فائزه عباسی: تکلیف مشخص نیست؛ می
گویند اصولگرا هستند اما وقتی پای انتخابات و جذب آرای بدنه اجتماعی پیش می آید رنگ
اصلاح طلبی به خود می گیرند؛ با تابلو اصلاحات پیروز می شوند پچ پچپشان با اصولگرایان شروع
می شود؛ فضا انقدر نامعلوم است که دیگر نمی توان گفت چه کسی اصولگرا است و چه کسی اصلاح
طلب این رویه آنچنان دو جریان اصلی را دچار سردر گمی کرده است که هر کدام به دنبال راه
چاره هستند و همه فقط یک نسخه اصلی را کارساز می دانند و آن روی کار آمدن احزاب واقعی و ساختارمند و دارای مانیفست است.
ماجرای
غم انگیزی که حمیدرضا حاجی بابایی رییس فراکسیون اصولگرایان هم آن را تنها
داروی شفابخش برای پایان دادن به این بلاتکلیفی ها می داند. او می گوید اگر امروز می
بینیم افراد اتوبوسی از این حزب به آن حزب می روند برای این است که احزاب در کشور ما
جان نگرفته و اگر چیزی وجود دارد دسته و گعده ای است که همه رفقا با هم تشکیل داده
اند و بر اساس یک تعریف برخی اینطرف شده اند و برخی آنطرفی .
آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفتگوی خبرآنلاین با حاجی بابایی است؛
***
وقتی صحبت از
بلاتکلیفی جریان های سیاسی به میان می آید همه، مشکل را متوجه احزاب و ناکارآمدی احزاب می دانند دلیل این
ناکارآمدی چیست؟
مشکل واقعی ما در کشور این است که هیچ گروه و دسته
ای حاضر نیست کاری بکند که 15 سال دیگر جواب بدهد؛ همه تمایل دارند دست به
اقداماتی بزنند که به سرعت جواب بدهد، نمونه
بارز آن را در بزنگاه های انتخابات می بینیم؛ همین مسئله است که موجب می شود احزاب
در کشور دولت ساخته شوند.
اگر کسی حزب تشکیل داد
به این معنا است که باید 10 الی15 سال فعالیت کند ایدههای خود را به معرض بگذارد و تابلو
اش را مشخص کند؛ یعنی معلوم کند نگاهش به اقتصاد چیست و چه برنامه ای برای آن دارد. همینطور نگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی چگونه است بر اساس چه پرچم و تابلویی
قرار است حرکت کند؛ امروز کدام حزب را می توان با این شرایط یافت و کدام حزب را می
شناسید که بگوید مانیفست من این است و اعتقاد دارم باید در زمینه آموزش و پرورش فلان
شیوه و راه را در پیش بگیرم؛ معمولا احزاب سعی می کنند موجی ایجاد شود و سوار بر آن
موج حرکت کنند، یعنی چیزی بگویند که مردم خوششان بیاید؛
همه این مباحث درست،
اما ریشه اینکه احزاب نمی توانند در فضای سیاسی ایران رشد کنند چیست؟
ریشه اینکه احزاب در
کشور ما نمی توانند جان بگیرد برای این است که شفافیت، اعتقاد عمیق بر حزب داری و اعتقاد
به اینکه باید حزب در کشور جایگاه خود را داشته باشد نداریم یا حوصله آن را نداریم.
لذا باید این اعتقاد به وجود بیاید و ما به سمت تشکیل حزب پیش برویم البته به شرط آنکه
به سمت تشکیل حزب برویم نه دسته و گروه.
اینکه در
کشور می بینیم به راحتی یک اتوبوس از این حزب به آن حزب می رود برای این است که اساسا
اینها حزب نیستند بلکه گعده ای هستند رفاقتی ؛ یک تعاریفی صورت گرفته که بر اساس
آن، این فرد اینطرفی شده (راست)و دیگری آنطرفی (چپ ) شده است؛ لذا به راحتی از این
حزب می رود پیش رفیقش در آن طرف و دیگری از رفقایش در آن طرف جدا می شود و به این طرف
می آید و براحتی متزلزل می شود.
مانند اتفاقی که در
مجلس دهم رخ داد؟
خدا پدرت را
بیامرزد؛ دقیقا همین است، چطور می شود یک فردی یک روزه اینطرف و آنطرفی شود .
امروز دو جریان اصولگرا
و اصلاح طلب تلاش دارند که به سمت یک تشکیلات فرا حزبی پیش بروند مثلا اصلاح طلبان در جریان
انتخابات 94 شورای عالی سیاست گذاری را پایه ریزی کردند و اصولگرایان
نیز جمنا را تشکیل دادند این دو تشکیلات چقدر ظرفیت تبدیل شدن به دو حزب فراگیر را
دارند؟
آسیب های آنها شبیه
به هم است یعنی هرآنچه تا الان گفتیم شامل این دو تشکل هم میشود اعم از کوتاه مدت بودن،
سریع و سیر تصمیم گرفتن، ریشه ای کار نکردن درواقع به نوعی عموم را ندیدن هم خلق الساعه
فکر کردن و ...
شاید برای گام برداشتن نیاز به
پیروزی اولیه هست ایا نمی شود هم به نتیجه
کوتاه مدت فکر گرد هم برای طولانی مدت برنامه ریزی کرد؟
چرا می شود؛ اگر این
کار را کرده بودیم بعد از 40 سال باید به یک نتیجه ای می رسیدیم؛ امروز اگر نتیجه
نامطلوب می بینیم ناشی از این است که ما هیچ وقت بلند مدت را در دستور نداشتیم.
چقدر ظرفیت حرکت به
این سمت وجود دارد ؟
ظرفیت وجود دارد چه
برای اصلاح طلبش و چه برای اصولگرا اما اینکه آنها بنشینند وقت بگذارند و کار کنند
بعید می دانم متاسفانه ما فقط شعار دهنده دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و دیگران
بخورند هستیم اما در عمل به دنبال این هستیم که خودمان بکاریم و خودمان بخوریم.
مدارسی مانند علوی
و موتلفه را داریم که وابستگی به احزاب دارند هرچند در این مدارس پایه ریزی سیاسی بر
اساس اهداف حزب صورت نمی گیرد اما چقدر این مسئله می تواند اساس کار بلند مدت احزاب
قرار بگیرد و افراد را از سنین پایین آماده کنند؟
وقتی از کار ریشه ای
کردن صحبت می کنیم یعنی همین؛ وقتی ما آموزش
را از پایه قرار دهیم دیگر شاهد این نیستیم که افراد به این سو و آن سو بچرخند.
آیا این اراده هست که
احزاب از پایین تشکیل شود نه از بالا؟
به جرات می توانم بگویم
این اراده نیست.
29216