئولوژیکی مورد بهره برداری قرار بگیرد (20)! یعنی سر دو راهیِ رعایت اصل آزادی و رعایت خویشاوندی، اولویت با آزادی است! این، یعنی بی اعتنایی به برقراری ارتباط با خویشاوندان. وقتی میگویم «آزادم که از مجموعه خویشاوندان با چه کسی رابطه مستحکم برقرار کنم»، معنایش این است که خویشاوندی را معیار ارتباط نمیشناسم!
خلاصه سخن این که به گفته «تالکوت پارسونز» جامعه شناس آمریکایی، خانواده هستهای «این گروه خانگی، منزوی و جدا از خویشاوندان، براساس ازدواج بین والدین بنا شده که آزادانه یکدیگر را برگزیدهاند (21)»، پس خویشاوندان نه در ایجاد آن نقش دارند و نه در تحکیم روابط آن.
2. نگاه قرآنی
واژهها و کلماتی که قرآن از آنها برای بیان روابط خویشاوندی و مسائل مربوط به آن سود میبرد، عبارتند از: اهل، ارحام، ذی القربی، عشیره و فصیله.
همان گونه که لغت شناسان و محققان حوزه زبان و فرهنگ، واژههای ارحام، اقربا، عشیره، اهل و خویشاوند را هم معنا میشناسند؛ قرآن پژوهان و مفسران نیز واژههای اهل، ارحام، اقارب، فصیله و عشیره را دارای معنای مشترک میدانند که عبارت است از منسوبین نزدیک.
بنابراین میتوان عنوان خویشاوند را ترجمه ارحام دانست و تمام بایدها و نبایدهای مربوط به یکی از عناوین یاد شده را گزارههای مربوط به آن قلمداد کرد.
گستره حوزه خویشاوندی
این که گروه خویشاوندان از چه گسترهای برخوردار است و چه نوع منسوبین را شامل میشود، سؤالی اساسی است که هم در حوزه تفسیر جلب توجه میکند و هم در حوزه فقه. آیا والدین و اولاد از ارحاماند؟ منسوبین سببی میتوانند جزء خویشاوندان باشند؟ و چه تعداد از افراد همیشه در دایره ارحام میگنجند؟ ریز پرسشهای عمده دایره خویشاوندان را تشکیل میدهد.
در جامعه شناسی و نزد برخی از شارحان متون دینی، علاوه بر منسوبین نسبی، منسوبین سببی نیز جزء گروه خویشاوندی قرار گرفته و تحت عنوان صله رحم، درباره رسیدگی به زن پدر و زن برادر (با این که از ارحام نسبی نمیباشند) سخن رفته است. (22) بر این اساس، زن پدر و زن برادر به دلیل پیوند نسبی مورد حمایت خویشاوندان نسبی خود و به دلیل پیوند سببی مورد حمایت خویشاوندان شوهرشان قرار میگیرند:
آیة الله جوادی آملی با استفاده از روایت: «إنّ اللهَ جَعَلَ المُصاهَرَة نَسَباً لاحقاً و أمراً مُفترضاً و شَجَّ بها الأرحام» میگوید: «پس انسان موظف است ارتباط خود را با ارحام سببی نیز قطع نکند». (23)
شهید دستغیب بر این باور بود که ارحام، مطلق اقارب را شامل میشود که عبارتاند از: خویشاوندان پدری، مادری و خویشاوندی از طریق اولاد از قبیل اقارب شوهر دختر و همسر پسر انسان. (24)
آلوسی، پس از نقل دیدگاههای مختلف و دلایل آنها، بر این نظر پای میفشارد که والدین و اولاد نیز در حوزه ارحام قرار دارند و اگر احسان به اقارب در قرآن جداگانه و پس از تذکر احسان به والدین، با حرف «واو» آمده، از باب عطف عام بر خاص است. (25)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام)، دختر از ارحام شناخته شده است:
مَن زَوَّجَ کریمَته من شارب خمرٍ فقد قَطَع رَحمه؛ (26)
کسی که دخترش را به عقد شراب خوار درآورد، در مورد او قطع صله رحم کرده است.
در روایت مشابه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میفرماید:
مَن زَوّج کریمته من فاسقِ فقد قطع رَحِمَه؛ (27)
کسی که دخترش را به عقد فاسقی درآورد، در مورد او قطع رحم کرده است.
وقتی آیه: (وَآتِ ذَا القُرْبی حَقَّهُ) نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان یافت که حق خویشاوند خود را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) واگذار نمود. (28) برخی از فقها، همانند بعضی از جامعه شناسان، گروه خویشاوند را عبارت میدانند از کسانی که همه اولاد پدر چهارم، یعنی پدر پدر پدر بزرگ به حساب میآیند.
براساس دیدگاه علمی شیعه، موقع نزول آیه تشریع خمس، جهت تأمین نیازمندی فقرای خویشاوندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تمام کسانی که سلسله نسبشان به هاشم میرسیدند، به شمول آل علی در قلمروی ذوی القربی قرار گرفتند.
زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف گردید که دعوت به اسلام را آشکار کند و آیه: (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ) (29) نازل شد، تمام بنی هاشم را جمع کرد و خطاب به آنان فرمود:
"خداوند به من فرمان داده که خویشاوندان نزدیکم را بیم دهم. شما عشیره و گروهم هستید. خداوند پیامبری را مبعوث نکرده، مگر این که از اهل او برادر، وزیر و وارث، وصی و خلیفه برایش برگزیده است. کدام یک از شما آماده است با من بیعت کند تا برادر، وارث، وزیر و وصی من باشد؟" (30)
متونی که مورد مطالعه قرار گرفت، مؤید دیدگاهی است که میگوید: تمام افراد گروهی که در پدر چهارم اشتراک دارند، هم ریشه و هم خویشاوند شمرده میشوند و از نظر دین، رابطه حقوقی خاصی بین آنها حاکم است و هر فردی نسبت به دین اعضای گروه، ملزم به ادای وظیفه و مسئولیت تعریف شدهای است که در همین نوشته به مطالعه گرفته خواهد شد.
در دل شبکه خویشاوندی با قلمرو فوق، واحدهای کوچکتر خانواده وجود دارد که نام و عنوان خاصی برای آن در قرآن به چشم نمیخورد، ولی برای بیان گفتنیهای مربوط از عناوین اصلی این نهاد، از قبیل: بعل، ازواج، زوج، والدین والد، والده، ولد و اولاد استفاده به عمل میآید.
عنوان «صله رحم» که در لغت به معنای اتحاد، انجمن ملاقات و دیدار افراد هم خوشاوند است (31)، شبکه تعاملی عاطفیای را پیشنهاد میکند که عملی شدن آن به بهبودی زندگی مادی و معنوی تمام آنان میانجامد و در پناه آن، باید خانواده شکل بگیرد. البته با رابطه عاطفی و حقوقی ممتازتر و چشم گیرتر که قرآن در مقام ترسیم ابعاد آن میگوید:
(وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)؛ (32)
و در میان شما دوستی و دلسوزی قرار داد.
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (33)؛
همسران تان لباس شما و شما لباس آنان هستید.
(فَلَمَّا أَثْقَلَت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ)؛ (34)
پس وقتی که مادر سنگین شد، همراه با شوهرش از خداوند پروردگارشان خواستند: اگر فرزند صالح به ما دهی، از شاکران خواهیم بود.
(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ)؛ (35)
مردان نگهبان زناناند، به خاطر فضیلتی که خدا بعضی از آنها را نسبت به برخی دیگر داده و به دلیل انفاقی که از اموالشان میکنند.
(وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)؛ (36)
پروردگارت، فرمان داده که جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! با گفتار لطیف، سنجیده و بزرگوارانه، با آنها سخن بگو و بالهای تواضع خویش را از سر محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار بده.
روابط عاطفی که آیات فوق بدان اشاره دارد و خاستگاه رفتار حقوقی و اخلاقی ویژهای است، با همت و عنایت خویشاوندان قابل تأمین، تثبیت و افزایش است و بازتاب آن به صورت واکنش و در قالب تحکیم بیشتر روابط خویشاوندی، خود آنها را نیز در بر میگیرد، به عبارتی، خانواده به نهالی میماند که اگر توسط خویشاوندان آبیاری شود، شاخ و برگ پیدا کند و به بار بنشیند، سایه و میوهاش در خدمت خویشاوندان قرار میگیرد! بدین صورت که هم باران محبت و مهرورزی از زندگی مشترک عروس و داماد بر زمین خویشاوندان آن دو میبارد و هم فرزند پرورش یافته در این کانون - که از خویشاوندان هر دو فامیل است - در آینده تحت عنوان صله رحم به حمایت از همه آنان خواهد پرداخت.
حراست از پیوند خویشاوندی و راهکارها
قرآن در پی تحکیم انسجام خویشاوندی و استفاده از آن جهت تأمین رفاه، آرامش و آبادانی در حیات اجتماعی است. دستیابی به چنین اهدافی یقیناً به حمایت آگاهانه از خانواده هستهای نیز میانجامد:
"تعالیم اسلام با تأکید بر روابط خویشاوندی به دنبال حمایت از این خانواده کوچک و کمک به رشد و حل مشکلات آن است. با تقویت روابط خویشاوندی، در مراتب متعدد آن، میتوان در جهت حل مشکل خانواده یا دست کم کاهش آن گامهای جدی برداشت." (37)
آموزههای دینی که در تحکیم پایههای انجمن خویشاوندی کارآمدی دارد، متنوع است و در تمامی آنها نفع رسانی متقابل مطرح میباشد. در یک جمع بندی میتوان تمام آنها را به دو بخش تقسیم کرد و تحت دو عنوان به مطالعه و دقت گرفت.
1. راهکار حقوقی
پارهای از آموزههای کارآمد در جهت تحکیم روابط و انسجام گروه خویشاوندی، ماهیت حقوقی دارد؛ یعنی در پیشنهاد تطبیق آنها اراده قانون گذار و شارع بیشتر از اراده فرد نفع رسان نقش دارد. در مواردی، مخالفت یا اقدامات منفی نفع رسان، وی را تحت پیگرد قانونی قرار میدهد.
تأمین نفقه و هزینه زندگی نیازمندان، توزیع میراث و پرداخت دیه قتل ناآگاهانه در جمع خویشاوندان، از مصادیق بارز این نوع راهکارها میباشد.
نفقه بچه کوچک یا ناتوان بر پدر، مادر، اجداد و مادربزرگهای پدری یا اجداد و مادربزرگهای مادری، با رعایت تربیتی واجب است. بر فرزند واجب است نفقه پدر، مادر، پدربزرگها و مادربزرگ هایش را بپردازد. (38)
دیه قتل از روی خطا، به عهده عاقله است که شامل اقارب ذکور پدری میباشند؛ از قبیل برادران قاتل و پسران شان، عموها و پسرانشان و عموهای پدر و فرزندان شان. (39)
قرآن، خویشاوندان نسبی و سببی را در دارایی کسی که میمیرد، شریک میداند. پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگها؛ در سطوح مختلف، فرزند و فرزندان فرزند؛ در هر فاصلهای که قرار داشته باشند، برادران، خواهران، عموها، عمهها، داییها، خالهها و فرزندان آنها، زن و شوهر - که دایره وسیعی را تشکیل میدهند - به گونهای از مال میت ارث میبرند. قرآن در این باره با بیان فشردهای میگوید:
(لِلْرِجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً)؛ (40)
برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان او از خود برجای میگذارند، سهمی است و برای زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به جای میگذارند، سهمی؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد، این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.
بی تردید اجرای مقررات باب انفاق، دیه عاقله و باب ارث، هم زمان، در جمع خویشاوندان آرامش روحی به وجود میآورد و نیز پیوستگی فامیلی را استحکام میبخشد. اگر این مباحث، زیر مجموعه صله رحم شمرده نشده، ناشی از ماهیت حقوقی آنهاست.
2. راهکار اخلاقی
در کنار راهکارِ حقوقی، قرآن در راستای حراست از روابط خویشاوندی، از ضرورت پیوستگی تمام اعضای فامیل، تحت عنوان «صله رحم» سخن میگوید. به دلیل نبود الزام قانونی در تطبیق این نوع همکاری نام «راهکار اخلاقی» را برای آن برگزیدهایم.
البته این روش، از الزام اعتقادی و اخلاقی بس جدی برخوردار است. در قرآن کمتر آموزهای وجود دارد که اعتقادی و اخلاقی نادیده انگاشتن آن، به زیان باری نادیده گرفتن «صله رحم» مطرح شده باشد!
امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
از رفاقت با کسی که به صله رحم پشت پا زده پرهیز کن، زیرا در سه جای قرآن، او را ملعون و محروم از رحمت خداوند یافتهام. خداوند فرموده است: «اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار میرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید. آنها کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است» و فرموده است: «آنها که عهد الهی را پس از بستن استوار آن، میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، قطع میکنند و در روی زمین فساد مینمایند، برای آنهاست لعنت و بدی سرای آخرت». و در سوره بقره میگوید: «فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از بستن محکم آن، میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، میگسلند و در روی زمین فساد راه میاندازند، اینها زیان کاراناند».
در کنار کارکرد و آثار مربوط به ماوراءالطبیعه و عالم غیب که با عبارتهای گوناگون در روایات قابل مطالعه است و ترس و امید جدی را به ارمغان میآورد، در متون دینی، دربارهی آثار و پیامدهای دنیوی برخورد مثبت یا منفی، با صله رحم نیز سخن رفته است؛ به گونهای که برای هر عاقلی قابل درک میباشد. همان گونه که بازتاب ماورایی پیوستن و گسستن از انجمن خویشاوندان، حیرت زا و تکان دهنده است، کارکردهای این جهانی نادیده گرفتن این گونه از روابط اجتماعی نیز بسیار قابل توجه و انگیزه بخش میباشد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
مَن ضَمِن لی واحدةً ضَمِنتُ له أربعةً! یَصلُ رحَمه فُیحبُّه اللهُ و یُوَّسِعُ علیه رزقَه و یَزیدُ فی عُمرِه و یُدخِلُه الجنَّةَ التی وَعدَها؛ (41)
هر کس یک چیز را برایم تضمین کند، من چهار چیز را برای او تضمین میکنم: با ارحامش رابطه برقرار کند که در پی آن خداوند دوستش میدارد، بر رزق و روزیاش میافزاید، بر طول عمرش میافزاید و او را وارد بهشتی میکند که وعده داده است.
هم چنین میفرماید:
صلَةُ الرحمِ تُعمِّرُ الدیارَ و تَزید فی الأعمارِ؛ (42)
صله رحم، خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکند.
و نیز:
صلةُ الرحِم تُهوّنُ الحسابَ و تَقی میتةَ السوءِ؛ (43)
صله رحم، حساب را آسان میکند و از مرگ ناگوار پیش گیری مینماید.
در تعالیم شعیب (علیه السلام) آمده است:
و قطعیةُ الرحمِ توُرِثُ الهمَّ... لاراحةَ لقاطِع القرابة؛ (44)
قطع صله رحم غم و اندوه را در پی میآورد... کسی که از نزدیکانش فاصله میگیرد، راحتی ندارد.
افزایش عمر، رفاه معیشتی، آبادی خانهها - که احتمالاً تحکیم روابط خانوادگی و زناشویی را هم شامل است - جلوگیری از مرگهای سیاه و زودهنگام، محبوبیت نزد فامیل، طهارت و پاکی ضمیر و آسایش روحی و... به عنوان دستاورد ایجاد نظام خویشاوندی و تقویت روحیه مهرورزی بین افراد هم خویشاوند تحت عنوان صله رحم، یادآور این است که بدین وسیله میتوان به توسعه و پیشرفت همه جانبه دست یافت.
