0
کارگردان : Steven Soderbergh
نویسنده : Rebecca Blunt
بازیگران : Channing Tatum, Adam Driver, Daniel Craig
خلاصه داستان : جیمی لوگان ( چنینگ تاتم ) کارگر کارخانه ای در ایالت ویرجینیا است که به دلیل نگرانی کارفرما از وضعیت پاهایش، از کار بی کار شده و روزگار سختی را می گذراند. در این وضعیت، جیمی به سراغ برادر خود به نام کلاید ( آدام درایور ) می رود که او هم یک دست خود را در جنگ عراق از دست داده و این دو تصمیم می گیرند یک گروه سرقت تشکیل دهند تا از ماشین های مسابقه ای ناسکار دزدی کنند و پولی به جیب بزنند اما...
|
|
سال 2013، پس از ساخت فیلم «عوارض جانبی» (Side effects)، استیون سودربرگ بازنشستگی خود در عرصه ی فیلمسازی را اعلام کرد؛ طی چند سال بعد، او کماکان مشغول فعالیت بود. در ابتدا، نیروی خلاق و اصلی سریال «نیک» (the knick) ، «سودربرگ» بود. او در مقام کارگردان، مدیر فیلمبرداری، مدیر اجرایی تولید و تدوینگر فعالیت کرد. اما پرده سینما جذابیت دیگری دارد، که موجب ساخت فیلم «لوگان خوششانس» شد و بازنشتگی را فقط به یک مرخصی چند ساله تبدیل کرد. بازگشت «سودربرگ» به امورات سابق بسیار خوشایند است. ریاست و مدیریت او، ضامن نوشتن یک داستان شایسته است و شخصیتمداریش به عنوان کارگردان، نقش بسزایی در رهایی از چرخههای عبث دارد.
«لوگان خوششانس» یک فیم کمدی و فرحبخش در مورد سرقتی بزرگ از یک مکان امنیتی در جریان مسابقات ماشین سواری ناسکار است. حدود یک ساعت و نیم از فیلم اینطور نمایان میکند که سودربرگ طریقت «برادران کوئن» در فیلمسازی را در پیش گرفته است. دمدمیمزاج بودن آمیخته به شوخطبعی و منحصربفرد بودن شخصیتها و قرار گرفتن در موقعیت های عجیب و غریب، همان افقی را مینگرند که «برادران کوئن» عاشق رصد کردن آنند. همان عناصری که «سودربرگ» سابقا با آنها در فیلمهای «11 یارو اوشن» (Ocean's Eleven) ، «دوازده یار اوشن» (Ocean's twelve) و «سیزده یار اوشن» Ocean's thirteen)) کار کرده است. متاسفانه تنها سه چهارم از فیلم خوب ساخته شده است. نیمساعت پایانی فیلم به یک داستانسرایی پراکنده تبدیل میشود که فقط سعی دارد سر و ته داستان را، هر چند سست و بی قاعده، بهم آورد. دو شخصیت جدید (که یکی ازنقشها را «هلاری سوانک» (Hillary Swank) بازی میکند) اندکی در خط کلی داستان تاثیر دارند و «لوگان خوششانس» در 30 دقیقه ی حضیض (anticlimax) فیلم، به نتیجه میرسد و پایان میابد.
هر چند که فیلم «لوگان خوش شانس» به عنوان یک فیلم ژانر سرقت شناخته شده است، اما نه پیچیدگی های داستان شما را متعجب میکند، نه بیننده برای تعلیقات آن نفس نفس میزند. اکثر تعلیقها، کوتاه هستند و در نتیجه ی اشتباهات بزهکاران بوجود میآیند. در ابتدا بنظر میاید «سودربرگ» با استفاده از کلیشه های منطقهای، منظوراتی کمدی دارد، اما با بازنگری فیلم، «سودربرگ» تمام توقعات ما را از بین میبرد. به هرحال شخصیتها همانقدر احمق هستند، که از همان نگاه اول میتوانیم بفهمیم.
مجموعه ی بازیگران حاوی لیست بلندبالایی از هنرپیشه های نامی است. «چنینگ تیتوم» (Channing Tatum) تجربه ی زیادی از کار کردن با «سودربرگ» کسب کرده است. او نقش «جیمی» را بازی میکند؛ یک کارگر ساختمانی تازه بیکار شده که تصمیم میگیرد ثروتِ «سخت به کف آمده»اش را صرف بدست آوردن پولی کند که از یک عملیات سرقت میتواند حاصل شود. قصد دارد در یک پروژه حفاری زیر پیست مسابقات ماشین سواری نقش داشته باشد. او در قلب ماجرای چگونگی انجام چنین سرقتی حضور دارد. و برادرش «کلاید» (آدام درایور) -که یک دست دارد- و همینطور خواهرش «میلی» (رایلی کیئو) را به شرکت در این پروژه دعوت میکند. هر چند که این کار، سه نفره نمیتواند انجام بگیرد؛ آنها به یک قفلبازکنِ ماهر و مطمئن احتیاج داردند، و تنها کسی که میشناسند «جو بنگ» (دانیل کریگ) معروف است، که در حال حاضر دستگیر شده و در دسترس نیست. اما «جیمی» این مسئله را یک دردسر ناچیز تلقی میکند. او نقشه را به این شکل تغییر میدهد: «جو» را از زندان خارج میکنیم تا کار خودش را انجام دهد، سپس بدون آنکه کسی متوجه غیبت او شود، او را به زندان برمیگردانیم. همیچنین شخصیتهای سرشناس دیگری از جمله کتی هولمز (Katie Holmes) ، کاترین واترسون (Katherine Kateson) ، هلاری سوانک (Hilary Swank) و سث مکفارلن (Seth Mcfarlane) در این فیلم بازی میکنند.
اگرچه بیشترِ کمدی موجود در «لوگان خوششانس» خشک و خنثی است، اما چند لحظه واقعا خنده دار وجود دارد ( وارد جزئیات این بخشها نمیشوم، چرا که خندیدن همراه غافلگیری بیشتر میچسبد). شخصیت «جیمی» که در قلب داستان حضور دارد، بهتر از تمامی شخصیتها پرورش داده شده است. او بعنوان یک آدم خوشطینت و سختکوش که عاشق دخترش است، به بیننده شناسانده میشود؛ کسی که از همسر سابقش بدش نمیاید، به رفقا و خانوادهاش وفادار است و در تقلا است که بعنوان یک آدم مسئول و «کار راه بنداز» شناخته شود. میخواهد که جرایم، قربانی نداشته باشد و در این یک مورد، موفق عمل میکند. در «لوگان خوششانس» هیچ آدمی کشته نمیشود. «دانیل کریگ» که تحت عنوان «جو بنگ» وارد داستان میشود، نقطه عطف فیلم است. «کریگ» با آن لباس سیاه و سفید و مندرسش، بدش نمیاید از متانت و ادب «جیمز باند» فاصله بگیرد. احتمالا «جیمز باند» ترجیح میدهد اجسام را جابهجا نه آنکه آنها به رعشه در بیاورد، اما «بنگ» دوست دارد اجسام را تکان دهد، به رعشه درآورد و خرد و خمیرشان کند.
اختلافاتی جزئی خارج از خود دو ساعت فیلم (حقیقتا ممکن است اینطور هم نباشد، اما از بعضی زوایا اینطور بنظر میرسد) از بدو انتشار، «لوگان خوششانس» را همراهی کرده است ( ممکن است متعجب شوید، اگر این تنها حیله ای جهت افزایش بییندگان فیلم باشد). موجودیت فیلمنامهنویس «لوگان خوششانس»، «ربکا بلانت» (Rebecca Blunt) توسط «هالیوود ریپورتر» (the hollywood reporter) مورد بررسی قرار گرفته است، و گمان میرود که این اسم تنها یک اسم مستعار باشد. این مسئله دور از ذهنی نیست، بازیگران فیلم فقط از طریق ایمیل با «بلانت» تعامل داشته اند، این اسم هیچ جای دیگری اعتبار ندارد، و از طرفی هم سودربرگ به استفاده از نام مستعار معروف است. نهایتا میتوان اذعان داشت که این اسم، یک نکته انحرافی است. «ربکا بلانت» هرکسی که هست، چه مرد چه زن، تا قبل از رسیدن به پیچ و خم نیم ساعت پایانی فیلم، جایی که معماها حل میشوند، یک فیلمنامه ی ظریفِ آمیخته به شوخی را نگاشته است، که داستان، روان و بدون وقفه میتواند روایت شود.
با وجود اینکه «لوگان خوششانس» فیلم ایده آلی نیست، اما بعنوان یک سرگرمی برای تابستان مناسب است. به عبارتی فیلم ارزش این را دارد، که دو ساعت از تابستان خود را به تماشایش اختصاص دهید. بازگشت «سودربرگ» خوشایند، اگرچه او هیچ وقت نرفته بود.
مترجم: سروش سرحدی