مقدمه
آیا کسانی که ما آنها را حقیر و کوچک می شماریم، خدا هم آنها را حقیر و کوچک می شمارد؟
مردم چهار دسته هستند: عده ای هستند که هم خدا و هم مردم آنها را دوست دارند، آنها می توانند اولیاء باشند یا افراد ناشناس باشند، عده ای هستند که نه خدا آنها را دوست دارد و نه مردم آنها را دوست دارند مثل ظالمان و طاغوت، عده ای هستند که بین مردم محبوبیت دارند ولی از نظر خدا مغبوض هستند. مثلا مردی ثروتمند است و ظاهر خوبی دارد ولی باطنش خوب نیست و مغبوض خداست و عده ای هستند که مردم آنها را بخاطر ظاهرشان خیلی دوست ندارند ولی پیش خدا عزیز و محترم هستند. شغل هایی هستند که برای مردم جذابیت ندارد، مثلا کسی به خواستگاری می رود، اگر عنوان و شغل خوب داشته باشد سریع او را قبول می کنند ولی اگر کسی اسم و رسم نداشته باشد و جمال خوبی نداشته باشد، او را رد می کنند. اینها افرادی هستند که جذابیت ظاهری ندارند و برداشت های جامعه در مورد آنها غلط است. دلیل نمی شود فردی که از نظر ظاهری خوب نیست یا معلولیت دارد از نظر خدا افتاده است. ما باید دیدمان را با دید الهی تطبیق بدهیم.
معیارهای ما، مادی و دنیایی است ولی معیارهای خدا معنوی است مثل ایمان، انسانیت، تقوا و صفات خوب. خدا می فرماید: کسی پیش خدا بالاتر است که تقوایش بالاتر باشد. افرادی که دچار گرفتاری شده اند دلیلی ندارد که از نظر خدا افتاده شده باشند. روایت داریم خداوند به کسانی که بلا دیده اند، بیشتر نظر دارد. افرادی که ایمان و انس شان با خدا بیشتر است بیشتر مورد ابتلاء قرار می گیرند.و در نزد خدا مقرب تر هستند. ابتلای انبیاء خیلی بیشتر بوده است و هر کس که نزدیک به انبیاء و اولیاء باشد، ابتلائش هم بیشتر است.
حضرت یوسف پیامبر و معصوم بود ولی خیلی ابتلاء دید. یوسف از ابتدا عزیز مصر نشد. ما گاهی دچار بیماری یا فقر می شویم و فکر می کنیم که اینها ماندنی است ولی مدتی بعد اینها برطرف می شود و از بین می رود. حضرت علی(ع) می فرماید: چه بسا افرادی هستند که مردم به او غبطه می خورند ولی بعد مورد ترحم مردم قرار می گیرد و چه بسا افرادی هستند که مورد ترحم مردم هستند ولی بعد مورد غبطه ی مردم قرار می گیرند. امکان تغییرات در دنیا وجود دارد.
ما هیچ وقت نباید از خدا ناامید بشویم و فکر کنیم که از نظر خدا افتاده ایم. ما فکر می کنیم که تمام مصیبت هایی که برسر ما می آید بخاطر گناهانی است که کرده ایم. البته بخشی از مصیبت ها بخاطر گناهی است که کرده ایم ولی همه ی آنها بخاطر گناه کردن نیست. گاهی به انسان می گویند که با سرعت رانندگی نکن ولی او گوش نمی دهد و با سرعت رانندگی می کند، تصادف می کند و قطع نخاع می شود، این دستاورد خود انسان است. بعضی موارد گناه عامل بوجود آوردن مصیبت می شود. گاهی بچه گرفتار مصیبت می شود در حالی که گناهی نکرده است.
گاهی وقتی فردی دچار مصیبت می شود مردم می گویند که آه ما او را گرفته است، این خیلی اشتباه است. ما نمی توانیم در مورد دیگران و خودمان قضاوت کنیم. ما باید مواظب باشیم که دل کسی را نشکنیم. ما قبل از گناه هشدار می دهیم که این گناه اتفاق نیفتد. ولی وقتی گناهی انجام شد، نباید راه را ببندیم و باید بگوییم که خدا می بخشد تا طرف توبه کند. ما باید مواظب باشیم که کسی را تحقیر نکنیم، کسی را کوچک نشماریم و به دید خدایی به افراد نگاه کنیم. افرادی هستند که بچه دار نمی شوند و از این مسئله ناراحت هستند ولی بعضی مواقع زخم زبان مردم، آنها را بیشتر ناراحت می کند. زخم زبان گناه بزرگی است. ما باید مواظب زبان مان باشیم.
امام صادق(ع) می فرماید: اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید اگر همه ی دنیا را به او بدهید. اگر کسی لیوان قیمتی را بشکند، می تواند آنرا بچسباند که حتی مشخص هم نشود ولی باز این مثل لیوان سالم نمی شود. اگر ما دل کسی را شکستیم باید از طرف دلجویی کنیم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را می پذیرد ولی درجه ی کسی که این کار را نکرده است یعنی دلی را نشکسته است با این فرد مساوی نیست و درجه اش بالاتر است. ریشه ی این دل شکستن ها خودخواهی است. یعنی فرد فکر می کند که از دیگری بالاتر است و به مَن های درونش توجه می کند.
در اصول کافی از امام صادق(ع) داریم: اگر فردی، مومنی را تحقیر کند چه فقیر چه مسکین، خدا دائما این تحقیر کننده را تحقیر می کند و او دشمن دارد تا دست از این کارش بردارد و جبران کند. کسی که بنده ی خدا را تحقیر می کند خودش پیش خدا کوچک می شود. ما نباید کسی را خوار و ذلیل کنیم حتی بدترین خلق را. ما باید به دید خدایی به انسانها نگاه کنیم. ما باید به خدا پناه ببریم ولی نباید به دید تحقیر به کسی نگاه بکنیم زیرا ممکن است که خدا آن بلا را سر ما بیاورد تا ما را امتحان کند.
فرد پولداری در محضر پیامبر نشسته بود، فقیری وارد شد و در کنار او نشست. فرد پولدار خودش را جمع کرد.(ما همه مبتلا به این تبعیض ها هستیم، بین مدیر کل و افراد عادی فرق می گذاریم. گاهی فردی معیار خدایی دارد و خدا او را بزرگ کرده است و ما او را گرامی می داریم. گاهی ما معیارهای دنیایی را معیار قرار می دهیم یعنی آقایی با تقوا است ولی لباس هایش کهنه است، پس او را تحویل نمی گیریم. در واقع ما دنیا پرست هستیم. ممکن است این فردی که ما تحویل نمی گیریم نزد خدا محبوب باشد. بعضی ها به غسال ها( افرادی که مرده ها را می شویند و غسل می دهند) به دید بد نگاه می کنند در حالیکه پیامبران و بزرگان این کار را انجام می دادند. مثلا می گویند که پدر چون فلان غسال است با دختر او ازدواج نمی کنیم.
گاهی ما افرادی را تحقیر می کنیم که خدا این کار را نکرده است زیرا این افراد ایمان دارند. فردی که در جامعه شغل پایینی دارد، چه بسا در نزد خدا جایگاه بالایی داشته باشد) پیامبر از این کار ناراحت شدند و به فرد پولدار فرمودند که تو ترسیدی فقر این فقیر به تو بچسبد؟ این فرد پولدار آدم خیلی خوبی بود و زود اشتباهش را قبول کرد و پشیمان شد و گفت: در وجود من نفسی است که می گوید: این کار را بکن. او گفت: به جبران این جسارت نصف اموالم را به این فقیر می دهم.( افراد متمولی هستند که به کارگران توهین می کنند و اگر مورد اعتراض قرار بگیرند ناراحت می شوند و اشتباهشان را قبول نمی کنند. این کارگران بنده ها وعزیز کرده های خداوند هستند. پیامبرفرمود: خداوند این روزی ها را بخاطر ضعفا به ما مرحمت می کند) پیامبر به مرد فقیر فرمود که آیا تو حاضر هستی نصف ثروت او را قبول کنی؟ مرد فقیر گفت: خیر. (بعضی از فقرا آبرومند هستند و عزت نفس دارند) می ترسم من هم مثل او گرفتار بشوم.
روایت داریم که خدا دنیا را از اولیائش دور می کند بخاطر گرفتاری های آن. خدا مثل یک طبیب مهربان، دنیا را از اولیائش دور می کند تا آلودگی آنها را نگیرد. آقای دولابی می فرمودند:همه می گویند که ما گرفتار هستیم و اکثرا گرفتاری ها مالی است ولی کسانی که گرفتاری معنوی داشته باشند خیلی کم هستند. ایشان می فرمودند که بگویید: ما گرفت یار هستیم. طبع بشری طوری است که اگر همه چیز برایش مهیا باشد طغیان می کند. معمولا در جمعه هنگام شب، حزن و اندوه به سراغ انسان می آید و این هنگام، زمان استجابت دعا است. گاهی خدا حزن و اندوه به دل مومن می اندازد تا با خدا درد و دل کند. تمام این ابتلائات گرفت یار است و برای مومن کفاره ی گناهانش است و برای کافران، موجب ادب آنهاست و باعث جلوگیری از طغیان می شود. آقای دولابی می فرمودند: سیل خانه و مزرعه را خراب می کند. الان سد می سازند تا سیل ها و آب ها پشت سد قرار می گیرد. گرفت یار هم مثل سد است که راه طغیان را می بندد. نفس ما سیل بنیان کن است و خیلی شلوغ کار است. امام خمینی به آیت الله بهاء الدینی فرموده بودند تا آنجا که من یاد دارم شما همیشه بیمار بودهاید. مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمودند که من سردرد بیست ساله داشتم و وقتی به مکه رفتم خوب شدم. ایشان می فرمودند که من در جوانی خیلی شلوغ کار بودم ولی فشارهایی که خدا برای من گذاشته است جلوی کارهای مرا می گرفت.
ما باید این ذهنیت را از خودمان دور کنیم: کسی که مبتلا به فقر و بیماری است از نظر خدا افتاده است. ما نباید برای دیگران فقر و بیماری را ریشه یابی کنیم ولی خوب است که برای خودمان این کار را انجام بدهیم. امام صادق(ع) سه سال بیمار بودند و نتوانستند در ماه رمضان روزه بگیرند و کفاره ی آنرا هم دادند ولی دستور خدا را اطاعت کردند. حضرت یوسف به زندان رفت و چقدر رنج ها کشید و حضرت ایوب بیماری زیادی کشید و ابتلائات زیادی داشت ولی محبوب خدا بود.
امام صادق(ع) یکی از یارانش را خیلی دوست داشت. امام می فرماید: قسم به جدم رسول الله، در روی زمین مطیع تر از عبدالله بن ابی یعفو نبوده است.( این فرد همان است که گفت اگر شما یک انار را به دونیم کنی و بگویی یک نیمی آن را بخور و یک نیم آن حرام است من قبول می کنم.) بعد از رفتن از عالم، خدا در بهشت به او خانه ای می دهد که یک طرف آن خانه ی پیامبر و یک طرف آن خانه ی حضرت علی(ع) است. خدا، پیامبر و امامش از او راضی بود. عبدالله بن ابی یعفو بیماری های زیادی داشت. یک روز از بیماری های زیاد به امام شکایت کرد و امام فرمود: اگر مومن بداند که در این سختی ها چقدر خدا برایش پاداش قرار داده است، آرزو می کند که با قیچی تکه تکه می شد. امام حسین(ع) عزیز کرده ی خدا بود ولی ابتلائات زیادی کشید. روایت داریم که امام حسین(ع) مخیر شدند بین پیروزی و شهادت و امام شهادت را قبول کردند. زیرا عاقبت کار را می دانستند.
صفحه قرآن 256 کریم
در کتاب جامع الاخبار داریم: اگر کسی می خواهد در بهشت زانو به زانوی حضرت محمد باشد، بعد از نماز ده بار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.
مرحوم دولابی می فرمودند که من از کلمه ی رب خیلی خوشم می آید زیرا ربی یعنی خدا مربی ماست و خیلی به ما نزدیک است. ما گرفت نداهای خدایی هستیم.( گرفت + تار) در این صفحه خدا به شما اعلام می کند که شکرگزار باشید تا نعمت های شما زیاد بشود. اگر انسان کفران نعمت بکند عذاب شدیدی در انتظار اوست.
طلبه ای می خواست به زیارت امام رضا(ع) برود، استادی به او گفت که به امام بگو که خدا به مردم ایران نعمت های زیادی داده است، از خدا بخواهید که مردم ایران قدردان باشند و قدر نعمت ها را بدانند تا خدا چوب کفران نعمت را به آنها نزند. ما باید قدر داده ها و نعمت ها را بدانیم. البته مشکلات و گرانی هست ولی باید نعمت ها را هم دید و نباید کفران نعمت کرد.
آیا می توانیم برای رفع گرفتاری ها دعا کنیم؟
حق بشر عافیت است یعنی انسان عافیت می خواهد و روایت داریم که از خدا بلا نخواهید زیرا شما مرد بلا نیستید. اما باید بدانیم که خدا هر کس را که بیشتر دوست دارد بیشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار می دهد و به او نظر می کند. پدر و مادر فرزند خیلی کوچک را دوست دارند و او را در بغلش می فشرند با اینکه بچه دردش می آید. روایت داریم که بلا به مومن از بارانی که به سطح زمین می ریزد نزدیک تر است. پس وقتی بلا آمد دست رو به خدا دراز کنیم، خودمان را به خدا نزدیکتر کنیم و سجده کنیم. مرحوم دولابی می فرمود: دوای سوز، ساز است یعنی بسوز و بساز. شما به هر چه که تن بدهید آنرا باطل کرده اید. وقتی شما مغلوب شدید کار تمام است. هر چه شما بیشتر بسازید، سوزش بیشتر از بین می رود. اگر شما به فقر و بیماری تن دادید، آنرا باطل می کنید. با حکمت و معرفت، بلاها هموار می شود. خدایا به حق محمد و آل محمد، بهترین قضا و قدر را برای ما تعیین بفرما و هر خیری را که به محمد و آل محمد داده ای به ما هم عنایت بفرما و هر شری که از چهارده معصوم دور کرده ای از ما دور بفرما و قلب امام زمان(عج) را به مژده ی ظهورش شاد بفرما.