از همین روست که تکلیفی متوجه آنان نیست، ولی حیوانات مراتب پائین تر از درک و شعور را دارا هستند، ولی آنچه درباره هدهد مطرح است:
مواخذه حضرت سلیمان از هدهد از باب مواخذه فرد عاقل و مکلف که به نسبت تخلف از تکلیفش مواخذه می شود، نبوده است، بلکه از این باب بوده که حضرت سلیمان به اذن الهی، حکومت و تسلط خاصی بر همه موجودات داشته و همه آن ها تحت فرمان تکوینی او رفتار نموده اند. وقتی هدهد مدتی غایب بود، حضرت سلیمان او را تهدید به مواخذه نمود.
ثانیاً: مرغ سلیمان حساب ویژه ای داشته و از سایر هدهدها در همه اعصار و زمان ها متفاوت بوده، شاید از همین رو است که قرآن کریم از او استدلال عقلی و منطقی بسیار دقیق را نقل نمود:
"إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ ،وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ؛ (1)
همانا در آن سرزمین زنی را یافتم که بر آن ها پادشاهی می کرد، و از هرگونه نعمتی به او عطا شده بود و تخت با عظمتی داشت. آن زن و قومش را چنین یافتم که به جای خدا خورشید را سجده می کردند و می پرستیدند. شیطان اعمال زشت شان را در نظرشان زیبا جلوه داده بود. از راه خدا بازشان داشته بود. آنان به حق هدایت نیافته بودند.
کسانی که با روش استدلال منطقی آشنا هستند، به خوبی می دانند که مرغ سلیمان در واقع به روش قیاس شکل اول از اقسام قیاس های منطقی.(2) استدلال کرده و گفته: بلقیس و قوم او را شیطان فریب داده است. کسانی را که شیطان فریب دهد، گمراه می شوند و غیر خدا را می پرستند. آن ها در برابر خورشید سجده می کنند.
معلوم می شود که ممکن است حیوانی تحت تصرف و تربیت انسان کامل، گفتار و کردار عاقلانه انجام دهد.
از همین باب است که اسب امام حسین در روز عاشورا حرکاتی خردمندانه داشته (3) ممکن است که هدهد سلیمان به دلیل تصرف و تربیت خاص به گونه ای بوده است که می توانست به دلیل غیبت ،مورد مؤاخذه حضرت سلیمان قرار گیرد. در حالی که چنین توقعی هرگز از هدهدهای دیگر معقول نیست. پس این گونه موارد جزئی مسایل استثنائی است و هرگز دلیل بر عقل داشتن حیوانات نخواهد شد.
علامه طباطبایی در مورد عقل و اختیار حیوانات توضیح خوبی داده اند:
میتوان گفت حیوانات هم تا اندازهای مختار هستند. احتمالا به تکالیفی مناسب با افق فهم و اختیارشان مکلف هستند.
دقت در آنچه گذشت آدمی را مطمئن و جازم میکند به اینکه حیوانات نیز مانند آدمیان تا اندازهای از موهبت اختیار بهره دارند، البته نه به آن قوت و شدتی که در انسان های متوسط هست. شاهد روشن مدعا این است که ما به چشم خود بسیاری از حیوانات و مخصوصا حیوانات اهلی را میبینیم که در بعضی از موارد که عمل مقرون با موانع است، حیوان از خود حرکاتی نشان میدهد که آدمی میفهمد حیوان در انجام عمل مردد است، و در بعضی از موارد میبینیم که به ملاحظه نهی صاحبش و از ترس تنبیه یا به خاطر تربیتی که یافته، از انجام عملی خودداری میکند.
این ها همه دلیل بر این است که در نفوس حیوانات هم حقیقتی به نام اختیار و استعداد حکم کردن به سزاوار و غیر سزاوار، وجود دارد. ...... وقتی صحیح باشد که بگوییم حیوانات هم تا اندازهای خالی از معنای اختیار نیستند و آن ها هم از این موهبت سهمی دارند، هر چه هم ضعیف باشد، چرا صحیح نباشد احتمال دهیم که خدای سبحان حد متوسط از اختیار ضعیف را ملاک تکالیف مخصوصی قرار دهد که مناسب با افق فهم آنان باشد، و ما از آن اطلاعی نداشته باشیم؟ یا از راه دیگری با آن ها برخورد مختار بکند و ما به آن معرفت نداشته باشیم؟خلاصه راهی باشد که از آن راه پاداش دادن به حیوان مطیع و مؤاخذه و انتقام از حیوان سرکش، صحیح باشد. و جز خدای سبحان کسی را بر آن راه آگاهی نباشد؟(4)
پی نوشت ها:
1.نمل(27) آیه 23و24.
2.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،قم، انتشارات صدرا، 1376 شمسی، ج5، ص111.
3.صادقی ،محمد امین، جلوه های عرفانی نهضت حسینی،قم ،انتشارت بوستان کتاب، 1388 هجری شمسی، ص133.
4.طباطبایی، محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی ،محمد باقر،قم ، انتشارات جامعه مدرسین،چاپ پنجم، 1374 هجری شمسی،ج 7،ص 115.