نظریاتی که درباره آخرالزمان و آینده در بخش های مختلف عهد جدید آمده، یکسان و یکنواخت نیست و به دشواری می توان تصویری روشن و هماهنگ از آن ها در این باب به دست آورد. به این دلیل که اناجیل چهارگانه و بخش های دیگر عهد جدید، همگی گزارش هایی درباره اقوال و رفتار حضرت عیسی علیه السلام است که از زبان شاگردان و نزدیکان او روایت می شود و طبعاً تصورات، دریافت ها و زمینه های فکری آنان در شکل و معنای روایات، مؤثر بوده است. (1)
در نظر نخستین پیروان عیسی علیه السلام و مسیحیان اولیه، حضرت عیسی علیه السلام انسانی بود برگزیده ی خدا، مسیحای موعود که گناه همه ی گناه کاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود کرد و به زودی باز خواهد گشت. او باید جهان را از ظلم و فساد پاک کند و بندگان را از شر شیطان نجات دهد و راه رستگاری را بگشاید. (2)
ناگفته نماند که واقعیت تاریخی درباره تصلیب حضرت مسیح علیه السلام امیر دیگری است. به نص قرآن (3) فرد دیگری که شبیه ایشان بوده مصلوب شده و ایشان به آسمان عروج کرده است و برای یاری منجی موعود در آخرالزمان رجعت خواهد کرد. در تفسیر آیه هم توضیح این مطالب آمده است. (4)
پس از آن که مسیحیت به سرزمین های غربی راه یافت و در محیط فکری و فرهنگی یونانی رشد کرد، سخنان حضرت عیسی علیه السلام به زبان یونانی ترجمه شد و تعالیم او با تعابیر، تصورات و مقولات فکری فلسفی یونانی آمیخته شد. (5)
در بخش های مختلف عهد جدید درباره آخرالزمان و هنگام رسیدن آن، چند قول و روایت (6) وجود دارد:
1. حضرت عیسی علیه السلام وقوع پایان جهان را بسیار نزدیک دانست و مردم را به توبه دعوت می کرد، تا در آن زمان مورد رحمت الهی قرار گیرند. (7) هم چنین آمدن الیاس را محقق می خواند که ظهور او نشانه ای برای روز داوری بزرگ است. (8) به این ترتیب، پایان بسیار نزدیک دانسته می شد و هر لحظه انتظار می رفت.
2. بعد از تصلیب حضرت مسیح علیه السلام ظهور دوباره ی ایشان و پایان جهان به زمانی دورتر موکول شد. گاهی نیز رجعت ایشان در زمانی پس از ظهور مسیحیان دروغین، وقوع جنگ ها، قحطی ها و حوادث دیگر عنوان می شد. (9) در مواردی دیگر به آینده ای نامعلوم موکول شد که جز خداوند آن را نمی داند. (10) این تأخیر، نشانه ی رحمت خداوند و مهلتی برای توبه از گناهان و پاک شدن تفسیر گردید. (11)
3. رجعت و ظهور عیسی مسیح علیه السلام و آغاز روز داوری بزرگ، واقعه ای ناگهانی است که هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمی دهد. (12)
4. در مواردی دیگر به نشانه هایی که رجعت حضرت عیسی علیه السلام و وقوع آخرالزمان را خبر می دهد، به صورت تفصیلی اشاره می شود. در جایی حضرت مسیح علیه السلام در جواب حواریون، نشانه ها را توصیف می کند و نشانه هایی مانند جنگ های مهیب، زلزله، اغتشاش ها، قحطی ها، ظلم حاکمان، حمله ی اعضای خانواده به یکدیگر، تاریک شدن خورشید و ماه، فروریختن ستارگان و ... را شروع واقعه عنوان می کند. (13) شرح وقایع آخرالزمان بیش از همه در مکاشفات یوحنا آمده و نشانه های هولناکی برای آن بیان شده است. (14)
5. نجات در برخی بخش های دیگر، امری باطنی معرفی می شود که انسان ها با سلوک نجات می یابند و به ملکوت الهی می رسند (15) و هم چنین مسیح علیه السلام را یک شخص معین نمی داند؛ بلکه مسیح، یک اصل است، اصل الهی و فوق طبیعی، فراتر از تاریخ و زمان که پیش از آفرینش و بعد از پایان جهان بوده است. مسیح علیه السلام علت فاعلی و علت غایی هستی است و آفرینش عالم به سبب او است. (16)
چنان که آمد، موضوع آخرالزمان و پایان جهان به شکل های مختلف و متناقض در عهد جدید آمده است؛ از این رو تفاسیر و تأویل های گوناگونی میان عالمان مسیحی به وقوع پیوسته و در نتیجه ی آن گروه های مختلفی در میان مسیحیان به وجود آمد. (17)
در این میان، سه نگرش عمده قابل توجه است:
1. گروهی از آباء اولیه ی کلیسا و پیروان شان بر اساس نشانه هایی که در مکاشفات آمده است، رجعت مسیح علیه السلام و وقوع پایان را بسیار نزدیک می دیدند. این گروه با گذشت زمان و بی نتیجه ماندن انتظاره، وقوع پایان را به آینده ای نامعلوم موکول کردند؛ از این رو در هر واقعه ای سعی می کنند آن را به نشانه های آخرالزمانی واقعه تفسیر کنند.
2. دسته ی دیگر، خود را در هزاره ی آخر ( ششم ) می پنداشتند که پایان آن آغاز هزاره ی مسیح علیه السلام و شهدا ( هزاره ی هفتم ) خواهد بود. اعتقاد به « هزاره ی مسیح » (18) گاهی در میان برخی افراد ظهور پیدا کرد، ولی در نهایت به عنوان یک عقیده، رایج و شایع نگردید.
3. اکثر مسیحیان کلیسای اولیه، یعنی جامعه ی مؤمنان مسیحیت که از آن به پیکر عیسی تعبیر می شود را حضور مسیح علیه السلام و روح القدس و مقدمه ی تحقق ملکوت الهی می دانستند. این گرایش، اساس فکر مسیحیت در کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتدکس شرقی را شامل می شود. طبق این تفسیر کلیسا ( جامعه ی مؤمنان ) مظهر ملکوت الهی است و تأسیس کلیسا، آغاز و تحقق حکومت الهی به شمار می آید و خارج از کلیسا قلمرو شیطان و وسوسه های او محسوب می شود. در نهایت، زمانی که کلیسا تمام جهان را فرا گیرد و همه به کیش مسیحیت درآیند، قلمرو شیطان محو خواهد شد.
پس از رنسانس علمی در سده ی نوزدهم میلادی به سبب پیشرفت های علمی و صنعتی شیوه های تفکر تعقلی و راسیونالیستی (19) بسیاری از اصول اعتقادی مسیحیت را زیر سؤال برد و متفکران مسیحی در پژوهش کتاب مقدس و توجیه تناقض های علمی آن کوشیدند؛ از جمله ی تناقضات عهد جدید، تناقضات آخرالزمان بود که به کانون ارائه ی نظرها تبدیل شد.
نقادان و متکلمان به اصطلاح لیبرال همچون « شلایر ماخر » (20) معتقد بودند که تعالیم حضرت عیسی علیه السلام پیام صلح و دوستی دارد و فقط بر جنبه ی اخلاقی و روحانی متمرکز است و ایشان خود، مطلبی درباره آخرالزمان و فرجام بیان نکرده و مطالبی که درباره آخرالزمان به حضرت عیسی علیه السلام نسبت داده شده، ساخته ی نویسندگان انجیل ها است. (21)
برخی دیگر در همین باره گفته اند که حضرت مسیح علیه السلام با فرجام شناسی یهودی آشنا بود و به همین علت با آنان طوری سخن می گفت که متوجه شوند؛ ولی مقاصد خود را در میان شاگردان خاصش خالی از اسطوره سازی و تصورات کشف آمیز بیان می کرده است. (22) البته در مقابل این گونه نگرش ها، افرادی نیز نظرها و جواب های مختلفی ارائه داده اند؛ اما در نهایت تا به امروز بحث در این باره ادامه دارد و هنوز سؤالاتی در این زمینه مطرح است.
با نگاهی به آینده گرایی مسیحی می توان نگرشی همانند اسلام و یهود را یافت که در آن آینده ای روشن در پس جهانی تاریک به تصویر کشیده شده است؛ اما نکته ی بسیار مهم، این است که در این نگرش، منجی موعود، حضرت مسیح علیه السلام یاد شده است. نکته ی دیگر تناقض های جدی در متون است که پیش تر به دلیل آن اشاره شد و این مطلب می تواند دلیلی بر ضعف مدعای مسیحیت در امور جزئی باشد.
پینوشتها:
1. مجتبایی، فتح الله، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 140.
2. همان، صص 140 و 141.
3. نساء، آیه 157.
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 14، ص 340؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، صص 157 و 158؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج 3، صص 383 و 384؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 3، صص 232 و 233؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج 6، ص 23.
5. مجتبایی، فتح الله، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 141.
6. ر.ک: مجتبایی، فتح الله، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، صص 141 و 142.
7. کتاب مقدس، انجیل مرقس، ص 53، (1: 14 و 15)؛ همان، انجیل متی، صص 3 و 4، (3: 2 و 6).
8. همان، انجیل مرقس، ص 69، (9: 11-13)؛ همان، انجیل متی، ص 29، (17: 11-13).
9. همان، انجیل متی، صص 41 و 42، (24: 3-24).
10. همان، انجیل مرقس، ص 79، (13: 32)؛ همان، انجیل متی، صص 42 و 43، (24: 36؛ 25: 13).
11. همان، رساله ی دوم پطرس رسول، ص 384، (3: 9).
12. همان، انجیل مرقس، ص 79، (13: 35)؛ همان، انجیل متی، ص 43، (25: 1-13)؛ همان، انجیل لوقا، ص 116، (12: 35-40).
13. کتاب مقدس، انجیل مرقس، صص 77 و 78، (13: 4-27).
14. ر.ک: مجتبایی، فتح الله، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 142.
15. کتاب مقدس، انجیل یوحنا، صص 146 و 147 (3: 3-8).
16. همان، رساله ی پولس به کُولُسِیان، صص 146 و 147 (3: 3-8).
17. ر.ک: مجتبایی، فتح الله، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 143.
18. Millenarainism.
19. Rationalism.
20. Friedrich Schleirmacher
21. Grant, Robert, A Short History of the Interpretation of the Bible, , pp 175-176.
22. Dodd, Charles, The Authority of the Bible, pp 237-238.
منبع مقاله :
امین خندقی، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی، (بررسی و تحلیل بیش از پانصد فیلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول