ماهان شبکه ایرانیان

این «سیمرغ» شتر گاو پلنگ

دوره سی و پنجم جشنواره فیلم فجر بالاخره با تمامی حواشی خود به پایان رسید. حالا که کمی از روزهای پر حرارت آن فاصله گرفته‌ایم، می‌شود در آرامش نگاهی به ساختار فجر انداخت تا ببینیم سطح توقع منطقی از بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور چگونه است.

به گزارش مشرق، یکی از مهم‌ترین انتقاداتی که به جشنواره فجر امسال شد، نوع نامزدی‌ها و سلیقه داوران در انتخاب برگزیده‌ها بود. خیلی‌ها سطح توانایی هیات داوران امسال را زیر سؤال بردند و برخی هم از دو تابعیتی بودن آنها سخن به میان آوردند و ادعا کردند که در نتایج نهایی، تأثیرگذار خواهد بود. این انتقادات آن‌قدر شدید بود که پای وزارت فرهنگ را هم به موضوع باز کرد و کار به جایی رسید که مجلس هم قصد تحقیق روی داوری جشنواره فجر را دارد. فارغ از حواشی اما چیزی که اهمیت دارد، ساختار جشنواره فجر است که به وضوح محدودتر از توقعی است که از آن می‌رود.

در تمام دنیا، جشنواره‌های فیلم، از یک اصول و استراتژی خاصی پیروی می‌کنند که جشنواره فیلم فجر ما فاقد آن است و با عوض شدن مدیران وزارت فرهنگ، رویکرد آن هم متفاوت می‌شود. در میان فستیوال‌های مهم و مشهور جهان، هیچ جشنواره‌ای را نمی‌توانید پیدا کنید که بدون توجه به همین رویکرد، فیلم‌ها را انتخاب کند و بعد هم به آنها جایزه بدهد. به عنوان مثال، جشنواره ساندنس را تصور کنید.

فستیوالی که هر ساله برای پرورش استعدادهای جوان در آمریکا برگزار می‌شود. فیلم‌هایی که در ساندنس و بخش‌های جنبی آن پذیرفته می‌شوند، حمایت کمپانی‌های بزرگ هالیوود را در اختیار ندارند و حتی برخی از آنها به خاطر کمبود بودجه، فیلم کامل نیستند. با توجه به این نگاه خاص در برگزاری جشنواره، اگر پارامونت پیکچرز فرم حضور در ساندنس را مثلاً برای  فیلم «پدر خوانده» پر کند، قطعاً پذیرفته نمی‌شود.

بدون اصول
این دلیل بر بی‌ارزش بودن ساخته کلاسیک فرانسیس فورد کاپولا نیست بلکه جای آن فیلم در ساندنس نیست. وقتی رویکردی نداریم، ناخوداگاه با هجمه فیلم‌های مشتاق حضور در جشنواره رو‌به‌رو می‌شویم که برای پذیرفتن یا خط زدنشان ملاکی نیست، جز سلیقه هیات انتخاب. بنابراین هر سال بخش اعظمی از حواشی جشنواره، به پذیرفتن یا نپذیرفتن آثار برخی فیلمسازان اختصاص پیدا می‌کند.

حال آن که اگر جشنواره اصول داشته باشد، می‌توان بر اساس آن فیلم‌هایی را رد و فیلم‌هایی را قبول کرد و دیگر جای حاشیه باقی نمی‌ماند. کما‌‌این که در همه نقاط دنیا، خیلی از فیلم‌های بزرگ توسط جشنواره‌های بزرگ رد می‌شوند و آب از آب تکان نمی‌خورد. نه فیلمساز مربوطه مدام علیه جشنواره مصاحبه می‌کند و نه دبیر جشنواره برای ماله کشیدن روی تصمیمات زیر مجموعه‌اش مجبور به صدور بیانیه‌های بی‌شمار می‌شود.


با همین رویکردهاست که جشنواره کن، هر سال تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های هالیوودی را از فهرست نهایی بخش مسابقه کنار می‌گذارد و بعضاً به جای آنها، آثاری هنری را انتخاب می‌کند که گاهی مخاطب عادی سینما، بیش از 10 دقیقه از آنها را هم نمی‌تواند تحمل کند.

حتی در میان جشنواره‌های مهم هم فیلم‌هایی که به کن می‌روند، با آنهایی که در ونیز و برلین پخش می‌شود متفاوت هستند. گاهی حتی بهترین فیلم یکی، از جشنواره دیگر کنار گذاشته شده است. سال 2003 فیلم «ورا دریک» مایک لی توانست شیر طلایی جشنواره ونیز را از آن خودش کند. وقتی او برای کسب جایزه‌اش روی سن رفت، از جشنواره کن تشکر کرد که فیلم او را نپذیرفته‌اند و باعث شده‌اند او به ونیز بیاید و جایزه ببرد. در همان سال «فیل» گاس ون سنت در کن نخل طلا برد. کسی می‌تواند ادعا کند که «ورا دریک» فیلم سطح پایین‌تری بوده؟

نبود ثبات
از سوی دیگر جشنواره‌های دنیا، مدیرانی دارند که یکی از وظایف‌شان دقت به حفظ اهداف و استراتژی‌های جشنواره است. به همین منظور هم این مدیران گاهی حتی دهه‌ها تغییر نمی‌کنند. به‌عنوان مثال دیتر کاسلیک که هم اکنون رییس جشنواره برلین است از سال 2001 این سمت را پذیرفته. این روسا با همکاری دیگر اعضای هیات مدیره داوران هر سال جشنواره را انتخاب می‌کنند. داورانی که عموماً تعدادشان بین 7 تا 13 نفر است و وظیفه انتخاب برگزیدگان را در چارچوب اختیاری دارند که از رییس جشنواره و قوانین می‌گیرند. نحوه انتخاب این اعضا هم جالب توجه است. به عنوان مثال در کن، کمتر پیش می‌آید شخصی مثل «میشایل هانه که» داور شود. چرا که آثار او در اتمسفر این جشنواره است و خیلی از فیلمسازانی که در بخش مسابقه حضور دارند، رقبای او هستند.

بلکه چهره‌هایی مثل استیون اسپیلبرگ انتخاب می‌شوند که نوع نگاه‌شان به سینما متفاوت است و عموماً با آثارشان یا به کن نمی‌آیند یا اگر بیایند راهی بخش خارج از مسابقه می‌شوند. چیزی که به نظر نمی‌رسد در جشنواره فجر با چنین حساب و کتابی صورت بگیرد. با توجه به اینکه هیات مدیره جشنواره، داوران را بر اساس یک اصولی انتخاب می‌کنند و در چارچوب قواعد جشنواره‌شان به آنها قدرت می‌دهند، در نهایت تصمیم هیات داوران هم تصمیم آنهاست و دیگر احتیاجی به بررسی اتفاقات، بعد از جشنواره نیست.

جشنواره‌ای برای جریان اصلی
اسکار اما به‌عنوان یک جشن سینمایی (و نه جشنواره!) ساختاری به کلی متفاوت دارد. این جایزه که برگزیدگان آن، عموماً از دل سینمای جریان اصلی آمریکا بیرون می‌آیند، به‌صورت مستقیم با رأی اعضای آکادمی علوم و هنرهای فیلمسازی آمریکا مشخص می‌شود. افرادی که به‌جز خود آکادمی کسی نمی‌داند همه آنها چه کسانی هستند و هیچ‌وقت هم به‌صورت رسمی تک تک‌شان معرفی نمی‌شوند.

پیش‌بینی می‌شود تعداد آنها چیزی بین پنج تا هفت هزار نفر باشد. به‌دلیل همین تعداد بالای رأی دهندگان، نتایج اسکار، بستگی زیادی به لابی‌گری‌ها و ایجاد کمپین پیش از رأی گیری نهایی دارد. هر چند سیاهپوستان در 2 سال اخیر با اعتراضاتشان نشان دادند همه چیز به رأی‌گیری‌ها هم بستگی ندارد و انتخاب برگزیدگان آکادمی بر خلاف ادعاها، چندان هم شفاف نیست و در نهایت اثری بهترین می‌شود که باید بشود. نمود عینی این موضوع هم در مراسم هشتاد و چهارم آکادمی رخ داد. سالی که در حضور فیلم‌هایی مثل «لینکلن»، «زندگی پای» و «جانگوی رها از بند» در نهایت، میشل اوباما، جایزه بهترین فیلم را به اثر ضد ایرانی «آرگو» داد.


چیزی که ما در حال حاضر داریم، یک جشنواره بدون هدف ولی بسیار پر حاشیه است با این حال توقع‌مان، مراسمی اسکار گونه است که بدون اعمال سلیقه هیات داوران دو تابعیتی فیلم‌هایی را به‌عنوان برگزیده انتخاب کند که در عین قدرت فنی، توانایی جریان‌سازی در سینمای کشورمان را داشته باشند. حال آن که جریان اصلی سینمای ما، خود اصلیتی ندارد و نامعلوم است. به نظر می‌رسد یک بار برای همیشه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید تکلیف خودش را با اهداف جشنواره فجر معلوم کند تا بر اساس آن فیلم‌ها وارد فستیوال شوند، بر اساس آن داوران انتخاب شوند و بر اساس همان هم تقدیرها صورت پذیرد تا تمام این حواشی برای همیشه پایان بگیرد.

منبع: صبح نو
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان