آخرین ساخته تهمینه میلانی درست در ادامه مسیر فیلمسازی او قرار دارد. اگر فیلمهایی مثل «آتشبس» و «آتشبس 2» را از این مسیر فاکتور بگیریم، «ملی و راههای نرفتهاش» هم در ادامه آثار خام فمینیستی او قرار میگیرند. این بار خانم کارگردان دست گذاشته است روی یکی از دغدغههای جدی این روزهای جامعه ایران: خشونت خانگی علیه زنان.
اما وقتی عنوان خشونت خانگی را میشنوید چه تصویری در ذهنتان نقش میبندد؟ زنی با صورتی کبود و احتمالاً دست و بالی زخمی و پانسمان شده؟ مردی بدعنق که عقدههای کودکیاش را سر همسرش خالی میکند و انتقام کتک خوردن خود و مادرش از تازیانه پدر را از عروس دست گلش میگیرد؟
بله. اینها اولین تصاویری ست که از خشونت خانگی به یاد میآوریم همانطور که عموم اتفاقات مربوط به خشونت خانگی را با چنین فرمت مشابهی در صفحه حوادث روزنامهها میخوانیم. «ملی و راههای نرفتهاش» هم از آن دست فیلمهاییست که هرچند شبیه به دیگر آثار خانم کارگردان سرشار از ادعاست ولی از سطح خطوط اول روزنامه حوادث پیشتر نمیرود و چیز جدیدی برای ارائه ندارد. همان داستان کهنه و صدبار شنیدهشده دختری که برای فرار از محدودیتهای خانوادهاش کورکورانه عاشق میشود و پا به خانه مردی میگذارد که صدبار از خانواده خودش هم بدتر است و متعصبتر و زندگی و سرنوشتش را تیرهوتار میکند.هدف میلانی از ساختن این فیلم تنها نمایشی ابتدایی از مظلومیت زنان در جامعه بسته ایران است و بلایایی که این تعصبات نا بهجا بر سر زندگی آنان میآورد و آن را برای همیشه مخدوش و بدبخت میکند؛ اما آیا چنین نمایشی از خشونت خانگی راه بهجایی میبرد؟ آنقدر برنده است که بتواند حتی برای لحظهای هم که شده مردی را که دست به زن دارد و مشغول تماشای «ملی و راههای نرفتهاش» است دگرگون کند؟ و یا زیباییشناسی خاص فیلم قرار است مخاطبان جدی سینما را تحت تأثیر خود قرار دهد؟ آیا فکر میکنید مردم تمایلی به این دارند که فیلمی را ببینند که فرق چندانی با صفحه حوادث جراید صبح ایران ندارد؟ بهراستی فیلمی مانند «ملی و راههای نرفتهاش» (که احتمالاً یکی از بدترین اسمهایی ست که تابهحال بر فیلمی ایرانی گذاشتهشده) کدام را هدف قرار داده؟ آگاهی اجتماعی مردم و جامعه؟ گیشه؟ سینما؟ یا…؟ پاسخ به این سؤال این است: هیچکدام.
فیلم آخر تهمینه در بهترین حالت تنها عقدهگشایی کارگردان است از مردهایی که تن به خشونت خانگی میدهند، یک انتقام کسلکننده، حوصله سر بر و بیخاصیت از مردان که نهتنها آن مرد خشن را دچار دگرگونی یا در حالت ایدئال گرایانهاش کاتارسیس نمیکند که آنقدر اعصاب خورد کن است که باعث میشود شب بعد از تماشای فیلم احتمالاً محکمتر از همیشه زنش را زیر باد کتک بگیرد.این کاری است که تهمینه میلانی از سالها قبل، از «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم» تا «سوپراستار» و «یکی از ما دو نفر» مصر به انجام آن است که فیلمهایی فمینیستی در حمایت از زنان بسازد اما آنقدر پرگویانه و توأم با اغراقهای بیخودی که کارکردی عکس پیدا کند و تبدیل به نسخه سطحی و زنانهای از یک “مردسالاری” تمامعیار شود که در آن هر چیزی موج میخورد جز برابریهای جنسیتی میان زن و مرد!
اما از این مسئله که بگذریم، «ملی و راههای نرفتهاش» تنها بهعنوان ساختهای سینمایی و بدون بررسیهای مضمونی و فرامتنی هم فیلم بسیار بدی است. فیلمی که از همان پانزده دقیقه اولش میتوانید پایان کار و دست کارگردان را بخوانید. پر از دیالوگهای رو و دمدستی که مفاهیم موردنظر فیلمساز را در بوق و کرنا میکنند و اتفاقات و نشانههایی که دائماً میخواهند به تماشاگر یادآوری کنند که فهم فیلمساز از آنها بیشتر است و تماشاگران را نادان فرض کرده و مدام توضیح واضحات میدهد تا قشنگ در مغزشان فرو برود که قضیه از چه قرار است.فیلمنامه زیادی سرراست «ملی و راههای نرفتهاش» بزرگترین نقطهضعف فیلم است. هرچند منطق هر فیلم متناسب با جهان آن فیلم تعریف میشود و خیلی ارتباطی با منطق زندگی روزمره ندارد اما بیمنطقیها و اتفاقات ناگهانی از ناکجاآباد آمده فیلم بهقدری مضحکاند و برجهان فیلم ننشستهاند که هیچ راهی برای باورشان وجود ندارد حتی برای مخاطب عامی که برخوردش با سینما شاید به سالی پنج بار هم نکشد!
در کنار فیلمنامه، میلاد کی مرام نقطهضعف بزرگ دیگر اثر است که نتوانسته سرسوزنی فاز استار بودن و لاکچری بودنش را کنار بگذارد تاکمی به ذات مردی متعصب و عقدهای نزدیک شود مگر یک سری ادا اطوارهایی که بیشتر شبیه به لجبازی بچه پولدارهای تیتیش مامانی ست تا مردی زخمخورده. در این میان تنها نقطه روشن فیلم ماهور الوند بازیگر نقش اول فیلم است که با دلبریهای بهاندازه و کودکانهاش میتواند تماشاگر را با خود همراه کند. ولی یک شمایل بهتنهایی نمیتواند یک فیلم خوب بسازد همانطور که بیانیههای مردسالارانه و اغراقآمیز یک فمینیست در قالب تصویر آنهم برای عقدهگشاییهای شخصی!
Post Views:
0