قرآن نیز سازندگی حمایت خویشاوندی را مورد تأیید قرار میدهد و «فصیله» و انجمن خویشاوندان را پناهگاه میشناسد: (وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤوِیهِ). (45) انسان وقتی در این پناهگاه قرار دارد، مطابق با نیازهایش حمایت دریافت میکند و در مسیر پیشرفت قرار میگیرد. سخن امام علی (علیه السلام) درباره توضیح پوشش حمایت خویشاوندان شایان مطالعه است که میفرماید:
أیها الناس، إنه لایَستغنی الرجلُ - و إن کان ذا مالٍ - عن عترته و دفاعِهم عنه بأیدیهم و ألسنتِهم و هم أعظمُ الناس حیطةً من ورائه و ألمّهُم لشَعثِه و أعطفُهم علیه عند نازلة إذا نَزلَت به... و من یَقبِض یَده عن عشیرته فأنما تُقبَضُ منه عنهم یدٌ واحدةٌ و تُقبَض منهم عنهاید کثیرةٌ، و من تَلِنْ حاشِیتُه یَستَدِمْ من قومِه المودةَ؛ (46)
ای مردم، هیچ کس از ارتباط با خویشاوندان و از دفاع آنان با دست و زبانشان بی نیاز نیست - اگرچه مال دار باشد - خویشاوندان، بزرگترین حمایت کنندگان در دنبال او هستند. هیچ کس چون خویشاوندان آدمی، پریشانیهای او را مبدل به آسایش نمیکند. خویشاوندان آدمی، مهربانترین مردم در هنگام فرود آمدن حوادث سخت و ناگوارند. کسی که دست کرامت خود را از خویشاوندانش بر میدارد، یک دست از آنان برداشته میشود و در مقابل، دستهای فراوانی از او برداشته خواهد شد. هر که خوی نرم دارد، از محبت دائمی خویشاوندانش برخوردار خواهد بود.
جالب این است که در جامعه شناسی نیز از خویشاوندان به عنوان پناهگاه و عامل دستیابی به ثبات یاد شده است:
"به محض این که فرد در زنجیره نسلهای متوالی جایی را برای خود بیابد، به شبکه خویشاوندی هم بر [افرادی که پهلوی هم قرار گرفتهاند] تعلق پیدا میکند و از طریق منشأ خانوادگی خود در مکان خویش در ارتباط با آن، چنین میانگارد که به یک «مهرابه» مناسب دست یافته است. شبکههای خویشاوندی ایجاد کننده ثبات و احساس تعلق بوده، کارکرد خود را به عنوان نظامهای کسب هویت ایفا میکنند." (47)
در صحنه زندگی که صحنه جنگ با مشکلات است، وقتی فرد چنین پشتوانه و پناهگاهی را از دست میدهد، نمیتواند از گزند نگرانیها در امان باشد. این نگرانیها، در تمام صحنهها او را آزار میدهد و حتی اصل حیات او را نیز تهدید میکند و ممکن است مرگ سیاه را به سراغ او بفرستد! در این رابطه تحلیل زنده یاد علامه جعفری خواندنی است که در آن، از نگرانیها، غصهها و احیاناً خودکشی، به عنوان بازتاب پیدایش گسستگی در روابط خویشاوندی یاد میشود:
«به طور طبیعی بریده شدن و گسیخته شدن افرادی از انسانها که شاخهها و شکوفههای یک درخت را تشکیل میدهند، یک جریان روانی تیره و مزاحم را - اگر چه بدون آگاهی - در سطوح روان افراد به وجود میآورد. این جریان مخفی مانند عقدههای روانی، بدون این که خود را نشان بدهند، مشغول فعالیت میباشند. آیا احتمال نمیرود که اندوهها و غمهای متناوبی که فضای درون آدمیان را بدون علت روشن فرامیگیرند، ناشی از بیگانگی شاخههای درخت دودمان از یکدیگر باشند؟ به هر حال، بیگانگی از دیگر افرادی که در ریشه و ساقه و آبیاری و تغذیه شرکت مستقیم یا غیرمستقیم دارند، آدمی را در معرض گرفتاریها قرار خواهد داد! آیا احتمال نمیدهید که بعضی از ریشههای روانی خودکشیها در برخی از کشورهای پیشرفته از نظر آسایش مادی که خودشان این پیشرفتگی را تمدن نامیدهاند، مستند به این نوع بیگانگی بیرحمانه باشد». (48)
«مقدار فراوانی از اختلالات حیاتی ما ناشی از اضطرابات و اختلالاتی است که در روان ما، به وجود میآیند و دمار از حیات ما درمیآورند. غصهها و اندوهها، همانند تیشههای مخفی، بر بریدن ریشههای حیات ما مشغولاند... هیچ عاملی برای از بین بردن غصهها و اندوهها، مانند احساس اشتراک با دیگر انسانها در ناملایمات و ناگواریها و لذت بردن از رفاه و آسایش آنان وجود ندارد». (49)
حدود حمایتهای خویشاوندی
یاری رسانی یا رواج حمایت در جمع خویشاوندان به این پیش زمینه بستگی دارد که افراد، همدیگر را بشناسند. به تعبیری باید در جامعه اسلامی نوعی از تبارشناسی شکل قانونی پیدا کند تا عملیاتی شدن هر دو نوع راهکار، امکان پذیر گردد؛ به همین دلیل در سخنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که با متنهای مختلف نقل شده است، میخوانیم:
إعرفُوا أنسابَکم تَصلوا أرحامکم؛ (50)
نسبتتان را بشناسید تا به خویشاوندانتان رسیدگی کنید.
تعلّموا من أنسابِکم ما تَصلون به أرحامَکم؛ (51)
سلسله نسبت خود را به اندازهای که زمینه رسیدگی به ارحامتان فراهم آید، بشناسید.
با شناخت ارتباطها و انتسابهای فامیلی، به صورت غریزی و طبیعی انگیزه یاری رسانی به خویشاوند، به وجود میآید. عضو هر خاندانی وقتی ببیند به یکی از نزدیکان وی ستمی رسیده یا نسبت به او دشمنی و کینه توزی شده، در خود یک زبونی و خواری احساس میکند و آن را توهین به خود میشمارد و آرزومند میشود که کاش میتوانست مانع پیش آمدهای اندوه بار و مهلکههای وی شود. این امر، در بشر یک عاطفه طبیعی است. (52)
اگر واکنشی جز این داشته باشد، سلامت روانی او مشکوک خواهد بود.
براساس همین زمینه طبیعی، قرآن اولویت این نوع تعاون را مورد تأکید قرار میدهد؛ همان گونه که در باب میراث این اولویت رعایت میشود، در باب صله رحم نیز باید جامه عمل بپوشد.
(وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ)؛ (53)
خویشاوندان در کتاب خدا به یکدیگر سزاوارترند.
این آیه در سوره انفال در ذیل آیاتی قرار دارد که دربارهی یاری رسانی متقابل در جامعه اهل ایمان سخن میگوید؛ مفسران براساس چنین سیاقی، از آن، مطلق مددرسانی در جمع خویشاوندان را فهمیدهاند (54) که شامل صله رحم نیز میشود.
در هر صورت، طبیعی بودن انگیزه یاری رسانی با خطر طغیان همراه است؛ از این روع قرآن با برشمردن مصادیقی چند از موارد خویشاوندگرایی بایسته، ضرورت کنترل این نوع هم گرایی را در خط ارزشها، گوشزد میکند؛ آن مصادیق عبارتند از: فزونی علاقهمندی به خویشاوندان، در مقایسه با علاقه به خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جهاد در راه خدا، یاریرسانی به دشمن، با انگیزه حمایت از خویشاوندان و خطر سرباز زدن از گواهی دادن برای جلوگیری از ضرر و زیان خویشاوندان. قرآن میگوید:
(قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ)؛ (55)
بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشاوندان، اموالی که به دست آوردهاید، تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار این باشید که خدا، عذابش را بر شما نازل کند و خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند.
قرآن پس از منع مددرسانی دوستانه به دشمنان، به بهانه حمایت از خویشاوندان میگوید:
(لَن تَنفَعَکُمْ أَرْحَامُکُمْ وَلاَ أَوْلاَدُکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)؛ (56)
هرگز بستگان و فرزندانتان، در روز قیامت سودی به حالتان نخواهد داشت و... میان شما جدایی میافکند.
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ)؛ (57)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به صورت درست و کامل قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید، اگرچه به زیان شما یا پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد.
این هشدار قرآن ضرورت تعیین معیار در باب حمایتهای خویشاوندی را الزامی مینماید تا به بهانه صله رحم، ارزش ستیزی صورت نگیرد و در حمایتهای مثبت نیز همه جانبهگری - که خواست دین میباشد - رعایت شود.
عیار بایستگی مددرسانی مثبت به خویشاوندان، در کلام دانشمندان و تأملهای عالمانهی آنان دربارهی صله رحم، تأمین آسایش روحی و نیازهای معیشتی در همین دنیاست و در آنها اشاره و تصریحی به این که تلاش جهت تأمین سعادت و تعالی خویشاوند نیز در قلمرو صله رحم میگنجد، به چشم نمیآید. در تعبیر نراقی که جامعترین تعریف برای صله رحم مینماید، آمده است:
قطع رحمی که حرام است، این است که به گفتار یا کردار، ایذاء به او برسانی و با او رفتار ناشایست کنی، یا سخن ناخوش به او بگویی که دل او شکسته گردد، یا او را احتیاجی و ضرورتی باشد به سکنایی یا لباسی یا خوراکی یا نحو آن و تو قدرت بر رفع احتیاج او داشته باشی و زیادتر از قدرت ضرورت خود را متمکن باشی و از او مضایقه کنی، یا ظالمی به او ظلمی کند و تو بتوانی آن را دفع کنی و کوتاهی نمایی، یا از راه کینه و حسد از او کناره گیری کنی و دوری جویی و بدون عذر مسموع، در وقت مرض عیادت او نکنی و چون از سفر آید، به دیدن او نروی و چون او را مصیبتی روی دهد، به تعزیه او حاضر نشوی و امثال اینها و جمیع اینها، قطع رحم است و صله رحم ضد آنهاست. (58)
تردیدی نیست در این که تأمین آسایش روحی و جسمی با کنشهای یاد شده، از مصادیق صله رحم است و مورد تأیید متون دینی این باب قرار میگیرد. در قرآن به صورت مکرر از احسان به والدین و خویشاوندان سخن رفته (59) که اشاره به حمایتهای مادی دارد، ولی کارکردهایی که در روایات برای صله رحم ذکر شده، انجمن خویشاوندان را با مسئولیت گستردهتر از اینها روبهرو میکند.
آبادانی خانهها، طولانی شدن عمرها، نیکویی اخلاق که در همین نوشته مورد مطالعه قرار گرفت و استواری دین که در روایت زیر از علی (علیه السلام) مطرح شده، نمیتواند تنها با حمایتهای معیشت گرایانه، عینیت پیدا کند!
عبادَ الله افزعوا إلی قوامِ دینکم بإقامة الصلاة لوقتها و إیتاء الزکاة فی حینِها و التضرّع و الخشوع و صلة الرحم؛ (60)
بندگان خدا، به وسیله اقامه نماز در وقت آن، ادای زکات به هنگام خودش، تضرع و خشوع و صله رحم، به استحکام و استواری دینتان روی آورید.
این آیات و نتایج، نیازمند تعامل ویژه در حوزه خویشاوندی است؛ تعاملی که منتهی به رشد معنویت و انسانیت گردد.
در سه آیهای که گسستن از خویشاوندان به نکوهش گرفته شده، از قطع صله رحم به عنوان مصادیقی از فساد در زمین یاد میشود که مفهوم آن، تحقق صله رحم با اصلاح و نیکوسازی روابط خویشاوندی خواهد بود. صلاح روابط، از اصلاح انسان جدا نیست. پس این خویشاوند است که زمینه دستیابی به اهداف فوق را فراهم میسازد. علی (علیه السلام) با اشاره به نقش خویشاوندان در هموار کردن راه رسیدن به تمامی اهداف بایسته میفرماید:
أکرِم عشیرتَک فإنهم جناحُک الذی به تَطیرُ، و أصلُک الذی إلیه تَصیر، و یدُک التی بها تَصولُ؛ (61)
خویشاوندانت را گرامی بدار که آنان چون بال تو هستند که بدانها پرواز میکنی و ریشه تو هستند که به آن باز میگردی و دست تو هستند که با آنان پیکار میکنی.
تلقی اصلاح هم خویشاوند، به عنوان مصداق صله رحم، بیشترین هم خوانی را با آیاتی دارد که در آنها بخشودگی گناهان والدین و وارستگی دودمان، خواسته و آرمان جدی مؤمن قلمداد شده است:
قرآن با عبارت های: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوالِدَیَّ) و: (وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً) طلب بخشودگی والدین را به عنوان آرمان بایسته معرفی میکند و در آیات زیر نیز دغدغه صالح و شایسته بودن دودمان را:
(وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ)؛ (62)
و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند به وجود آور.
(قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَتِی)؛ (63)
فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمانم نیز [امامانی قرار بده].
(وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ)؛ (64)
و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.
(قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً)؛ (65)
گفت: پروردگارا! از جانب خود، برایم دودمان وارسته، عطا فرما.
طرح بایستگی وجود دغدغه وارستگی و رستگاری والدین و دودمان - که دو عنصر اصلی در حوزه خویشاوندی است - نماد نگاه کلی است که تلاش در جهت وارستگی تمام افراد هم خویشاوند را الزامی مینماید و منبع قرآنی آن، این آیه شریفه است که میفرماید:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً)؛ (66)
ای اهل ایمان، [زمینه] در امان ماندن خود و منسوبینتان را از خطر سقوط در آتش جهنم، فراهم سازید.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. فرقان، آیه 54.
2. نحل، آیه 72.
3. حجرات، آیه 13.
4. حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 81.
5. هانری مندراس و ژرژگورویچ، مبانی جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص 228.
6. شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 10.
7. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 426.
8. گرهارولنسکی و جین لنسکی، سیر جوامع بشری، ترجمه ناصر موفقیان، ص 467، به نقل از: تحلیل اجتماعی صله رحم، ص 375.
9. حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 155.
10. شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 27 و 28.
11. همان، ص 96.
12. همان، ص 105-111.
13. ژانت هاید، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، ص 65.
14. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنائی، ص 79.
15. شهریار روحانی، خانواده موعود مارکسیسم، ص 104 و 115.
16. همان، ص 99؛ رنه داوید، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ترجمه محمد آشوری و عزت الله عراقی، ص 177.
17. مارتین سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، ص 54.
18. همان، ص 58.
19. ر.ک: «همگرایی و فروپاشی خانواده در قرآن»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ص 148.
20. شهلا اعزازی، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص 108-109 و 122.
21. همان، ص 88.
22. شهید اول، القواعد و الفوائد، ج 2، ص 53.
23. جوادی آملی، تسنیم، ج 2، ص 559.
24. دستغیب، گناهان کبیره، ج 1، ص 159.
25. آلوسی، روح المعانی، ج 26، ص 70.
26. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 53.
27. حسن بن علی الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص 204.
28. فضل الطبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 410.
29. شعراء، آیه 214.
30. مجمع البیان، ج 4، ص 206.
31. لغت نامه دهخدا، ج 8، واژه رحم.
32. روم، آیه 21.
33. بقره، آیه 187.
34. اعراف، آیه 189.
35. نساء، آیه 34.
36. اسراء، آیات 23-24.
37. محمدرضا سالاری فر، درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص 118.
38. شیخ طوسی، المبسوط، ج 6، ص 31.
39. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج 3، ص 332.
40. نساء، آیه 7.
41. همان، ص 92.
42. همان، ص 94.
43. همان.
44. همان، ج 51، ص 263.
45. معارج، آیه 13.
46. نهج البلاغه، خطبه 23.
47. شهلا اعزازی، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص 109-110.
48. محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 86.
49. همان، ص 87.
50. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 89.
51. ترمذی، الجامع الکبیر، ج 3، ص 521.
52. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 1، ص 242.
53. انفال، آیه 75 و احزاب، آیه 6.
54. ر.ک: مراغی، تفسیر المراغی، ج 10-12، ص 45؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص 259.
55. توبه، آیه 24.
56. ممتحنه، آیه 3.
57. نساء، آیه 135.
58. ملااحمد نراقی، معراج السعادة، ص 530.
59. بقره، آیات 83، 177، 180 و 215؛ نساء، آیه 36 و نحل، آیه 90.
60. بحارالانوار، ج 74، ص 294.
61. نهج البلاغه، نامه 31.
62. بقره، آیه 128.
63. همان، آیه 124.
64. آل عمران، آیه 36.
65. همان، آیهی 38.
66. تحریم، آیه 6.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول