ماهان شبکه ایرانیان

بیشتر آنچه در این باره می‌خوانید، نادرست است

ارتباط بین ویژگی‌های شخصیتی و مواضع سیاسی

بیشتر کارهای انجام‌شده در این باره در دهه‌های گذشته، صرفاً انجام پرسشنامه‌ها و مشاهده همبستگی‌های آماری بوده است. تعداد کمی از محققان تابحال در جست‌وجوی این سؤال رفته‌اند که آیا چیزی که می‌بینند واقعاً نشان‌دهنده علّیت است؟ و آیا اصلاً این همبستگی معنایی دارد؟

ارتباط بین ویژگی‌های شخصیتی و مواضع سیاسی

Maria Konnikova – The New Yorker

 

احتمالاً تیترهای این مطالب را دیده‌اید یا حتی آن‌ها را نقل کرده‌اید، مخصوصاً حالا که فصل انتخابات هم هست. «محافظه‌کاران بیشتر پذیرای چرندیات هستند!» «پژوهش: آیا لیبرال‌ها از محافظه‌کاران باهوش‌ترند؟» «مطالعات: محافظه‌کاران مریخی، لیبرال‌های ونوسی.» این ترسیم ارتباطات وسوسه‌انگیز بین شخصیت و سیاست آکادمیک به نظر می‌آیند، اگر کلاً علمی حساب نشوند. هرچه نباشد پژوهش‌ها را به عنوان منبع خود دارند. بسته به تمایلات سیاسی خودتان، احتمالاً یکی از این دو عکس‌العمل را به آن‌ها داشته باشید: «از اولشم می‌دونستم!» یا «چرنده!» این طور که معلوم می‌شود، اگر در گروه دوم باشید احتمالاً حق با شماست؛ اما احتمالاً به دلیلی غیر از آنکه فکر می‌کنید.

برای بسیاری از روان‌شناسان سیاسی، بسیار واضح است که صفات شخصیتی و عقاید سیاسی دست‌به‌دست هم پیش می‌روند. شواهدی وجود دارد که بسیاری از جنبه‌های شخصیتی نسبتاً در اوایل زندگی شکل می‌گیرند و عنصری از ژنتیک با خود دارند؛ اما چندین سال می‌گذرد تا ما از نظر سیاسی فعال باشیم؛ پس به نظر منطقی می‌رسد که فرض کنیم اولی بر دومی تأثیر می‌گذارد؛ اما بیشتر کارهای انجام‌شده در این باره در دهه‌های گذشته صرفاً انجام پرسشنامه‌ها و مشاهده همبستگی‌های آماری بوده است. تعداد کمی از محققان تابحال در جست‌وجوی این سؤال رفته‌اند که آیا چیزی که می‌بینند واقعاً نشان‌دهنده علیت است؟ و آیا اصلاً این همبستگی معنایی دارد؟

حدود یک دهه پیش، برد ورهلست، متخصص ژنتیک رفتاری که حالا در دانشگاه ویرجینیاکامانولث است، از خود پرسید که آیا ارتباط بین شخصیت و سیاست، واقعاً علّی است؟ در مکالمه‌ای که به تازگی در این باره داشتیم او به من گفت که «کاملاً منطقی است که انتظار داشته باشیم» بین شخصیت و تمایلات سیاسی ارتباطی باشد. او می‌خواست که از دانشش به عنوان یک متخصص ژنتیک استفاده کند تا درباره این ارتباط علّی که او مطمئن بود وجود دارد، جست‌وجو کند.

اما یافته‌های او کاملاً متفاوت بودند: «متأسفانه، به نظر می‌رسد شواهد تجربی برخلاف آن ارتباط علّی قوی که درباره‌اش نظریه‌پردازی می‌شود، هستند.» او 28،877 نفر از فهرست دوقلوهای میدآتلانتیک، معروف به ویرجینیا30،000 را بررسی کرد و سپس در بررسی طولیِ دوم و جداگانه‌ای، گروهی متشکل از بیش از 8000 دوقلو و خواهروبرادر را به مدت 10سال تعقیب کرد. در تحلیل این پژوهش‌ها، او هیچ شواهدی از هیچ گونه علیت نیافت؛ بلکه ارتباطی بین این دو پیدا کرد که پیچیده‌تر از آنچه بود که تصور می‌شد. بسیار محتمل‌تر است که تمایلات سیاسی و ویژگی‌های شخصیتی هر دو تحت‌تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی مربوط به سال‌های اولیه زندگی باشند. به عبارت دیگر، ممکن است که این دو واقعاً به هم مربوط باشند؛ اما مثلاً اینکه کسی لیبرال باشد لزوماً او را روادارتر نمی‌کند، همان‌طور که رواداری کسی را لیبرال نمی‌کند.

اجراکنندگان این بررسی چنین نتیجه‌گیری کردند: «ما نتیجه می‌گیریم که ویژگی‌های شخصیتی و گرایشات سیاسی هر دو، مستقلاً، بخش‌هایی از معماری روان‌شناختی افراد هستند.»

در نمونه اول (ویرجینیا30،000)، ورهلست و همکارانش دریافتند، نوعی همبستگی جزئی بین بعضی ویژگی‌های شخصیتی و گرایش‌ها وجود دارد، مثلاً بین دیدگاه‌های محافظه‌کارانه اقتصادی و میزان روان‌رنجوری؛ اما هیچ شواهدی نبود که نشان دهد علیتی در این همبستگی وجود دارد.

اما تحلیل ژنتیک ممکن است پیچیده و فریبنده باشد؛ به همین دلیل، ورهلست و پیتر حاتمی یک بررسی طولی را امتحان کردند: افراد را در طول زمان تعقیب کردند، شخصیت و تمایلات سیاسی‌شان را ثبت کنید و ببینید آیا تغییرات در یکی منجر به تغییر در دیگری می‌شود یا نه. آن‌ها دو نمونه را بررسی کردند: یکی از بزرگسالان، 7610 دوقلو و خواهروبرادر که در سال 1980 بین سنین 19 و 78 سال بودند و دیگری، از نوجوانان، 1061 دوقلو و خواهروبرادر که در سال 1998 بین سنین 16 و 19 سال بودند. هر گروه در دو مرحله با فاصله ده‌سال بررسی شدند. در هر دو نقطه، محققان به گرایشات سیاسی و ویژگی‌های شخصیتی نگاه کردند. یافته‌های آن‌ها نشان داد که شخصیت افراد در طول زمان تغییر کرده بود، نه چندان شدید، اما محسوس. برون‌گرایی افراد کم‌تر یا بیشتر شده بود، توافق‌پذیرتر یا وظیفه‌شناس‌تر شده بودند، یا تغییرات دیگر. گرایشات سیاسی اما کمی پایدارتر بودند، هم در بزرگسالان و هم در نوجوانان. آن‌هایی که محافظه‌کار بودند، معمولاً محافظه‌کار می‌ماندند. از همه مهم‌تر، تغییرات در شخصیت پیش‌بینی‌کننده تغییرات در گرایش سیاسی نبودند. اجراکنندگان این بررسی چنین نتیجه‌گیری کردند: «ما نتیجه می‌گیریم که ویژگی‌های شخصیتی و گرایشات سیاسی هر دو، مستقلاً، بخش‌هایی از معماری روان‌شناختی افراد هستند.»

این ردی بر امکان وجود همبستگی بین بعضی ویژگی‌های رفتاری و بعضی باورها نیست؛ اما درباره معنای این همبستگی سؤال ایجاد می‌کند؛ مخصوصاً از آنجا که صرف‌نظر از بحث علیت، بعضی تحقیقات اولیه درباره سیاست و شخصیت احتمالاً به علت حشوی نهادینه، درباره این ارتباط اغراق کرده‌اند. این طور که معلوم می‌شود، در بسیاری از تلاش‌های اولیه، تمایلات سیاسی عمداً برای ارزیابی ویژگی‌های شخصیتی در سؤالات گنجانده شده بودند. نظریه‌پردازان اولیه در این زمینه، عمداً می‌خواسته‌اند که در این اندازه‌گیری‌های‌شان، گرایشات سیاسی را هم ثبت کنند؛ برای مثال، جهت اندازه‌گیری میزان «پذیرابودن»، رابرت مک‌کری و پل کاستا، سازندگان یکی از آزمون‌های پرکاربرد شخصیت به نام NEO-PI-R، «طرفداری از ارزش‌های محافظه‌کارانه» را به عنوان یکی از گزینه‌ها به کار بردند. برای «توافق‌پذیری»، گزینه‌هایی استفاده شده مثل «هر چقدر به فقرا و سالمندان کمک کنیم، باز هم کم است.» و «نیازهای بشری باید همواره نسبت به ملاحظات اقتصادی اولویت دارند.» که هر دو بخشی نهادینه در ایدئولوژی‌های خاص سیاسی هستند. به عبارت دیگر، در این قبیل آزمون‌ها و تحقیقات، باورهای سیاسی ما برای ارزیابی ویژگی‌های شخصیتی ما به کار می‌روند. به این ترتیب، طبق تعاریفی که در این روش‌ها به کار رفته، مثلاً اگر ما از نظر سیاسی لیبرال باشیم، پذیراتر به حساب خواهیم آمد.

این چرخه اغلب از دیدرس اذهان دنیای امروز پنهان می‌ماند؛ بنابراین، وقتی بین پذیرابودن و لیبرالیسم به دنبال همبستگی می‌گردیم، آن را پیدا می‌کنیم؛ چون این حشو در بررسی تعبیه شده است. اینکه اکثر این آزمون‌ها و معیارها مالکیت اختصاصی دارند و جزئیاتشان در دسترس عام نیست. خیلی سخت می‌توان فهرستی از گزینه‌ها که در هر کدام از معیارها تأثیر می‌گذارند را پیدا کرد و از این طریق خود دید که عقاید سیاسی تا چه حد پیشاپیش در تشخیص ویژگی‌هایی تعبیه شده‌اند که مردم عمدتاً آن‌ها را به عنوان مفاهیمی انتراعی در نظر می‌گیرند.

حزبی که به آن اعتقاد دارید تأثیر زیادی در تصویر شما از خودتان دارد. تصور اینکه حزب شما باهوش‌تر است و هوش چیزی است که مردم را به سمت حزبتان می‌کشد، حس خوبی ایجاد می‌کند. گفتن اینکه اعضای حزب مقابل روانی هستند هم همین‌طور.

وقتی از ورهلست درباره امکان دورزدن این مشکل پرسیدم، او به دو نکته اشاره کرد: اول اینکه همه ویژگی‌های رفتاری حشوی نیستند. پذیرابودن برجسته‌ترین مثال در این زمینه است. برای مثال اگر بخواهید درباره خطرپذیری بررسی کنید، می‌توانید از هر گونه چرخه دوری کنید. دوم اینکه بعضی‌ها تلاش می‌کنند که این گزینه‌های سیاسی را حذف کنند، اما با نتایجی دقیقاً چیزی که می‌خواهند نیست: «اگر دغدغه گرایش‌های سیاسی داشته باشید، می‌توانید گزینه‌هایی که به وضوح سیاسی هستند را حذف کنید؛ اما صرف اینکه این گزینه‌ها را حذف کرده باشید به این معنا نیست که معیار پذیرابودن را از اساس تغییر داده‌اید. حتی اگر چند گزینهٔ کاملاً حشوآمیز را حذف کنید، هنوز کامل مشکل را حل نکرده‌اید.» بنابراین ورهلست یک معیار کاملاً متفاوت را نیز وارد تحقیقات خود کرد. معیاری که به نوشته او و همکارانش، «نسبتاً عاری از گزینه‌های واضح سیاسی است.» همبستگی غیرعلی که پیدا شد در محدوده ضعیفِ 0.2 تا 0.4 بود. 1 همبستگی کامل است، 0.2 ناچیز به حساب می‌آید و 0.4 کم.

اما میل به وجود این علیت یا لااقل حقیقتی پایه‌ای همچنان ادامه دارد: «البته که محافظه‌کاران ذهن‌های بسته‌ای دارند! البته که دمکرات‌ها اختلال دارند!» علی‌رغم پژوهش‌هایی مثل پژوهش ورهلست، به نظر می‌رسد که نمی‌توانیم دست از این میل برداریم. تیترها همچنان می‌آیند و پژوهش‌گران همچنان در این باره می‌گویند. مقاله سال 2012 ورهلست، تحلیل ویرجینیا30،000، اخیراً به دلیل یک اصلاحیه دوباره در اخبار بود. گویا جهت یکی از همبستگی‌های جزئی تغییر کرده: گروهی که امتیازشان در معیار روان‌پریشی اندکی بالاتر بوده، لیبرال‌ها بوده‌اند، نه محافظه‌کاران. این معیار، پرخاشگری، تمایلات ضداجتماعی، خودخواهی و چند ویژگی دیگر را اندازه می‌گیرد. نیویورک‌پست در گزارش این خبر نوشت: «علم می‌گوید که لیبرال‌ها روان‌پریش‌اند، نه محافظه‌کاران.» در یادداشت اصلاحیه، ورهلست، حاتمی و همکارشان، لیندون ایوز، تأکید می‌کنند که گرچه بابت این اشتباه متأسف‌اند، این خطا در واقع هیچ تأثیری روی نتیجه‌گیری‌های اصلی مقاله نداشته‌است: هیچ علیتی بین شخصیت و سیاست نیست و همبستگی‌ها هم پایین هستند. در واقع، نه لیبرال‌ها و نه محافظه‌کاران به طور ویژه در معرض احتمال روان‌پریشی نیستند و این ویژگی همان‌قدر به لیبرال‌بودن لیبرال‌ها مربوط است که به سایز پیراهن‌شان: «ما هیچ شواهدی نیافتیم که نشان دهد ویژگی‌های شخصیتی نقشی علّی در شکل‌گیری گرایشات سیاسی ایفا می‌کنند.» نویسندگان در ادامه توضیح می‌دهند: «تمرکز ما و یافته‌های تازه‌مان نشان داد که جهت همبستگی بین ویژگی‌های شخصیتی و گرایشات هرچه باشد، ارتباطات بین این دو غیرواقعی‌اند.» درنتیجه، هرچند لازم بود این خطا اصلاح شود، در نتیجه نهایت اهمیت چندانی نداشت.

سایرین در رسانه‌ها و دنیای سیاست البته نظر دیگری داشتند. لااقل در آمریکا، حزبی که به آن اعتقاد دارید تأثیر زیادی در تصویر شما از خودتان دارد. تصور اینکه حزب شما باهوش‌تر است و هوش چیزی است که مردم را به سمت حزبتان می‌کشد، حس خوبی ایجاد می‌کند. گفتن اینکه اعضای حزب مقابل روانی هستند هم همین‌طور. اما «حقیقت ندارد. هیچ ارتباط علّی در کار نیست.» ورهلست ادامه می‌دهد: «ممکن است این برای آن‌هایی که زمان زیادی خرج این بحث کرده‌اند، افسرده‌کننده باشد.» چنین جمله‌ای تیتر خوبی نخواهد بود: «همبستگی اندک و بی‌ارزش اعلام‌شده، در جهت مخالف بوده؛ اما در نهایت اهمیتی ندارد؛ چون اصلاً نتیجه مقاله این بوده که هیچ علیتی در کار نیست.»

روان‌شناسی اجتماعی با عزیزترین عقاید ما درباره اینکه جهان چه طور باید باشد، سروکار دارد. ما کاملاً آماده پذیرش نوآوری‌های بدیع و برخلاف پیش‌فرض‌ها هستیم؛ اما فقط تا جایی که با تصورات بنیادین ما از آنچه باید باشد، تضادی نداشته باشد. وقتی پای سیاست به میان می‌آید، ممکن است خیلی سخت باشد که امیال خود را کنار بگذاریم و بپذیریم که دنیا جایی بسیار درهم‌ریخته‌تر و شلوغ‌تر از تصور ماست که در آن، آدم‌هایی با ذهن‌های باز می‌توانند محافظه‌کار باشند و لیبرال‌ها معتقد به اصول اخلاقی و وجدانی. «مردم با هیجان و احساسات زیادی درباره این مسائل صحبت می‌کنند.» ورهلست ادامه می‌دهد: «خوب می‌شد اگر بحث کم‌تر هیجانی بود؛ اما ارزش‌های سیاسی واقعاً تأثیر عمیقی روی زندگی روزمره ما دارند؛ ویژگی‌های شخصیتی ما هم چنین تأثیری دارند. این‌ها واقعاً به بنیاد آنچه به انسان‌بودن ما معنا می‌بخشد مربوط‌اند.» و به همین خاطر حفظ آرامش و منطق همچنان کار سختی خواهد بود.

این هم یک تیتر دیگر که هرگز نخواهید دید: «محافظه‌کاران اهل زمین‌اند، لیبرال‌ها اهل زمین‌اند و دانشمندان خیلی مطمئن نیستند که چه چیز باعث می‌شود آن‌ها در این دسته‌ها  قرار بگیرند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان