روایات
دلیل دوم رجعت روایات فراوانی است که برخی از آنها به اصل رجعت و برخی به ویژگی های آن مربوط می شوند. مجموع این روایات یک دلیل متقن برای اثبات رجعت به شمار می روند و ما در مقاطع مختلف این کتاب بخش زیادی از آنها را نقل خواهیم کرد.
اعتبار روایات رجعت
روایت متواتر بهترین دلیل روایی است که برای اثبات معارف دینی در موضوعات مختلف اقامه می شود و دلیل روایی رجعت خبر متواتر است.
امّا خبر متواتر آن است که افراد زیادی آن را نقل کرده اند به طوری که معمولا هماهنگی آنها بر دروغ امکان ندارد. بنابراین اگر سند روایات متواتر ضعیف هم باشد مورد قبول خواهند بود. البته خبر متواتر در صورتی پذیرفته است که با قرآن، سنّت قطعی و عقل تعارض نداشته باشد.
روایت متواتر به دو نوع لفظی و معنوی تقسیم می شود. متواتر لفظی آن است که همه نقل کنندگان، آن را با یک لفظ نقل کرده اند و متواتر معنوی آن است که یک معنی در قالب الفاظ متعدد بیان شده است و غالب اخبار متواتر از نوع دوم هستند.
با توضیحی که بیان شد، روایات رجعت، متواتر معنوی هستند و اگر به حدّ تواتر هم نمی رسیدند بخشی از آنها که دارای سند معتبر می باشند برای اثبات موضوع کافی هستند از این رو خدشه ای در اعتبار آنها وجود ندارد.
علامه ی طباطبایی در این باره می نویسد:
عدة من الآیات النازلة فیها و الروایات الواردة فیها تامة الدلالة قابلة الاعتماد.(1)
تعدادی از آیات که درباره ی رجعت نازل شده و روایاتی که درباره ی آن وارد شده اند از دلالت کامل برخوردار بوده و قابل اعتمادند.
همچنین درباره ی تواتر آنها می نویسد:
ان الروایات متواترة معنی عن ائمة اهل البیت حتی عدّ القول بالرجعة عند المخالفین من مختصات الشیعة و ائمتهم من لدن الصدر الاول.(2)
روایاتی که از ائمه (علیه السلام) درباره ی رجعت وارد شده است تواتر معنوی دارند به گونه ای که از صدر اسلام اعتقاد به رجعت نزد اهل سنت از ویژگی های شیعه و ائمه آنها به شمار آمده است.
شیخ حر عاملی نیز می نویسد:
لاریب فی بلوغ الاحادیث المذکورة حدّ التواتر المعنوی.(3)
در رسیدن احادیث یاد شده (رجعت) به اندازه تواتر معنوی تردیدی وجود ندارد.
بزرگان زیادی روایات رجعت را متواتر دانسته اند و ما در اینجا به یک مورد دیگر اشاره می کنیم:
حکیم معاصر، استاد حسن زاده آملی می نویسد: سیّد جزایری می گوید:
«جمیع آنچه از آیات و اخبار و ادعیه در رجعت آمده است ششصد تاست.»(4)
نتیجه اینکه روایات رجعت دلیل محکمی بر اثبات این عقیده ی امیدبخش و عدالت خواهانه است و اگر هیچ دلیلی جز این روایات در دست نباشد وجود آنها برای اثبات رجعت کافی است.
پاسخ به اشکال آلوسی
آلوسی از مفسران اهل سنت می نویسد:
والاخبار الّتی روتها الامامیة فی هذا الباب قد کفتنا الزیدیة مؤنة ردّها، علی انّ الطبرسی اشار الی انها لیست ادلة و ان التعویل لیس علیها و انما الدلیل اجماع الامامیة.(5)
و اخباری را که امامیه برای این باب (رجعت) روایت کرده اند زیدی ها زحمت رد آنها را برای ما کشیده اند. علاوه بر آن طبرسی گفته است: روایات، دلیل رجعت نیستند و بر آنها تکیه نمی شود بلکه دلیل رجعت اجماع علمای امامیه است.
امّا پاسخ ما به سخنان آلوسی این است که اخبار متواتر به صرف ادعای زیدیه وامثال آن، مردود نیست. اخبار رجعت متواتر، علم آور و در درجه بالای اعتبار است؛ چه این که ما در بررسی اسناد آنها تحقیقاً به وثوق و اعتبار آنها دست یافتیم. امّا اینکه در مجمع البیان آمده است تکیه گاه ما در اثبات رجعت اجماع است و نه روایات، از آن جهت نیست که روایات اعتباری ندارند بلکه در مقام پاسخ به کسانی که روایات را تأویل کرده و معنای دیگری از رجعت ارائه می کنند؛ زیرا اجماع را نمی توان مانند روایات تأویل کرد و اجماع صریح علمای شیعه بر آن است که پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) عدّه ای از مؤمنان خالص و کافران خالص به دنیا باز می گردند. در اینجا عین کلام شیخ طبرسی را بیان می کنیم تا آنچه را بیان کردیم روشن تر شود.
الرجعة لم تثبت بظواهر الاخبار المنقولة فیتطرّق التأویل علیها و انما المعول فی ذلک علی اجماع الشیعة الامامیة.(6)
رجعت با ظاهر روایات اثبات نشده است تا قابل تأویل باشد، آنچه برای اثبات رجعت بر آن تکیه شده است اجماع شیعه است.
تکیه بر اجماع از سوی شیخ طبرسی و پیش از او از سوی سیّد مرتضی، به خاطر رد تأویل روایات رجعت بوده است و اگر این تأویل نمی بود چنین سخنی هم که تکیه گاه ما تنها بر اجماع است مطرح نمی شد به ویژه اینکه مدرک اجماع معلوم است و همین روایات می باشند.
البته آنها می توانستند این گونه پاسخ تأویل کنندگان را بدهند که اگر شما روایات راتأویل کنید امّا اجماع علمای شیعه را که به بازگشت اموات به دنیا تصریح دارد نمی توانید تأویل کنید. در این صورت امثال آلوسی نمی توانستند روایات را تضعیف کنند. بله ممکن است گفته شود این احتمال وجود دارد که روایات نزد شیخ طبرسی کافی نبوده است که بر اجماع تکیه کرده است امّا با توجّه به اینکه مدرک اجماع معلوم می باشد و همین روایاتی هستند که در دست ما هستند و اگر تضعیف شوند اجماع هم تضعیف خواهد شد، چنین احتمالی ضعیف می باشد. امّا اگر این احتمال نزد او قوی باشد پاسخ می دهیم: روایات رجعت متواتر و علم آور است و درنتیجه به عنوان یک دلیل مستحکم و مستقل برای اثبات رجعت کافی است و تأویل آنها چنان که بحث آن خواهد آمد مردود است.
بررسی تضعیف روایات رجعت
یکی از معاصرین، سند روایات رجعت را ضعیف دانسته و همچنین می نویسد:
«بسیاری از روایات رجعت درکتاب های منتخب بصائر الدرجات و کنزالفوائد آمده است که اعتبار آنها ضعیف است.»(7)
و پاسخ ما این است که:
1- وقتی روایات متواتر باشند ضعف سند آسیبی به آنها نمی رساند.
2- سند همه روایات رجعت ضعیف نیست و تعداد قابل توجهی از آنها معتبر است که به بخشی از آنها در همین کتاب اشاره کرده ایم.
3- روایات باید موثق باشند و به صحت آنها اطمینان داشته باشیم امّا این وثوق تنها از راه اسناد نمی باشد زیرا وثوق بر دو نوع است: وثوق سندی و آن عبارت از این است که راویان روایت موثق باشند. و نوع دیگر وثوق، وثوق صدوری است یعنی اطمینان حاصل شود که روایت از معصوم (علیه السلام) صادر شده است اگر چه این اطمینان از روی قرائنی باشد و راویان روایت توثیق نشده باشند.
مرحوم حاج آقا رضا همدانی (رحمة الله) در این باره می نویسد:
المدار علی وثاقة الراوی او الوثوق بصدور الروایة و ان کان بواسطة القرائن الخارجیة الّتی عمدتها کونها مدونة فی الکتب الاربعة(8) و مأخوذة من الاصول المعتبرة مع اعتناء الاصحاب بها و عدم اعراضهم عنها.(9)
معیار حجیت روایت بر موثق بودن راوی یا اطمینان به صدور روایت است. اگر چه این اطمینان به خاطر قرائنِ خارج از روایت باشد که عمده آنها وجود احادیث در کتب اربعه شیعه یا برگرفته از اصول معتبر روایی با عنایت اصحاب به آنها و عدم اعراضشان از آن روایات می باشد.
نتیجه اینکه بخشی از روایات رجعت سند موثق دارند و بخشی هم از شواهد و قرائنی برخوردارند که بر صدور آنها از ائمه (علیه السلام) اطمینان داریم و آن وجود این احادیث در کتب اربعه ی شیعه است و مجموع آنها یک خبر متواتر است که موجب علم و اعتقاد قطعی به تحقق رجعت در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) می گردد. بنابراین، روایات ضعیف، نقطه ضعفی برای اثبات رجعت نخواهند بود.
علامه ی مجلسی درباره ی تواتر روایات رجعت، نقل بزرگان شیعه و منابع روایی آنها که این روایات را در آنها نقل کرده اند می نویسد:
«چگونه کسی که به حقیقت ائمه اطهار (عیه السلام) ایمان دارد و به حدود دویست حدیث صریح که به تواتر از آنها به ما رسیده است و بیش از چهل نفر از بزرگان موثق و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب از مؤلفان خود نوشته اند شک می کند؟ آنگاه نام آنها را می برد که برخی از آنان عبارتند از:
شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، سیّد مرتضی، نجاشی، کَشّی، عیّاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراجکی، نعمانی، صفار، ابن قولویه، سیّد بن طاووس، فرات بن ابراهیم، امین الدین طبرسی، برقی، ابن شهر آشوب، قطب راوندی، علامه حلی، فضل بن شاذان، شهید اوّل و... اگر مثل احادیث رجعت متواتر نباشد دیگر در چه چیزی می شود ادعای تواتر کرد با اینکه عموم شیعه این احادیث را از گذشتگان خود نقل کرده اند و به گمان من هر کسی در امثال رجعت شک کند در ائمه دین شک کرده است.»(10)
محمّد جواد مغنیه نیز روایات رجعت را تضعیف کرده و می نویسد:
امّا الاخبار المرویة فی الرجعة عن اهل البیت فهی کالاحادیث فی الدجال الّتی رواها مسلم فی صحیحه ...فمن شاء اَمن بها و من شاء جحدها.(11)
امّا اخباری که از اهل بیت درباره ی رجعت روایت شده است مانند احادیث مربوط به دجال است که مسلم در صحیح خود آورده است... هرکس بخواهد به آنها ایمان می آورد و هرکس بخواهد آنها را انکار می کند.
نظر محمّد جواد مغنیه درباره ی روایات رجعت دارای اشکال های فراوانی است که به چند مورد آن اشاره می کنیم:
1- قیاس اخبار رجعت و ا خبار دجال مع الفارق است و فرق های آن را در همین اشکال ها بیان می کنیم.
2- اخبار مربوط به دجال خبر واحدند امّا اخبار مربوط به رجعت متواتر می باشند.
3- روایات آمدن دجال ضعیف اند و به آیات قرآن و اجماع تأیید نشده اند امّا روایات رجعت از اعتبار لازم برخوردارند و مورد تأیید قرآن و اجماع علمای شیعه قرار دارند.
4- محتوای اخبار دجال به یک فرد بسیار شرور در آخر زمان بر می گردد که درباره ی او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد امّا اخبار رجعت به بازگشت همه ی انبیاء ائمه (علیه السلام) و همه خوبان خالص و همه بدان خالص و حاکمیت طولانی امام حسین (علیه السلام) مربوط می شود که کمترین اختلافی در سیمای آن وجود ندارد و جایگاه خوبان آنها جایگاه بلند مرتبگان عالم وجود و بهترین های عالم است که به ایمان خالص نایل شده اند و چهره های منفیِ رجعت کننده نیز روشن و شناخته شده اند.
حال چگونه می شود با این تفاوت های بزرگ و امتیازهایی که روایات رجعت دارند این اندازه با احادیث آن سطحی برخورد کرده و به خاطر اسکات مخالفین عقب نشینی کنیم!
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
1- المیزان، ج 2، ص 107.
2- المیزان، ج 2، ص 107.
3- الایقاظ من الهجعة، ص 63.
4- مآثر آثار، ج1، ص 324، لطیفه 84.
5- روح المعانی، ج 20، ص 27.
6- مجمع البیان، ج 7، ص 406.
7- مشرعة البحار، ج 2، ص 240.
8- مراد از کتب اربعه، کتاب های کافی، تهذیب، استبصار و من لایحضره الفقیه می باشد و مراد از اصول معتبر، چهارصد اصل معروفی است که به اصول اربعمائه شهرت دارد. هر اصل، یک مجموعه روایی است که مؤلفِ آن روایاتش را از امام یا از روایت کننده ی از امام معصوم شنیده است و برای همین است که آن را اصل می گویند و در باره ی کسی که دارای چنین مجموعه روایی باشد گفته می شود: «له اصل» شیعه بر این چهار اصل اتفاق نظر دارد چرا که همه آنها به نظر ائمه (علیه السلام) رسانده شده و دستور عمل از سوی آنها بر این مجموعه ها صادر شده است. بنابراین، وجود روایت در این مجموعه ها از قرائن مقبولیت آن است.
شهید ثانی می نویسد:
کان قد استقر امر المتقدمین علی اربعمائه مصنف سمّوها الاصول و کان علیها اعتمادهم ثمّ تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک الاصول و لخصها جماعة فی کتب خاصة تقریباً علی المتناول (الرعایة فی علم الدرایة، ص 72).
9- مصباح الفقیه، ج 2، ص12.
10- بحار الانوار، ج 53، ص 122، 123.
11- الشیعه فی المیزان، ص 55.
منبع مقاله :
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم