«ضد مسیح» (Antichrist) فیلمی کلاسیک در پوششی جدید است. در ظاهر به نظر میرسد چیزی در آن وجود دارد بگونهای که «لارس ون ترییر» بیانات جسورانهای را درباره مسائل مهمی بیان میکند. اما هنگامی که درباره آن فکر میکنید، او به اندازه کافی حرف نمی زند و آنچه که میگوید یا بیش از حد مبهم است که ارزش زیادی داشته باشد یا همانطور که به نظر میرسد ابتکاری نیست. اگر دلیلی برای دیدن فیلم « ضد مسیح» (Antichrist) وجود داشته باشد این است که بتوان فهمید که تمام این آشوبها درباره چیست. زیرا این فیلم به صورت تدریجی تحت تاثیر قرار گرفته و روایت ناپذیر است. کمپین بازاریابی فیلم نیز بر این اختلاف نظر متمرکز است، به شرط آن که این دلیل برای تماشای یک فیلم کافی باشد. بله، تماشاگران زیادی در جشنواره کن برای این فیلم وجود داشتند. بله، در تورنتو تعداد قابل توجهی از مردم هنگام نمایش فیلم بیرون آمدند و بله، تحسین و محکوم نمودن فیلم از سوی منابع مختلف برخی درست و برخی نادرست است.
بحث و جدل در این فیلم به علت مجموعه شاتهایی است که محتوای جنسی یا خشونت را به تصویر میکشد. در فیلم تعدادی از صحنههای ناخوشایند و عجیب و غریب جنسی وجود دارد. اگر چیزهای خندهدار را از این فیلم درهم ریخته حذف کنید اثری شگفت انگیز از غم و اندوه خواهد بود. هیچ کس آن را نمیبیند زیرا کاوش ایدهها به اندازه کافی قانع کننده نبوده و توجه مخاطبان را جلب نمیکند. فیلم اثری کلاسیک از فیلم سازیست که معتقد است حقیقت بزرگتری را یافته و سعی میکند آن را با موفقیتی نسبی در فیلم قی کند و مانند تمام استفراغها میتوانید ببینید که فیلم از چه چیزی تشکیل شده اما بوی بد آن شما را دور میکند. بنابراین «ون ترییر» از چه چاشنیای برای پوشاندن این بوی بد استفاده میکند؟ او خشونت و محتوای جنسی را میافزاید. این صحنهها ترسناک بوده و مخصوص تماشاگران در سالن نمایش است. و در این بین محتوای جنسی جمعیت را به خواب فرو می برد، هرچند ممکن است از یک ویرایش سه دقیقهای که تنها چیزهای آبدار را نشان میدهد لذت ببرید.
«ضد مسیح» (Antichrist) فیلمی پر ادعاست، اما برای کسانی که با کار و نگرش « ون ترییر » آشنایی دارند جای تعجبی ندارد. او معتقد است که بزرگترین کارگردان در تمام دوران است و این چنین رفتار میکند. او انتقادهایی تلخ درباره فرهنگ ایالات متحده را بدون آنکه از کشور بازدید کرده و حداقل نمونه برداریای از جامعه کرده باشد ارائه می دهد. با این حال این کنایه درباره ایالات متحده نیست و بیشتر جنبهای جهانی دارد. فیلم به شش قسمت تقسیم می شود: یک پیش درآمد، یک بخش پایانی و چهار فصل. تکههای ابتدایی فیلم سیاه و سفید بوده و سایر بخشها رنگیاند. «ضد مسیح» (Antichrist) با معرفی «ویلیام دافو» و «شارلوت گینزبورگ» به عنوان زوجی ازدواج کرده با کودکی نوپا آغاز می شود. همانطور که آن دو در حمام و اتاق خواب مشغول عشق بازی هستند کودک جذب برف هایی که بیرون در حال بارش هستند شده و از پنجرهای باز به بیرون افتاده و میمیرد. در پی این فاجعه مادر خود را گناهکار می داند. پدر که یک تراپیست است برنامهای جهت کمک به همسرش از طریق احساساتش پایریزی می کند. این برنامه شامل بازدید از مکانیست به نام « ادن » که مادر به شدت از آن میترسد و کلبه چوبیشان در جنگل قرار دارد. آنجا برنامه اشتباه پیش میرود. کمکهایی که مرد به همسرش میکند کارساز نبوده و او را از دایره منطق و عقلانیت خارج میسازد. زن در نهایت با ضربه زدن به ران همسرش، او را از پای در میآورد. در حالی که مرد بیهوش است، برایش خود ارضایی میکند تا از آلت تناسلی مرد خون بیاید، سپس سوراخی در پای همسرش ایجاد کرده و سنگ آسیابی را روی آن قرار میدهد که حرکت کردن بدون درد شدید را برایش مشکل میسازد. بعدا، زن که غرق در ناامیدی است یک قیچی برداشته و کلیتوریس خود را میبرد.
تمام این چیزها چه معنایی میدهد؟ «ون ترییر» در افشای اسرار و کنایههای خود واضح نیست. احتمالا دهها تفسیر وجود دارد. قطعا «ضد مسیح» (Antichrist) حملهای به روان درمانی است، اما بیشتر موضوعی جانبی به حساب میآید تا اصلی. کلید فهم فیلم ممکن است در عنوان دروغ آن باشد. در فلسفه مسیحیت، ضد مسیح موجودی است که در نهایت برای فریب مردان ظهور خواهد کرد. او انتظار داشت به عنوان رهبری کاریزماتیک که اشتباها توسط بسیاری مسیح نامیده می شد شناخته شود زمانی که در حقیقت بنده شیطان است. استفاده از این به عنوان پوششی برای داستان « ون ترییر » چرخش جدیدی ایجاد میکند و این بدان معناست که بیشتر آنچه که معمولا به خدا نسبت داده میشود، در واقع کار شیطان است. کارگردان بر این باور است که بشریت فریب خورده و ظاهرا این روش کار کردن او بواسطه این عقیده است.
مشکل با انتخاب تصاویر بصری زیاد از حد این است که میتوانید در حالی که هم زمان شخصیت ها را بالا میبرید بیننده را از فیلم بیرون بیاورید. قرار دادن محتوای جنسی در پیش گفتار این فیلم مثال خوبی در این زمینه است. در بیشتر موارد این دنباله به خوبی فیلمبرداری و تولید میشود. موسیقی فیلم را پشتیبانی کرده و بخشهای سیاه و سفید جالب هستند. نمای ریزش دانههای سفید برف نیز مضحک است و حتی در مرگ کودک نیز با محدودیت برخورد میشود. با این حال، تصویر غیر منتظره از ورود الت تناسلی مرد در واژن زن بسیار تکان دهنده است که توهم مشارکت در یک داستان را از بین میبرد. در آن لحظه تماشاگر از نشستن بر روی صندلی سینما آگاه است. انتخاب کارگردان بطور ناگهانی بسیار مهم است نه شخصیتها و موقعیت آنها. طلسم شکسته شده است. شاید این کار یک بار در طول یک فیلم انجام شود. انجام چندین باره این کار که « ون ترییر » آن را انجام میدهد این سوال را ایجاد میکند که آیا او به شخصیتها و پیام اهمیت میدهد یا اینکه هدف اصلیاش شوک مخاطبان است. آیا این فیلم برای جذب بینندگان است یا حمله به آنها؟
فصل اول به خوبی منطقی و درست ارائه شده است. فصل دوم جایی است که همه چیز شروع به حرکت میکند. این جایی است که مبالغه از اعلامیههای با صدای بلند به چیزهای بیمعنی تغییر می یابد. از نظر من اکثر روانشناسان به تکنیکهای او خیره میشوند. اینها، البته مستقیما به خشونت، بدبختی و بیرحم بودن فصلهای سه و چهار منجر میشود اما «ون ترییر» در حال حاضر مخاطبان خود را از دست میدهد. او شخصیتهای واقعی و قابل باور را کنار گذاشته و آنها را با آواتارهایی که تم مرموز و خاصی دارند جایگزین میکند. فیلم از روایت دست کشیده و تبدیل به ... چه میشود؟ یک کنایه. مطمئنا حتی «ون ترییر» در اینجا در حال تلاش برای دست یافتن به چیست؟
من میتوانم برخی از مکالمات غافلگیر کنندهای را که از فیلم میآید پیش بینی کنم و شاید این توجیه کافیای برای دیدن آن است، حتی اگر بیشتر بحثها درباره این باشد که « ون ترییر » عقل خود را از دست داده است. همچنین میتوان این استدلال را مطرح نمود که او شدیدا خواستار دیده شدن است. حداقل توسط کسانی که زمانی که کارگردان چیزی را برای نمایش انتخاب میکند چندین تابو دارند هرچند «ون ترییر» به اهداف خود دست نیافته است. برخی از بازیگران بزرگ مانند « دافو » و برخی از جنجالی ترین آن ها مانند « گینزبورگ » در خدمت داستانی بیفایده و موضوعاتی هستند که در بهترین حالت تاریکاند. «ضد مسیح» (Antichrist) در یک نگاه جذاب است و علاوه بر هیجانانگیز بودن سطح بسیار کمی از کنجکاوی را نیز داراست اما این کارساز نیست و باعث میشود همه چیز از محتوای جنسی به خشونت شدید و صدای درخشان « دافو » تبدیل شود. در انتهای «ضد مسیح» (Antichrist) بیشتر حسی توخالی و گیجکننده ای به من دست داد تا شوکه شدن و انرژی گرفتن. اگر من از «ون ترییر» آزرده خاطر شدم به این دلیل نبود که او موفق به ساخت یک تصویر متحرک که به راحتی قابل هضم باشد نشد. به این دلیل است که او کاری را انجام داد که به هیچ وجه قابل هضم نبود.
آیا من «ضد مسیح» (Antichrist) را پیشنهاد میکنم؟ به دشواری اما نه به سختی. برای کسانی که از نظر جنجالی درگیر هستند این فیلم ممکن است ارزش داشته باشد اگر فقط بتوانید آن را از موقعیت دانشی ارزیابی کنید. این فیلم مانند یک حادثه جادهای مرگبار است که میدانید اگر نگاهش کنید چیزی را هرگز فراموش نخواهید کرد بدون توجه به آن که چه مقدار ممکن است بخواهید. آیا شما از آن چشم پوشی میکنید یا مستقیما به تماشای آن خیره میشوید؟ این چیزی است که از «ضد مسیح» (Antichrist) با شما باقی میماند اگر چه همیشه دلیل درستی نیست. میدانم که مردم پس از تماشای فیلم مشکلات خواب داشته اند بنابراین انکار اینکه چیزی قدرتمند در کار وجود دارد سخت است. تماشای این اثر بستگی به میزان ریسک شخصی خودتان دارد اما با حواسی کاملا جمع آن را تماشا کنید (شاید اگر فیلمی قوی از « ون ترییر» دیدید بایستی آماده ضربهای ناگهانی باشید).
مترجم: حامد ایرجی