رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره بالینی
با آنکه لایهی اطلاعات رسانهای و علمی تحقیقی، در باب انتخاب همسر و ازدواج بهشدت افزایش پیدا کرده اما هنوز هم بر این باورم که کمتر مفهومی به اندازهی ازدواج، قربانی عقاید غلط و هنجارهای نادرست اجتماعی شده است. در این مقاله قصد دارم به یکی از باورهای توهمی و بهشدت غیرواقعی در ازدواج بپردازم.
باوری که در میان نسلهای قدیمتر به وضوح رواج داشت و خوشبختانه تقریبا از تمام بوتههای آزمون ناکام و سرافکنده بیرون آمد و با این وجود، امتداد آن، به اشکال جدید و فرمهای دیگر در میان نسل حاضر هم خود را نشان میدهد! اما این باور غلط چیست؟ باور به اینکه همسر خود را بعد از ازدواج تغییر میدهیم و او را با توجه به سلیقه و عقاید خود، به شکل جدیدی که میخواهیم درمیآوریم!!!
به نظر میرسد طرفداران این عقیده، انسان را موجودی مانند مجسمه تصور میکنند که از جنس سنگ است و میتوان آن را به هر شکل تراش داد! یا به شکل یک عروسک مومی میبینند که میتوانند به راحتی تغییر شکلش بدهند!
و حواسشان نیست که این مجسمه یا عروسک، برخلاف نمونههای دیگر، روح و روان هم دارد و خود، موجودی انتخابگر است که در شرایط فرهنگی – اجتماعی خاصی رشد کرده و از خود، عقیده و رای دارد و قبل از ازدواج با آنها، عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی شکل گرفته است. جالب است که در کمتر تعامل یا حتی معاملهای، چنین دیدگاهی اعمال میشود.
در بیشتر معاملات، حتی در آنها که سروکار با اشیای بیجان است، ابتدا کالای موردنظر، عرضه شده و سپس خریدار، آن را مشاهده یا امتحان میکند و اگر مطابق میل و سلیقهاش بود آن را خریداری میکند و اگر نبود منصرف میشود و نهایت تغییری هم که افراد در هنگام معامله برای کالای موردنظر قائل میشوند، صرفا محدود به تغییرات ظاهری است.
اما در ازدواج، با وجود آنکه سروکار با باطن و روح و روان فرد است، طرفین اصرار میکنند که باطن و شخصیت طرف مقابل خود را تغییر دهند و بدیهی است که در برآوردن این خواسته، شکست خواهند خورد.
علل تمایل به تغییر همسر بعد از ازدواج
یکی از اصلیترین دلایل میل به تغییر دادن همسر، ایدهآلگرایی است، بدین معنی که وقتی به دنبال ویژگیهای ایدهآل و مافوق تصور هستیم و این ویژگیها را در عالم واقعیت در کسی پیدا نمیکنیم،تصمیم میگیریم با کسی که صرفا ظاهرش را پسندیدهایم ازدواج کرده و بعد از ازدواج، او را تغییر داده و آن ویژگیهای آرمانی را در او ایجاد کنیم!
کاری که البته غیرممکن است. گاهی هم نوعی ناهوشیاری و داشتن تصورات غلط و موهوم، باعث میشود تصور کنیم بعد از ازدواج، همه چیز به خوبی و خوشی سپری میشود و خصوصیات نامطلوب همسرمان تغییر میکند و خود به خود مطلوب ما میشود.
در حالی که تجربه نشان میدهد کلا تغییر، کار سختی است و حتی در شرایطی که افراد با میل و رضایت خود برای تغییر کردن به یک روانشناس متخصص مراجعه میکنند، تا زمانی که خود نخواهند و تلاش نکنند هیچ تغییری در آنها رخ نخواهد داد.
داشتن اعتماد به نفس پائین نیز سبب میشود که خود را لایق داشتن همسر مناسب نبینیم و از خواستههای خود کوتاه آمده و راضی به ازدواج با کسی که همتا و مناسب ما نیست شویم، به این امید واهی که بعدا او را تغییر خواهیم داد که البته عکس این حالت هم صادق است، یعنی بعضی اوقات هم اعتماد به نفس کاذب و زیاده از حد باعث میشود برای خود قدرت و توانمندی زیادی قائل باشیم و تصور کنیم با این قدرتی که داریم خواهیم توانست همسر خود را تغییر داده و به فرد مورد علاقهی خود تبدیل کنیم!
که البته در هر دو حالت، وقتی زیر یک سقف رفتیم، میبینیم که بهرغم اعتماد به نفس کم یا زیاد ما، حقیقت وجودی طرفین، قویا بروز کرده و مانع تغییر خواهد شد.
بدیهی است دلایل تمایل به تغییر دادن همسر، به این موارد محدود نمی شود، اما مهم اینجاست که این دلایل هر چه باشد، نتیجه یکی است: ازدواج نه تنها تغییردهنده یک طرف، به نفع طرف دوم نیست بلکه حتی فرآیند تغییر را هم آسانتر نمیکند و برعکس، خصوصیات و ویژگیهای نامطلوب را بزرگتر و برجستهتر نیز مینماید و صفات نهفته را شاخصتر یا آشکارتر میکند...
برای خواندن بخش دوم -ازدواج به شرط تغییر!- اینجا کلیک کنید.