رشید رضا و احمد امین و احادیث مهدویت (۲)

۳

رشید رضا و احمد امین و احادیث مهدویت (2)

3.پی‌آمدهای اعتقاد به مهدویت

سومین مطلبی که به عنوان دلیل رد احادیث مهدویت از سوی رشید رضا و احمد امین مطرح شده این‌که، در جهان اسلام اندیشه‌ی مهدویت، تبعات و آثار منفی فراوانی را از خود برجای گذاشته و آنان، از این آثار و نتایج ادعایی، چنین نتیجه گرفته‌اند که چون اعتقاد به مهدی (علیه السلام)، این آثار و عوارض را به دنبال داشته و بعضی اوقات باعث اختلافات و کشتارهایی شده، پس اساس این فکر و اندیشه، ساختگی و جعلی است، که توسط جاعلان و واضعان، با اغراض خاصی جعل شده است.
آنان این آثار و عوارض را در دو بخش تحلیل کرده‌اند؛ در یک بخش، به این صورت ترسیم کرده‌اند که اندیشه‌ی ظهور مهدی موعود (علیه السلام)، باعث نوعی خمودی و رکود اجتماعی در میان مسلمانان شده و به امید این‌که مهدی (علیه السلام) ظهور خواهد کرد و به همه‌ی نابه‌سامانی‌ها خاتمه خواهد داد، هیچ‌گونه تحرکی در میان مسلمانان وجود ندارد و در برابر همه‌ی مشکلات و فسادها و گرفتاری‌ها، تنها با امید به آمدن مهدی (علیه السلام)، خود را فارغ از هرگونه اقدام کرده و حل آنها را به ظهور مهدی (علیه السلام) حواله می‌دهند.
رشید رضا در این‌باره می‌نویسد:
... مسلمانان همیشه بر ظهور مهدی تکیه کرده و گمان می‌کنند که مهدی، سنت‌های الهی را بر هم ریخته، یا آنها را تبدیل خواهد کرد، در حالی‌که سخن خداوند را می‌خوانند که می‌فرماید:
«فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّةَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً» (1)؛
پس آیا جز سنت [و سرنوشت شوم] پیشینیان را انتظار می‌برند؟ و هرگز برای سنت خداوند تبدیلی نمی‌یابی. (2)
وی در جای دیگر شِکوه می‌کند و می‌گوید:
به جای این‌که اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) باعث حرکت و مقتدر شدن مسلمانان و برپاداشتن عدل در میان مردم شود، باعث شده گروهی با تکیه بر این اعتقاد، همه‌ی این وظایف را به آمدن و ظهور مهدی موکول کنند. (3)
و بالاخره در اظهار نظر دیگری گفته است:
گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان نسبت به واجبات الهی شده است. (4)
بخش دیگری که در تحلیل آثار منفی ادعایی برای اعتقاد به مهدی ذکر کرده‌اند، و بر آن تأکید شده این است که، این اعتقاد، موجب شده که در هر دوره و زمانه‌ای، کسی مدعی مهدویت شود و به این وسیله گروهی را در اطراف خودش جمع کرده و باعث تفرقه و از هم گسیختگی اجتماع اسلامی شود؛ رشید رضا در یک‌جا می‌نویسد:
... اعتقاد به مهدی، باعث پیدایش فتنه‌های عظیمی شده که در مناطق و زمان‌های مختلف، افرادی پیدا شده هر کدامشان مدعی می‌شوند که او مهدی منتظر است؛ و بر اهل و نزدیکان سلطان وقت خروج کرده و فریب خوردگانی، وی را اجابت کرده و میان آنها و حاکمان، جوی خون راه می‌افتد... .(5)
وی در دیگر جای از تفسیرش همین مضمون را مورد تأکید قرار داده است؛ (6) هم فکر وی، (احمد امین) نیز همین اشکال را تکرار کرده و آن را به عنوان یکی از دلایل نپذیرفتن احادیث مهدویت و جعلی بودن آنها مطرح کرده، می‌گوید:
... یکی از آثار این اعتقاد، انقلاب‌های پیاپی در تاریخ مسلمانان می‌باشد که هر عصر و دوره‌ای، یک نفر، با تعدادی، به پا خواسته و مدعی می‌شوند که مهدی منتظرند و گروهی از مردم نیز اطراف او را می‌گیرند... که آخرین مورد آن، مهدی سودانی بوده و نیز ظهور گروه بابیه در فارس که میرزاعلی محمد، بدان دعوت کرده... و اگر تعداد کسانی‌که در تاریخ اسلام خروج کرده و ادعای مهدویت داشته‌اند برشماریم، و به تفصیل، قیام‌ها و فروپاشی‌های دولت اسلامی و تقسیم آنها و تحلیل قوای آنها را بیان کنیم، سخن به درازا می‌کشد و یک کتاب مستقل نیز برای این مهم کافی نیست. (7)

پاسخ اشکال

باید گفت: این اشکال درواقع مصداق سخن معروفِ «به‌جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کردن» می‌باشد. آیا این منطق، پذیرفتنی است که اگر چنان‌چه از اندیشه‌ی صحیحی، سوءاستفاده شد، به جای تصحیح آن سوءاستفاده و جلوگیری از آن، و از بین بردن راه‌های این بهره‌برداری غلط، به‌طور کامل اساس مسئله را منکر شد؟!
اگر به سبب این‌که از یک فکر و اندیشه، استفاده‌های ناروا و ناصوابی بشود و یا بدفهمی‌هایی انجام گیرد، اساس و پایه‌ی آن موضوع را مردود دانست و نادیده گرفت، مشکلات فراوانی به وجود خواهد آمد؛ مگر نه این است که عده‌ای، از برخی آیات الهی طبق تفسیرهای سلیقه‌ای، دیدگاه‌های غلط و ناصوابی پیدا کرده‌اند، آیا راه‌حل این است که آیات قرآن را منکر شد و به‌طور کلی آنها را نفی کرد؟
مگر برخی از عقیده‌ی قضا و قدر، جبر را اختیار نکرده‌اند؟ و بعد هم نتیجه‌گیری کردند که انسان در رفتار و اعمالش از خود هیچ اختیاری ندارد؛ برای از بین بردن این نوع نگرش، آیا باید به‌طور کامل قضا و قدر را منکر شد؟ یا نه باید در صدد تصحیح این فکر برآمد و راه درست را نمایاند؟
درباره‌ی اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) نیز همین‌گونه است، اگر برخی افراد از این عقیده، چنین برداشت کردند که باید همه‌ی دستورها و احکام الهی را کنار زد و اجرای قوانین الهی را در گرو آمدن امام مهدی (علیه السلام) دانست و تکلیف و حرکت و تلاش را ساقط شده بدانند، ‌باید در مقابل آنان ایستاد و با استدلال و منطق، این‌گونه برداشت را تصحیح کرد؛ زیرا در هیچ یک از حدیث‌های مربوط به امام مهدی (علیه السلام)، چنین آموزه‌هایی وجود ندارد و اگر به‌صورت موردی در برخی احادیث، چنین مضمونی باشد، باید در مورد همان حدیث، به بحث پرداخت و آن را به شکل صحیحی معنا کرد وگرنه در مقابل اصول مسلّم، کنار گذاشت.
بسیاری از بزرگان، با پذیرفتن اندیشه‌ی مهدویت، با تلقی‌های ناصواب در این زمینه، به مقابله برخاسته‌اند؛ امام خمینی (رحمه الله) از جمله این مصلحان است که با روشن‌بینی و فهم عمیق از مفهوم انتظار و مهدویت، با طرز فکرهای غلط درباره‌ی انتظار، به مبارزه علمی و عملی پرداخته؛ وی در این زمینه می‌گوید:
برای روشن شدن مطلب، این سؤال را مطرح می‌کنم: از غیبت صغری تاکنون که بیش از هزار سال می‌گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود و هرکه هر کاری که خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت‌فرسا کشید فقط برای مدت محدودی بود؟... اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... (8)
وی در جای دیگر این مطلب را به شکل دیگری بیان می‌کند:
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز حکومت، درباره‌ی غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنیم؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را روشن کرده است... (9).
استاد شهید مرتضی مطهری با تحلیلی جامع و زیبا از مفهوم انتظار امام مهدی (علیه السلام)، و تقسیم آن به دو نوع انتظار ویران‌گر و سازنده، در تشریح انتظار ویران‌گر می‌نویسد:
... آن‌گاه که صلاح به نقطه‌ی صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه‌تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار (ظهور مهدی) رخ می‌دهد و دست غیبت برای نجات حقیقت-نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد-از آستین بیرون می‌آید، علی‌هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح، یک نقطه‌ی روشن است، تا در صحنه‌ی اجتماع نقطه‌ی روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی‌شود. برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق‌کشی هر پلیدی به حم این‌که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می‌کند رواست... .(10)
وی در تبیین مفهوم انتظار سازنده و مثبت که در برابر این، انتظار مخرب می‌باشد چنین توضیح می‌دهد:
آن عده از آیات قرآن کریم،... در جهت عکس برداشت بالاست، از این آیات استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود حلقه‌ای است از حلقات مبارزه‌ی اهل حق و باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد... از نظر روایات اسلامی، در مقدمه‌ی قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام‌هایی از طرف اهل حق صورت می‌گیرد آن‌چه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونه‌ای از این سلسله قیام‌هاست... .(11)
استاد شهید در نقد پاره‌ای از کژاندیشی‌های این چنینی می‌نویسد:
... این‌که بعد از آن‌که دنیا پر از ظلم و جور شد، عدل کلی پیدا می‌شود؛ مسئله‌ای به وجود آورده است و آن این‌که: بعضی از افراد، با اتکای همین مطلب، با هر اصلاحی مخالفند، می‌گویند: دنیا پر از ظلم و جور بشود تا یکدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود... اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی برمی‌دارد ناراحت می‌شوند... می‌گویند: نباید چنین چیزی بشود، باید مرتب بدتر شود تا حضرت ظهور کند... آیا واقعاً مطلب از این قرار است یا نه؟... خیر، این بدون شک برخلاف یک اصل قطعی اسلامی است؛ یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی، شما... یک عالم پیدا نمی‌کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می‌کند، هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی‌کند... .(12)
به راستی از این جامع‌تر و سازنده‌تر در مفهوم انتظار چه تبیینی می‌توان داشت؟ با این نوع از تحلیل‌ها از معنا و مفهوم انتظار امام مهدی (علیه السلام)، دیگر زمینه‌ای برای گسترش افکار انحرافی در این زمینه وجود نخواهد داشت.
روشن است تحلیلی که امام خمینی از وظایف مسلمانان داشت، تنها در نوشته و گفتار نبوده بلکه ایده‌ای بود که آن بزرگوار، برای تحقق آن، اقدامات اساسی و مهمی را به انجام رساند و آثار آن را می‌توان در تمام جهان اسلام مشاهده کرد.
آری، راه‌حل پیشگیری و مبارزه با افکار انحرافی و خمودگی مسلمانان را نباید در اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) دانست، بلکه برعکس، اگر تحلیلی درست، مانند آن‌چه استاد مطهری (رحمه الله) بیان کرد، ارائه شود، نه تنها این اعتقاد، مایه‌ی سکون نخواهد شد، بلکه باعث امید، نشاط و رویش خواهد بود؛ نباید تقصیرها و کوتاهی‌های جوامع اسلامی را در انجام وظایف الهی نادیده بگیریم و هر ضعف و سستی را، در خصوص باور به امام مهدی (علیه السلام) دانست و همه‌ی تقصیرها را متوجه این فکر کنیم. آری، باید مشکل را در جای دیگر حل کرد.
از دیگر نکته‌هایی که در گفته‌های آن دو (محمد رشید رضا و احمد امین) در تبیین ادعای خرافی بودن اعتقاد مهدویت، وجود داشت، این بود که این فکر باعث شده، در طول تاریخ بسیاری از افراد، ادعای مهدویت کنند و همین موضوع،‌ در جوامع اسلامی سبب درگیری‌ها و کشتارهای زیادی شده است.
در پاسخ به این سخن باید گفت: اگر وجود تعدادی مدعی مهدویت و پی‌آمدهای منفی این ادعا، باعث انکار و رد اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) بشود، پس چه باید گفت: آن جایی که افرادی مدعی نبوت شده و یا می‌شوند؟ به راستی مگر کم بودند افرادی همانند مسیلمه‌ی کذاب که ادعای نبوت داشتند؟ آیا می‌توان به سبب این ادعاهای واهی و بی‌اساس، نبوت انبیا و رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)‌ را مورد تردید و انکار قرار داد؟ آن هم به بهانه‌ی این‌که افرادی از چنین عنوان مقدسی، سوءاستفاده کرده و مشکلاتی را نیز به وجود آورده‌اند.
برخی، از این سوءاستفاده‌ها، عکس آن‌چه را که مانند رشید رضا نتیجه گرفته‌اند استفاده کرده و خود این نوع سوءاستفاده‌ها را مؤید اثبات حقانیت این اعتقاد و اندیشه دانسته‌اند، زیرا این حرکت، بیانگر رفتار زشت عده‌ای شیاد است که می‌خواهند با ظاهرسازی و نیرنگ، از یک حقیقت مسلّم شرعی و اعتقاد ریشه‌دار دینی در میان دین‌مداران، به نفع مطامع خود بهره‌برداری کنند. (13)
افزون بر آن‌چه یادآوری شد، توجه به این نکته لازم و کارگشاست که برخی تشخیص مهدی واقعی از مهدی‌های مدعی و خیالی، نشانه‌های روشنی در احادیث و روایات اسلامی ذکر شده است (14) و با توجه به این نشانه‌های ذکر شده، تشخیص مهدی واقعی از مدعیان، کار دشواری نیست، پس دلیلی وجود ندارد که به هر ندای غیرواقعی گوش فرا داد؟ اگر کسی به چنین ادعاهایی توجه بکند و دنبال مدعیانی این چنینی، راه بیفتد ناشی از کم‌اطلاعی و یا بی‌اطلاعی خودش است و ربطی به اندیشه و اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) ندارد.

4.شیعی بودن اندیشه‌ی مهدویت

یکی دیگر از دلایل رد اندیشه‌ی مهدویت از سوی محمد رشید رضا و احمد امین، ادعای شیعی بودن این اندیشه است؛ رشید رضا در یک‌جا چنین می‌نویسد:
ریشه‌ی این احادیث، یک حرکت سیاسی معروف شیعی است و شیعه، در این‌باره خرافاتی دارد که با اصول دین مخالف است. (15)
وی در جای دیگر، هنگام بیان تعارض برخی احادیث مهدویت می‌نویسد:
سبب این اختلاف‌ها، این است که شیعیان، سعی می‌کردند خلافت را در آل الرسول از نسل علی (علیه السلام) قرار دهند و احادیثی را به‌عنوان آماده سازی این کار وضع کردند. (16)
احمد امین هم، این اتهام را ذکر کرده و البته آن را با مطالب و تحلیل‌هایی از جانب خود و بدون استناد تاریخی و گاهی مضحک، آراسته است تا بتواند چنین القا نماید که این سخن، یک ادعای صرف نیست و مستند به یک تحلیل صحیح می‌باشد؛ وی می‌نویسد:
اندیشه‌ی مهدی، اسباب سیاسی، اجتماعی و دینی دارد که به نظر من این فکر، برخواسته از شیعه می‌باشد و آنان، پدید آورنده‌ی این فکرند... .(17)
وی در جای دیگر می‌گوید:
این رهبران ماهر، (منظور رؤسای شیعه می‌باشد) افکار توده مردم را به کار گرفتند... و احادیثی را وضع کردند که از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت می‌کردند. (18)
در پاسخ به این ادعا چند مطلب لازم به ذکر است:
الف) این‌که گفته می‌شود: احادیث مهدویت ساخته و پرداخته‌ی شیعه است، یک اتهام بیش نیست و واقعیت‌های خارجی این را نمی‌پذیرد؛ زیرا بسیاری از روایات مربوط به امام مهدی (علیه السلام)، از طریق اهل سنت و در کتاب‌های معتبر آنها می‌باشد، و در میان راویان آن احادیث، کمتر راوی پیدا می‌شود که به قول خود شما متهم به شیعه‌گری باشد؛ عبدالعلیم بستوی در این‌باره می‌نویسد:
از مجموع 46 حدیث صحیحی که در میان احادیث مهدی (علیه السلام) وجود دارد، جز در یازده حدیث، هیچ یک از راویان اسناد آنها به شیعه بودن متهم نشده است. (19)
یعنی براساس همین برآورد، دست‌کم 35 حدیث که دارای اسناد خوب و قابل قبولی می‌باشند و از طریق اهل سنت نقل شده‌اند، هیچ فرد متهم به شیعه بودن در اسنادشان وجود ندارد، و باید به رشید رضا و احمد امین گفته شود که-صرف‌نظر از صدها حدیث دیگر که در منابع اهل سنت آمده-اگر این 35 حدیث که بنا به قول نویسندگان اهل سنت دارای اسناد خوبی هم هستند، توسط شیعه‌ها جعل، و در کتاب‌های اهل سنت وارد شده باشند، باید در تمام کتاب‌های اهل سنت به شک و تردید افتاد و دیگر نمی‌توان بر احادیث آنها اعتماد کرد.
ب) بر فرض که برخی از رجالِ تعدادی از این احادیث، شیعه باشند آیا به صرف شیعه بودن راوی حدیث، آن حدیث از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌شود؟ اگر چنین باشد، باید بسیاری از احادیث کتاب‌های معتبر اهل سنت را مردود دانست؛ زیرا به قول یکی از نویسندگان:
شیخان (بخاری و مسلم) از افراد زیادی از شیعه احادیث نقل کرده‌اند و به احادیث این شکلی استدلال کرده‌اند. (20)
ج) روایات امام مهدی (علیه السلام) در بیشتر کتاب‌های معتبر حدیثی اهل سنت وارد شده است؛ از جمله: المصنَّف صنعانی، الکتاب المصنَّف فی الاحادیث و الآثار ابن‌ابی‌شیبه، مسند احمد، چهار تا از صحاح شش‌گانه‌ی اهل سنت، جامع الاصول من احادیث الرسول ابن‌اثیر، معجم الکبیر طبرانی و... گفتنی است این نویسندگان، احادیث امام مهدی (علیه السلام) را با اسانید متعدد و مختلف، ذکر کرده‌اند و دست‌کم 32 نفر از صحابه‌ی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) این حدیث‌ها را از آن حضرت نقل کرده‌اند و نیز برخی بزرگان اهل سنت هم‌چون: ابن‌ابی‌نعیم، کنجی شافعی، مقدّسی شافعی و سیوطی ویژه امام مهدی (علیه السلام) کتاب‌های حدیثی تدوین کرده‌اند؛ با این حال، آیا می‌توان گفت: همه‌ی اینها ساخته و پرداخته‌ی شیعه است؟ باید گفت: اگر اینان به پی‌آمدهای سخن خود آگاه بودند هرگز چنین مطلبی را نمی‌نوشتند و به یقین در این گفته، تجدید نظر می‌کردند؛ شیخ مفید در پاسخ به پرسش این چنین که شاید این اخبار (مهدویت) را عده‌ای جعل کرده باشند و بعد هم شیعه‌ها اینها را نقل کرده باشند، پاسخ می‌دهد:
اولین نکته‌ای که وجود دارد احتمال سرایت این اشکال به همه‌ی اخبار است، چون ممکن است کسی بگوید: آن‌چه از معجزات رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به وسیله‌ی مسلمانان نقل شده، در اصل، جعلی بوده است و شاید عده‌ای بر وضع اینها توافق کرده باشند و دیگران نیز، این اخبار را نقل کرده‌اند و این، درواقع، از بین بردن شریعت می‌باشد. (21)
آری چگونه می‌توان بدون داشتن دلیل و مدرکی مستند، شیعه را به جعل احادیثی متهم کرد، که بنابر تصریح بسیاری از دانشمندان و عالمان اهل سنت، آن روایات به حد تواتر رسیده و قابل تردید نیستند.
محمد بن جعفر بن ادریس الکتّانی احادیث خروج المهدی الموعود المنتظر الفاطمی را احادیث متواتر برشمرد و بعد از این‌که احادیث را از بیست نفر از صحابه‌ی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)، نقل کرده، به نقل تواتر از تعدادی از دانشمندان اهل سنت پرداخته و از قول یکی از آنها می‌نویسد:
روایات درباره‌ی خروج مهدی به اندازه‌ای فراوان است که به حد تواتر معنوی رسیده و میان عالمان اهل سنت شیوع یافته، تا بدان‌جا که جزو عقاید آنها محسوب می‌شود... پس ایمان به خروج مهدی واجب است همان‌گونه که نزد اهل علم ثابت و مقرر می‌باشد... .(22)
وی نیز از محمد بن علی الشوکانی نقل کرده که گفته است:
احادیثی که در مورد مهدی (علیه السلام) آمده و بر آنها اطلاع حاصل شد، پنجاه حدیث هستند که در میان آنها، صحیح، حسن و ضعیف جبران شده وجود دارد و این احادیث، بدون شک و شبهه، متواتر می‌باشند، بلکه، براساس مبانی ثابت شده، صفت تواتر، به کمتر از اینها نیز، صدق می‌کند. (23)
نمونه‌هایی از این‌گونه سخنان، از دانشمندان اهل سنت فراوان نقل شده است (24)؛ با این حال آیا می‌توان ادعای مجعول بودن این احادیث به‌دست شیعه را پذیرفت؟

5.خرافی بودن اعتقاد به مهدویت

پنجمین نکته‌ای که در نوشته‌های اینان دیده می‌شود و بیشتر احمد امین بر آن تأکید ورزیده، این است که اندیشه‌ی مهدویت یک اندیشه‌ای خرافی بوده و همراه خودش خرافات دیگری نیز به همراه داشته و اصولاً مخالف عقل است.
رشید رضا در عبارتی کوتاه می‌نویسد:
... برای شیعه در مورد مهدویت، خرافاتی است که با اصول دین مخالف می‌باشد. (25)
احمد امین با پروراندن این موضوع، چنین اظهارنظر می‌کند:
حدیث مهدی یک حدیث خرافه است... که همراه شده با این حدیث، بسیاری از اخبار غیبی عجیب و غریب و اخبار از آینده... و در این باب، اخباری وجود دارد که برخی یهودیان مسلمان شده گمان کرده‌اند که این اخبار را در کتاب‌های دینی‌شان مشاهده کرده‌اند؛ همانند کعب الاحبار و وهب بن منبه... پس افکار مردمان پر شده از احادیثی که نقل شده و داستان‌هایی که نقل می‌شود... و همه‌ی این اخبار نیز، به پیامبر نسبت داده می‌شود... .(26)
وی در ادامه، با برشمردن برخی آثار منفی که گمان کرده برای اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) وجود دارد می‌نویسد:
تمام اینها (آثار) از نتایج فکر خرافی می‌باشد، که همان فکر مهدی است و این نظریه‌ای است که با سنت خدا در میان خلق، سازگار نیست و نیز با عقل هم سازگاری ندارد... .(27)
در پاسخ به این مطلب چند نکته لازم به ذکر است:
اول، تأکید بر خرافی بودن اندیشه‌ی مهدویت، یک ادعا بیش نیست و هرگز نباید به عنوان یک دلیل، تلقی شود؛ چون این امکان وجود دارد که هرگاه، فکر و اندیشه‌ای بر مذاق کسی خوش نیامد به راحتی آن فکر را متهم به خرافه بودن بکند؛ و اگر به صرف این اتهام، اندیشه و فکری زیر سؤال برود، به راحتی می‌توان عقاید دیگران را با همین بهانه مردود دانست که روشن است این نوع برخورد با افکار و اندیشه‌ها، هرگز نمی‌تواند مورد تأیید اهل نظر باشد.
دوم، این‌که در سخنان احمد امین آمده: «احادیث مهدی با احادیث خرافه‌ی دیگری همانند اخبار به مسائل غیبی و حوادث آینده همراه شده» باید گفت:
اولاً، هیچ کس ادعا نکرده که همه‌ی حدیث‌هایی که در موضوع مهدویت وارد شده است، صحیح و بدون اشکالند، بلکه همانند خیلی از موضوعات دیگری که حدیث‌هایی درباره‌ی آنها وارد شده، شماری از حدیث‌های این باب هم، حدیث‌های غیرصحیح و دارای اشکالند که در جای خود به بررسی برخی از آنها پرداخته خواهد شد.
ثانیاً، آیا همه‌ی احادیثی که اخبار به غیب داده‌اند و یا حوادث و پیش‌آمدهای آینده را ذکر کرده‌اند، جعلی و غیرصحیح می‌باشند؟ مگر نه این‌که این بخش از احادیث، حجم فراوانی از کتاب‌های حدیثی، اعم از آن‌چه که از طریق اهل سنت و یا شیعه وارد شده را، تشکیل می‌دهد، واقعاً جعلی دانستن این حجم عظیم از اخبار، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
بیشتر کتاب‌های حدیثی اهل سنت، اگر نگوییم همه‌ی آنها، از جمله صحیحین (بخاری و مسلم)، سنن ابی‌داوود و ابن‌ماجه (28) و دیگر کتاب‌های معتبر حدیثی اهل‌سنت، بخش قابل توجهی را به بیان این‌گونه اخبار اختصاص داده‌اند، که دربردارنده‌ی بیان حوادث آینده می‌باشد، آیا همه‌ی آنها را می‌توان خرافی دانست؟
البته باید اذعان کرد که همیشه نیت‌های ناپاک و دست‌های شیطنت آلود بی‌کار ننشسته و احادیث جعلی را در بخش‌هایی از موضوعات اسلامی وارد کرده‌اند ولی هنر، پالایش این احادیث است نه رد همه‌ی آنها؛ آیا در میان روایات تفسیری، احادیث جعلی کم وجود دارد؟ بدیهی است که پاسخ این سؤال مثبت می‌باشد و بسیاری از آنان با نام «اسرائیلیات» کاملاً شناخته شده‌اند. و در تفسیرهای روایی همانند تفسیر طبری وارد شده‌اند، آیا کسی می‌تواند به این بهانه که برخی احادیث جعلی در میان حدیث‌های تفسیری وجود دارد، همه‌ی احادیث تفسیری را مردود و آنها را رد کند؟
ثالثاً، این‌که گفته‌اید: احادیث مهدی (علیه السلام) با عقل سازگاری ندارد، به قول استاد محسن العباد باید گفت:
هنگامی که احادیث و روایات صحیح از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) وارد شده است؛ کدام عقل منظور نظر است که این را نمی‌پذیرد. (29)
در حالی‌که اندیشه‌ی مهدویت با سنت الهی و عقل بشری در سازگاری کامل است بدان جهت که سنت الهی این است که حق در جهان باید پیاده شود و عدالت گسترش یابد، و روشن نیست مراد وی از این عقلی که احادیث و فکر مهدویت را نمی‌پذیرد کدام عقل است؟

پی‌نوشت‌ها:

1.فاطر (35) آیه‌ی 43.
2.رشید رضا، المنار، ج9، ص 500.
3.همان.
4.همان، ج10، ص 393.
5.همان،ج6، ص57-58 ذیل آیه‌ی 157 سوره‌ی نساء.
6.همان، ج9، ص 499 ذیل آیه‌ی 187 اعراف.
7.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 244.
8.امام روح الله خمینی (رحمه الله)، ولایت فقیه، ص 27.
9.همان، ص50.
10.مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه‌ی تاریخ، ص 54.
11.همان، 57-58.
12.همان.
13.محمدباقر صدر، بحث حول المهدی، ص16.
14.درباره‌ی معرفی نشانه‌های ظهور کتاب‌های مستقل نوشته شده که به تفصیل، این نشانه‌ها را بیان کرده‌اند؛ از جمله سیدحسن میرجهان، نوائب الدهور فی علائم الظهور، ج1 و2؛ شیخ محمد خادمی شیرازی، نشانه‌های ظهور او و علی اکبر عارف، نگرشی بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام).
15.رشید رضا، المنار، ج10، ص 392-393.
16.همان، ج9، ص 502-503.
17.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 241.
18.همان،ص 243.
19.المهدی المنتظر فی ضوءالاحادیث و الآثار الصحیحه، ص 375.
20.البانی مجله‌ی تمدن اسلامی شماره‌ی 22، به نقل از: مهدی فقیه ایمانی، الامام المهدی عند اهل السنّه، ج2، ص 643.
21.مفید، رسالة ثانیة فی الغیبه، (مصنفات مفید)، ج7، ص 12.
22.نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص 145.
23.همان، ص 145-146.
24.برای آگاهی بیشتر، ر.ک: غماری، ابراز الوهم المکنون من کلام ابن‌خلدون، ص 434-435، بستوی، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، ص 59-40 و شیخ عبدالمحسن العباد، عقیدة اهل السنّة والاثر فی المهدی المنتظر، ص 9-7.
25.رشید رضا، المنار، ج10، ص 294.
26.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 243-244.
27.همان، ص 244-245.
28.از جمله در صحیح بخاری، «کتاب الفتن»، ح7048-7136، نووی، صحیح مسلم، ج18، ص 219-303، ابن‌ماجه سنن، «کتاب الفتن»، ح3927-4099، و ابی‌داوود، سنن، ح4235-4342.
29.محسن العباد، الرد علی من کذب بالاحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی، قسمت 17.

منبع مقاله :
اکبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان