ماهان شبکه ایرانیان

بررسی تطبیقی ارتباط آخرالزمان و موعود در قرآن و عهدین

قرآن کریم، از آینده روشن جهان که بندگان شایسته در آن حاکمیت خواهند داشت، سخن گفته است. بر اساس قرآن خدا اراده کرده که مستضعفان را به پیشوایی برساند و آنان را وارث در زمین قرار دهد

مقدمه

قرآن کریم، از آینده روشن جهان که بندگان شایسته در آن حاکمیت خواهند داشت، سخن گفته است. بر اساس قرآن خدا اراده کرده که مستضعفان را به پیشوایی برساند و آنان را وارث در زمین قرار دهد. جای جای آیات قرآنی مشتمل بر بشارت پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر برای همه مؤمنانی است که در پی حکومت عدل بر زمین و برچیده شدن بساط ظلم و جورهستند. بر این اساس این کتاب از مستضعفان می خواهد به جهاد در راه خدا برخیزند و مستکبران را به خاک ذلت بکشانند. عهد عتیق نیز از جهان روشن آینده سخن گفته است. یهودیان پیوسته در انتظار ظهور موعودی بوده اند که دوران باشکوه حضرت داوود و سلیمان(ع) را برای آنان به ارمغان آوَرَد. ایشان این موعود را مسیحا می نامیدند. امید به ظهور مسیحای موعود مهم ترین میراث  آیین یهود بود که در اختیار مسیحیت قرار گرفت. در واقع ظهور مسیحیت بر اساس این اندیشه بود. به مرور زمان به ویژه بعد از ویرانی اول قدس اندیشه موعود در میان یهودیان رواج پیدا کرد. شور و التهاب انتظار موعود یهودیان را برای تحمل محنت، درد و رنج آماده کرد. یهودیان همچنان در انتظار روزی به سر می برند که مسیحا بیاید و آنان را فرمانروای جهان کند. بزرگ ترین کسی که بر اثر اندیشه انتظار لقب ماشیح گرفت، هرچند با روغن مسح نشد، حضرت عیسی(ع) بود. قرآن کریم نیز لقب مسیح را برای حضرت عیسی(ع) به کار برده است:«إِذْ قَالَتْ الْمَلاَئِکه یامَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَه مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیا وَالآخِرَه وَمِنْ الْمُقَرَّبِینَ » (آل عمران/45) و نساء/ 156 و 171ـ172، مائده/ 17 و 72 و 75 و توبه/ 30).

با مطالعه عهد جدید درمی یابیم که حضرت عیسی(ع) بنا داشت جامعه بنی اسرائیل را متحول کند و دگرگونی هایی را در آن به وجود آورد. او گاهی خود را برای یاران نزدیک خویش، ماشیح موعود معرفی می کرد و از آنان می خواست که این راز را برای کسی فاش نکنند:

ایشان را گفت شما مرا که می دانید؟ شمعون پطرس در جواب گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده. عیسی در جواب وی گفت: خوشا به حال تو این شمعون بن یونا؛ زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است. و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت. و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم و آنچه بر زمین ببندی، در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی، در آسمان گشاده شود. آنگاه شاگردان خود را قدغن فرمود که به هیچ کس نگویند که او مسیح است (متی 16: 15-20). بنا بود ماشیح موعود با ایجاد حکومت خود، زمینه نجات بنی اسرائیل را فراهم سازد. هنگامی که پیروان حضرت عیسی دیدند که وی پیش از تحقق این آرمان از میان آنان رفت، در انتظار بازگشت او به سر بردند. بنابراین، نخستین مسیحیان گروهی از بنی اسرائیل بودند که حضرت عیسی(ع) را ماشیح موعود می دانستند.

همان گونه که ملاحظه شد هر سه کتاب قرآن و عهد عتیق و عهد جدید به پیروان خویش وعده می دهند که در انتهای این دنیا موعودی ظهور خواهد یافت و جامعه آنان را متحول خواهد ساخت. این تحول در جهت آرامش، سعادت و خوشبختی آنان خواهد بود. اینک به بررسی مختصر رابطه آخرالزمان با موعود در قرآن کریم و عهدین اقدام می کنیم.

قرآن کریم

قرآن کریم از آینده روشن جهان که بندگان شایسته در آن حاکمیت خواهند داشت، سخن گفته است: «وَ لَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ: و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد» (أنبیاء/105). در قرآن می خوانیم: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لاَ یشْرِکونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کفَرَ بَعْدَ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمْ الْفَاسِقُونَ: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین ]دیگران[ قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین قرار داد و آن دینی را که بر ایشان پسندیده است؛ به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند ]تا[ مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و کسانی که پس از آن به کفر گرایند، آنانند که نافرمانند (نور/55). همچنین این کتاب از اراده خدا بر پیشوایی مستضعفان و وارث شدن آنان در زمین سخن گفته است: «و وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ: و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوایان ]مردم[ گردانیم و ایشان را وارث ]زمین[ کنیم». (قصص/5) این آیات مشتمل بر بشارت پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر برای همه مؤمنانی است که در پی حکومت عدل بر زمین و برچیده شدن بساط ظلم و جورهستند. قرآن کریم در چند مورد از مستضعفان سخن گفته و از آنان خواسته به جهاد در راه خدا برخیزند و مستکبران را به خاک ذلت بکشانند: «وَ مَا لَکمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْک وَلِیا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْک نَصِیرًا: و چرا شما در راه خدا ]و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید؟ همانان که می گویند: پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستم پیشه اند، بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما» (نساء/75). اصولاً انبیا آمده اند تا ایمان و نیروهای خفته مردم را بیدار و آزاد کنند و به آنان بگویند که سرنوشت انسان ها تنها با اراده خود آنان تغییر خواهد کرد: «... إِنَّ اللَّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ...: در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند...» (رعد/11).  قرآن مجید یک نمونه از تحقق مشیت الاهی در بنی اسرائیل را ذکر می کند و می گوید حاکمیت فرعون ستم پیشه به دست حضرت موسی(ع) از بین رفت (بقره/50). نمونه دیگر آن حکومت پیامبر اسلام(ص) در شهر مدینه است. علمای مسلمان با توجه به آیات قرآن کریم و روایات اسلامی ضرورت نجات بشریت در آخرالزمان را اثبات می کنند. روایات اسلامی از ویژگی های شخصی، دلایل غیبت، حوادث پیش از ظهور و ویژگی های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و گسترش عدل و داد در سرتاسر جهان و برکات دیگر آن حکومت سخن گفته اند. در این روایات حضرت مهدی(عج) از فرزندان پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و نهمین فرد از نسل امام حسین(ع) معرفی شده و از ویژگی های جسمانی آن حضرت و نشانه های ظهور وی و خروج دجّال، سفیانی، یمانی، کشته شدن نفس زکیه نیز سخن گفته شده است. موعود اسلام نامش و کنیه اش (و طبق برخی نقل ها، نام پدرش) مانند حضرت رسول اکرم(ص)، یارانش 313 تن به تعداد اهل بدر، محل قیام آن حضرت کنار کعبه مشرفه مانند جد بزرگوارش و محل حکومتش شهر کوفه مرکز حکومت حضرت امیرالمؤمنین(ع) خواهد بود.

مرحوم علامه طباطبایی از جمله دلایلی که در تبیین ضرورت وجود موعود و منجی اقامه کرده، این است که انسان ها به طور فطری در آرزوی داشتن یک زندگی اجتماعی سعادتمندانه هستند. آنان همواره به امید دستیابی به این آرزو انتظار روزی را می کشند که جامعه بشری پر از عدل و داد شود و مردم با صلح و صفا زندگی کنند. اگر این آرزو امکان تحقق در خارج را نداشت، وجود آن در فطرت بشر خلاف حکمت بود. به عبارت دیگر، وجود چنین آرزویی در نهاد بشر، نشانه تحقق آن است؛ همان گونه که گرسنگی در انسان، نشانه وجود غذا و تشنگی نشانه وجود آب است. پس اگر آب و غذایی نبود، تشنگی و گرسنگی هم اتفاق نمی افتاد. خدایی که نیاز را در وجود بشر قرار داده، ابزار برآورده کردن آن را هم قرار داده است. بر این اساس، وجود منجی جهانی برای نیل به سعادت اجتماعی و جامعه آرمانی ضرورت دارد (طباطبایی(ره)، 1360: 149-150). در کتاب های حدیثی جهان اسلام مانند «صحیح بخاری» بخشی به نام «کتاب الفِتَن» وجود دارد که از آشوب های آخرالزمان سخن می گوید. این گونه احادیث «مَلاحِم» نامیده می شوند. مَلاحِم جمع «مَلْحَمه» به معنای جنگ است.

هزاره گرایی به معنای دوره های هزار ساله تحولات اجتماعی و دینی از اعتقاداتی است که تقریباً در همه ادیان جهان وجود دارد (مطهری، ج 21،251-253). در قرآن کریم آمده است: «یدَبِّرُ الأَمْرَ مِنْ السَّمَاءِ إِلَی الأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَه مِمَّا تَعُدُّونَ: کار ]جهان[ را از آسمان ]گرفته[ تا زمین اداره می کند، آنگاه ]نتیجه و گزارش آن[ در روزی که مقدارش – آنچنان که شما ]آدمیان[ برمی شمارید – هزار سال است، به سوی او بالا می رود» (سجده/5). درباره این آیه دو دیدگاه وجود دارد: 1. این آیه از هزاره گرایی سخن گفته است؛ 2. این آیه مربوط به روز قیامت است و ربطی به هزاره گرایی ندارد (توفیقی، 1385: 41). در پاسخ به دیدگاه دوم باید گفت که قرآن کریم روز قیامت را برابر با پنجاه هزار سال دانسته است: «تَعْرُجُ الْمَلاَئِکه وَالرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَه: فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، به سوی او بالا می روند» (معارج/4).

عهد عتیق

یهودیت در باره ارتباط آخرالزمان و موعود سخن گفته است. پیش از این یادآور شدیم که گروهی از یهودیان مانند مسلمانان آخرالزمان و آخرت را از یکدیگر جدا و گروهی مانند مسیحیان آن دو را یکی می دانند. تلمود در این باره می گوید علمای یهودی دوران های نخست، عصر مسیحای موعود را با جهان آینده یکی می دانستند. این علما بر این باور بودند که مسیحای موعود به نظام فعلی جهان پایان خواهد داد و نظامی جاودانه برقرار خواهد ساخت که افراد عادل و نیکوکار فارغ از قید و بندهای مادی، زندگی روحانی را در آن خواهند گذراند «در جهان آینده نه خوردن هست و نه آشامیدن. نه زاد و ولد هست نه داد و ستد، نه حسد هست و نه کینه و رقابت. بلکه عادلان و نیکوکاران برتخت نشسته و تاج های خود را بر سر دارند و از نور جلال الاهی لذت می برند (تلمود، براخوت، 17الف)». علمای یهودی دوران های بعد عصر مسیحای موعود را یک مرحله زودگذر می دانستند که بین جهان فعلی و جهان آینده خواهد بود. عهد عتیق آخرالزمان را این گونه ترسیم می کند: «صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود» (مزامیر 37: 29). یهودیان معتقدند که وراثت مذکور با تحمل سختی های طاقت فرسا و محنت های غیرقابل تصور همراه خواهد بود و سرانجام خداوند با یک مسیحا از قوم خودش حمایت خواهد کرد. از این رو، یهودیان در انتظار ظهور موعودی بودند که دوران با شکوه داوود و سلیمان را برای آنان به ارمغان آوَرَد. یهودیان این موعود را «ماشیح» می نامیدند. ماشیح لقب پادشاهان قدیمشان بود که به دست انبیا با روغنی مسح می شدند (اول سموئیل 10: 1). شائول، داوود و پسرش سلیمان به عنوان پادشاه مسح شدند و لقب «ماشیح» داشتند. کوروش را کسی مسح نکرد، اما چون به یهودیان خدمت کرد، «مسیح خداوند» (اشعیا 45: 1) نامیده شد. به مرور زمان واژه ماشیح برای اشاره به موعود و منجی یهود به کار رفت. واژه «ماشیح» در زبان عربی «مسیح» است و این لقب به حضرت عیسی(ع) تعلق دارد. از این رو، برای اشاره به موعود یهودیان در زبان فارسی از واژه «مسیحا» استفاده می شود.

عهد عتیق سخنی درباره عیسی ندارد، اما در کتاب تلمود که تفسیر عهد عتیق محسوب می شود، درباره سرانجام عیسی اشاراتی وجود دارد. این کتاب از عیسی به «یشوع ناصری» نام برده است. یهودیان معتقدند عیسی مسیحای موعود نبود، بلکه ادعای مسیحایی داشت، از این رو، او را به دار زدند. تلمود ادعای مسیحایی او را زیر سؤال برده است: «تعلیم داده اند که در شب عید فِصح، عیسای ]ناصری[ به دار آویخته شد. یک جارچی مدت چهل روز پیش روی او می رفت و فریاد می کرد: «وی باید سنگسار شود؛ زیرا به جادوگری روی آورده، بنی اسرائیل را گمراه کرده و آنان را به آشوبگری سوق داده است. هر کس چیزی برای دفاع از او دارد، بیاید و بگوید.» هیچ کس نیامد و وی را در شب عید فصح به دار آویختند. اولا پاسخ داد: «آیا گمان می کنید که وی کسی بود که دفاع از او ممکن باشد؟ آیا او گمراه کننده ای نبود که کتاب مقدس درباره اش می گوید: بر او شفقت منما و او را پنهان مکن. ولی قضیه یشوع تفاوت داشت؛ زیرا او با حکومت ]یا سلطنت[ مرتبط بود]یعنی نفوذ داشت[.» (تلمود بابلی، سنهدرین 43الف).

فرهنگ دینی یهود به ماشیح موعود اهمیت فراوانی داده و تلمود صدها بار به ماشیح و رسالت او اشاره کرده است. بر اساس سنت یهودی نام ماشیح پیش از آفرینش جهان آفریده شده است: «پیش از آن که عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد: تورات، توبه، باغ عدن، جهنم، عرش الهی، بیت-المقدس و نام ماشیح» (همان، پساحیم، 54 الف). سنت یهودی درباره این که نام ماشیح چه خواهد بود، اقوال مختلفی دارد که یکی از آنها «داوود» است (همان، سنهدرین، 98 ب).

یهودیان آرمان مقدسی را در موضوع آمدن ماشیح تعقیب می کنند. در عهد عتیق می خوانیم:

و نهالی از تنه ینسی بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت. و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند. و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوش های خویش تنبیه نخواهد نمود. بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهند نمود. و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لب های خود خواهد کشت. و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند. و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد. و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت (اشعیا 11: 1ـ9).

برخی پیشینه تفکر آمدن مسیحای نجات بخش را به زمان جلای بابل باز می گردانند. دانشمندان معتقدند کتاب دانیال را نویسنده ناشناسی حدود 165 سال قبل از میلاد نوشته و به فردی به نام دانیال نسبت داده است. تنها این کتاب عهد عتیق از ماشیح به عنوان موعود یاد می کند: «پس بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم تا (ظهور) مسیح رئیس هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و (اورشلیم) با کوچه ها و حصار در زمان های تنگی تعمیر و بنا خواهد شد و بعد از آن شصت و دو هفته مسیح منقطع خواهد گردید و از آن او نخواهد بود، بلکه قوم آن رئیس که می آید، شهر و قدس را خراب خواهند ساخت و آخر او در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر جنگ خرابی ها معین است (دانیال 9: 25ـ26). یهودیان با استناد به یکی دیگر از کتاب های پیشگویی معتقدند ماشیح موعود باید از خاندان داوود و از زادگاه او یعنی شهر بیت لحم (اشعیا 11: 1ـ9) و از طبقه رنج دیدگان باشد: «لکن او غم های ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود و ما او را از جانب خدا زحمت کشیده و مضروب و مبتلا گمان بردیم و حال آنکه به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید و تأدیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخم های او ما شفا یافتیم» (اشعیا 53: 4ـ5).

پیش از آمدن ماشیح تحولاتی رخ می دهد که برخی یأس آور و برخی امیدبخش است. گفته شده است یک ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روی زمین برپا خواهد بود (گرینستون، 1377: 112). از تحولات مثبت زمانی که ماشیح ظهور کند این است که مردم از نظر عقلانی و اخلاقی به درجه ای خواهند رسید که روح الاهی بر آنان فرود خواهد آمد: «و بعد از آن روح خود را بر همه بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت خواهند نمود و پسران شما و جوانان شما رؤیاها خواهند دید» (یوئیل 2: 28).

همیشه از آرمان ماشیح سوء استفاده شده است. در طول تاریخ یهود صدها تن ماشیح خوانده شده اند که برخی خود چنین ادعایی داشته اند و برخی را دیگران ماشیح دانسته اند. نام برخی از مدعیان دروغین ماشیح عبارتند از: برکوخوا، ابوعیسی از یهودیان اصفهان، یهودا یودغان اهل همدان و شبتای صبی در شهر ازمیر ترکیه. (رسول زاده، 1389: 73-74).

فرا رسیدن پایان جهان یکی از دغدغه های همیشگی پیروان ادیان از جمله یهودیان بوده است. در همه پیشگویی های مربوط به آخرالزمان در منابع یهودی خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد. وصف این حوادث در یهودیت چنان هولناک بود که در گذشته برخی از بزرگان یهود دعا می کردند خدا ظهور مسیحا را در عصر آنان قرار ندهد! (گرینستون، 1377: 62).

در کتاب هایی که پیش از اسارت بابلی نگاشته شده، از رستاخیز و پاداش و کیفر اخروی سخن آشکاری وجود ندارد. در مهم ترین بخش عهد عتیق یعنی اسفار پنجگانه تورات ذکر صریحی از رستاخیز مردگان نیست. فقرات اندکی از این مجموعه با اشاره از کنار این موضوع مهم گذشته اند، مانند: «الآن ببینید که من خود او هستم. و با من خدای دیگری نیست. من می میرانم و زنده می کنم. مجروح می کنم و شفا می دهم. و از دست من رهاننده ای نیست» (تثنیه 32: 39) اصطلاح «روز خداوند» (The Day of the Lord ) در این کتاب ها به همین جهان اشاره دارد که قهر و غضب الاهی دشمنان بنی اسرائیل و گناهکاران این قوم را فرا می گیرد و سپس پادشاهی از قوم یهود عدل و اراده خداوند را برپا می کند. بر این اساس، تعبیر نادر «آخرت» در این کتاب ها به معنای «عاقبت دنیوی» است: تو را در بیابان «منّ» را خورانید که پدرانت آن را ندانسته بودند، تا تو را ذلیل سازد و تو را بیازماید و بر تو در آخرت احسان نماید (تثنیه 16:8).

در کتاب هایی که پس از اسارت نوشته شده است، بازگشت ایلیا (الیاس) که به آسمان رفته بود: «و چون ایشان می رفتند و گفتگو می کردند، اینک عرابه آتشین و اسبان آتشین ایشان را از یکدیگر جدا کرد و ایلیا در گردباد به آسمان صعود نمود» (کتاب دوم پادشاهان 2: 11)، با آخرالزمان گره خورد: «اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد. و او دل پدران را به سوی پسران و دل پسران را به سوی پدران خواهد برگردانید، مبادا بیایم و زمین را به لعنت بزنم (ملاکی 4: 5ـ6).

در میان کتاب های عهد عتیق برخی کتاب ها از آخرالزمان و موعود روشنتر سخن گفته اند. کتاب اِشَعیا به منظور هشدار به قوم اسرائیل نوشته شده است. اشعیا 700 سال پیش از میلاد می زیسته و بیش از هر نبی دیگر به ظهور موعود بنی اسرائیل توجه داشته است. کتاب زکریا پیشگویی های زیادی درباره موعود دارد و به همین علت شهرت خاصی پیدا کرده است. این کتاب شامل 8 رؤیاست. کتاب مَلاکی آخرین کتاب عهد عتیق است. ملاکی حدود صد سال پس از حجی و زکریا می زیست و در جهت توصیف مطالب خود پرسش های بسیاری مطرح می کند و در خاتمه کتاب از آمدن موعود خبر می دهد. با کتاب ملاکی عهد عتیق پایان می یابد و وحی در بنی اسرائیل منقطع می شود.

حضرت داوود(ع) نزد بنی اسرائیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وی افزون بر این که اهل دعا و مناجات بود، اهل جنگ و کشورگشایی نیز بود که فتح شهر اورشلیم به دست وی صورت گرفت. این شهر پایتخت وی شد. یهودیان در انتظار موعودی به سر می برند که از خاندان حضرت داوود(ع) باشد. بر اساس عهد عتیق از ریشه درخت خاندان داوود شاخه ای تازه خواهد رویید که روح خدا یعنی روح حکمت، فهم، مشورت، قوت و شناخت و ترس از خدا بر آن قرار می گیرد. او از حق مظلومان دفاع خواهد کرد و از بدکاران ظالم انتقام خواهد گرفت.

موضوع آخرالزمان و موعود در برخی از کتاب های اپوکریفایی نیز آمده است: در کتاب اپوکریفایی یشوع بن سیراخ آمده است: در هشدارهای روزگار آینده نوشته شده است که تو خشم خداوند را پیش از انفجارش فرو می نشانی و قلب پدر را به سوی پسر بازمی گردانی و صلح را میان فرزندان یعقوب برقرار می کنی. خوشا به حال کسی که تو را ببیند و در شوق تو بمیرد!(یشوع بن سیراخ 48: 10-11)؛

او در رؤیایی بزرگ آخرالزمان را دید و به غمگینان در صهیون تسلی داد. از آنچه در روزگار آینده رخ خواهد داد پرده برداشت و از رویدادهای پنهان پیش از وقوع خبر داد (یشوع بن سیراخ 48: 24).

در کتاب اپوکریفایی باروک نیز آمده است:     

فرزندانم، بر غضبی که از سوی خداوند بر شما فرود آمده است، صبر و پایداری ورزید. گرچه دشمنان شما را شکنجه می کنند، اما به زودی نابودی و اسارت آنان را خواهید دید و پای بر گردن آنان خواهید گذاشت؛ زیرا فرزندانم راه های سختی را پیمودند و همچون گوسفندانی که دشمن آنها را می دزدد، ربوده شدند. پسرانم، دلیر باشید و از خدا کمک بخواهید. آن که این بلاها را بر شما فرستاد، به زودی از شما یاد خواهد کرد. آن گونه که روزی تصمیم گرفتید از او روی برتابید، اکنون ده ها مرتبه به سوی او التماس کنید.او که بر شما بلا نازل کرد، اینک رهایتان می کند و شادی و سرور را به شما ارزانی می دارد. ای اورشلیم، دلیر باش. خدایی که تو را به این نام خواند، به زودی به تو تسلیت می دهد (باروک 4: 25-30).

عهد جدید

پیش از این گفتیم که در مسیحیت آخرالزمان و آخرت بر هم منطبق اند؛ زیرا در این آیین آخرالزمان دوره ای است که در آن عیسی برای داوری نهایی بازمی گردد و انسان ها به پاداش و کیفر کارهای نیک و بد خود می رسند.

نگاه عهد جدید به آخرالزمان معطوف به بازگشت عیسی برای داوری همه انسان هاست. عهد جدید به موضوع بازگشت عیسی بسیار اهمیت داده و بارها از آن سخن گفته است. مثلاً فقراتی از رساله اول به تسالونیکیان به پرسش هایی پاسخ می دهد که پیرامون حوادث آخرالزمان و بازگشت شکوهمندانه عیسی برای داوری جهان است. پولس می گوید:

اما ای برادران، نمی خواهیم شما از حالت خوابیدگان بی خبر باشید که مبادا مثل دیگران که امید ندارند، محزون شوید. زیرا اگر باور می کنیم که عیسی مرد و برخاست، به همین طور نیز خدا آنانی را که در عیسی خوابیده اند، با وی خواهد آورد؛ زیرا این را به شما از کلام خدا می گوییم که ما که زنده و تا آمدن خداوند باقی باشیم، بر خوابیدگان سبقت نخواهیم جست؛ زیرا خود خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم، با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم و همچنین همیشه با خداوند خواهیم بود. پس بدین سخنان همدیگر را تسلی دهید (رساله اول به تسالونیکیان 4: 13-18).

فقراتی از رساله دوم به تسالونیکیان به مسیحیان آموزش می دهد که چگونه منتظر بازگشت عیسی باشند:

اما ای برادران، از شما استدعا می کنیم درباره آمدن سرور ما عیسی مسیح و جمع شدن ما به نزد او. که شما از هوش خود به زودی متزلزل نشوید و مضطرب نگردید، نه از روح و نه از کلام و نه از رساله ای که گویا از ما باشد بدین مضمون که روز مسیح رسیده است. زنهار کسی به هیچ وجه شما را نفریبد؛ زیرا که تا آن ارتداد اول واقع نشود و آن مرد شریر یعنی فرزند هلاکت ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد. که او مخالفت می کند و خود را بلندتر می-سازد از هرچه به خدا یا به معبود مسمی شود، به حد ی که مثل خدا در هیکل خدا نشسته، خود را می نماید که خداست. آیا یاد نمی کنید که هنگامی که هنوز نزد شما می بودم، این را به شما می گفتم؟ و الآن آنچه را که مانع است، می دانید تا او در زمان خود ظاهر بشود. زیرا که آن سر بی دینی الآن عمل می کند فقط تا وقتی که آنکه تا به حال مانع است، از میان برداشته شود. آنگاه آن بی دین ظاهرخواهد شد که عیسی خداوند او را به نَفَس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلّی ظهورِ خویش او را نابود خواهد ساخت. که ظهور او به عمل شیطان است. ..اما ای برادران و ای عزیزان خداوند، می باید ما همیشه برای شما خدا را شکر نماییم که از ابتدا خدا شما را برگزید برای نجات به تقدیس روح و ایمانِ به راستی. و برای آن شما را دعوت کرد به وسیله بشارت ما برای تحصیل جلال سرور ما عیسی مسیح. پس ای برادران استوار باشید و آن روایات را که خواه از کلام و خواه از رساله ما آموخته اید، نگاه دارید. و خود خداوند ما عیسی مسیح و خدا و پدر ما که ما را محبت نمود و تسلّی ابدی و امید نیکو را به فیض خود به ما بخشید. دل های شما را تسلّی عطا کناد و شما را در هر فعل و قول نیکو استوار گرداناد (رساله دوم به تسالونیکیان 2: 1-17).

مسیحیان به کتاب مکاشفه یوحنا بسیار اهمیت می دهند. شوق بازگشت مسیح در باب های 19، 20 و 21 این کتاب بیش تر منعکس شده است. باب نوزدهم چنین است: و بعد از آن شنیدم چون آوازی بلند از گروهی کثیر در آسمان که می گفتند هلِّلویاه! نجات و جلال و اکرام و قو ت از آنِ خدای ما است؛ زیرا که احکام او راست و عدل است، چون که داوری نمود بر فاحشه بزرگ که جهان را به زنای خود فاسد می گردانید و انتقام خون بندگان خود را از دست او کشید. و بار دیگر گفتند هلِّلویاه و دودش تا ابدالآباد بالا می رود! و آن بیست و چهار پیر و چهار حیوان به روی درافتاده، خدایی را که بر تخت نشسته است، سجده نمودند و گفتند آمین هلِّلویاه! و آوازی از تخت بیرون آمده، گفت حمد نمایید خدای ما را ای تمامی بندگان او و ترسندگان او چه کبیر و چه صغیر، و شنیدم چون آواز جمعی کثیر و چون آواز آب های فراوان و چون آواز رعدهای شدید که می گفتند هلِّلویاه زیرا خداوند خدای ما قادر مطلق سلطنت گرفته است! شادی و وجد نماییم و او را تمجید کنیم زیرا که نکاح بر ه رسیده است و عروس او خود را حاضر ساخته است. و به او داده شد که به کتانِ پاک و روشن خود را بپوشاند؛ زیرا که آن کتان عدالت های مقد سین است. و مرا گفت بنویس، خوشا به حال آنانی که به بزم نکاح بر ه دعوت شده اند. و نیز مرا گفت که این است کلام راست خدا. و نزد پای هایش افتادم تا او را سجده کنم. او به من گفت زنهار چنین نکنی؛ زیرا که من با تو هم خدمت هستم و با برادرانت که شهادتِ عیسی را دارند. خدا را سجده کن؛ زیرا که شهادت عیسی روح نبو ت است. و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری و جنگ می نماید و چشمانش چون شعله آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمی داند. و جامه ای خون آلود در بردارد و نام او را کلمه خدا می خوانند. و لشکرهایی که در آسمان اند، بر اسب های سفید و به کتان سفید و پاک ملبس از عقب او می آمدند. و از دهانش شمشیر تیز بیرون می آید تا به آن امت ها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود می افشُر د. و بر لباس و ران او نامی مرقوم است یعنی پادشاه پادشاهان و رب الارباب. و دیدم فرشته ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند، ندا کرده می گوید بیایید و به جهت ضیافت عظیمِ خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسب ها و سواران آنها و گوشتِ همگان را چه آزاد و چه غلام چه صغیر و چه کبیر. و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشکر او جنگ کنند. و وحش گرفتار شد و نبی کاذب با وی که پیش او معجزات ظاهر می کرد تا به آنها آنانی را که نشان وحش را دارند و صورت او را می پرستند، گمراه کند. این هر دو زنده به دریاچه آتش افروخته شده به کبریت انداخته شدند. و باقیان به شمشیری که از دهان اسب سوار بیرون می آمد، کشته شدند و تمامی مرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند (مکاشفه یوحنا 19).

یحیی مردم را به توبه دعوت می کرد و آنان را در رود اردن غسل تعمید می داد. وی به برخی از کسانی که برای تعمید نزدش آمده بودند، گفت این فکر را از سر خود بیرون کنید که چون جدتان ابراهیم است، از غضب خدا در امان خواهید ماند؛ زیرا خدا می تواند از این سنگ های بیابان برای ابراهیم فرزندان پدید آورد. وقتی مخاطبان از او پرسیدند چه کنیم؟ او در جواب گفت: «هر کس دو جامه دارد، به آنکه ندارد بدهد و هر کس خوراک دارد، نیز چنین کند.» با چنین توصیه هایی امید مردم به ظهور مسیح موعود قوت گفت و همه از خود می پرسیدند که آیا یحیی مسیح است؟ (لوقا 3: 7-16).

در عهد جدید می خوانیم هنگامی که یحیی خبر کارهای عیسی را از زبان شاگردان خود شنید، دو نفر از آنان را نزد عیسی فرستاد تا بپرسند آیا تو همان مسیح موعود هستی یا باید منتظر آمدن او باشیم؟ آن دو نزد عیسی آمدند و سؤال یحیی را از او پرسیدند. عیسی به برخی از معجزاتش اشاره کرد و گفت:

بروید و یحیی را از آنچه دیده و شنیده اید، خبر دهید که کوران بینا و لنگان خرامان و ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده می گردند و به فقرا بشارت داده می شود. خوشا به حال کسی که در من لغزش نخورد (لوقا 7: 18-24).

یهودیان بر این باور بودند که مسیحای موعود باید از خاندان داوود و از زادگاه او یعنی شهر بیت-لحم باشد. آنان به مسیحیان می گفتند که حضرت عیسی(ع) به دلایل متعددی نمی تواند مسیحای موعود باشد، از جمله این که وی از نسل حضرت داوود(ع) نیست و در بیت لحم متولد نشده است. مسیحیان در پاسخ گفته اند که حضرت عیسی(ع) نقل کرده که بنا نبوده است مسیحای 

موعود از نسل داوود باشد (متّی 22: 41ـ46؛ مرقس 12: 35ـ37 و لوقا 20: 41ـ44). حضرت عیسی(ع) اهل ناصره در ایالت جلیل بوده، اما در بیت لحم ایالت یهودیه به دنیا آمده است. داستان تولد حضرت عیسی(ع) در اناجیل متّی و لوقا آمده است. در انجیل یوحنّا می خوانیم: «و بعضی گفتند: او مسیح است؛ و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟ آیا کتاب نگفته است که از نسل داوود و از بیت لحم، دهی که داوود در آن بود، مسیح ظاهر خواهد شد؟ پس درباره او میان مردم اختلاف افتاد» (یوحنا 7: 41ـ43).  مسیحیان با استناد به عهد جدید در آغاز معتقد بودند که عیسی به زودی با شکوه تمام بازمی گردد: پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش به اتفاق ملائکه خود و در آن وقت هرکس را موافق اعمالش جزا خواهد داد. هر آینه به شما می گویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود می آید، ذائقه موت را نخواهند چشید (متی 16: 27-28)؛

شما نیز صبر نمایید و دل های خود را قو ی سازید؛ زیرا که آمدن سرور نزدیک است. ای برادران از یکدیگر شکایت مکنید، مبادا بر شما حکم شود. اینک داور بر در ایستاده است (رساله یعقوب 5: 8-9).

عهد جدید زمان مشخصی را برای این بازگشت تعیین نمی کند: «اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس... پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما می آید» (متی 24: 36، 42ـ44). عهد جدید به مخاطبان خود هشدار می دهد تا هر لحظه آماده استقبال از او باشند: کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد (لوقا 12: 35 ـ 37).

انتظار مذکور چند قرن در کلیسا ادامه یافت، ولی سرانجام اکثر مسیحیان دانستند که بازگشت مسیح نزدیک نیست. از قرن چهارم میلادی این باور و انتظار از رونق افتاد و در قرون وسطا به نهایت رکود و کاهش خود رسید. بنا بود عیسی با ایجاد حکومت خود زمینه نجات بنی اسرائیل را فراهم سازد، اما مسیحیان به سبب تأخیر در بازگشت او تفسیر تازه ای برای این امر بیان کردند. آنان جامعه مؤمنان مسیحی را حضور مسیح و روح القدس دانستند و آن را مقدمه فرارسیدن ملکوت الاهی شمردند.

اصولاً عهد جدید از آخرالزمان تصویر روشنی ارائه نداده است. شاگردان عیسی از وی پیرامون «نشانه انقضای عالم» می پرسند و او پاسخ می دهد: زنهار کسی شما را گمراه نکند! از آن رو که بسا به نام من آمده، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. و جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید. زنهار مضطرب مشوید؛ زیرا وقوع این همه لازم است؛ لیکن انتها هنوز نیست (متّی 24: 4ـ6).

در همه پیشگویی هایی که درباره آخرالزمان صورت می گیرد، اخبار وحشتناک و نگران کننده وجود دارد. اناجیل نیز از این امر مستثنا نیست و به این اخبار و فتنه  ها اشاراتی دارد (مرقس 13: 1-20 و لوقا 21: 5-24:). همچنین در انجیل متی می خوانیم: پس عیسی از هیکل بیرون شده، برفت و شاگردانش پیش آمدند تاعمارت های هیکل را بدو نشان دهند. عیسی ایشان را گفت: آیاهمه این چیزها را نمی بینید؟ هرآینه به شما می گویم: در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود. و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده، گفتند: به ما بگو که این امور کی واقع می شود و نشانه آمدن تو و انقضای عالم چیست؟ عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند؛ از آن رو که بسا به نام من آمده، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. و جنگ ها و اخبارجنگ ها را خواهید شنید؛ زنهار مضطرب مشوید، زیرا وقوع این همه لازم است، لیکن انتها هنوز نیست. زیرا قومی با قومی ومملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطی ها و وباها و زلزله ها در جای ها پدید آید. اما همه این ها آغاز دردهای زه است... پس چون مکروه ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدس برپا شده بینید، هر که خواند دریافت کند، آنگاه هرکه در یهودیه باشد، به کوهستان بگریزد و هر که بر بام باشد، به جهت برداشتن چیزی از خانه به زیر نیاید و هر که در مزرعه است، به جهت برداشتن رخت خود برنگردد. لیکن وای بر آبستنان وشیردهندگان در آن ایام! پس دعا کنید تا فرار شما در زمستان یا در سبت نشود. زیرا در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهرمی شود که از ابتدای عالم تاکنون نشده و نخواهد شد. و اگر آن ایام کوتاه نشدی، هیچ بشری نجات نیافتی. لیکن به خاطر برگزیدگان آن روزها کوتاه خواهد شد... و فورا بعد از مصیبت آن ایام آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیم می آید. و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا به کران فلک فراهم خواهند آورد.... اما ازآن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدرمن و بس.... پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما می آید (متّی 24: 1ـ42)

بر اساس عهد جدید شیطان در پایان 1000 سال باز خواهد گشت و نیروهای خود را برای نبرد نهایی بسیج خواهد کرد (مکاشفه یوحنا 3). عهد جدید از مکانی در فلسطین به نام «هَرْمَجِدّون» (Armageddon ) به عنوان میدان جنگ آخرالزمان یاد می کند (مکاشفه یوحنا 16: 16). در آن زمان با آزادی مجدّد شیطان، آشوب و ناامنی جهان را فرا خواهد گرفت و ستمکارانی ظاهر شده، جنگ های خونینی در سراسر جهان به راه خواهند انداخت. خدا با باراندن آتشی عظیم از آسمان به جنگ شیطان پایان خواهد داد و او برای همیشه به جهنم افکنده خواهد شد. در آن زمان است که داوری نهایی آغازمی شود (مکاشفه یوحنا 20: 7-13).

مسیحیان مانند برخی پیروان ادیان دیگر به دوره هزارساله معتقدند. هزاره گرایان (Millennialists ) مسیحی بر این باورند که دنیا جای پلیدی است که نیروهای شیطانی بر آن سیطره دارند. این قدرت با نیکان رفتار بدی دارد؛ اما سرانجام، نیکان بر حاکم شیطانی پیروز می شوند. در هفت فقره نخست باب بیستم کتاب مکاشفه یوحنّا شش بار تعبیر «1000 سال» آمده است.

سه دیدگاه پیرامون دوره هزارساله وجود دارد: 1. مکتب پیش هزاره (Premillennialism ) یعنی اعتقاد به بازگشت مسیح قبل از دوره هزارساله و حکومت وی در طول آن دوره؛ 2. مکتب پس هزاره (postmillennialism ) یعنی اعتقاد به بازگشت مسیح پس از سپری شدن یک دوره هزارساله ای که شیطان در طی آن گرفتار می شود. سپس او از بند رهایی می یابد و به گمراه کردن مؤمنان می پردازد. آنگاه مسیح می آید؛ 3. مکتب نفی هزاره (Amillennialism (Nunc-millennialism, Realized Millennialism)) یعنی اعتقاد به این که دوره هزارساله نمادین است و بر 1000 سال واقعی دلالت نمی کند. پیروان این مکتب حکومت هزارساله را اشاره به کلیسا می دانند که هم اکنون وجود دارد.

در عهد جدید آمده که در مقابل عیسی کسی به نام «دجال» ظهور می کند، به انکار او می پردازد (رساله اول یوحنا 2: 18، 2: 22 و 4: 3)، افراد را گمراه می کند (رساله دوم یوحنا 1: 7) و سرانجام به دست عیسی کشته می شود (رساله دوم به تسالونیکیان 2: 8 ـ 9).

در عهد جدید می خوانیم که عیسی به مخاطبان خود هشدار می داد همیشه کسانی خواهند بود که مدعی مسیحا باشند و نباید آنان فریب چنین مدعیانی را بخورند. در اناجیل آمده که وی ضمن بیان نشانه های وحشتناک آخرالزمان به این مهم توصیه کرده است:

عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند؛ از آن رو که بسا به نام من آمده، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. (متّی 24: 4-5)

نتیجه گیری

قرآن کریم و عهد عتیق از آینده روشن جهان که بندگان شایسته در آن حاکمیت خواهند داشت، سخن گفته اند. مسیحیان نیز معتقدند سرانجام نیکان بر حاکم شیطانی جهان پیروز خواهند شد. روایات اسلامی می گویند حاکمیت مذکور به دست حضرت مهدی(عج) محقق خواهد شد. در سنت یهودی درباره این که نام ماشیح چه خواهد بود، اقوال مختلفی وجود دارد که یکی از آن نام ها «داوود» است. عهد جدید از بازگشت شکوهمندانه عیسی سخن گفته است. قرآن کریم، عهد عتیق و عهد جدید نشانه ها و اخبار وحشتناکی را برای پایان این جهان گزارش کرده اند.عهد جدید مانند برخی از کتب متون مقدس ادیان دیگر به دوره هزارساله معتقد است. گفته می شود هزاره گرایی از یهودیت به مسیحیت منتقل شده است. برخی نیز آیه 5 سوره سجده را مربوط به هزاره گرایی دانسته اند.

منابع

1.قرآن مجید.

2.کتاب مقدس، ترجمه دکتر بروس، انجمن پخش کتب مقدسه، چاپ سوم، 2002.

3.اپوکریفای عهد عتیق، ترجمه عباس رسول زاده و جواد باغبانی، قم، مرکز

انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، 1383.

4.توفیقی، حسین، وحی، زبان مقدس هزاره ها، تهران، انتشارات موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1385.

5.جفری، آرتور، واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، انتشارات توس، 1372.

6.رسول زاده، عباس، قم، معرفت ادیان، ش2، 1389.

7.طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، قم، چاپخانه حکمت، 1360.

8.کهن، راب، دکتر، ا، گنجینه ای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران،

چاپ زیبا، 1350.

9.گرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم،

مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.

10.محمدیان، بهرام، دایرة المعارف کتاب مقدس، تهران، انتشارات سرخدار، 1381.

11.المسیری، عبدالوهاب، دائرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، تهران، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، 1383.

12.مصاحب، غلامحسین، دائرة المعارف فارسی، تهران، امیر کبیر، کتاب های جیبی، 1380.

13.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، چاپ صدرا.

14.MirceaEliade , The Encyclopedia of Religion, (ed.), Macmillan, 1987, 16 vols.

15.edited by john R. Kohlenberger III, The Parallel Apocrypha- Oxford university Press.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان