زمینه های گرایش به جریان سودانی
1. عوام فریبی
1-1. فریبندگی شخصیت
یکی از موارد جذابی که باعث توفیق فرد در اهداف سیاسی- اجتماعی می گردد، آن است که از نام و عنوان قهرمانان تاریخ، بزرگان ادیان و مکاتب بهره گیرد و به نوعی خود را به آن ها منتسب سازد. محمد احمد سودانی نیز از آغاز لقب «مهدی» را برای خود برگزید. از سوی دیگر لقب وی در جنگ هایش- که خود به بهانه گسترش اسلام بر پایه اصلاحات سیاسی در سودان پر از آشوب و ظلم انجام داد- تأثیر خود را در آماده سازی مردم نهاده است(1).
مورد دیگری که می توان آن را از عوامل فریبندگی شخصیت سودانی دانست، شخصیت دینی- علمی وی است. در شرایطی که حدود و شرایع اسلامی در سودان تعطیل، و فساد و جور گسترش یافته بود مردم در انتظار حکومتی اسلامی بودند که عدل را برقرار کند. او از رجال دینی و شاگردان خود خواست در راه جهاد الهی یاری اش کنند.(2)
از موارد دیگر که همواره عامل انحراف افکار عمومی بوده، حالات غیرعادی فرد مدعی، یا ادعای وجود حالات فوق العاده و معنوی است. سودانی نیز حالت عابد متصوف داشته است و بین مردم شایع می شود که صاحب رؤیاها و شنونده صداهای ویژه ای بوده؛ و لذا او را دارای عنایت خاصّ الهی و لایق نجات دهندگی برای خود می دانسته اند. در همان دوران ارتباط خود را با استادش شیخ محمد شریف قطع می کند و علت آن را آلودگی محافل او به موسیقی و رقص اعلام کرده است(3). و همه این رفتارها، نقش محمد احمد را به عنوان یک مصلح دینی برای جامعه اش، ترسیم می کرده است.
توجه نکردن به ظواهر دنیوی و بخشش هدایایی که برایش می آوردند، در چشم فقیران و دیگر قشرهای مردم، چهره ای زاهدانه و بی اعتنا به دنیا برای او می ساخت؛ مخصوصاً که وی مردم را به اسلام اصیل فرامی خواند و این که از دار دنیا که دار انتقال است باید دوری کرد(4). اطرافیان را از گفتار زشت و آلودگی هایی چون: مشروبات الکلی، مواد مخدّر و لهو و لعب، باز می داشت و میدان دین و سیاست زمان خود را بیگانه اعلام می کرد. این مطالب، ذهن مردم را ظاهراً به اسلام و پیوند حقیقی دین و سیاست در حکومت پیامبر و امیرالمؤمنین علیه السلام سوق می داد(5).
سودانی در جمع چوپانان قبیله «بکار» که هسته ارتش مهدی گرایان را تشکیل می دادند نپرداختن مالیات را خواستار شد و این که تنها زکات عُشر که دستور آن در قرآن هست، گرفته شود. این اعمال او برای مردم مساوی بود با برابری در ساده زیستی و صرفه جویی که در صدر اسلام رایج بود(6). سودانی که از میان صفوف مردم برخاسته بود مورد پذیرش آنان قرار گرفت؛ چون آن ها منتظر فردی بودند که از درد و رنج نجاتشان دهد، علاوه بر آن که رهبر فرقه سنوسی هنگام مرگ، ظهور مهدی در یکم رمضان سال 1300ق. را پیش بینی کرده بود.
2-1. تلقین ادعاها و غیبی و مسلّم جلوه دادن آن ها
یکی از مواردی که توسط مدعی حقیقی نشان داده می شود تأیید و امداد الهی است، ولی مدعیان دروغین با فریب، این مطلب را ادعا می کنند. مهدی سودانی در یکی از آثارش می نگارد:
« سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر داد: من مهدی منتظرم. پیامبر چندین بار مرا بر کرسی اش نشانده و خلفای چهارگانه[= ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی] و قطب ها[دراویش] و خضر علیه السلام حضور داشتند و مرا با ملائکه مقرّب و اولیای زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان کنونی، و جنّیان مومن، تأیید و یاری کرد.
هنگام جنگ، سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر می شود؛ نیز خلفای چهارگانه و قطب ها و خضر حاضرند. از این رو، یارانم ثابت قدم می شوند و در دل دشمنانم، ترس افکنده می شود، و هرکه با من دشمنی کند، خداوند خوارش می کند. پس: هرکه به راستی سعادت مند باشد، می پذیرد من مهدی منتظرم. سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم سه بار به من خبر داد: آن که در مهدویت تو شک کند، به خدا و رسول کافر شده است»(7).
وی در نامه ای دیگر می گوید: اگر من نوری از جانب خدا نداشتم و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تأییدم نکرده بود، توان کاری را نداشتم و روا نبود برای تان سخنی بگویم. باید بدانید جز به دستور پیامبر یا فرشته الهام که از طرف پیامبر اجازه دارد، کاری نمی کنم(8).
محتوای نامه ها نشان می دهد که دلیل مهدی سودانی بر ادعای مهدویت، فقط گفتارهایی بی اساس است و هیچ دلیلی در تأیید وی یافت نمی شود؛ حتی پیروزی وی- که ادعا داشت با امداد الهی پشتیبانی می شود- نیز تحقق نیافت.
3-1. سوء استفاده از متون دینی و تاریخی و آمیختگی آن ها با شخصیت مدعی
مسلمانان سودان، خود انتظار ظهور مهدی را می کشیدند و از طرفی سنوسی پیش بینی کرده بود مهدی به زودی ظهور می کند. اقوالی هم از راویان و نویسندگان وجود داشت که مهدی از میان سودانی ها برمی خیزد، از جمله قرطبی در طبقات کبری می گوید: وزیر مهدی صاحب خرطوم است. سیوطی و ابن حجر هم از [جمله] علائم ظهور مهدی را خروج صاحب سودانی معرفی کرده اند(9).
از طرف دیگر واپسین کلام سودانی هنگام مرگ، مبنی بر این که پیامبر خلیفه من را تعیین کرد و نیز ساختن « قبه المهدی» بر سر قبر او و تشویق مردم به آشامیدن و وضو گرفتن از چاه نزدیک آن، از عواملی است که جریان اجتماعی مهدی سودانی را پس از مرگ او نیز فعال نگاه داشت(10).
در این جا مناسب است جریان سودانی را با جریان شیخیه و بابیه، در اعلام نزدیکی ظهور و نیز شخصیت مدعیان مقایسه کنیم: عموی محمد احمد سودانی، با او به خشونت رفتار می کرد و وی را کتک می زد؛ لذا محمد احمد گریخت و به خرطوم رفت و در طریقه فقرا وارد شد(11). این جریان ناکامی در کودکی و جوانی در فعالیت های زندگی و پس از آن، حالت گوشه گیری و پیوستن به گروه های تصوف از مواردی است که در جریان بابیه نیز دیده می شود. براساس مطالبی که از قول روان شناسان در بررسی خلق و خوی مدعیان در همین تحقیق نقل شده، شکست و ناکامی در کودکی، شرایط فعالیت ویژه در بزرگسالی و تلاش در جهت فعالیت اجتماعی ویژه و غیرعادی در آینده وی را فراهم می کند؛ مثلاً: محمد احمد با زیرکی خاص و قدرت خطابه فوق العاده، بر حاضران تأثیر می گذاشت(12).
4-1. سوءاستفاده از ظرفیت های دینی- اجتماعی
برخی نویسندگان، از جمله: انگلیس گفته اند: همه جنبش هایی که زیر پوشش مذهب به راه افتادند دارای علل اقتصادی بودند(13). هرچند سخن وی قابل تأمل است و حداقل در برخی جنبش های اسلامی از جمله نهضت تنباکو و انقلاب اسلامی ایران، اهداف مذهبی و اعتقادی وجود داشته، در هر حال به دلیل وجود کارکردهای عدالت گرایانه و ظلم ستیز در برنامه های مهدی موعود، دور از انتظار نیست که در مواردی ظلم و بی عدالتی اقتصادی، محرکی قوی برای گرایش به مدعیان مهدویت شده باشد. واکنش سودانی ها بر ضد بار سنگین مالیات و ظلم مأموران عثمانی و مصری هم از این جمله بود؛ لذا مهدی سودانی بر تشیع در برابر تسنن تأکید داشت و فعالیت های خود را بر ضدّ عثمانی ها- که حکومت و مالیات را در دست داشتند- سازماندهی کرد.
2. زمینه های اجتماعی
سودانی نیز همانند دیگر مدعیان مهدویت، باید دارای گونه ای از همرنگی با اهداف مهدی موعود و خصوصیات وی باشد تا مورد اقبال واقع شود و مردم بتوانند آن باور ریشه دار خود را با وی منطبق سازند. بنابراین: چند عامل فکری و فرهنگی باعث این گرایش شده است.
1-2. انتظار عمومی و فراگیر ظهور مهدی
نزدیک انگاری ظهور به دلیل پیش بینی رهبر فرقه سنوسی در مورد ظهور مهدی، در ماه رمضان 1300ق( 1882م) این مطلب را نشان می دهد. همان گونه که می دانیم همواره پیش بینی ها، پیش گویی های منجمان، شاعران و اصحاب علوم غیرعادی، تأثیری فراوان بر باورهای مردم داشته است؛ چنان که در سال 2000 میلادی پیش بینی های خاصّ مربوط به رجعت مسیح باعث تحولات عجیب در مردم و رفتار مجامع در دنیا شد.
2-2. گرایش به بازگشت به دوران پاکی صدر اسلام
با بررسی وضعیت جامعه سودان روشن می شود که در آن فضا سعی کرده اند پیروان، براساس پرهیزگاری و امتناع از استعمال دخانیات، شرابخواری، شنیدن موسیقی ... و پرورش یابند و به قول انگلس: این ریاضت کشی سخت اخلاقی و دعوت به امتناع از همه خوشی ها و لذت های زندگی از یک سو به معنای مطرح ساختن اصل برابری بر ضدّ طبقات حاکم است و از سوی دیگر یک مرحله انتقال ضرور به شمار می رود که لایه های پایین جامعه بدون آن هرگز قادر به تحرک نیستند(14).
درواقع یکی از علل تمایل افراد به مدعیان مهدویت در سودان، آرزوی تحقق دوباره جامعه پاک و ساده نبوی بوده است که می پنداشتند توسط مهدی سودانی محقّق خواهد شد.
3-2. جهالت و تحلیل غلط اجتماعی
پیروان مهدی سودانی پس از افزایش نفوذ و پیروزی وی در برابر قوای حکومتی، کار او را به هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه تشبیه کردند و سودانی هم، لقب « انصار» را به یاران خود داد. در همان حال از او و یارانش مانند پیامبر که به مدینه باز می گشت، استقبال کردند(15). مجموعه این القاب، عناوین و تشبیهات، می توانست باعث ایجاد یک باور غلط عمومی در پذیرش حرکت مهدی سودانی باشد.
حاکمان مصر، مردم را تحت فشار مالیات و ظلم و ستم قرار داده بودند. سودانی به تدریج اعلام کرد که: من همان مهدی منتظر هستم. از سوی دیگر نظام قبیله ای چنان بود که رئیس آن هرچه می کرد، دیگران می پذیرفتند؛ لذا چون قبیله سودانی مردمی برده فروش بودند و حکومت، برده فروشی را ممنوع کرد و منافع آنان در خطر افتاد، به مهدی سودانی که حالت مخالف و منتقد داشت، گرویدند. محمد احمد نیز برای تحکیم روابط با دخترانی از قبایل مختلف ازدواج کرد.
عبدالله تعایشی هم که اوقات خود را به علم نجوم و اسرار حروف می گذرانید، گفت: من منتظر ظهور هستم؛ لذا تعایشی و قبیله او هم به محمد احمد پیوستند. این در حالی بود که مردم سودان به ستاره دنباله داری که آن سال در آسمان ظاهر شد، اعتقاد عمیق داشتند؛ از این رو گمان کردند که آن ستاره پرچم حضرت مهدی است که ملائکه آن را به دوش گرفته اند(16).
توجه پیروان و مریدها به علوم غریبه، اطمینان سریع به مدعیان، و اقبال مردم به گروه های به اصطلاح زاهد و درویش مآب در بسیاری از مدعیان دیگر نیز دیده می شود(17).
کامیابی ها و فتح های نظامی و ظاهری این مدعی در برابر حکومت ها و ناتوانی مقطعی آن ها در برابر او، عامل جذب مردم به وی است[ که همین نتیجه در تحقیقات میدانی این پایان نامه مربوط به علل گرایش مردم در مورد مدعیان اخیر، روشن می شود].
3. عوامل سیاسی و نقش استعمار و فرهنگ غربی
حکومت انگلستان که در ظاهر فرماندهی قشون مخالفان و دشمنان مهدی سودانی را در دست گرفت، در نهان، عامل تجزیه سودان و مصر بود و در واقع مهدی سودانی را هدایت می کرد؛ لذا ژنرال گوردن پاشا از طرف دولت انگلستان، در ژانویه 1884، به سودان فرستاده شد تا مدرن ترین وسایل زندگی را برای مدافعان سودانی یا پیروان مهدی سودانی فراهم آوَرَد.(18) این حمایت پنهان استعمار، در گروه های دیگر[ بابیت و بهاییت، قادیانیه و مدعیان اخیر] نیز دیده می شود و مسلماً با توجه به اقلیت بودن مدعیان و کمبود امکانات آن ها، حمایت مادّی و معنوی منابع قدرت و ثروت جهانی از آن ها، می تواند در جذب مردم به آنان کمک کند.
از طرفی استعمارگران از دیرباز به فکر پیدا کردن جای پا در سرزمین های دیگر به خصوص مناطق اسلامی بوده اند تا از سرمایه های انسانی و مادّی آن ها کمال استفاده را ببرند، و یکی از راه ها ایجاد اختلاف و درگیری بوده است. ضعف حکومت های عربی در مصر و سودان زمینه ای بود تا انگلستان به دنبال پیدا کردن ردپا و تثبیت نفوذ و قدرت خود در آن کشورها باشد. شورش و انقلاب در سودان توانست، عامل دخالت بیش تر در مصر به بهانه حمایت از آن ها در برابر تهدیدهای خارجی در سودان باشد؛ لذا وقوع انقلاب مهدی در سودان از طرفی زمینه جدایی آن کشور از مصر را ایجاد می کرد و از سوی دیگر پس از ایجاد آشفتگی در سودان و شکست نهایی آن ها، باعث می شد که استعمار نفوذ خود را در سودان بیش تر کند. در واقع حمایت انگلیس از مصر، ظاهری بود و در حقیقت: هدف، آزادی سودان از حکومت و نفوذ مصر، بوده، که این جدایی، خود باعث ضعف هر دو کشور و ایجاد حکومت های دست نشانده در آن ها می گشته است(19).
- تأثیرپذیری فرهنگی از غرب
ویژگی قرن 19، به شکلی بوده است که عرب ها به نوعی با اروپا مرتبط بودند. انقلاب فرانسه که تمام کشورهای بزرگ و کوچک اروپایی را لرزانید، نمی توانست در جامعه عرب بی تأثیر باشد و به تدریج اصول نظری همچون نبرد ضدّ فؤدالیستی را در کشورهای عرب شکل داد و شعله آزادی، برابری و عدالت طلبی را در فکر و جان مردم شعله ور ساخت. ناپلئون هنگام گسیل سربازان خود به مصر، بیانیه ای داد که با «بسم الله الرحمن الرحیم»آغاز می شود و در آن، گفته که: برای گرفتن حقوق شما از خودکامگان آمده ام. همه مردم در برابر خدا برابرند(20).
این جمله ها نشان می دهد که آزادی و برابری برای مردم عرب در دوران سلطه استبداد بسیار مهم بوده است و حاضر هستند حتی حاکمی بیگانه بیاید و آن را به آن ها ارمغان می دهد. حال اگر در شرایطی که مردم به دنبال برابری و آزادی هستند، با شخص مدعی مهدویت، که از متن آنهاست، رو به رو شوند، حتماً با اقبالی بیش تر از حاکمان بیگانه با او مواجه خواهند شد.
پینوشتها:
1.الثوره المهدیه و اصول السیاسه البریطانیه فی السودان/ 25.
2. تاریخ السودان الحدیث/119.
3. الثوره المهدیه و اصول السیاسه البریطانیه فی السودان/ 21 و 22.
4. همان/ 23.
5. همان/ 24.
6.اندیشه و جنبش های عرب/ 95.
7. آثار الکامله للامام السودانی، ج1، ص 139-149؛ به نقل از: مهدی منتظر؛ سیر تاریخی و نشان ظهور زمان و سعاده المهدی بسیره الامام المهدی/ 1972.
8. آثار الکامله، ج5،ص 94. نامه 40.
9.باب الابواب/54؛ به نقل از: تاریخ جامع بهاییت/53.
10. همان/ 57.
11. همان/ 53.
12. تاریخ جامع بهائیت/53 و 54.
13. پژوهشی در تاریخ مسیحیت نخستین، ج22؛ به نقل از: اندیشه ها و جنبش های سیاسی اجتماعی در جهان عرب/96.
14.جنبش های نوین، سیاسی اجتماعی در جهان عرب/95.
15.الثوره المهدیه/26-27.
16. تاریخ جامع بهاییت/52 و 55.
17.همان/ 56.
18. تاریخ جامع بهائیت/ 56 و 57.
19. الثوره المهدیه/ 18 و 19.
20.همان/ 43.
منبع: اسحاقیان، جواد؛ [بی تا]، پیچک انحراف (زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر)، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوم