فرادید؛ چگونه داستانهای جعلی در جهان امروز پخش میشوند و استدلالها در توجیه آنها از
چه روانشناسی و منطقی پیروی میکنند.
به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی، این تئوری
توطئه آنقدر بزرگ است که دیگر تئوریها را شرمنده میکند. ایلومیناتی ها اربابان
جهان فرض میشوند که کنترل امور دنیا را در دست دارند و بهطور مخفیانه به دنبال
ایجاد نظم جدید جهانی هستند.
این پارانویای دور از ذهن با یک داستان تخیلی در
دهه 1960 آغاز شد. اما این داستان در مورد آمادگی ذهن ما در باورِ آنچه میخوانیم
و میشنویم چه میگوید؟ افسانه ایلومیناتی چه چیزیهایی درباره اخبار و داستانهای
جعلی که هنوز هم تحت تأثیرشان هستیم، آشکار میکند؟
زمانی که اکثر مردم در مورد تاریخچهی این انجمن
مخفی تحقیق میکنند، سر از آلمان و "عصر روشنگری" درمیآوردند. یک انجمن
مخفی بایرنی در سال 1776 تشکیل شد تا روشنفکران در خفا گرد همآیند و بانفوذ
ثروتمندان و مقامات سیاسی بر زندگی روزمره مردم مبارزه کنند. در آن زمان مخالفان و
شورشیان مطرح زیادی به عضویت این انجمن درآمدند. فراماسونها نیز با آنها همراه
شدند، اما قدرتهای محافظهکار و مسیحی فعالیتشان را غیرقانونی کردند و بهتدریج این
گروه از میان رفت.
فیلمهایی مانند "Angels and Demons” توجه مردم
را به مفهوم ایلومیناتی جلب کردند.
تا دهه 1960 شرایط بدین گونه بود. "دیوید
برامول" مستندساز و نویسندهای است که خود را وقف تحقیق و جمعآوری اطلاعات
درباره ریشههای ایلومیناتی ها کرده است. به گفته او ایلومیناتی هایی که امروزه میشناسیم
ربطی به بایرنیها ندارد. بلکه دورهای سرشار از جنون ضد- فرهنگی، الاسدی (یک
داروی روانگردان) و علاقه به فلسفه شرق مسئول تجلی مدرن و اثبات نشدهی فرضیه
ایلومیناتی هاست. همهچیز در اواسط "تابستان عشق" و پدیده هیپیها و با
انتشار یک کتاب چاپی کوچک آغاز شد: "Principia
Discordia”
این کتاب بهطور خلاصه یک متن مذهبی تقلیدی برای
یک ایمان تقلیدی بود که توسط آنارشیستها و متفکرانشان منتشر شد تا خوانندگان را به
پرستش "اریس" الهه هرجومرج ترغیب کنند. امیدوار بودند از این راه جنبش
مخالفی ایجاد شود و درنهایت به شورش مدنی و حقهبازیهای عملی بیانجامد.
خود متن چیزی فراتر از یک کنجکاوی ضد فرهنگی نبود.
اما نویسندهای به نام "رابرت آنتون ویلسون" توانست یکی از این اصول بهاصطلاح
مذهبی را در ذهن مردم نهادینه کرده و آنها را متقاعد کند که این فعالیتهای شورشی
سبب تغییرات اجتماعی و جستجوی حقایق میشود.
به گفته آقای برامول، "ویلسون" به
همراه یکی از نویسندگان کتاب به نام "کری تورنلی" به این نتیجه رسیدند
که جهان بیشازاندازه استبدادی، سرسخت و بستهشده است. آنها میخواستند در جامعه هرجومرج
ایجاد کنند تا روند و اصول حاکم در آن دوران بر هم بخورد. "و راه انجام این
کار نشر اکاذیب بود. به دنبال راهی بودند تا بتوانند این اطلاعات غلط را از تمام درگاههای
جامعه نشر دهند، از مبارزات فرهنگی گرفته تا رسانهها اصلی. تصمیم گرفتند با داستانسرایی
درباره ایلومیناتی ها کار خود را آغاز کنند."
در آن زمان ویلسون برای مجله "پلی
بوی" کار میکرد. او و تورنلی نامههای جعلی از سوی خوانندگان به مجله میفرستادند
و از یک سازمان مخفی و نخبه محور به نام ایلومیناتی میگفتند. سپس نامههای بیشتری
فرستادند که صحت نامههای قبلی را نقض میکرد.
"جی زی" یک ستاره مشهور هیپهاپ است
که در کنسرتهایش علامت ایلومیناتی را با دستنشان میدهد.
برامول گفت: "معتقد بودند اگر در یک داستان
بهاندازه کافی جنبه و دیدگاههای متضاد ایجاد شود، جمعیت زیادی از مردم به این
تضادها دقت کرده و به آنها میاندیشند. آن زمان است که از خود میپرسند ‘آیا میشود به نحوه ارائه اطلاعات اعتماد کرد؟’ این روشی ایده آل برای بیدار کردن مردم و سوق دادن آنها بهسوی
تأمل درباره حقایق و وضع موجود بود؛ که البته آنطور که میخواستند پیش
نرفت."
هرجومرج افسانه ایلومیناتی به سرزمینهای دور هم کشیده شد. ویلسون و یکی دیگر
از کارمندان مجله پلی بوی کتاب "The Illuminstus! Trilogy” را نوشتند که شبیه به کتابهای جنجالی عصر ما (مانند
"چه کسی بهکندی شلیک کرد") بود و به شایعات پیرامون داستان ایلومیناتی
دامن میزند. کتاب به چنان موفقیت شگفتانگیزی رسید که در لیورپول آن را به نمایشنامه
تبدیل کردند و بازیگرانی چون "جیم برودبنت" و "بیل نای" کار
خود را با بازی در این نمایش آغاز کرده و به شهرت رسیدند.
گروه راک بریتانیایی "KFL” که تحت تأثیر ایدئولوژی آنارشیست دینی بودند، نام
گروه شورشی در کتاب ویلسون را روی خود گذاشتند (The Justified Ancients of Mu Mu). سپس در سال 1975، برگ برنده ایلومیناتی وارد میدان شد
که دنیای عرفانی انجمنهای مخفی را به سطح جدیدی برد.
امروزه ایلومیناتی یکی از بهترین نظریههای توطئه در جهان است؛ آنقدر پرنفوذ
که افراد مشهوری چون "جی زی" و "بیانسه" در کنسرتهای خود
علامت ایلومیناتی را با دستنشان میدهند. اکنون تصور جعلی بودن این نماد برای
بسیاری از افراد دشوار است و فراموش کردهاند این داستان تنها بهمنظور ایجاد شورش
و هرجومرج خلق شد.
روش انتشاراتی دهه 60 با دنیای سریع و اینترنتی امروزی قابلمقایسه نیست و
بدون شک تکنولوژی نقش غیرقابلانکاری در پخش شایعات ایلومیناتی داشت.
اما در دنیایی زندگی میکنیم که سرشار از نظریههای توطئه و مهمتر از آن،
معتقدان به این تئوریها است. در سال 2015 یک دانشمند سیاسی متوجه شد که نیمی از
مردم آمریکا حداقل به یک تئوری توطئه معتقد هستند، از اعتقادات به ایلومیناتی
گرفته تا دست داشتن سرویس اطلاعاتی آمریکا در حملات یازده سپتامبر.
نظریهپردازان توطئه علائم روی دلار آمریکا را به نفوذ ایلومیناتیها مرتبط می دانند.
"ویرن سوامی" استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه "Anglia Ruskin” میگوید: "هیچ فردی بهعنوان نظریهپردازان
این تئوریها معرفی نمیشود. هنوز نمیدانیم چرا مردم این نظریهها را باور میکنند،
آنهم نظریههایی که دوبهدو ناسازگارند. بنابراین سادهترین توضیح این است که این
دسته افراد از مشکلات روانی رنج میبرند."
دلیل دیگری که برخی محققان به آن اشاره میکنند، این است که برخی از این نظریهها
راههای منطقی برای درک وقایع پیچیده و گیجکننده در اختیار آنها قرار میدهد.
سوامی در سال 2016 نتایج تحقیقی را منتشر کرد که نشان میداد معتقدان به نظریههای
توطئه بیشتر از دیگران از اضطراب رنج میبرند. همچنین مشخص شد افراد با سطح
تحصیلات بالا، کمتر از دیگران به نظریههای توطئه اعتقاددارند.
وضعیتی که این تحقیقات از آمریکای مدرن به تصویر میکشند تیرهوتار است. مخصوصاً
برای محققی مانند سوامی که میداند چه افرادی این دسته تئوریها را نشر میدهند:
"تئوریهای توطئه (بهویژه در جنوب آسیا) همواره مکانیسم دولت برای کنترل
مردم بوده است. در غرب برعکس است؛ این تئوریها در غرب ابزار افرادِ فاقد تریبون
است و از آنها در راستای تضعیف دولت استفاده میشود. اگر مردم قدرت نداشته باشند،
این تئوریها بذر اعتراضات اجتماعی را در قلب جامعه میکارد و به مردم اجازه زیر سؤال
بردن شرایط را میدهد."
چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا یکی از معتقدان به تئوری توطئه "مکان
تولد اوباما" بود. او بارها در رسانهها گفت اوباما در هاوایی متولد نشده
است. همچنین پس از انتخابات، بسیاری از ایالات آمریکا را به تقلب در انتخابات متهم
کرد. تیم انتخاباتی ترامپ در جریان مبارزات تئوری توطئههای زیادی را نشر دادند.
سوامی درباره تأثیر این تئوریها بر سیاستهای بلندمدت میگوید: "اگر
مردم به تئوریهای توطئه باور پیدا کنند، از جریان اصلی سیاست دور میشوند و به سیاستهای
حاشیهای روی میآوردند. همچنین عقاید و دیدگاههای نژادپرستانه، بیگانه هراس و افراطگرا
نیز بیشتر میشود."
دونالد ترامپ نظریههای توطئه را وارد جریان اصلی سیاست کرد.
تصور وجود گروهی مخفی از نخبگان به افرادی که حس
نادیده گرفته شدن دارند، دلداری و امید میدهد. ترامپ گفت که میخواهد نماینده این
دسته از مردم باشد. اما با ریاست جمهوری ترامپ نیز چیزی تغییر نکرد. گمان میرفت
با حضور نمایندهای غیر سیاستمدار و شبیه به خودشان در کاخ سفید، کمتر تحت تأثیر تئوریهای
دروغ قرار بگیرند. اما انگار مردم آمریکا امروزه بیش از هر زمان دیگری داستانهایی
مانند ایلومیناتی ها را باور میکنند.
دیوید برامول گفت: "اگر ویلسون زنده بود، هم
خوشحال و هم متعجب میشد. آنها در دهه 60 اعتقاد داشتند فضای فرهنگی بسته و خفه
است. اما اکنون همهچیز بیشازحد باز و سست است. شاید اگر مردم با اخبار جعلی
مبارزه کنند، شاهد ثبات بیشتری باشیم."
منبع: BBC
ترجمه: وبسایت فرادید