گزیدهای از اظهارات محمود بازرگانی را در ادامه می خوانید:
*آیتالله طالقانی متواضعترین روحانی بود که در تهران زندگی میکرد؛ درب خانه ایشان همیشه به روی مردم باز بود و مردم به راحتی برای مسائل و مشکلات خود به نزد ایشان میآمدند. دور بعدی مبارزات ایشان مربوط به سالهای 32 تا 40 است که ایشان یک مرکز مهم روشنگری در مسجد هدایت واقع در خیابان جمهوری فعلی را راهاندازی میکند؛ این مسجد در نوع خودش بینظیر بود. آیتالله طالقانی در فاصله بین دو نماز برای مردم سخنرانی میکرد؛ پس از نماز عصر و نماز عشا پذیرای صحبتهای مردم میشد و جلسات تفسیر قرآن داشت.
*آیتالله طالقانی به شدت با شخصیتپرستی مخالف بود و زمانی که اعضای مجاهدین ایشان را «پدر طالقانی» خطاب میکردند هم مقابل این غلو کردن آنها ایستاد.
*آیتالله طالقانی هیچگاه از اعضای جبهه ملی نبود اما با آنان ارتباط داشت؛ درب منزل آیتالله طالقانی همیشه به روی اقشار مختلف مردم باز بود و ایشان هیچگاه کسی را از درب منزلش نمیراند و حتی برای هدایت کمونیستها و مارکسیست ها وقت میگذاشت و این کار را در زندان هم انجام میداد. البته ارتباط آیتالله طالقانی با نهضت آزادی خیلی بیشتر از جبهه ملی بود زیرا اعضای نهضت آزادی همچون بازرگان و سحابی معتقد به مبانی اسلام، رساله ، تقلید و اجتهاد بودند در صورتی که جبهه ملی اعتقاد زیادی به اجتهاد نداشت؛ به همین دلیل آیتالله طالقانی با اعضای نهضت آزادی همکاری میکرد؛ اما این همکاری به این معنی نبود که نظام پادشاهی را قبول داشته باشد. آیتالله طالقانی در جلسات جبهه ملی نیز شرکت میکرد.
*در دورانی که آیتالله طالقانی امام جماعت مسجد هدایت بود؛ اقدام به برگزاری کلاسهای تفسیر قرآن کرد. در این کلاسها دو چهره شاخص شرکت داشتند که از دانشجویان نخبه بودند یکی محمد حنیفنژاد و دیگری سعید محسن؛ اینها تا سال 44 عضو نهضت آزادی بودند. این دو زمانی که در زندان قزلقلعه محبوس بودند با آیتالله طالقانی همبند میشوند و در آن دوران ارتباط نزدیکی با ایشان برقرار میکنند. محسن و حنیفنژاد در زندان به این نتیجه میرسند که نهضت آزادی توانایی مبارزه با شاه را ندارد و تصمیم به جدایی از نهضت آزادی میگیرند.
*حنیفنژاد و محسن که سر کلاسهای تفسیر آیتالله طالقانی حاضر میشدند؛ آیات قرآن را به شکل متفاوتی میفهمیدند و بیشتر سراغ آیات مربوط به جهاد میرفتند و حتی در کتابهایی که بعدها نوشتند نیز محور مباحثشان بیشتر روی آیات جهاد بود. تا سال 49 هیچ اسمی از سازمان مجاهدین خلق نبود و اینها تحت عنوان «سازمان آزادیبخش ایران» فعالیت میکردند و تا سال 49 مشغول تکمیل مانیفست خود بودند تا این که در سال 50 نام سازمان مجاهدین خلق را در زندان برای خود انتخاب کردند. حنیفنژاد و محسن در سال 51 اعدام میشوند و از پایهگذاران اصلی سازمان مجاهدین مسعود رجوی و موسی خیابانی و تعدادی دیگر باقی میمانند. عدهای از سران مجاهدین در بیرون از زندان تصمیم میگیرند که مارکسیست شوند و در بیانیهای موسوم به بیانیه سبز این اعتقادات خود را آشکار میکنند که این بیانیه به زندان هم وارد میشود و در آن زمان آیتالله طالقانی در زندان بود یکی از مسئولین مجاهدین به نام وحید افراخته از بیرون زندان به آیتالله طالقانی پیغام میدهد که «اگر واکنشی به مارکسیستشدن ما نشان دهی تو را میکشیم» با این وجود آیتالله طالقانی به همراه آیتالله منتظری، آیتالله انواری و آیتالله ربانی شیرازی بر علیه آنها اعلامیه ارتداد و نجاست را صادر کرد.
*عدهای از عوامل مجاهدین همچون لبافینژاد و شریفواقفی حاضر نشدند که مارکسیست شوند و توسط وحید افراخته ترور شدند. پس از ورود این بیانیه به زندان اعضای مجاهدین به دو دسته تقسیم شدند. عدهای رسماً اعلام کردند که مارکسیست شدند و عده ای همچون رجوی، خیابانی، محسن مخملباف و وحید لاهوتی اعتقاد مارکسیستی خود را پنهان کردند و نماز میخواندند اما اعتقادی به روحانیت، اجتهاد و تقلید نداشتند. آیتالله طالقانی در زندان به خاطر مارکسیستشدن این جوانان مسلمان بسیار ناراحت شد و تلاش بسیاری کرد که اینها را به راه بیاورد. اما آنها آنقدر بر مواضع خود پافشاری کردند که منجر به صدور اعلامیه ارتداد و نجاست شد و ما در زندان وسایل شخصی خود همچون دمپایی و بند رخت و حتی اتاقها و غذاها را از آنها جدا کردیم یعنی اینها چون مانند کمونیستها وجود خدا را انکار میکنند نجس هستند. البته ساواک هم از این ماجرا نهایت سوءاستفاده را کرد و زندانیان را به جان هم انداخت. آیتالله طالقانی در زندان با اعضای مجاهدین قطع رابطه کرد.
*دور بعدی ارتباط آیتالله طالقانی با اعضای مجاهدین مربوط به زمانی بود که در آبان 57 آیتالله طالقانی از زندان آزاد میشوند و به منزل خود در خیابان تنکابن محدوده پیچ شمیران میروند. از اینجا به بعد ارتباط آیتالله طالقانی با مجاهدین یکطرفه میشود به این شکل که اعضای سازمان مجاهدین همچون خیابانی، ابریشمچی و رجوی برای استفاده ابزاری از آیتالله طالقانی به دیدار ایشان میرفتند؛ اما ایشان هیچگاه به دیدار آنها نرفت.
*پس از پیروزی انقلاب اعضای مجاهدین تلاش بسیاری میکنند تا آیتالله طالقانی را جذب خودشان کنند و از آن به بعد ایشان را «پدر طالقانی» خطاب کردند تا ایشان را به عنوان پدر معنوی و سیاسی خود جلوه دهند. آیتالله طالقانی نیز با توجه به رویکرد تفرقهافکنی و ایجاد وحدت میان نیروهای انقلابی که داشتند؛ مجاهدین را از خود طرد نکردند اما مرتباً آنها را نصیحت میکردند و سعی داشتند امام را در محوریت امور قرار دهند تا اتحاد حفظ شود و رژیم شاه جرئت بازگشت را به خود ندهد.
29212