شکر و احسان
یکی از راه های شکرگزاری شکر زبانی است. الحمدلله گفتن زبانی است. یکی معرفت قلبی است. یعنی اینکه انسان با قلبش و جانش درک کند. راه دیگر شکرگزاری، عمل درست انجام دادن است و استفاده و برداشت درست از نعمت است. شکر هر نعمت این است که انسان از آن نعمت در حد اعلا استفاده کند و برداشت صحیح داشته باشد. خدای متعال به ما نعمت حیات داده است.
هر نفس ز انفاس عمرت گوهری است *** آن نفس سوی خدایت رهبری است
حافظ می فرماید: وقت را غنیمت دان، هر قدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان، یک دم است تا دانی. نعمت وجود حیاتی که خدای متعال به ما مرحمت کرده، داریم که روز قیامت کسی قدم از قدم برنمی دارد «یوْمَ الْقِیامَةِ حَتَّی یسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَینَ اکتَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیتِ» (بحارالانوار/ج27/ص311) از چهار چیز سؤال جدی می شود. یکی اینکه عمرت را در چه راهی صرف کردی؟ آیا این نعمت خدا را در مسیر بندگی اش صرف کردی؟ این مصرف کردن هر نعمتی در راه خدا شکر گزاری نعمت ها است. از جوانی سؤال می شود. این جوانی را در چه راهی صرف کردی؟ مبادا بیراهه رفته باشیم. دیگری شکر از مال است. خدا سؤال می کند مال را از کجا بدست آوردی و در کجا مصرف کردی؟ آیا حق این مال را ادا کردی؟ ما مال را برای حل مشکل دیگران به تو دادیم. خمس بدهی، زکات بدهی، صله رحم کنی و به فقرا احسان کنی. روز قیامت آن ثروتمندانی که حق مال را ادا نکردند، خداوند می فرماید: شما وکیل من بودید که در حق دیگران احسان کنید. نه اینکه مال اندوزی کنید و دیگران را از بین ببرید. شکر هر نعمت این است که آن نعمت را درست استفاده کنی و خیر به دیگران برسانی.
روایت داریم شکر مؤمن «شکر المؤمن یظهر فی عمله» (غرر الحکم/ص279) «شکر المنافق لا یتجاوز لسانه» (غرر الحکم/ص459) منافق فقط زبان است. ولی مؤمن شکر در عملش باید پیاده شود. یعنی اگر خدا به او مالی داده، درست مصرف کند. اگر خدا علم به او داده است، «شکر العالم علی علمه عمله به و بذله لمستحقه» (غررالحکم/ص44) خدا به ما علم داده است. شکر این علمی که خدا به یک دانشمند داده، این علم را هم عمل کند و هم برای اهلش بذل کند. امانت دار باشیم.
در قرآن داریم «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» (بقره/3) یعنی از آنچه خدا به آنها مرحمت کرده، انفاق می کنند. انفاق فقط مال نیست. خدا آبرو و موقعیت داده است. آیت الله برجرودی(ره) آخر عمرشان نگران بودند. فرموده بودند: چرا نگران هستید. شما مرجع تقلید هستید. چیزی از کار خیر باقی نگذاشتید. فرمودید: نگرانی من از این نیست. ولی بعضی چیزها را ممکن است خدا بگوید: من به تو آبرو دادم. آیا آبرویت را انفاق کردی؟ ممکن است کسی درخواستی داشته، من از اعتبارم خرج نکرده باشم. شرایطی که خدا برای هرکس فراهم کرده است، از آن موقعیت سوء استفاده نکن. بلکه حسن استفاده و بهترین بهره را ببرد. در واقع اینکه ما از هر چیزی درست استفاده کنیم، بچه خوب و سالمی که خدا به ما داده است، شکرش این است که درست تربیتش کنیم. در مسیر بندگی خدا قرار بدهیم. ناشکری این است که در مسیر ناحق ببریم. یا او را به گناه وادار کنیم. چیزهای مخرب کننده روح و جانش را فراهم نکنیم. شکر هر نعمتی مصرف درست آن نعمت است. ولو اینکه کسی یادش برود الحمدلله بگوید. یادش برود، شکر لله بگوید.
مرحوم آقای دولابی فرمودند: همینطور که غذای حلال تهیه می کنیم و قشنگ می خوریم، خود این شکر است. همینکه با یاد خدا غذا می خورید، شکر است. پس شکر استفاده صحیح از نعمت هایی است که خدای متعال به ما مرحمت کرده است.
یکی دیگر از موضوعاتی که در روایات و دعاها اشاره شده است، تعبیری از امام سجاد(ع) است که حضرت در صحیفه سجادیه می فرماید: «وَ اجْعَلْ شُکرِی لَک عَلَی مَا زَوَیتَ عَنِّی أَوْفَرَ مِنْ شُکرِی إِیاک عَلَی مَا خَوَّلْتَنِی» (صحیفه/ص158) یعنی خدایا شکر من را به نداده ها از داده ها بیشتر قرار بده.
معمولاً شکر نعمت که می گوییم، توجه ما به حیاتی می رود که خدا داده است، جوانی و سلامتی، و به داده ها نگاه می کنیم. نه، خیلی از چیزها را خدا نداده است. حضرت سجاد(ع) می فرماید: شکر مرا به نداده ها بیشتر از داده ها قرار بده. یعنی به آن نداده ها هم توجه کنیم. خدا الحمدلله مرض بد به ما نداده است. خدا الحمدلله معلولیت به ما نداده است. خدا را شکر من در زندان نیفتادم. خدا را شکر که انواع و اقسام مریضی ها را ندارم. نداده ها آنقدر فراوان است که توجه به آن نداریم. گاهی به آسایشگاه و بیمارستان ها سر بزنیم. خدا نعمت امنیت را به ما مرحمت کرده است.
من عزیزان را به دعای زیبا و بلند جوشن صغیر سفارش می کنم. دعای جوشن کبیر را ما در ماه رمضان می خوانیم. ما از این دعا بالاتر نداریم. چون همه اسماء و صفات خداست. غیر از ماه رمضان هم می شود خواند. در یکی از جنگ ها پیغمبر ما سخت درگیر جنگ بودند، جبرئیل امین این دعا را آورد، جوشن به معنی زره است. فرمودند: این دعا را بخوان تا پیروز شوی. این دعا آدم را حفظ می کند. مستحب است به کفن نوشته شود و این کفنی که ما را دفن می کنند، پر از اسم های خدا باشد. اصل ورود جوشن کبیر شب اول ماه مبارک رمضان وارد شده که ما مهمان خدا می شویم، خدایی که این همه صفات دارد. به اندازه انگشت های دستمان اسم غضب نیست. همه رحمت و جمال و جذب است. مرحوم علامه مجلسی می فرماید: خوب است این دعا شب قدر هم خوانده شود.
جوشن صغیر کوتاهتر است. این دعا از آقا امام هفتم موسی بن جعفر(ع) به ما رسیده است. هادی عباسی نقشه قتل حضرت را کشیده بود. حضرت این دعا را خواندند و فتنه و توطئه او دفع شد. آنهایی که گرفتار هستند و مشکلات دارند، نا امنی دارند، دعای جوشن صغیر را بخوانند. ما در دعای جوشن کبیر هر بندی را که می خوانیم، می گوییم: «سبحانک یا لا اله الا انت، الغوث، الغوث، خلصنا من النار یا رب». در دعای جوشن صغیر در هر بند یکی از نعمت های خدا را می گوییم. خدایا الحمدلله در غل و زنجیر نیستم. زیر شکنجه نیستم. مرا زجر نمی دهند. بعد می گوییم: «فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یغْلَب» خدایا تو را حمد می کنم. پروردگار قدرتمندی که هیچوقت مغلوب نمی شود. «وَ ذِی أَنَاةٍ لَا یعْجَلُ» فرصت می دهد و عجله نمی کند. «صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی لِأَنْعُمِک مِنَ الشَّاکرِینَ وَ لِآلَائِک مِنَ الذَّاکرِینَ» بند بند این شکرگزاری خداست. چه نداده هایی که باید شکر کنیم و از آن غافل هستیم. افرادی که یک عمر روی رختخواب افتادند و آرزوی مرگ می کنند. افرادی که شبانه روز درد می کشند.
یک ماه قبل نیروی دریایی ارتش ما را برای سخنرانی دعوت کردند. یکی از عزیزان ارتشی نمونه هایی از بحران های دریایی را برای من نقل می کرد. من فکر می کردم اینها در دریا می روند و خیلی راحت و در امان هستند. گاهی اینها سه، چهار ماه از خانه و زندگی دور هستند. همیشه روی آب بودن خسته کننده است. محدود در یک کشتی و ناوچه هستند. اینها امنیت را برقرار می کنند، خدا خیرشان بدهد. ما باید برای این سختی که آنها می کشند، دعا کنیم.
گفتند: ما اینجا مسجد و نمازخانه داریم. حتی روحانی هم داشتند. گفتند: بحران هایی در دریا داریم، مثلاً 15 روز در کشتی ما نتوانستیم ایستاده نماز بخوانیم. موج و باد و طوفان بود و کشتی را می لرزاند. یعنی در هر شرایطی می لرزیدیم. در دعای جوشن صغیر می رسیم به این جا که می گوید: خدایا شکر که در دریا و طوفان گرفتار نشدم. در بیابان گرفتار نشدم. لذا امام سجاد(ع) می فرماید: خدایا شکر مرا به نداده ها بیشتر از داده ها قرار بده.
یکی از موضوعاتی که در شکرگزاری قابل توجه است، تعبیری از امام سجاد در تحف العقول است. حضرت می فرماید: «سبحان من جعل الاعتراف بالعجز عن الشکر شکرا» (تحف العقول/ص283) شکر کامل و تام چیست؟ در روایت داریم حضرت موسی(ع) نعمت خدا را درک کرد و دید و گفت: الحمدلله! خدایا شکر. بعد متوجه شد که خود این الحمدلله و توجه به نعمت و شکرگزاری یک نعمتی است. امیرالمؤمنین فرمودند: هرکس موفق به شکر شود، باز واجب است شکرگزاری کند که خدا توفیق شکرگزاری داده است. «وجب علیه شکر ثان إذ [إذا] وفقه لشکره و هو شکر الشکر» (غررالحکم/ص278) هر نعمتی را شکر کنم، باز نعمت جدیدی است که باز شکر می خواهد. حضرت موسی گفت: خدایا دخیل هستم. من از شکر تو عاجز هستم. من چگونه شکر تو را به جا آورم؟
مرحوم دولابی می فرمودند: اگر خدا و مالک دیگری باشد، برویم از او دست و زبان و چشم و گوش و اعضا و جوارح قرض کنیم که شکر این خدا را بر جای آوریم. توفیق شکر از خداست. آن مقداری که با قرآن سر و کار داریم، با قرآن و حدیث و خدا حال می کنیم؟ نمی گویم نباشد، در جای خود خوب است. اما اینطور نباشد که برای خواندن یک دعای جوشن صغیر وقت نباشد. اینها دعاهایی است که از اهل بیت رسیده است. در آیات و روایات داریم که توفیق کر هم از خداست. «رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک» (نمل/19) خدایا تو به من الهام کن که شکر تو را به جای آورم.
یکی از دعاهای زیبا که به زیارت امام هشتم شرفیاب می شویم، دعای بعد از زیارت امام رضا(ع) هست. «لَا تُحْمَدُ یا سَیدِی إِلَّا بِتَوْفِیقٍ مِنْک یقْتَضِی حَمْداً» (بحارالانوار/ج99/ص55) خدایا کسی نمی تواند حمد تو را برجای آورد، مگر اینکه خودت توفیق حمد را به او مرحمت کنی. «وَ لَا تُشْکرُ عَلَی أَصْغَرِ مِنَّةٍ إِلَّا اسْتَوْجَبْتَ بِهَا شُکراً» خدایا کمترین منتی که به من می گذاری، تو به من توفیق می دهی که شکر آن نعمت را به جا آورم. الهام از خداست، نعمت شکر از خداست. یادآوری اش از خداست، توفیق اش از خداست، شکر هم از خداست. ابزارش هم از خداست. حضرت موسی(ع) گفت: خدایا من عاجز هستم و اصلاً نمی توانم شکر تو را به جا آورم. خدا فرمود: یا موسی، الآن که به این بن بست رسیدی و فهمیدی که دعا و اجابت از تو است، و فقر خودت را فهمیدی، همین که بیچارگی و درماندگی خودت را فهمیدی، الآن شکر مرا به جا آوردی. امام سجاد(ع) فرمود: پاک و منزه است خدایی که عاجز بودن از شکر را شکر قرار داده است. همین که می گویی: خدایا شکر تو را چگونه به جا آورم، شکر است. سعدی می گوید:
بنده همان به که ز تقصیر خویش *** عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندی اش *** کس نتواند که به جا آورد
بزرگی می فرماید این آیه قرآن همین مفهوم را می رساند. «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُک إِلاَّ بِاللَّه» (نحل/127) خدا به پیغمبر می فرماید: صبر کن، ولی بلافاصله می فرماید: صبر از خداست. ایشان می فرماید: این نکته را از این آیه یاد بگیریم که در همه مسائل همین گونه بگوییم. «و اشکر و لا شکرک الا بالله»، «حمد و لا حمد الا بالله»، عبادت کن، توفیق عبادت از خداست.
عجز از شکرگزاری
بزرگی می فرماید: انتهای عبادت این است که انسان مضطر شود و به عجز برسد. انتهای شکر این است که به بیچارگی برسد و بگوید: خدایا از شکرت عاجز هستم. انتهای معرفت این است که بگوید: خدایا، «وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقاً إِلَی مَعْرِفَتِک إِلَّا بِالْعَجْزِ» (بحارالانوار/ ج91/ص150) چه وقت ما به معرفت کامل می رسیم. خدا تجلی می کند وقتی که عاجز شویم. به عجز که رسیدی، خدا می گوید: خودم را نشان می دهم. خدایا راهی برای معرفت خود نگذاشتی، مگر اینکه عاجز شوی. علم هم همینگونه است. اقرار به جهل که می کنی و درمانده می شوی، خدا در علم را باز می کند. انشاءالله انتهای این راه را پیدا کنیم که در بعدی که در رحمت و شکرگزاری است، باز شود. در روایتی داریم که پیغمبر(ص) می فرمایند: جبرئیل امین بر حضرت وارد شدند و بشارت دادند که «لَا یصَلِّی عَلَیک أَحَدٌ إِلَّا وَ یصَلِّی عَلَیهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَک وَ مَنْ صَلَّی عَلَیهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَک» (بحارالانوار/ج91/ص64) فرمودند: ای پیغمبر هرکس بر تو صلوات بفرستد، خدای مهربان می فرماید: هفتاد هزار فرشته بر او صلوات می فرستند. و کسی که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات بفرستند، «کانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» انشاءالله این صلوات ها را جدی بگیریم. از اعمال خوب ماه شعبان و رمضان زیاد گفتن ذکر صلوات است. اگر کسی یکبار بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او درود می فرستند و او اهل بهشت خواهد بود.
در آیه 77 خداوند می فرماید: «قُلْ یأَهْلَ الْکتَابِ لَا تَغْلُواْ فی دِینِکمْ غَیرْ الْحَقّ وَ لَا تَتَّبِعُواْ أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَ أَضَلُّواْ کثِیرًا» خدای مهربان خطاب به اهل کتاب می فرماید: ای یهود، ای نصارا، در دینتان به ناحق غلو نکنید. چون هم یهود طبق آیه قرآن نسبت دادند که اوذی پسر خداست و هم نصارا و مسیحی ها گفتند، حضرت عیسی خود خداست و پسر خداست. خدا می فرماید: در دین نباید غلو کرد. یکوقت می گوییم: حضرت عیسی بنده خداست و ممکن است به اذن خدا مرده را هم زنده کند. اینها غلو ناحق نیست. اما غلو در دین ممنوع است. هوا و هوس یک قومی که گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند، نباید در شما اثر بگذارند. یک عده بیراهه رفتند، به انبیاء نسبت ناروا دادند، شما در آن راه نروید. «وَ ضَلُّواْ عَن سَوَاءِ السَّبِیلِ» علت گمراهی آنها این بود که کورکورانه از گمراهان و ضالین تقلید کردند. در سوره حمد خدا می فرماید: «الضالین» ما را از ضالین قرار نده. فرمود: همان اهل کتابی هستند که قائل به الوهیت بندگان خدا شدند و گمراه شدند.
بحث ما درباره برکت بود. یکی از چیزهایی که برکت را فوق العاده زیاد می کند، شکرگزاری نعمت هاست. در بحث شکرگزاری راه های شکرگزاری را گفتیم و به اینجا رسیدیم که پایان و اوج شکرگزاری این است که آدم خودش و وجودش را از خدا ببیند، در مقابل عظمت خدا اظهار عجز کند و بگوید: من چه کسی هستم که شکر تو را به جا آورم؟
روایت زیبایی است که پیغمبر(ص) داشتند عبور می کردند به عجوزه ای رسیدند. به پیر زنی رسیدند. عجوزه از عجز است. عجوزه یعنی کسی که خیلی عاجز است. این پیر زن مشغول بافندگی و ریسندگی بود. پیغمبری که مظهر توحید است، همه حقایق در سینه او موج می زند. به این عجوزه فرمودند که: خدای خودت را چگونه شناختی؟ خدای تو کیست؟ عجوزه یک دلیل خیلی ساده و روان آورد و گفت: من تا وقتی که دستم این چرخ را می چرخاند، این می چرخد. دستم را رها کنم، این از کار می افتد. همانطور که این دستگاه ریسندگی با دست این را می چرخاند، یک قدرتی اینها را می چرخاند. پیغمبر خدا از این استدلال خوشش آمد.او فهم و درک خودش را دارد و از این راه خدا را ثابت کرده است. هرحرکتی محرکی می خواهد، هر خلقی خالقی می خواهد.
یک بزرگی می فرمود: این را عمیق تر از این هم می شود معنا کرد. اگر پیغمبر به شخصیتی مثل ابوعلی سینا بگویند: خدا را معرفی کن، چطور خدا را ثابت می کند؟ پیغمبر به این پیرزنی که فطرت صاف و پاکی داشت، فرمود: خدا را چگونه ثابت می کنی. پیر زن قوایش را از دست داد. دید نه قوه ای دارد، نه فکر دارد. اگر ما به این مرحله برسیم که درک کنیم چیزی نداریم، دستمان خالی خالی است. آن موقع در حقیقت به روی ما باز می شود. مثل مریضی که لا علاج و مضطر می شود، همه درها که بسته می شود، سیم وصل می شود. آنجا در رحمت و توحید به روی ما باز می شود. چرا آدم موقع مردن خدا را می بیند. چون عاجز می شود.
در مناجات شعبانیه جمله ی بسیار زیبایی است. خدایا کمال بریدگی و انقطاع و عجز و درماندگی خودت را به ما مرحمت کن. این اوج دعای مناجات شعبانیه است. اگر ما به اینجا برسیم اول باز شدن همه درهاست. خدایا چشم دل ما را روشن کن، نورانی کن، که تو را ببینیم. کسی که خدا را ندیده، هیچ چیز را ندیده است، و کسی که خدا را دارد، همه مشکلاتش حل است. کسی به امام صادق(ع) گفت: من از خدا مال خواستم، داده است. اولاد و سلامتی خواستم، داده است. می ترسم استدراج باشد. استدراج یعنی اینکه خدا ما را سر کار بگذارد. نکند خدا ما را رها کرده است؟ استدراج یعنی خدا طوری طرف را می گیرد که طرف متوجه نمی شود. یعنی فکر می کند دارد با او راه می رود. در حالی که می خواهد، یک کاری کند مثل فرعون دور شود. خدا را فراموش کند. حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر حمد و شکر خدا را به جا نیاوری، استدارج کردی.