امام رضا(ع) به شدّت گریست سپس سرش را به سمت من گرفت و فرمود: «ای خزاعی، روح القدس این دو بیت را با زبان تو خواند. آیا میدانی این امام کیست؟» و چه زمانی قیام میکند؟ عرض کردم، نه سرورم، تنها شنیدهام که امامی از نسل شما خروج میکند و زمین را از فساد پاک میکند و همانگونه که از ستم سرشار شده، آن را سرشار از عدالت میکند. سپس فرمود:
1. نهی توقیت در روایات
چندین روایت بیانگر نهی توقیت یا تعیین زمان برای ظهور امام مهدی(ع) است و حاکی از آن هستند که هر کس زمانی معین را برای ظهور تعیین کند، دروغگو است، دلیل این مطلب آن است که زمان ظهور ایشان، از جمله اسرار الهی است. در یک توقیع از امام مهدی(ع) که به واسطة نایب دوم، محمد بن عثمان العمری نقل شده، آمده است: «امّا ظهور و فرج، از جمله اموری است که تنها خدا آن را میداند و تعیینکنندگان زمان برای این امر، دروغگو هستند» و در توقیعی دیگر، به واسطة نایب چهارم، علی بن محمّد السمری آمده است: «غیبت دوم روی داده و هیچ ظهوری، جز به اذن پروردگار بزرگ نخواهد بود».1
از امام صادق(ع) روایت شده که ایشان فرمود: «خداوند زمان تعیین شده توسط تعیینکنندگان زمان ظهور را تغییر میدهد».2
شیخ صدوق از عبدالسلام هروی نقل کرده که گفت: از دعبل خزاعی شنیدم که گفت: زمانی که این قصیدهام را که با عبارت:
مدارس آیاتٍ خلّت من تلاوة
و منزل وحیٍ مقفر العرصات
شروع میشود، برای امام رضا(ع) خواندم و به این ابیات رسیدم:
خروج الإمام لامحالة خارجٌ
یقوم علی اسم الله بالبرکات
یمیز فینا کلّ حقٍّ و باطلٍ
و یجزی علی النّعماء و النّقمات
قیام امام(ع) که یقیناً قیام خواهد فرمود
او بر نام خدا و همراه برکات قیام میکند
و در میان ما حق را به طور کامل از باطل جدا میسازد
و نعمتها و نقمتها را جزا میدهد
امام رضا(ع) به شدّت گریست، سپس سرش را به سمت من گرفت و فرمود: «ای خزاعی، روح القدس این دو بیت را با زبان تو خواند. آیا میدانی این امام کیست؟ و چه زمانی قیام میکند؟» عرض کردم: نه سرورم، تنها شنیدهام که امامی از نسل شما خروج میکند و زمین را از فساد پاک میکند و همانگونه که از ستم سرشار شده، آن را سرشار از عدالت میکند. سپس فرمود: «ای دعبل، امام پس از من، محمّد پسرم است و پس از محمّد، پسرش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن، پسرش حجّت قائم منتظر در غیبتش است. مردم از او در زمان ظهورش فرمانبرداری میکنند. اگر تنها یک روز از دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند تا او خروج کند و زمین را همانگونه که سرشار از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد کند. امّا کلمة «چه وقت»، برای کسب آگاهی از زمان است. پدرم برای من به نقل از پدرانش گفت: «به پیامبر(ص) عرض شد، ای فرستادة خدا، قائم از نسل تو کی خروج میکند؟ فرمود، مثل آن همانند قیامت است که خداوند دربارة آن میفرماید: «تنها اوست که چون زمانش فرا رسد، آشکارش میسازد. فرارسیدن آن بر آسمانیان و اهل زمین پوشیده است، و جز به ناگهان بر شما نیاید».3
اخبار زیادی از پیامبر و اهلبیت(ع) رسیده که کسانی را که برای ظهور وقت تعیین میکنند، دروغگو شمرده و بر دروغگویی آنها تأکید میکند و این مسئله را که یکی از معصومین(ع) از زمان ظهور خبر داده باشد، نفی میکند. بنابراین هیچ یک از معصومین(ع) اطّلاعی در این مورد ندادهاند و حتّی هر کس را که چنین ادّعایی داشته، تکذیب کردهاند. فضیل از امام باقر(ع) پرسید، آیا این امر، زمان خاصّی دارد؟ امام (سه مرتبه) فرمود: «تعیین کنندگان زمان ظهور دروغگو هستند».4
از عبدالرّحمن بن کثیر نقل شده که گفت: نزد اباعبدالله(ع) بودم که مهزم اسدی به حضور امام آمد و عرض کرد: قربان شما گردم، این امر که منتظر آن هستید، چه زمانی است؟ این زمان طولانی شده؛ امام فرمود: «ای مهزم، تعیین کنندگان زمان ظهور دروغگو هستند. ما اهلبیت، زمانی را تعیین و بیان نمیکنیم».5 سپس فرمود: «هر کس از میان مردم، زمانی خاص را مشخص و اعلام کرد، بیدرنگ او را دروغگو بدان، زیرا ما برای هیچ کس زمانی را مشخّص نکردهایم».6
بنابراین، از مجموع این احادیث و اخبار اینگونه برمیآید که توقیت که از جانب پیامبر و اهلبیت(ع) نهی شده، به هیچ عنوان جایز نیست.
طرح یک پرسش
ممکن است کسی بگوید: میان توقیتِ نسبت داده شده به اهلبیت(ع) با توقیتِ نسبت داده شده به دیگران، مانند کسانی که معصوم نیستند (از اشخاص عادی هستند) تفاوت وجود دارد و آن توقیتی که مذموم و نکوهش شده است، توقیت نسبت داده شده به معصومین(ع) است.
پاسخ این گفتار یا شبهه این است که هیچ دلیل و سندی مبنی بر صحّت این قول در اخبار معصومین(ع) دیده نمیشود و تنها چیزی که در مورد توقیت وجود دارد، ممنوع بودن این کار به طور کلی و بدون استثنا است؛ چه توقیت با نقل قول از ایشان و چه توقیتی که دیگران ممکن است اعلام کنند. با توجّه به این نکته، همة کسانی که زمانی برای ظهور تعیین میکنند، دروغگو به شمار میآیند.
بنابراین، به این نتیجه میرسیم که زمان ظهور امام(ع) بسته به ارادة الهی است و خداوند بزرگ باید به ایشان اجازة ظهور دهد. حال، معین کردن هر زمانی برای ظهور، سخنی گزاف و بیاساس است. همة مؤمنان اتّفاق نظر دارند که زمان آن روز موعود را تنها خداوند میداند و مردم هیچگونه اطّلاعی از آن ندارند و از ظاهر برخی روایات اینگونه برمیآید که حتّی معصومین نیز از زمان آن اطّلاعی نداشتهاند و به همین دلیل مشخّص کردن تاریخ خاصّی برای ظهور امام(ع) کاری نادرست و دروغی آشکار است.
دوم: مشخص کردن و تعیین زمان ظهور، با فلسفة انتظار در تعارض است و باعث ناامیدی مردم میشود.
نهی توقیت و حکمت انتظار
خداوند بلندمرتبه و بزرگ، زمان ظهورِ ولیّ خود را برای اهداف تربیتی و بزرگ، پنهان نگاه داشته است تا مؤمنان همیشه منتظر او باشند. حال فرض کنیم توقیت جایز باشد، با این فرض، چه نتایجی به دست میآید؟ به عنوان مثال، زمان ظهور هزار سال بعد باشد، در این صورت مؤمنان، از روحیة انتظار تهی شده، به تبع آن، حالت ارتباط معنوی و روحی را با امام غایبشان، از دست میدهند و اینگونه، این مسئله به اسطوره و افسانه نزدیکتر میشود تا واقعیت و بیشتر نزدیک به اوهام و خیالات میشود تا حقیقت، و اینگونه، مسئلة مهدویت به تدریج از ذهن و فکر نسلهای بعدی رخت برمیبندد. این مرگ و تحلیل رفتن تدریجی، حتّی دربارة توحید هم در امّتهای پیشین اتّفاق افتاده است. پس چه چیزی مانع چنین اتّفاقی در عرصة مهدویّت میشود؟ در آن صورت، کسانی که مشتاق مسئلة مهدویّت باشند، به چشم نمیخورند و کسی توجّه چندانی به آن نمیکند و در آن هنگام منتظرانی که با عشق و اشتیاق با این مسئله برخورد میکنند، آنگونه که ما در طول تاریخ مشاهده میکنیم، مشاهده نخواهند شد. اهلبیت(ع) از بیان زمان ظهور خودداری کردهاند، زیرا آنها با علم لدنّی، حکمت و معرفتی که خداوند به آنها داده است، دریافتهاند که اگر آنها زمان ظهور را به شیعیانشان اطلاع دهند، حتّی اگر پس از چند قرن باشد، این به صلاح مردم و دوستداران نخواهد بود و مؤمنان در مسئلة ظهور صاحبالزّمان دچار ناامیدی میشوند و شاید آن باعث به وجود آمدن فتنة بزرگی شود که در امّت اسلامی پیش آید.
علی بن یقطین روایت کرده است: «امام موسی کاظم(ع) به من گفت: ای علی، شیعه با امیدها و آرزوها پرورش مییابد ... اگر به ما گفته شود، این مسئله پیش نمیآید مگر دویست یا سیصد سال دیگر، دلها ناامید میشود و بسیاری از عامّة مردم دست از ایمان به اسلام میشویند، امّا ائمّه پیوسته میگفتند چه نزدیک و سریع است ظهور، تا دلهای مردم متّحد و در آرزوی او باشد.»8
نهی توقیت، از جمله مهمترین مؤلّفههای انتظار فرج و از بارزترین ارکان بنای آن است، با توجّه به این، سخن گفتن یا سؤال کردن در مورد زمان دقیق ظهور، اشتباهی بزرگ است که کسانی که از حکمت انتظار آگاهی ندارند، در آن میافتند؛ حکمتی که مؤمن را دائماً در حالتی قرار میدهد که همیشه منتظر و چشم به راه امام مهدی(ع) باشد امّا در صورت تعیین زمان ظهور ایشان برای مردم، آمادگی و انتظار و مواردی که با مسئلة فرج در ارتباط است، توجیهی نخواهد داشت، زیرا اینگونه مسائل مربوط به دوران کمی پیش از ظهور است.
شاید یکی از حکمتهای پنهان نگه داشتن زمان ظهور این باشد که مؤمنان در طیّ قرنها، منتظر امام باشند و به خاطر این انتظار تلخ پاداش بگیرند، زیرا انتظار، مؤمنان را به پایداری و پایبندی به دستورهای شریعت، دعوت میکند، زیرا ظهور امام(ع) ناگهانی خواهد بود. اگر زمان ظهور مبارک ایشان معلوم و از پیش تعیین شده بود، این انتظار وجود نداشت و امیدها تبدیل به ناامیدی میشد و مؤمنانی که در دوران پیش از ظهور زندگی میکردند، از پاداش انتظار بینصیب میماندند. ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان فرمود: «هر کس میخواهد از یاران قائم(ع) باشد، باید منتظر باشد و پرهیزگاری کند و پایبند فضایل اخلاقی باشد. اگر شخصی با چنین احوالی، منتظر باشد و بمیرد و پس از مرگ او، قائم(ع) قیام کند، اجر و پاداش او مانند اجر و پاداش کسی است که به حضور ایشان رسیده است. پس تلاش کنید و منتظر باشید. این گوارای شما باد، ای گروه مورد رحمت».9
از جمله رحمتهای الهی بر این امّت، این بوده که زمان ظهور برای مردم ناشناخته و نامعلوم است و اینگونه است که کسی دچار ناامیدی نمیشود و دائماً مترصّد فرج و ظهور امام و در حال انتظار فرج است.
سوم: تعیین زمان ظهور، باعث شکست جنبش و انقلاب امام در آغاز ظهورشان میشود. مسئلة زمان ظهور امام، مسئلهای بسیار دقیق، ظریف و حکیمانه است و به همین دلیل، این خود نیمی از مسئلة ظهور به شمار میآید و اهمیّت آن به این اندازه است که صدها سال مردم باید در انتظار ایشان باشند. حکمت الهی برای موفقیّتآمیز بودن قیام امام در آن روز موعود، اینگونه اقتضا کرده که ظهور امام، ناگهانی باشد، زیرا اگر تاریخ و زمان ظهور ایشان از قبل تعیین شده بود، این خود به مهمترین عامل برای شکست آن تبدیل میشد و آن حکومت عدالتگستر پیش از آنکه انقلاب امام پیروز شود و گسترش یابد، نابود میگردید.
عنصر ناگهانی بودن زمان و روز ظهور امام، اثر زیادی در پیروزی امام و موفق بودن انقلاب ایشان دارد؛ حال زمان ظهور هرچند در علم ازلی خداوند، مربوط به تمام ممکنات و مخلوقات، اسباب و مسبّب و علّت و معلول آنها مشخّص است، امّا در مورد علل و شرایط آن، زمان مشخّص و معیّنی ندارد و میتوان آن را اینگونه توضیح داد: تعیین زمان ظهور امام(ع) باعث شناسایی آن زمان توسط دشمنان خواهد شد. در نتیجه آنها زمینه را برای از بین بردن ایشان و با شکست مواجه ساختن طرحها و برنامههای ایشان آماده میکنند. از سوی دیگر، این به معنای آماده نساختن شرایط مناسب برای تحقّق یافتن وعدة خداوند، است و البتّه این برخلاف حکمت خداوند است؛ زیرا خداوند خلف وعده نمیکند. بدین ترتیب درمییابیم که معنای آماده نساختن شرایط، مردان مورد امتحان است که شرط ظهور هستند و همچنین، نبود پایگاههای مردمی که به عقیدة مهدویّت ایمان دارند. امّا با وجود فاصلة زمانی زیادی که نسلهای مختلف را از زمان ظهور جدا میکند، (به فرض اینکه اگر زمان ظهور دقیقاً مشخّص بود) این مسئله باعث از بین بردن برخی شرایط و منتفی شدن مسئلة ظهور، بهطور کامل میشود، به گونهای که تحقّق یافتن آن عاقلانه به نظر نمیرسد و نبود برخی دیگر از شرایط و عناصر، باعث شکست انقلاب ایشان میشود، در نتیجه، امکان گسترش عدالت فراگیر که یک طرح الهی است، بسیار کم میشود.10 بنابراین ناگزیر، باید شرایطی را فراهم کرد تا ظهور و موفقیت و پیروزی آن تحقّق یابد و این تنها با خودداری از توقیت و نهی آن میسر میباشد.
پی نوشت ها :
نویسندة محترم در قسمت نخست این مقاله به بیان نمونههایی از تعیین وقتکنندگان برای ظهور و دلایل آنها پرداخت. وی سپس به دلایل عقلی نهی از توقیت اشاره نمود. ادامة مطلب با موضوع: نهی از توقیت در روایات، در این قسمت آمده است.
1. کمالالدّین، ص 467؛ غیبـة طوسی، ص 266.
2. غیبـة نعمانی، ص 198، المعجم الموضوعی، ص 767.
3. کمالالدّین، ص 347، اعلام الوری، ص 318، منتخب الاثر، ص 221، دیوان دعبل الخزاعی، الدجیلی، ص 143.
4. النعمانی، ص 198، غیبـة نعمانی، ص 198، المعجم الموضوعی، ص 767، بشارة الاسلام، ص 299، منتخب الاثر، ص 463،
بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
5. غیبـة طوسی، ص 286، غیبـة نعمانی، ص 197، المعجم الموضوعی ص 767، بشارةالاسلام، ص 299، منتخب الاثر، ص 463،
بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
6. غیبة نعمانی، ص 198، المعجم الموضوعی، ص 767.
7. غیبة طوسی، ص 286، المعجم الموضوعی، ص 767، غیبـة النعمانی، ص 195، بشارة الاسلام، ص 298، بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
8. غیبـة النعمانی، ص 198.
9. غیبـة النعمانی، ص 134.
10. تاریخ الغیبـة الکبری، ص 396.
ماهنامه موعود شماره 110