ماهان شبکه ایرانیان

درباره نظر آیت الله جوادی آملی درمورد هبوط حضرت آدم (ع) توضیح بفرمایید

آیت الله جوادی آملی درباره هبوط حضرت آدم نظرشان این است که این هبوط و نزول در زمین با حفظ کرامت و منزلت ایشان بوده و از مقام و منزلت حضرت آدم کم نکرده است:

درباره نظر آیت الله جوادی آملی درمورد هبوط حضرت آدم (ع) توضیح بفرمایید

آیت الله جوادی آملی درباره هبوط حضرت آدم نظرشان این است که این هبوط و نزول در زمین با حفظ کرامت و منزلت ایشان بوده و از مقام و منزلت حضرت آدم کم نکرده است:

هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود. ولی هبوط آدم با حفظ کرامت نزول در زمین بود یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود لیکن ابلیس با فقد درجه پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد. هبوط آدم از سنخ هبوط ولایت و خلافت بود نه از سنخ هبوط تحقیر و اذلال.(1) هبوط از مقام بالا به پایین گاهی بر اثر از دست دادن منزلت عالی است. نظیر آنچه دامنگیر ابلیس شد که با رجم و صغار و « مذموما مدحورا» فرود آمد و گاهی با حفظ کرامت برای دستگیری دیگران تنزل حاصل می شود که هیچ گونه غباری بر دامن جلال و جمال چنان عالی نمی نشیند. مانند آنچه در سفر از حق به خلق آدم (ع) ظهور یافت غرض آنکه برخی از هبوط ها نه تنها مایه وهن هابط نمی شود. بلکه سبب کرامت مهبط می گردد.(2)

هبوط آدم همراه با پذیرش توبه و نیز قرین هدایت است از این رو آوای امر به هبوط در سامعه آدم پیام خلافت، ولایت بلکه ضمنا نبوت و رسالت را ابلاغ می کند.(3)

حضرت علی (ع) نیز در حدیثی هدف از هبوط آدم را چنین بیان می کنند:«فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ، وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَی‏ عِبَادِهِ»(4)؛ «خداوند او را بعد از توبه از بهشت فرو فرستاد تا با کمک نسل خود، زمین را آباد سازد، و حجّت را بر بندگانش، اقامه کند».

درباره مقام حضرت آدم و ارتکاب گناه و فریب شیطان را خوردن و خوردن از درخت ممنوعه بحث های مفصلی در کتب کلامی و تفسیری شده که به صورت اجمال عرض می کنیم: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ، فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»(5)

 خطیئه و گناه آدم، چه معنا دارد؟ مگر پیامبر هم گناه می‏کند؟ در پاسخ از این سؤال می‏گوئیم، آنچه در بدو نظر از آیات ظاهر می شود، این است که آن جناب رسما گناه کرده، مانند جمله «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»از این درخت نخورید که از ستمگران می شوید و نیز جمله « وَ عَصی‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‏»(6) آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد، و در نتیجه گمراه شد. و نیز اعترافی که خود آن جناب کرده و قرآن آن را حکایت نموده فرموده« رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا، وَ تَرْحَمْنا، لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ»(7)پروردگارا به خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی، و رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.

 این آن مطلبی است که از نظر خود این ظواهر، و قطع نظر از رسیدگی به دقت همه آیات داستان، بنظر می‏رسد، اما اگر در همه آیات داستان تدبر کنیم، و نهی از خوردن درخت را مورد دقت قرار دهیم، یقین پیدا می‏کنیم که نهی نامبرده نهی مولوی نبوده، تا نافرمانیش معصیت خدا باشد، بلکه تنها راهنمایی و خیر خواهی، و ارشاد بوده، و خدای تعالی خواسته است مصلحت نخوردن از درخت و مفسده خوردن آن را بیان کند، نه اینکه با اراده مولوی آدم را وادار به نخوردن از آن کند.

دلیل این معنا چند چیز است، اول اینکه خدای تعالی هم در آیه مورد بحث و هم در سوره اعراف، ظلم را متفرع بر مخالفت نهی کرده و فرموده: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ، فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» و آن گاه در سوره طه این ظلم را به شقاوت مبدل نموده، و فرموده « فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی‏ »(8)مواظب باشید شیطان شما را بیرون نکند، و گر نه بدبخت می شوید.

آن گاه این بدبختی را در چند جمله که به منزله تفسیر است بیان کرده و فرموده:« إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فیها وَ لا تَعْری‏ وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فیها وَ لا تَضْحی‏»(9) تو در این بهشت نه گرسنه می شوی و نه تشنه و نه عریان و نه گرمازده. خداوند با این بیان روشن کرده که مراد به شقاوت، شقاوت و تعب دنیوی است، که از لوازم جدا ناشدنی زندگی زمینی است، چون در زمین است که انسان به گرسنگی و تشنگی و لختی، و امثال آن گرفتار می شود.

پس معلوم شد خدا آدم را نهی کرد تا گرفتار اینگونه عوارض نشود، و هیچ علت دیگری که باعث نهی مولوی باشد، بیان نکرد، پس به این دلیل نهی نامبرده ارشادی بوده، و مخالفت نهی ارشادی گناه نیست، و مرتکب آن را خارج از رسم عبودیت نمی‏شمارند.

حال که مسلم شد نهی مزبور ارشادی بوده، باید ظلم در آن چند جمله را هم طوری معنا کنیم، که به نافرمانی و معصیت سر در نیاورد، و آن این است که بگوئیم: مراد از آن، ظلم بنفس، و خود را گرفتار تعب و هلاکت کردن است، نه ظلم بحقوق خدا، که در باب مسئله ربوبیت و عبودیت، از منافیات شمرده می شود.(10)

پی نوشت ها:

1. جوادی آملی، تسنیم،مرکز نشر اسراء، ص383.

2. همان، ص489.

3. همان،ص 408.

4. نهج البلاغه، خطبه 91.

5.بقره(2)، آیه35.

6. طه(20)، آیه121.

7. اعراف(7)، آیه23.

8و9. طه، آیه117-119.

10. طباطبایی، محمد حسین، المیزان،(ترجمه) انتشارات جامعه مدرسین،ج1، ص207.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی