یکی از یاران نامدار و ممتاز حضرت اباعبدالله علیه السلام، که از آغاز راه در کنار امام حاضر بود و در سرزمین کربلا خصوصاً روز عاشورا، رشادت و جانفشانی بی نظیری از خود به نمایش گذارد، فرزند حیدر کرار علیه السلام و بی بی ام البنین علیها السلام است.
کسی که معروف به قمر بنی هاشم، علمدار و سپه دار لشکر سید الشهداء علیه السلام و باب الحوائج است.
تاسوعا روز شهادت حضرت عباس علیه السلام نیست، بلکه بخاطر مقام و عظمتی که این بزرگوار دارد یک روز را به بزرگداشت و احترام از شخصیت والایش اختصاص داده اند.
شخصیتی که اکثر ائمه اطهار علیهم السلام زبان به مدح و ثنای او گشوده اند، اباالفضلی که خداوند به او مقام باب الحوائجی عنایت می فرماید. قمر بنی هاشم که برای بسیاری از مردم، خارج از تعلقات و تعصبات قومی و مذهبی، بعنوان یک الگو نقش آفرینی می کند و مردمان واله و شیدای مقام و عظمت وی هستند ما حضرت عباس علیه السلام را بیشتر به عنوان علمدار و سقا در کربلا و روز عاشورا می شناسیم.
مقام و عظمت قمر بنی هاشم علیه السلام
اکثر دوستداران این حضرت، از آخرین لحظات عمر شریف و نحوه شهادتش مطلع هستند. در حالی که حضرت باب الحوائج جایگاهی عظیم و رتبه ای بالاتر از این مطالب را دارا می باشد.
امام سجاد علیه السلام در حق عموی خویش می فرماید:
« ان للعباس عندالله تبارک و تعالی منزله یغبطه جمیع الشهداء یوم القیامه(1)»
همانا برای حضرت عباس علیه السلام نزد خداوند متعال منزلت و مقامی است که تمام شهدا در روز قیامت آرزو و تمنای مقامش را می نمایند.
آیا این مقام کمی است که امام حسین علیه السلام، امام معصوم، کسی که همه عالم دلداده و فدایی حضرتش است، عصر تاسوعا برادر خود را این گونه مورد خطاب قرار دهد:
بنفسی انت یا اخی(2)
برادرم جانم به قربانت
و یا فضیلت دیگر آن حضرت را می توان در اذن دخول حرمش، که امام صادق علیه السلام به شیعیان یاد داده است جستجو نمود:
«سلام الله و سلام ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین و عباده الصالحین و جمیع الشهداء و الصدیقین و الزاکیات الطیبات فیما تغتدی و تروح علیک یابن امیرالمؤمنین»
سلام خدا و سلام ملائکه مقربش و سلام پیامبران مرسل و بندگان شایسته اش و سلام تمام شهداء و صدیقین و سلام هایی پاک و طیب در صبحگاهان و شامگاهان بر تو باد ای فرزند امیرالمؤمنین
حضرت اباالفضل علیه السلام این مقام رفیع را در پیشگاه خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام از کجا و چگونه بدست آورده است؟
خصوصیات و فضایل بی شمار حضرت عباس علیه السلام
به طور حتم ویژگی ها و خصوصیات ممتاز و درخشانی در طول عمر شریف آن حضرت قرار دارد؛ که وی را در چنین جایگاهی قرار می دهد.
خصوصیاتی که می تواند برای ما دلدادگان و پیروان حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام، درس ها و نکات ارزنده ای را در پی داشته باشد.
ویژگی هایی مانند: وفاداری، ادب، تسلیم بودن در برابر خداوند، شجاعت و دلیری، حس مسئولیت، ثبات قدم و یقین و...
در بین تمامی این صفات، یکی از ویژگی های مهم آن بزرگوار که سبب این درجات والا و این جایگاه عظیم شده، این است که حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در سرتاسر عمر خود، در راه خداوند، یعنی صراط مستقیم قدم برداشته و لحظه ای از راه الهی منحرف نگردیده است.
راه راست و استوار الهی راه سعادتمندی
یکی از درخواست هایی که حداقل روزی ده مرتبه در نمازهای واجبمان از درگاه خداوند طلب می کنیم قرار گرفتن در راه راست و درست الهی است
« اهدنا الصراط المستقیم»(3)
(پروردگارا) ما را به راه راست هدایت فرما.
کلمه صراط همه جا در قرآن کریم بصورت مفرد آمده است و این یعنی که راه راست و استوار، راه هدایت، راه خداوند، یک راه بیشتر نیست و اگر انسان گمان کند از طریقی دیگر می تواند به خدا برسد، در اشتباه است.
« و أنّ هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السُبل فتفرّق بکم عن سبیله ذلکم وصّیکم به لعلکم تتقون»(4)
این راه مستقیم است، از آن پیروی کنید و از راه های پراکنده( و انحرافی) پیروی نکنید که شما را از راه حق دور می سازد، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند شاید پرهیزگاری پیشه کنید.
از این رو وقتی به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض می شود چرا شما اولیاء خدا در راه راست قدم برمی دارید و باز در نماز می گویید: اهدنا الصراط المستقیم؟ حضرت فرمود: منظور ما از گفتن آن این است که: ادم لنا توفیقک الذی به اطعناک فی ماضی ایامنا(5)
توفیقی را که در گذشته و حال به ما عنایت فرموده ای، پایدار بدار.
زیرا دعا دو گونه است زمانی انسان دعا می کند، برای طلب نعمت و موهبتی که دارا نیست. گاهی نیز خداوند عنایت فرموده است و دعا برای استمرار و باقی ماندن آن موهبت است. اگر ائمه اطهار علیهم السلام در خواست هدایت به این راه را می نمایند یعنی در راه خداوند تا پایان عمر باقی بمانند.
صراط مستقیمی که شیطان در کنار آن کمین نموده است تا اگر کسی یک لحظه، غفلت نمود و از این طریق خارج شد، او را به سوی خویش جذب و گمراه نماید.
« قال فبما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم»(6)
شیطان گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی من نیز، بر سر راه مستقیم تو در کمین بندگانت می نشینم.
راه قرار گرفتن در صراط مستقیم چیست؟
از خصوصیات حضرت اباالفضل علیه السلام قرار گرفتن در صراط مستقیم است. اگر ما بخواهیم این خصلت را از باب الحوائج یاد بگیریم باید چه کنیم؟ چگونه می شود که انسان در راه راست الهی قدم گذارد؟ راه رسیدن به صراط مستقیم چیست؟
1- بندگی و اطاعت از پروردگار
هرکه می خواهد در راه خدا قدم بردارد و به سعادت دنیا و آخرت دست یابد، قرآن کریم می فرماید اولین شرط قرار گرفتن در این راه، اطاعت و بندگی کردن پروردگار است.
« و أن اعبدونی هذا صراطٌ مستقیم»(7)
و مرا پرستش کنید(اطاعت کنید) که این راه مستقیم است.
اولین معنای صراط مستقیم اطاعت و بندگی خداوند است. اینکه انسان در چارچوب دستورات الهی گام بردارد. هر سخنی که می گوید هر کاری که انجام می دهد، هر رفتاری که از او سر می زند مطابق با دستورات خداوند باشند شاید در زندگی روزمره برای من و شما زیاد اتفاق بیفتد که برخی از اعمال و رفتارمان با اطاعت و بندگی خدا در تعارض باشد و کسی بخواهد در صراط مستقیم قرار گیرد، هر زمان و مکانی که دید خواست خودش با خواست و دستور پروردگار تعارض دارد، خدا را کنار نمی گذارد و به خواست خودش عمل کند، بلکه تحت هر شرایطی مطیع اوامر الهی است.
قرآن کریم و دین مبین اسلام مکرر در مکرر سفارش به احترام از پدر و مادر می کنند.
رسول مکرم اسلام می فرماید:
« رضی الرب فی رضی الوالدین و سخط الرب فی سخط الوالدین»(8)
رضایت خدا در سایه رضایت والدین و خشم خدا در سایه خشم پدر و مادر است.
اما همین قرآن و اسلام می فرمایند تا جایی مطیع پدر و مادرت باش که در چارچوب اطاعت خداوند است، اما اگر زمانی اطاعت از آنان موجب نافرمانی از پروردگارت می شود دیگر فرمانبردار آنان نباش.
« و إن جاهداک علی ان تُشرک بی ما لیس لک به علمٌ فلا تُطعهما و صاحبهُما فی الدنیا معروفاً»(9)
و هرگاه پدر و مادر، تو را بر شرک به خدا وادار می کنند که از آن آگاهی نداری از ایشان اطاعت مکن ولی با آنان در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن.
پس هر کسی که اطاعت غیرخدا کند و یا به خاطر منافع خود، دست از فرمانبرداری پروردگارش بردارد، به طور حتم از صراط مستقیم خارج است.
بدبخت ترین افراد کیست؟
لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
«شرالناس من باع آخرته بدنیاه»
بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد.
بدترین افراد کسانی هستند که زندگی جاوید آخرت را به چند روز زندگی فانی دنیا بفروشند برای آسایش و رفاه زودگذر دنیا به نافرمانی و معصیت خداوند روی بیاورند.
یا رسول الله بدتر از این هم شخصی وجود دارد. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه می فرماید:
« و شر من ذلک من باع آخرته بدنیا غیره»(10)
بدتر از او کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد.
من دروغ بگویم، برادرم به نفعی برسد، من مال حرام جمع آوری کنم، فرزندانم در رفاه باشند. من تهمت بزنم، رفیقم به سود و پیشرفتی دست یابد. به خاطر دنیای دیگران حاضر شوم نافرمانی خدا کنم و آخرت خود را ویران سازم. عمروعاص برای حکومت معاویه نافرمانی خداوند می کند و برابر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار می گیرد.
عبیدالله بن زیاد برای شادی یزید برای برآورده شدن خواسته های یزید دستور به بستن آب بر روی فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می دهد. حکم به قتل و جدا گردیدن سر سیدالشهداء می دهد.
زمانی که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را به شام و نزد یزید آوردند. یزید برای نشان دادن برتری خود و جلب توجه مردم، به خطیبی دستور دارد به منبر رود تا از معاویه و یزید و فضایل نداشته آنان سخن گوید و به امیرالمؤمنین علیه السلام و اباعبدالله الحسین علیه السلام اهانت نماید.
وقتی این خطیب شروع به سخنرانی نمود، امام سجاد علیه السلام از جا بلند شد و فریاد زد:
« ویلک ایها الخطیب! اشتریت مرضاه المخلوق بسخط الخالق»(11)
وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را به خشم خالق (خداوند) خریدی؟
تو برای اینکه به چند سکه طلا و یا مقام و ریاستی دست پیدا کنی حاضری از چارچوب اطاعت خداوند خارج شوی؟ شادی و رضایت یزید را بر خشنودی خداوند ترجیح می دهی و برای کسب رضایت حاکم ستمگر، عذاب الهی را برای خودت بخری؟
این گونه افراد گمان می کنند، به جایی رسیده اند و دستاورد مهم و عظیمی برای خویش فراهم نموده اند فکر می کنند حال، که دنیای خود را به هر قیمتی تأمین کرده اند، به نهایت موفقیت و منفعت، دست پیدا کرده اند. در حالی که قرآن کریم می فرماید این، جز خیالی محال و فکری باطل، چیز دیگری نیست. گمان می کنند سود برده اند در حالی چیزی جز ضرر عایدشان نمی شود.
« اولئک الذین اشترو الضلالهَ بالهدی فما ربحت تجارَتُهم»(12)
آنان کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروخته اند و این تجارت آنها سودی نداده است.
2- اعتدال و میانه روی
دومین راه قرار گرفتن در صراط مستقیم، میانه روی در کارها است. اینکه انسان در تمامی زمینه های زندگی از افراط و تفریط، پرهیز نماید و همواره در همه امور معتدل و میانه رو باشد.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:
« صراط المستقیم فی الدنیا فهو ما قصر عن الغلو و ارتفع عن التقصیر»(13)
کسی که در راه خدا گام برمی دارد و طبق دستورات پروردگار و دین الهی عمل می نماید، در نتیجه از تندروی و یا کندروی، از غلو یا تقصیر، از افراط و تفریط به دور است و در همه امور اعتدال دارد. چون اسلام دین اعتدال است و یک مسلمان و مومن حقیقی نیز معتدل و میانه رو است.
قرآن مجید در معرفی امت اسلام می فرماید:
« و کذلک جعلناکم امهً وسطاً»(14)
و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم.
و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در توضیح این آیه فرمود: یعنی مسلمانان امتی معتدل و میانه رو می باشند(15).
فردی که قدم در صراط مستقیم می گذارد، در عقایدش، در عبادتش، در مسائل اقتصادی، در ارتباط با سایرین و... از اعتدال خارج نمی شود و به افراط و تفریط دست نمی زند. به قول معروف: نه به این شوری شور، نه به آن بی نمکی.
الف) اعتدال در عقیده:
گروهی در معتقدات خود آن چنان دچار افراط و زیاده روی می شوند که از روی شدت علاقه و محبت و درک و فهم ناکافی، پیشوایان دینی خویش را که نمایندگان خدا هستند و در درجه اول بندگان خداوند می باشند، تا سر حد خدایی بالا می برند و در نتیجه کارهایی از آنان سر می زند که از محدوده دین خارج است. این در حالی است که ائمه اطهار علیهم السلام با این گونه افراد به شدت برخورد و آنان را از این کار نهی می کردند.
امام حسین علیه السلام می فرماید:
« احبونا بحب الاسلام، فان رسول الله قال: لا تعرفونی فوق حقی فان الله تعالی اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی رسولا»(16)
ما را به عشق اسلام دوست بدارید زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مرا بیش از آنچه سزاوارم معرفی نکنید، چرا که خداوند متعال پیش از آنکه مرا به رسالت برگزیند به بندگی برگزید.
و نقطه مقابل نیز افرادی هستند که در عقاید خویش دچار تفریط گردیده و به دشمنی با رهبران دینی و انحراف در راه روشن صحیح و حقیقی اسلام می پردازند.
لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
« صنفان من امتی لا نصیب لهما فی الاسلام: الناصب لاهل بیتی حربا و غال من الدین ما رق منه»(17)
دو گروه از امت من هستند که بهره از اسلام ندارند، کسانی که در برابر اهل بیتم پرچم دشمنی برافرازند و کسانی که در دین غلو کنند و پا از مرز آن بیرون گذارند.
و امیرالمؤمنین علیه السلام برای دوست و دشمن حجت را تمام می فرماید:
« هلک فی رجلان: محب غال و مبغض قال»(18)
در مورد من دو نفر به هلاکت افتادند: دوست افراطی و دشمن کینه توز
ب) میانه روی در اقتصاد
مسلمانی که از افراط و تفریط به دور است، در مسائل اقتصادی خویش مانند تولید، مصرف، انفاق نمودن و .. نیز میانه روی می کند. برطرف نمودن نیاز دیگران و انفاق از جمله امور باارزشی است که همواره مورد تأکید قرآن و ائمه معصومین علیهم السلام قرار گرفته است. قرآن کریم برای کسانی که در راه خدا انفاق می کنند مثال بسیار زیبایی را بیان می کند:
« مثلُ الذین یُنفقون اموالهم فی سبیل الله کمثلٍ حبهٍ انبتت سبع سنابل فی کل سُنبله مائهُ حبهٍ و اللهُ یضاعفُ لمن یشاءُ والله واسعٌ علیم»(19)
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند همانند دانه ای است که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کسی بخواهد دو یا چند برابر می کند و خدا( از نظر قدرت و رحمت)وسیع و به همه چیز داناست.
یعنی هرکس که در راه خدا از اموالش انفاق کند در نامه اعمال او هفتصد برابر نوشته می شود و اجر و پاداش فراوان دارد اما همین قرآن می فرماید:
« الذینَ إذا انفقوا لم یُسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً»(20)
بندگان خدای رحمان کسانی هستند که چون انفاق کنند نه ولخرجی نمایند و نه تنگ می گیرند و میان این دو روش حد و وسط را برمی گزینند.
در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی از انصار از دنیا رفت و مسلمانان جنازه او را تشییع و در قبرستان بقیع دفن نمودند. بعد از مراسم دفن، یک کسی عرض کرد: یا رسول الله عجب انسان سخاوتمند و خوبی بود؟ پیامبر فرمود: مگر چه کاری انجام داده که این چنین او را مدح می کنی؟ عرض کرد: یا رسول الله، تمام اموال خود را در راه خدا انفاق نمود و از دنیا رفت در حالی که هیچ چیزی از خود باقی نگذاشت. رسول اکرم فرمود: این بنده خدا زن و بچه نداشت؟ عرض کرد چرا، اتفاقاً اولاد زیادی دارد و برای زن و فرزند خود چیزی نداشت که به ارث بگذارد چون همه دارایی اش را انفاق نموده بود.
نبی مکرم اسلام فرمود:
« اما انی لو علمته ما ترکتکم تدفنونه مع اهل الاسلام»
اگر می دانستم او را در قبرستان مسلمانان دفن نمی کردم.
اموالش را انفاق کرده و آن وقت کودکان خود را محتاج و نیازمند به مردم نموده است(21).
ج) اعتدال در روابط اجتماعی:
انسانی که در صراط مستقیم گام برمی دارد در روابط اجتماعی خود نیز دارای اعتدال است.
امام صادق علیه السلام برای میانه روی در ارتباط با سایرین این چنین معیاری را بیان می فرماید:
« یابن جندب لا تکن فظاً غلیظا یکره الناس قربک و لا تکن و اهنا یحقرک من عرفک»(22)
ای پسر جندب نه آنچنان تندخو و سنگدل باش که مردم از نزدیکی و ارتباط با تو بیزار باشند و نه آنچنان نرم و سبک باش که آشنایان تو را خوار و ذلیل به شمار آورند.
پس اعتدال و میانه روی از ضروریات دین اسلام، سنت و روش رسول و ائمه معصومین علیهم السلام و یکی از راه های رسیدن به راه راست الهی است.
3- ولایت مداری:
سومین راه دستیابی به صراط مستقیم، ولایت و پیروی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امامان پس از آن حضرت است.
حضرت امام جعفرصادق علیه السلام درباره معنای صراط مستقیم می فرماید:
« هوالطریق الی معرفه الله و هما صراطان، صراط فی الدنیا و صراط فی الاخره فاما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفروض الطاعه من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو حبس جهنم فی الاخره»(23)
آن راه شناخت خداوند است و دو گونه می باشد: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت، صراط دنیا همان امامی است که اطاعتش واجب است، هرکه در دنیا او را بشناسد و از راهنماییهایش پیروی کند، از صراط آخرت که پلی است بر روی دوزخ بگذرد.
و در بیانی دیگر می فرماید:
« الصراط المستقیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام»(24)
راه راست امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
لذا ما در زیارت جامعه کبیره هم می خوانیم: انتم صراط الاقوم شما راه راست الهی هستید.
هرکه در راه ولایت علی علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام قرار گرفت، به طور حتم در صراط مستقیم قدم گذارده است و سعادتمند دنیا و آخرت می باشد. چرا که امام ششم می فرماید:
« انا وشیعتنا هدینا الصراط المستقیم»(25)
ما و شیعیانمان به صراط مستقیم هدایت شدیم.
صراط مستقیم جلوه ای از زندگانی اباالفضل العباس علیه السلام
قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یکی از خصوصیات بارز طول عمرش، قرار گرفتن در راه الهی است.
وقتی به حرم مطهرش مشرف می شویم و زیارتنامه منقول از امام صادق علیه السلام را نجوا می کنیم این جمله را در حق حضرت عباس علیه السلام می خوانیم:
« السلام علیک ایها العبدالصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام»
سلام بر تو ای بنده صالح و شایسته حق که مطیع و فرمانبردار پروردگار و رسول خدا و امیرالمؤمنین و حضرت حسن و حسین علیه السلام بودی.
حضرت باب الحوائج همواره در راه خدا و پیامبر و امام زمانش قدم می گذارد و پیروی آنان را می کند و تا آخرین قطره خون خویش در این راه ایستادگی می کند.
مگر این رجز معروف اباالفضل علیه السلام نیست که در کربلا فریاد می زد:
والله ان قطعتم یمینی
انی احامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقینی
نجل النبی الطاهر الامین(26)
به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید، من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاک و امین است حمایت و دفاع خواهم نمود.
از این رو خداوند، چنین مقام و عظمتی به او عنایت می فرماید، که در آخرت مورد غبطه تمامی شهیدان قرار می گیرد.
امام سجاد علیه السلام می فرماید:
« رحم الله عمی العباس فلقد آثر و ابلی و فدی افاه حتی قطعت یداه فابدله الله عزوجل منهما جناحین یطیر بهما مع الملائکه فی اجلنه کما جعل الجعفر بن ابی طالب»(27)
خدا عمویم عباس را رحمت کند، که ایثار نمود و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آنکه دست هایش از پیکر جدا گردید و آنگاه خداوند به جای آن ها، دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند، همانطور که برای جعفرطیار قرار داد.
پینوشتها:
1.امالی صدوق، ص 462- بحارالانوار، ج44، ص 298.
2. ارشاد مفید، ج2، ص 132- مقتل ابی مخنف، ص 192- تاریخ طبری، ج5، ص 416- کامل ابن اثیر، ج3، ص 285.
3.سوره حمد، آیه 6.
4. سوره انعام، آیه 153.
5.تفسیر صافی، ج1، ص 84- الاصفی فی تفسیر القرآن، ج1، ص 7.
6. سوره اعراف، آیه 16.
7. سوره یس، آیه 61.
8.مستدرک الوسایل، ج15، ص 175.
9. سوره لقمان، آیه 15.
10. مکارم الاخلاق، ج2، ص 319.
11.لهوف، ص 244- بحارالانوار، ج45، ص 137- نفس المهموم، ص 449.
12. سوره بقره، آیه 16.
13. بحارالانوار، ج24، ص 9- معانی الاخبار،ص 33- تفسیر منسوب به امام عسکری، ص 44.
14.سوره بقره، آیه 143.
15. حکمت نامه پیامبراعظم، ص 353.
16. المعجم الکبیر، ج3، ص 128.
17. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 408.
18.نهج البلاغه، حکمت 469.
19. سوره بقره، آیه 261.
20. سوره فرقان، آیه 67.
21.علل الشرایع، ج2، ص 567؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 184؛ درر الاخبار، ص 716؛ طرائف الحکم، ج2، ص 75.
22. تحف العقول، ص 544.
23. بحارالانوار، ج24، ص 11.
24. معانی الاخبار، ص 32.
25.الکافی، ج2، ص 246.
26.مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 117.
27. خصال،ج1، ص 35.
منبع: صادقی واعظ، علیرضا؛ (1389)، نهضت حسینی، جامعه مهدوی(10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.