5. چشم انداز آینده جهان در فرهنگ مهدوی
گفتیم که فرهنگ مهدوی، آیندۀ جهان را به گونهای ترسیم میکند که در آن، مدینۀ فاضلۀ اسلامی، تحقّق مییابد. بنابر این، میتوان ابعاد مختلف آن را در عناوین زیر بررسی کرد.
5-1. توسعۀ اجتماعی[1]
در یک تعریف عامّ، « منظور از توسعۀ اجتماعی، اشکال متفاوت کنش متقابلی است که در یک جامعۀ خاصّ همراه با توسعۀ تمدّن رخ میدهد » (شایان مهر، همان: ج2، ص194). باید تذکّر داد، که همواره توسعۀ اجتماعی و فرهنگی، مکمّل یکدیگر محسوب میشوند، به گونهای که حتّی برخی توسعۀ فرهنگی را بخشی از توسعه اجتماعی به شمار میآورند.
الف. گسترش عدالت:
قرآن کریم در باره اهمیت عدل و قسط میفرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (حدید،25).
بنابراین رویکرد، در چشم اندازی که فرهنگ مهدوی نیز ترسیم میکند، گسترش عدالت نمودی چشمگیر دارد؛ به گونهای که یکی از بزرگترین اهداف منجی در آخرالزمان برقراری عدالت در سراسر جهان مطرح شده است و کمتر روایتی در زمینه مهدویت میبینیم که در آن، به این موضوع پرداخته نشده باشد؛ آن گونه که از امام صادق علیه السلام روایت است که میفرماید:
هنگامی که قائم آل محمد علیه السلام قیام میکند، به حکم داوود در میان مردم حکم میکند؛ در حالی که نیاز به گواه و شاهد ندارد. خداوند به وی الهام میفرماید و او از روی علم خود داوری میکند... (شیخ مفید،1399:ص365)
این روایت، نشاندهندۀ اوج عدالت قضایی در عصر ظهور میباشد که به دست توانای امام عصر محقّق خواهد شد.
ب. امنیت اجتماعی:
« امنیت در بعد عینی، فقدان تهدیدات نسبت به ارزش ها، و در جهتی ذهنی فقدان ترس از این که چنین ارزشهایی مورد هجوم واقع بشوند را مورد سنجش قرار میدهد» (تاجیک،1380: ج1، ص44).
متأسفانه پیشرفت تکنولوژی بشری در همۀ عرصههای آن، نه تنها این آرمان را محقّق نکرد، بلکه خود به عاملی اساسی در گسترش نا امنی به سراسر کرۀ زمین تبدیل شده است. اما وعدۀ الهی در قرآن، آنجا که میفرماید: (وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا) و ترس آنها به امنیت و آسایش مبدل خواهد شد. (نور: 55)، برای صالحان، امنیت و آسایش میباشد. به گونهای که در سایۀ آن، حتّی حیوانات نیز از امنیت فراگیر آن بهره مند خواهند گردید.
ج. تربیت و اخلاق اجتماعی:
بر طبق روایات، تا قبل از ظهور آن حضرت، بین مردم اختلافات و تشتّت فراوانی وجود خواهد داشت؛اما با ظهور منجی و تشکیل جامعه عدل الهی، همه چیز به کلی دگرگون شده و تربیت و اخلاق اجتماعی متحوّل میگردد؛ بدین معنا که هم از بعد اخلاقی و بر اساس قاعده لطف و هم از بعد حقوقی و بر اساس حق و تکلیف در برابر یکدیگر عمل میکنند.«قائم ما با یارانش پیمان میبندد که... مسلمانی را دشنام ندهند... حریمی را هتک نکنند، به خانهای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند... مال یتیم رانخورند» (صافی گلپایگانی، بیتا: ص 469).
5-2. توسعه فرهنگی:
این نوع توسعه در اصطلاح، به معنای گسترش خلاقیتهای فکری و علمی و دینی و هنری... و در یک کلام، گسترش کیفی و کمّی هر گونه فعالیت و نگرش فکری و فرهنگی است.
الف. گسترش اسلام:
عظمت اسلام که با مدیریت فرهنگی امام عصر، به یکباره نمایان میگردد، چنان جلوهای از دین الهی به نمایش میگذارد که در سراسر جهان با استقبال بینظیری مواجه میشود. بدین سان هر فرد از مردم جهان یک موحد مؤمن خواهد بود.
در حکومت مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف مردم به گونهای بیسابقه به اسلام روی میآورند به گونه ای که اسلام در هر خانه، کوخ، و چادری رخنه میکند؛ چنان که سرما در آن نفوذ مینماید (طبسی، 1380: ص181).
ب. توسعه علمی، فکری:
روایات، عصر ظهور را عصری ترسیم کردهاند که، بشر در آن دوران به واسطۀ حضور و رهبری منجی، به دریای بیکران دانشها و معارف دست مییابد: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر مردم میگذارد و عقول آنها را کامل و فکرشان را تکمیل میکند» (علامه مجلسی، همان: ج52، ح47). البته این معارف، نه تنها معارف مادّی، بلکه معارف معنوی و ماورائی را نیز در بر میگیرد. در واقع عصر ظهور، عصر حرکت از مادیت به سوی معنویت و از جهان مادّه به جهان غیب است.
جهانی شدن
از این مفهوم تعریف مشخّص و معینی ارائه نشده و هر کس از دید خود، به آن نگریسته است، اما تعریفی که در این مقاله مورد توجّه ما قرار گرفته است، تعریفی است که، توسط یان آرت شولت ارائه شده است. وی از جهانی شدن با عنوان « فوق قلمروگرایی»، یاد میکند، و آن را معادل مفاهیمی چون جهانی، فراجهانی و فرامرزی قرار میدهد. بر اساس تحلیل شولت:
جهانی شدن نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است. انتشار و گسترش ارتباطات فوق قلمروی...موجب پایان یافتن قلمروگرایی یعنی وضعیتی که در آن جغرافیای اجتماعی کاملاً مربوط به یک قلمرو یا سرزمین است، خواهد شد. اما دیگر کلّ جغرافیا ی ما را تشکیل نخواهد داد (شولت، 1382: ص50).
به این معنا که تا پیش از این،جغرافیا عامل مهمی در تفاوتهای اجتماعی جوامع مختلف محسوب میشد، به ویژه در بعد هویتی و فرهنگی، تفاوتهای جغرافیایی تأثیر بسزایی در تفاوتهای فرهنگی بر جای میگذارد؛ چراکه ارتباطات در یک وضعیت جغرافیایی و ارضی مشترک شکل میگرفت و فراتر نمیرفت.
از منظر شولت، جهانی شدن فی نفسه بد یا خوب نیست، بلکه پیامدها و نتایج سیاستهایی که اتخاذ میشود، آن را مثبت یا منفی جلوه میدهد.
لذا با انتخاب این تعریف در پژوهش حاضر، نگاه ما به جهانی شدن به عنوان یک پدیده است؛ پدیدهای که از یک سو خنثی و حاصل گسترش شرایط فوق قلمرویی میباشد و از سویی دیگر به دلیل ادارۀ کنونی آن توسط لیبرال دموکراسی، به یک پروژه تبدیل شده است.
نکتۀ دیگر این که جهانی شدن، از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تشکیل شده است. این ابعاد به هم پیوسته و در هم تنیدهاند و به هیچ روی، نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. امّا از آن جا که بحث مورد نظر ما بر مسائل فرهنگی متمرکز است به گونهای فرضی، میان آنها یک تفکیک نظری قائل شده و تمرکز خود را معطوف به جهانی شدن فرهنگی و اجتماعی میکنیم.
1. جهانی شدن فرهنگ:
جهانی شدن، مفهوم سازی ما را از فرهنگ مختل میکند؛ زیرا فرهنگ، از قدیم به معنای ضمنی به ایدۀ محلّیت ثابت، گره خورده )بود(. فرهنگ، به طور ضمنی معنی سازی را به خصوصیت و محلیت ربط میداد. (حاجی یوسفی بیتا: ج1، ص47)
اما اینک، فرد در دیالکتیک با محیط پیرامونش، خود را در مواجهۀ با دنیایی سیال، مبهم و مسخ کننده مییابد که به گونهای گسترده، روند تولید معنا را دگرگون میکند. بدین سان بشر، سرنوشت محتوم خویش را با میلیونها انسان کرۀ خاکی و سرزمینهای دور و ناشناخته، در پیوندی تنگاتنگ میبیند؛ چراکه « به سبب جریان آرام و گسترده اطلاعات، جوامع نسبت به هویت، فرهنگ، و هنجارهای یکدیگر بیش از سایر زمانها دسترسی دارند (سجادی،1381:ص43). و عملکرد رسانه ها، اینترنت، ماهواره و...، نیز این دسترسی را به طور روزافزونی تشدید میکند؛ لذا رویارویی با دنیای جهانی شده، به بازتعریف هنجارهای قدیمی و پای بندی به نرمهای نو و جهانی میانجامد و بدین سان رفتارها در چارچوبهای فرهنگی جدید، نظام یافته و هدایت میشوند.
2. پیامدهای فرهنگی-اجتماعی جهانی شدن:
پیش از ورود به بحث لازم است بر این نکته تأکید کنیم که بیشتر پیامدهایی که ما در باره آنها به قضاوت نشسته ایم، حاصل شرایطی است که ما آن را« شرایط گذار» مینامیم. همان گونه که شولت نیز بیان داشته، این سیاستهای اتّخاذ شده در قبال وضعیت جدید فوق قلمرویی است که پیامدهای جهانی شدن را مثبت یا منفی جلوه میدهد و نه خود جهانی شدن. از آن جا که سیاستهای اتّخاذ شده در جهان، امروزه تحت تأثیرلیبرال دموکراسی امریکا است بسیاری از این پیامدها از شرایط هژمونی فعلی ناشی شده، و با دگرگونی این شرایط، امکان تغییر آنها نیز وجود خواهد داشت.
الف. عدالت اجتماعی:
عدّهای معتقدند جهانی شدن با ایجاد شرایط و زمینههای یکسان در امر اطلاع رسانی، گسترش آگاهیهای عمومی، گسترش آموزشهای همگانی، نظارت بر عملکردهای اقتصادی و سیاسی نهادهای مختلف،و... زمینههای تحقق عدالت اجتماعی را در سطح جهانی فراهم میکند.
این، در حالی است که از دید برخی دیگر، جهانی شدن نه تنها با عدالت سازگار نیست، بلکه زمینههای بسط بیعدالتی در جامعه را نیز افزایش میدهد. به زعم ایشان در بعد اقتصادی،تنها سرمایه داران، کارفرمایان، و صاحبان مشاغل از راه اندازی بازارهای مالی و تجاری سود فراوان میبرند و بسیاری از فقیر ترین کشورها قربانی نزول چشم گیر سطح زندگی خود میشوند (فاکس، 1381:ص46).
با این اوصاف، جهانی شدن به تشدید شکاف طبقاتی، و فاصله گیری میان فقیر و غنی میانجامد. و این مساله نیز به نوبۀ خود به نابرابری فرصتها در فرایند جهانی شدن منجر میگردد.
واقعیت آن است که به لحاظ تاریخی، همواره فرصتهای اجتماعی، برای مردان به نسبت زنان، برای شهریها به نسبت روستاییان، برای سفید پوستان به نسبت رنگین پوستان، و برای اغنیا به نسبت فقرا بیشتر بوده است. درست است که جهانی شدن با گسترش ارتباطات جهانی، به افزایش آگاهیها انجامیده است؛ اما دربیشتر موارد، با تمرکز ارتباطات جهانی بر طبقات متخصص، مرفّه و شهرنشینان روبه رو هستیم. از سوی دیگر با وجود آنکه جهانی شدن، فرصتهای شغلی زنان را افزایش داده است، این اشتغال به مشاغلی با سطح اجتماعی و حقوق پایینتر محدود شده است. به لحاظ اقتصادی نیز بسیاری از سیاستهای حمایتی که از سوی کشورهای مرکز یا شرکتهای چند ملیتی اتخاذ میشود، در نهایت، به سود طبقات مرفّه است.
ب. امنیت:
با پیشرفت فن آوری و افزایش آگاهی بشری، انتظار میرفت در شرایط جهانی شدن، شاهد امنیت بیشتر در بعد جهانی باشیم؛ اما شرایط موجود بیانگر آن است که صلح و امنیت به یک کالای نایاب تبدیل شده است.
در دنیا هنوز هم به اندازهای کلاهک هستهای وجود دارد که برای نابودی کامل نژاد بشر کافی است. تسلیحات جهانی مانند جتهای جنگی، موشک ها، و ماهوارههای جاسوسی، با وجود آنکه ممکن است فعال نباشند، در هر حال احساس عدم امنیت را در مردم کشور مورد نظر دامن میزنند (شولت،همان:ص258).
در حوزۀ امنیت اجتماعی نیز فعّالیت گروههای تبهکار جهانی، با استفاده از امکاناتی که جهانی شدن در اختیارشان قرار میدهد، هر روز افزایش مییابد. به همین دلیل، به اعتقاد برخی « گروههای تبهکار سودبرندگان اصلی جهانی سازی به شمار میروند» (فاکس،همان: ص41).
ج. بیکاری و فقر:
واقعیت آن است که بیکاری، در تحول تکنولوژیکی، جهانی شدن تجارت، محدودیت اقتدار دولت، و... ریشه دارد؛ برای مثال گسترش تکنولوژیهای جدید ـ از جمله بیوتکنولوژی، میکروالکترونیک، و تکنولوژی ارتباطات از راه دور ـ در عرصه تکنولوژیهای اقتصادی تحولی عمیق ایجاد کرده که خود به تغییرات گسترده در نیروی کار میانجامد، بدین معنا که بخش عظیمی از نیروی کار غیرمتخصص را از جریان کار خارج کرده و نرم افزارها، سخت افزارها و نیروهای متخصص تکنولوژی برتر را جایگزین آنان میکند. این گونه است که بخش عظیمی از کارگران، در شرایط فوق قلمرو گرایی،به صف بیکاران فقیر افزوده میشوند.
تحولات گستردۀ اقتصادی، بازار آزاد، از میان رفتن تعرفه ها، و ورود بازیگران بین المللی و... به خودی خود، توان رقابت سالم تولید کنندگان خرده پا را تحلیل برده و کم کم آنان نیز به خیل بیکاران موجود میپیوندند.
از سوی دیگر، شرکتهای موفق که با استفاده از فن آوری پیشرفته، توانایی تولید قابل ملاحظه دارند، با محدودیت بازار فروش روبه رو میشوند. این محدودیت را کاهش درآمد افراد طبقه متوسط از یک سو و حضور رقبای بسیار در بازار تولید از سوی دیگر، شدت میبخشد... (کاظمی، 1380:ص156).
بدین سان، تنها برخی غولهای اقتصادی در این عرصه باقی مانده و بقیه به مرور از صحنه حذف میشوند.
در بسیاری از مواقع، عملکردهای سازمانهای اقتصاد جهانی همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از سوی دیگر، در راستای کاهش فقر در سطح جهانی بوده است، در دراز مدت، بسیاری از سیاستهای تعدیل اقتصادی نه تنها به نفع کشورهای فقیر نینجامیده، بلکه حتّی باعث افزایش فشار بر اقشار آسیب پذیر این کشورها شده است. واقعیت آن است که همواره، اقشار آسیب پذیر جوامع گوناگون، نخستین قربانیان تحوّلات اقتصادی بوده و تا رسیدن به ثبات اقتصادی، باید بدترین شرایط ممکن را متحمّل شوند.
د. گسترش دنیای مجازی:
در«دنیای مجازی»، فرد در ارتباط خویش با دنیای اطراف، با تصویرها و نه خود واقعیت مواجه است و گویی همواره واقعیت را از پس آینه میبیند. با این وصف، با وجود آن که فرد با انبوهی از اطلاعات کامپیوتری و دیجیتالی رو به رو است، همواره این ابهام وجود دارد که آیا واقعیتی که این دستگاههای ارتباطی در اختیار او قرار میدهند، واقعی هستند؟ بدین سان، « برای هر کسی از جمله رهبران سیاسی درک آنچه واقعاَََََ رخ میدهد، دشوارتر میشود» (تافلر، 1374: ص407، به نقل از سجادی، همان:، ص62). چراکه اخبار منتشر شده، هرگز خالی از جهت دهیهای سیاسی و اقتصادی نبوده و در واقع، در بسیاری از مواقع، واقعیت سازی است، نه خود واقعیت. بر این اساس؛ « نیروهای اغو اگر و فریبندۀ بازار در دنیای مک،[2] استنتاج بشر را از کار میاندازد» (رجایی، 1380: ص155). در واقع، دنیای مجازی، دنیایی است که همه جا هست و هیج جا نیست. و « به یمن مجازی سازی، اشخاص، اعمال و اطلاعات از جا بر کنده میشوند، یا به عبارت دیگر، در فضایی نامعلوم، در دگر جا، جای میگیرند» (شایگان،1380: ص340).
ه. هویت چهل تکّه و ورود به عصر پساتجددگرایی:
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، هم چنان که مرزهای جغرافیایی را کم رنگ میکند، مرزهای فرهنگی و عقیدتی و هویتی را نیز در مینوردد، لذا قالبهای جدیدی، وارد فضای فرهنگی جوامع میشود، این قالبها فرد را با هنجارهای گوناگون و گاه متضاد روبه رو میگرداند. در چنین شرایطی اجزای مختلف و متضاد هویتی کنار یکدیگر، هویت فرد را شکل میدهند.
از سوی دیگر، نقاط مرکزی و محوری فرهنگهای گوناگون نیز به یکدیگر نزدیک شده و فاصلههای فرهنگی پیشین به یکباره محو و نابود میگردند. پیامد منطقی چنین رویدادی، اختلاط عقیدتی و درهم ریختگی هویتی است. و لازمۀ پذیرش چنین اختلاطی، عقب نشینی از ادّعاهای گذشته و پذیرش نوعی نسبی گرایی است. این شالوده شکنی، به تحقّق عصر پساتجددگرایی میانجامد.
بنابراین تجدّدگرایی که تا کنون تنها قرائت ممکن و منطقی در صحنۀ جوامع مطرح میشد، مورد تردید و انتقاد گستردۀ نگرشهای پساتجددگرا قرار میگیرد.
منبع:www.entizar.ir
ادامه دارد
/ع