روایت شده از جمله فتنه های او این است که به یک عرب بیابانگرد می گوید:
اگر پدر و مادرت را زنده کنم، آیا گواهی می دهی که من پروردگار تو هستم؟ می گوید: آری. سپس دو شیطان خود را شبیه پدر و مادر او نمایان می کند و آن دو به او می گویند: ای فرزندم! از او اطاعت کن، او پروردگار توست.
از جمله فتنه های دیگر او این است که بر یک شخص مسلّط می شود و او را می کشد و او را دو نیم می کند. سپس می گوید: به این بنده ام نگاه کنید. من اکنون او را زنده می کنم. سپس او می پندارد که او پروردگاری غیر از من دارد. پس خداوند او را زنده می کند و آن خبیث به او می گوید: پروردگار تو کیست؟ می گوید: پروردگار من خداوند است و تو دشمن خدا هستی. تو دجّال هستی. به خدا سوگند امروز بینش من نسبت به تو بیش از هر زمان دیگری است.
از جمله فتنه های دیگر او این است که به آسمان دستور می دهد، ببارد. پس می بارد. پس به زمین فرمان می دهد، برویاند. پس زمین می رویاند.
از فتنه های دیگر او این است که از قبیله ای می گذرد و آنها او را تکذیب می کنند. پس او همه ی چهارپایان آنها را هلاک می کند.
فتنه ی دیگر او این است که از قبیله ای می گذرد و آنها او را تصدیق می کنند. پس او به آسمان امر می کند که ببارد. پس آسمان می بارد و به زمین امر می کند که برویاند. پس زمین گیاهانی می رویاند تا اینکه حیوانات آنها فربه تر از آنچه بودند، می شوند و شیرشان بیشتر می شود و بزرگ تر از قبل می شوند.
از جمله فتنه های دیگر او این است که چیزی از زمین را باقی نمی گذارد، جز اینکه بر آن گام می گذارد و به سلطه ی خود در می آورد، جز «مکّه» و «مدینه» که از هر منفذ و سوراخی از سوراخ های آن دو شهر که می خواهد وارد شود، فرشتگانی با شمشیرهای کشیده را می بیند تا اینکه مدینه را با اهلش سه بار می لرزند. در آن حال هیچ مرد و زن منافقی باقی نمی ماند؛ مگر اینکه به سوی دجّال از شهر خارج می شود. اشخاص پلید و خبیث از شهر مکّه و مدینه خارج می شوند و شهر از آنان پاک می شود؛ همانگونه که کوزه ی آهنگری و آتش، ناخالصی آهن را از بین می برد. آن روز، روز رهایی خوانده می شود.
روایت شده که امام صادق (علیه السلام) درباره ی دجّال فرمودند:
«لَا یَبقَی مِنهَا سَهلٌ إِلّا مَکَّة وَ المَدیِنَة فَإِنَّ عَلَی کُلِّ نَقبٍ مِن إنقَابِهِمَا مَلَکًا یحفظُهُمَا مِنَ الطَّاعُونِ وَ الدَّجَّال؛
هیچ دشتی از آن (زمین) باقی نمی ماند؛ مگر اینکه آن را زیر پا می گذارد؛ جز مکّه و مدینه؛ زیرا بر سر هر یک از راه های این دو شهر، فرشته ای گماشته است که آنها را از دستبرد طاعون و دجّال حفظ می کند.»
از جمله فتنه های دجّال این است که همراه او یک بهشت و یک جهنّم است، جهنّم او بهشت و بهشت او جهنّم است؛ هر کس که به آتش او مبتلا شود، باید نخستین آیه های سوره ی کهف را بخواند، به خداوند پناه ببرد و از او کمک بخواهد. اگر چنین کند، آتش برای او سرد می شود؛ همچنان که برای ابراهیم (علیه السلام) سرد شد و از جمله فتنه های دیگر او این است که همراه با او شیاطینی هستند که خود را به شکل مردم نمایان می کنند. (1)
در «تفسیر» ثعلبی در ذیل آیه ی «همانا ما رسولمان را و کسانی را که در حیات دنیا ایمان آوردند، یاری می کنیم و ...» از فتنه ی دجّال سخن گفته شده است، سپس با سندهای پیشین می گوید: که مقاتل گفته است:
گفتند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن ایّام کوتاه چگونه نماز بگزاریم؟ فرمودند: «می توانید آن را همچنان که در این ایّام طولانی به جای می آورید، به جای آورید؛ سپس شما نماز می گزارید. او بر همه جای زمین می گذرد تا اینکه جایی از زمین نمی ماند؛ مگر آنکه پا بر آن می گذارد و بر آن چیره می شود جز مکّه و مدینه که او نمی تواند به آنها وارد شود، چون از هر شکافی که قصد نفوذ به آن را داشته باشد، فرود نمی آید، مگر اینکه او با فرشته ای شمشیر کشیده بر می خورد تا اینکه در «طیّب الظریب الأحمر» در نزدیکی سیلگاه، در جایی که شوره زار به انتها می رسد. سپس مدینه سه بار ساکنانش را می لرزاند و پس از آن هیچ مرد و زن منافقی در آن باقی نمی ماند و همه ی منافقان از آن خارج می شوند، شهر مدینه در آن روز، خبیث و ناپاک را از خود دور می سازد؛ همانگونه که کوره ی آهنگری ناخالصی را از آهن دور می کند. آن روز، روز رهایی نامیده می شود.
همچنین روایت سعید بن جمهان به نقل از سفینه است که گفت:
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه ای برای ما خواند و فرمودند:
همانا هیچ پیامبری نبوده؛ مگر اینکه امّتش را از دجّال بر حذر داشته است، چشم چپ او نابینا است و در چشم راستش ناخنک بزرگی است. میان چشمانش نوشته شده است: «کافر» و با او دو درّه است که یکی بهشت است و دیگری آتش (جهنّم). بهشتش آتش و آتشش بهشت است. همراه او دو فرشته از فرشتگان است که شبیه دو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از پیامبران هستند، یکی در سمت راستش و دیگری در سمت چپش. او به عدّه ای از مردم می گوید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ آیا من زنده نمی کنم و نمی میرانم؟ پس از آن یکی از دو فرشته به او می گوید: دروغ می گویی، امّا کسی از مردم آن را نمی شنود، مگر فرشته ی دیگر، فرشته ی دیگر می گوید: راست و درست گفتی. مردم صدای او را می شنوند و تصوّر می کنند تنها دجّال را تصدیق کرده است و آن فتنه است. (2)
پینوشتها:
1. المصنّف، ابن ابی شیبه کوفی، ج 8، ص 652؛ کنزالفوائد، ص 60.
2. مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 260؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 125.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول