تا پیش از این چرخهای تافی تنها وسیله چرخدار یا سیاری بودند که در خیابانهای تهران خوراکی میفروختند. در زمستانها لبوی داغ و باقالیهایی که بوی گلپرشان تا آن سر خیابان را پر میکرد، مشتریان خاص خود را داشتند. فصل بهار را نگو که چاقاله بادامهای تازه که بلورهای نمک خیسشان زیر آفتاب میدرخشیدند، چه خودی برای عابران نشان میدادند. حالا اما که گاریهای رنگی و گلگلی قدیمی کم و بیش رنگ باختهاند، گاریهای بدون چرخ جای آنها را برای پایتخت نشینان باز کردهاند.
به گزارش ، روزنامه ابتکار در ادامه نوشت: خیابان سی تیر نزدیک به چند ماهی میشود که میزبان گاریهای بدون چرخ و خودروهای سیاری است که البته از این خیابان جُم نمیخورند. گاریهایی که حالا پس از گذشت ماهها توانستهاند جایی در دل مشتریان و عابران پیاده سیتیر باز کنند، افرادی که به گفته کاسبان و صاحبان این غذافروشیها نه به خاطر حس نوستالژیک یا قدمت و تاریخی که در سیتیر جایمانده و نه به خاطر سبک خاص غذافروشیهای این خیابان بلکه به خاطر تفریح و گذراندن اوقاتی خوش به این مکان آمدهاند.
امروز یک مهر است، اولین روز آغاز سال تحصیلی. کودکی در خیابان سیتیر دیده نمیشود. همگی کسانی که روی میزهای کوچک کنار خیابان، زیر سایبان نشستهاند پیر یا جوان هستند. سر ظهر است، دقیقا بهترین زمان برای کاسبی غذافروشیهای خیابانی. کمتر کسی به سمت غرفهای میرود که آش میفروشد، انگار اغلب مشتریان چلوکباب یا فستفودها را به غذاهای ایرانی ترجیح میدهند. تقریبا یکی دو غرفه بیشتر نیستند که غذای ایرانی داشته باشند اما اغلب میرزاقاسمی و املت وجه مشترک منوی همه گاریهای غذافروشی است. کمی آن طرفتر، آن سوی خیابان سنگ فرش شده سیتیر کنار فلوکس واگنهای قدیمی یک موتورسیکلت دیده میشود که خبری از صاحبش نیست. انگار تنها ساعتی از شبانهروز را به تهیه دیزی و فروش آن اختصاص میدهد و به نظر میرسد این ساعت از ظهر هنوز وقت آن نرسیده که به دیزیاش را به مشتریان عرضه کند.
غذافروشیهای سیاری که به سیتیر نمیآیند
شاید برای بسیاری از کسانی که به خیابان سیتیر میآیند تا غذاهای غذافروشیهای سیارش را مزه کنند این موضوع آنقدرها مهم نباشد که چرا ظاهر این گاریها بویی از سنت و فرهنگ ایرانی نبرده است. گاریها و فلوکس واگنها اگرچه ظاهری کلاسیک و متفاوت از رستورانها و اغذیههای معمولی شهر تهران دارند اما بیش از اینکه پیوندی با تاریخ ایران داشته باشد گویی الگو برداری از یک سبک اروپایی است. سبکی که البته به طور اتفاقی و نه از روی فکر پدید آمده است. چرا که پیش از اجرای این طرح خبر از سبک ظاهری و داشتن یک برنامه برای آن در سخنان مسئولان دیده نمیشود. علی یکی از کاسبان جوان این گاریها در این باره به «ابتکار» میگوید: برای اینجا استایل خاصی تعریف نشده است و المان خاصی ندارد که آن را فریاد بزند. بیشتر به نظر میرسد که کپی برداری از کافهها و غذافروشیهای ترکیه است. خیلی دوست داریم که فضایی همخوان با این خیابان قدیمی تهران داشته باشیم ولی فضایی برای مانور آن وجود ندارد. اینجا یک گاری کوچک است که به جز چند تابلو کوچک و گلدان گلی نمیتوان آن را تزئین کرد. فارغ از اینها ما هنوز با مشکلات فنی روبهرو هستیم. امروز اولین روز پاییز است و سرمای هوا نزدیک میشود. یک ماه دیگر انقدر سرد میشود که نمیشود اینجا دوام آورد. چه برسد به مردمی که قرار است در کنار خیابان بنشینند و غذا بخورند. برای تابستان چند پنکه از سوی پیمانکار آوردند حالا امیدواریم که فکری هم به حال سرما بکنند.
غذافروشیهای خیابانی، بلای جان موزهها یا تبلیغی برای آنها؟
از زمانی که غذافروشیهای سیار، خیابان سیتیر را با وجود یک کافه قدیمی و چند نیمه رستوران در شمال آن قرق کردند، انتقادات مسئولان چند موزهای که در حوالی این کافهها و غذافروشیهای سیار وجود دارد، به گوش رسید. جبرئیل نوکنده، مدیر کل موزهی ملی ایران در روزهای آغازین کار این غذافروشیها با ابراز نارضایتی از وجود آنها در ورودی موزه ملی ایران به رسانهها گفت: «اواخر سال گذشته به شهرداری منطقه نامه دادیم که درباره استقرار این کافهها توضیح دهند و آنها اعلام کردند بعد از نوروز جلسهای برگزار میکنند، اما هنوز هیچ جلسهای برگزار نشده است. او با بیان اینکه این صحنه اصلا زیبندهی موزه ملی ایران نیست، افزود: این که هر جای اصیل و درجه یک را با یکسری کارهای حاشیهنشینی به حاشیه برانیم، اصلا کار خوبی نیست!»
حالا چند ماهی از این اعتراض میگذرد و به قول مرتضی یکی از کاسبان این گاریهای سیتیر، الحمدالله کاسبی گرفته است. او میگوید: سبک کاسبی در اینجا متفاوت است و روابط عمیقتری میان کاسبان وجود دارد. او که تا قبل از این در یک کافه کار میکرده میگوید که اینجا را به دو دلیل دوست دارد یکی سبک مشتریانش و دیگری نزدیکی اینجا به خانهاش. مرتضی درباره اعتراض موزههای خیابان سیتیر از وجود کافهها و غذافروشیهای سیار میگوید: خیلی از مشتریان ما تنها برای تفریح به اینجا میآیند. از قشری هستند. یکی با خودروی زد فور یکی با موتور هندا. اما هدف یکی است. هدفشان گذراندن اوقاتی متفاوت و خوش است. خودتان میدانید که ایرانیان موزه نمیروند. من نمیدانم که آیا حضور ما برای موزهها زیبنده است یا نه ولی این را میدانم که شاید کسانی که به فکر اسکان ما در این خیابان افتادند میخواستند فرهنگ سازی کنند تا مردم متوجه موزهها شوند. شاید حضور ما در اینجا تبلیغی برای موزهها باشد و کاسبی آنها نیز گل کند.
از کسادی بازار تا مشتریان ثابت
شاید امروز کمتر کسی باشد که به مدد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از وجود غذافروشیهای خیابانی و کافههای سیار خیابان سیتیر بیخبر باشد. اما همین چندین ماه پیش زمانی که برای اولین بار گاریها در این خیابان مستقر شدند و کاسبان جوانش دست به فروش غذاهای خود زدند کمتر کسی به آنها سری میزد اما حالا آن طور که محمد، جوان 25 سالهای که یکی از گاری ثابت را دارد، میگوید: یک چیز اینجا عجیب است و آن اینکه ما مشتری ثابت داریم. خیلی بعید است که یک چرخ غذافروشی مشتری ثبات داشته باشد. هیچ کس ما را نمیشناسند. اولین روزها کسی نمیآمد. با لحنی طنز میگوید: یک مشتری که میآمد انقدر از غذاها تعریف میکردیم تا جذب ما شود. فرهنگ مردم آن زمان هنوز چنین فضایی را برای خوردن غذا نپذیرفته بود. هنوز هم مردم با سبک ما ارتباط نگرفتهاند. مشتریان فکر میکنند اینجا هم مانند رستوران پیشخدمت دارد که غذاهایشان را برایشان بیاورد.
شب که میشود خیابان سیتیر بر طبق قراری که مجتبی خشایارفر، مدیر امور گردشگری و ابنیه تاریخی شهرداری منطقه 12 گذاشته بود، گهگداری بسته میشود تا عابران به خیابان سیتیر بیایند و در آرامش بیشتری اوقاتی در کافهها و گاریهای خیابانی سر کنند.