لیت شعری این استقرت بک النوی
بل ای ارض تقلک او ثری
أ برضوی ام غیرها ام ذی طوی
عزیز علی ان اری الخلق و لا تری
و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی
ترجمه
ای کاش! می دانستم هجران، تو را در کجا مستقر کرده است.
بلکه می دانستم چه سرزمین یا بیابانی تو را جای داده است.
آیا جایگاه تو کوه رَضوی یا غیر آن یا ذی طوی است.
بر من سخت و ناگوار است خلق را ببینم و تو دیده نشوی.
و از تو نه آوایی بشنوم و نه رازی.
کاش می دانستم کجایی!
بعد از آنکه امام (ع) در فرازهای قبلی دعا هر بار امام زمان (عج) را با عبارتی توصیف فرمود، در این فراز آهنگ عبارات را تغییر می دهد و زبان به آه و اندوه از هجران آن حضرت می گشاید، و در نخستین جمله عرض می کند: «کاش! می دانستم هجران، تو را در کجا مستقر کرده است! بلکه می دانستم چه سرزمین یا بیابانی تو را جای داده است!» لیت شعری این استقرت بک النوی بل ای ارض تقلک او ثری.
بیان این عبارت با لحنی برخاسته از اندوه و غم هجران توسط امام (ع) می تواند به دو مفهوم باشد:
1. با توجه به شناختی که از وجود نورانی امام زمان (عج) دارد و اینکه اوست که ظهور می کند و از آنهایی که در طول سالهای متمادی به اهل بیت (ع) و شیعیان ظلم کردند، انتقام می گیرد و با توجه به دوران سختی که بر خودش و شیعیانش گذشته است، این تعابیر را به کار برده است.
2. مفهوم دیگر این بیان امام، تعلیم به شیعیان در زمان غیبت است که همواره به دنبال آن حضرت باشند و این دلبستگی باید به قدری شدید باشد که گویا گم کرده ای دارند و در حال جست و جو و همیشه از او سراغ بگیرند که خود این جست و جو سازنده است.
اما اینکه چرا امام (ع) از امام زمان (عج) سراغ می گیرد در حالی که هنوز به دنیا نیامده و چگونه او را مورد خطاب قرار میدهد و سراغ از مکان او می گیرد، و... در فرازهای قبل توضیح داده شد.
در ادامه عرض می کند: «آیا جایگاه تو کوه رضوی یا غیر آن یا ذی طوی است.» أ برضوی ام غیرها ام ذی طوی.
رضوی نام کوهی در نزدیکی مدینه، و ذی طوی مکانی در یک فرسخی مکه در راه تنعیم است (این مکان در حاضر جزئی از مکه است.)
در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که: «برای حضرت صاحب الامر (عج) غیبتی است در بعضی از این تپه ها و کوه ها و با دست مبارک به ذی طوی اشاره کردند.»(1)
با توجه به محل «رضوی» و «ذی طوی» که در آن جا از امام زمان (عج) سراغ گرفته می شود، شاید برخی استناد کنند، که امام زمان (ع) در محل رضوی یا ذی طوی مستقر می باشد و کسی او را نمی شناسد؛ اما این برداشت صحیح نیست، بلکه بعید نیست منظور این باشد که آن حضرت در برخی مواقع به این مکان ها آمد و رفت داشته باشد؛ چرا که این دو مکان مقدس هستند؛ اما این که در این مکان ها به صورت دائم مستقر شد را به چند دلیل نمی توان پذیرفت:
1. امام (ع) نمی خواهد جایگاه حضرت را به طور دائم مشخص کند؛ یعنی جمله ای به کار نبرده که از جایگاه دائمی آن حضرت خبر داده باشند؛ چون جمله پرسشی است.
2. چون این دو مکان، مکان های مقدسی هستند و چون آن حضرت به مکانهای مقدس آمد و رفت دارد؛ این عبارت بکار برده شده باشد.
3. ممکن است یک نوع درد دل عرفی باشد؛ زیرا هر کس بخواهد با آن حضرت درد دل کند، می گوید: امام زمان (عج)! آیا هم اکنون در مکه ای یا مدینه؟! و یا در کنار قبر جدت سیدالشهدا؟! و منظور او از این جملات، مکان دائمی امام (عج) نیست.
در مورد عبارت مذکور دعا اشکالی مطرح شده که در بخش نکته های همین فراز همراه پاسخ آن ذکر می کنیم.
سپس امام (ع) به بیان سختی فراق می پردازد: «سخت و ناگوار است بر من خلق را ببینم و تو دیده نشوی.» عزیز علی ان اری الخلق و لا تری.
این عبارت بیان سختی درد هجران است و اگر بخواهیم شبیه این عبارت را در عبارات روزمره خودمان پیدا کنیم، شبیه این است که کسی در میان جمعیت بسیاری یک نفر را گم کرده باشد، به جست و جو بر می خیزد و یکایک افراد را نگاه کند، اما شخص مورد نظر را نمی یابد، حتی در بین این افراد، کسانی را که دوست نمی دارد چشمش به آنها بیفتد، را می بیند اما فرد مطلوب را نمی بیند و پس از جست و جوی زیاد بگوید: همه را دیدم، اما آن را که می خواستم ندیدم.
امام (ع) در جمله بعدی عرض می کند: «و از تو نه صدای آهسته بشنوم و نه رازی.» و لا اسمع لک حسیسا(2) ولا نجوی.
راستی هم چه ناگوار است. انسان همه صداها را بشنود اما صدای دلنشین آن حضرت را نشنود. صدایی که انسان را دگرگون می کند و شیرینی آن ذائقه آدمی را متلذذ می سازد.
نکته ها
1. دیدن امام زمان (ع) مهم است یا...؟
دیدن امام عصر (ع) و شنیدن صدای آن حضرت، عنایتی است که قابل توصیف با زبان نیست و ندیدن آن حضرت و نشنیدن صدای آن حضرت محرومیتی است که تحمل آن آسان نیست.
اما نکته ای که باید دراینجا به آن پرداخته شود این است که: ما در زمان غیبت او چه وظیفه ای داریم؟ آیا وظیفه داریم سعی کنیم به هر صورتی هست آن حضرت را ملاقات کنیم؟ یا به جای تلاش برای ملاقات در راه عملی کردن دستورات آن حضرت و اجداد گران قدرش قدم برداریم. اگر کسی معتقد باشد وظیفه اش فقط تلاش برای ملاقات با امام (عج) است؛ به چند دلیل قابل خدشه، بلکه به بیراهه رفتن است:
دلیل اول:
هم اکنون ما در عصر امام زمان (عج) به سر می بریم. در این دوره حضرت از نظر ها غایب است و اگر بنا بود حضرت دیده شود و از فیض زیارت ایشان همگان بهره مند شوند، دیگر در غیبت به سر نمی بردند.
دلیل دوم:
روایت و حدیثی در دست نیست که به امت اسلامی توصیه کند که در زمان غیبت وظیفه دارند؛ بگردند و امام زمان (ع) را پیدا و با او ملاقات کنند.
دلیل سوم:
بسیاری از مردم وجود نورانی پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) را ملاقات کردند. اما هیچ کدام رستگار نشدند مگر در سایه اعمال و کردارشان که مورد رضای خداوند بود. و اگر تنها زیارت معصوم (ع) باعث رستگاری می شد. چرا «ابوجهل ها» با آنکه پیامبر (ص) را از نزدیک دیدند رستگار نشدند؟
دلیل چهارم:
اگر همه بخواهند دست از فعالیتهای فردی و اجتماعی بردارند، و دنبال ملاقات باشند تصور کنید چه پیش می آید؟ حداقل آن، معطل ماندن بسیاری از امور روزمره و احکام الهی است؛ چون به هر کس گفته شود: فلان خدمت را انجام بده! می گوید: بگذار اول امام زمان (عج) را پیدا کنم، بعد آن کار را انجام می دهم.
علاوه بر مطالب فوق، اگر انسان در مسیر رضای خدا حرکت کند و آن چه ائمه معصوم (ع) سفارش کرده اند را انجام دهد، به طور قطع امام زمان (ع) از او راضی خواهد بود واگر صلاح بداند جمال مبارکش را برای او نمایان خواهد کرد.
با این توصیف باید به جای تلاش برای ملاقات با امام زمان (ع) که در برخی موارد باعث انحرافات شده است، سعی کنیم خود را در مسیر تلاش برای جلب رضای خداوند متعال و آن امام همام (عج) قرار دهیم و اگر چنین شود تقوای الهی حاصل شود بقیه تحصیل حاصل است و دیدار حاصل می گردد، بلکه اگر عمل به دستورات همگانی شد ظهور امام (عج) حاصل می شود.
2. اشکال و پاسخ(3)
در اینجا اشکالی درمورد عبارت: «أ برضوی ام غیرها ام ذی طوی» مطرح شده که محتوی آن از این قرار است:
در دعای ندبه به این مسأله اشاره شده که: «نمی دانم کدام سرزمین تو را در برگرفته است؟ قرارگاهت کجاست؟ در کوه رضوی یا ذی طوی؟»
چرا در این دعا سراغ حضرت مهدی از ذی طوی و کوه رضوی گرفته می شود؟ در صورتی که کوه رضوی بنا بر عقیده فرقه «کیسانیه» جایگاه «محمّد حنفیه» است! آنها معتقدند آن جناب در این کوه از انظار مخفی شده و از همان جا ظهور خواهد کرد، پیروانش نیز با ندبه و زاری در پای این کوه و یا از دور خطاب به این کوه از وی می خواهند که خارج شود و قیام نماید.
گذشته از این اساساً غیبت او بدین صورت نیست که در جای مخصوصی پناه گرفته باشد. ایشان در مجامع و اماکن مختلف حضور پیدا می کند و ناظر است. ما هستیم که او را نمی شناسیم و نمی بینیم، بنابراین سؤال از این که تو در کدام جایگاه مخفیانه به سر می بری، ظاهراً با نوع غیبت امام زمان (عج) سازگار نیست.
دعای ندبه از ائمه به طور صریح و ترتیب نام نمی برد و پس از آن که به تفصیل از مناقب و فضایل حضرت علی (ع) سخن می گوید، ناگهان و بی واسطه به امام غائب خطاب می کند و این سؤال را بیشتر در ذهن طرح می کند که شاید منظور همان محمّد بن حنفیه، فرزند امیر مؤمنان (ع) باشد.
پاسخ:
این که بعضی پنداشته اند این دعا شباهتی با عقاید «کیسانیه» دارد کاملاً مردود است.
برای روشن شدن مطلب لازم است مطالبی برای معرفی مذهب «کیسانیه» ذکر شود، سپس شواهد رد پندار بالا را از خود دعا استخراج کنیم.
«کیسانیه» آن چنان که در کتب عقاید و مذاهب آمده است فرقه شیعه چهار امامی بوده اند، یعنی پس از امام علی، امام حسن، و امام حسین (ع) به امامت محمّد حنفیه معتقدند و گفته می شود علت این که آنها را کیسانیه می نامند این است که یکی از هواخواهان سرسخت این مذهب شخصی به نام کیسان بود که خود را مرید امام علی (ع) معرفی می کرد. بعضی هم کیسان را از القاب مختار بن ابی عبیده می دانند و او را از پیروان این مذهب معرفی کرده اند.
گرچه کیسانیه خود منشعب به شعبی شده اند؛ ولی شعبه مشهور آنها عقیده دارند محمّد حنفیه هم اکنون زنده است و در کوه رضوی در اطراف مدینه زندگی می کند و خداوند آب آشامیدنی و عسل های کوهی در اختیار او قرار داده است و «مهدی منتظر» اوست.
امروز این فرقه به طور کلی از بین رفته و فقط نام آنها در کتب تاریخ ادیان موجود است.
متن دعای ندبه با صراحت تمام اعتقادات مذهب کیسانیه را نفی می کند و کاملاً منطبق با عقائد شیعه اثنی عشری است؛ زیرا:
1. در سه جمله از دعای ندبه درباره نسب حضرت مهدی می خوانیم: « وابن خدیجه الغراء» و «ابن فاطمه الکبری» و «جدته الصدیقه الکبری، فاطمه بنت محمّد» یعنی او از فرزندان خدیجه و فاطمه است. درحالی که که «محمّد بن حنفیه» نه با خدیجه و نه با حضرت فاطمه (ع) دختر پیامبر اسلام (ص) نسبتی ندارد. مادر حنفیه خوله حنفیه، دختر جعفر ابن قیس بود که نه خویشاوندی با خدیجه داشت ونه با فاطمه زهرا(س).
اگر بر فرض هم کلمه رضوی شبهه ای ایجاد کند، - که نمی کند - این جمله های صریح، هرگونه شبهه ای را بر طرف می سازد.
2. دراین دعا بعد از جمله أین ابناء الحسین می خوانیم: «صالح بعد صالح و صادق بعد صادق این السبیل بعد السبیل، این الخیره بعد الخیره، این الشموش الطالعه، این الاقمار المنیره، این الانجم الظاهره، این اعلام الدین و قواعد العلم، این بقیه الله» کجا هستند فرزندان امام حسین (ع)، صالحی پس از صالح دیگر و راستگویی بعد از راستگویی دیگر؟ کجاست راه پس از راه دیگری، انتخاب شده ای از سوی خدا، پس از دیگری؟ کجا هستند خورشیدهای درخشان، و ماههای تابان، و ستارگان فروزان، و پرچم های آیین حق و پایه های علم و دانش؟ سپس به یک نفر اشاره می کند و می گوید: کجاست آن کس که خدا او را ذخیره کرده؟
این جمله های مکرر به روشنی می گویند بعد از امام حسین(ع) امامان متعددی بودند که یکی پس از دیگری برای اصلاح امت و دعوت به سوی خدا و بسط علم و دانش قیام کردند، تا به آخرین ذخیره الهی می رسد که او را به تنهایی مورد اشاره قرار می دهد.
آیا با این حال می توان شباهتی بین آنچه در دعای ندبه است با عقاید کیسانیه پیدا کرد؟ در صورتی که آنها نه برای فرزندان امام حسین (ع) منصبی قایل هستند و نه غیر از محمّد بن حنفیه، امامان دیگری را به رسمیت می شناسند.
آیا این ده جلمه پی در پی درباره امامان دیگر که فقط اسمشان به صراحت برده نشده، کافی به نظر نمی رسد؟! آیا برای نفی عقاید کیسانیه ده جمله کم است؟!
عبارت «بنفسی انت من مغیب لم یخل منا بنفسی انت من نازح مانزح عنا؛ جانم به فدایت که پنهانی ولی از ما خالی نیستی و دوری هستی که از ما جدا نیستی» مهدی (عج) را در میان خود و نزدیک به خود معرفی می کند. این خود می رساند که غیبت او به این معنا نیست که همچون یک موجود نامرئی و در مکان خاصی از چشم ها پنهان باشد بلکه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد و محل ثابتی که از آن، جابجا نشود- برای او وجود ندارد.
3. یاقوت حموی بغدادی نویسنده معروف، در کتاب «معجم البلدان» درباره رضوی می نویسد: «رضوی کوهی است در اطراف مدینه و رضوی (بر وزن رجبی) منسوب به آن را گویند . پیغمبر اکرم (ص) در باره این کوه فرمود: رضوی کوهی است که خدا از آن راضی و خشنود است»، سپس بعد از بردن نام کوههای مقدس دیگر، در ذیل کلام خود می نویسد: «عرام بن اصبع سلمی گفته است: رضوی کوهی است که از «ینبع» یک روز فاصله دارد. و در هفت منزلی مدینه واقع است و یکی از کسانی که این کوه را سیر کرده، به من اطلاع داده: که آب فراوان و درختان بسیار دارد و این همان کوهی است که طائفه کیسانیه می پندارند محمّد بن حنفیه در آن اقامت دارد و زنده است».
و اما «ذی طوی» که بعد از کوه رضوی در دعای ندبه آمده، یکی از کوههای اطراف مکه است که در راه «تنعیم» قرار دارد و یک فرسخ از مکه (قدیم) فاصله دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شده.
در روایتی از امام باقر (ع) آمده: که حضرت قائم از طریق ذی طوی وارد مکه می شود؛ نخست با مجاهدانی به تعداد مجاهدان بدر (نخستین برخورد اساسی نظامی بین سپاه اسلام و کفر) به کنار خانه کعبه می آید و پرچم انقلاب و پیروزی را در آنجا بر می افرازد.
از آنچه در بالا ذکر کردیم نتیجه می گیریم: رضوی از کوه های مقدس بوده، مقدس بودن یک سرزمین یا یک کوه به خاطر جنبه های تاریخی و حوادث مهمی است که در طول تاریخ بر آنها گذشته و مربوط به صحنه های فداکاری مردان خداست؛ بنابراین کوه رضوی پیش از آنکه در عقاید کیسانیه نقشی پیدا کند، در سخنان پیامبر (ص) وارد شده است، بلکه شاید ورود این کوه در عقاید کیسانیه به خاطر سخن رسول خدا (ص) بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند.
با این حال اگر رضوی در دعای ندبه آمده آن را باید به ریشه اصلی یعنی به گفتار پیامبر (ص) برگردانیم نه به عقیده کیسانیه که جنبه فرعی دارد. شاهد دیگر این سخن، ذکر کوه ذی طوی است که در نزدیکی مکه است؛ زیرا ذی طوی به هیچ وجه دخالتی در عقاید کیسانیه ندارد و از آن گذشته کلمه «امّ غیرها» (یعنی یا غیر اینها) که در دعای ندبه آمده خود دلیل بر این است که حضرت مهدی بر خلاف پندار کیسانیه، محل خاصی ندارد و در شهرها و کوه ها و نقاط مختلف جهان ممکن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدّش، پیامبر (ص) که گاهی در جبل النور و غار حرا و زمانی در کنار خانه کعبه و زمانی در میان مردم مکه یا مدینه بود؛ حضرت مهدی نیز ممکن است در نقاط مختلفی به سر برد و گاهی نیز در میان ما باشد.
پی نوشت ها :
1. قال ابوجعفر(ع) یکون لصاحب هذا الامر غیبه فی بعض هذه الشعاب ثم اوما بیده الی ناحیه ذی طوی، بحار الانوار، ج 52، ص 341، تتمه کتاب الغیبه، باب 27، باب سیره واخلاقه، ح 91.
2. حسیس: صدای مخفی، الحس والحسین: الصوت الخفی، لسان العرب، ج 6، ص 49.
3. این اشکال و پاسخ برگرفته از مجله ی درسهایی از مکتب اسلام، سال 13، شماره 6، ص 60 به بعد می باشد.
منبع: همتیان، علی اصغر؛ (1390)، شرح فراق: شرحی نو بر دعای ندبه، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، چاپ سوم.