«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ».(1)
یکی از علومی که تحت تأثیر قرآن در میان مسلمانان پیدایش یافته، علم طبّ اسلامی است. قرآن کتابی است که به عنوان کتاب شفا نازل شده:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ».
و شاید با توجه به این آیه شریفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در احادیث طبی خود فرمودند:
«ما انزل داء الا انزل له الشفاء».(2)
و یا «خلق الله داء الا و خلق له دواء». (3)
اینگونه آیات و روایات مسلمانان را برانگیخت تا در برابر هیچ دردی مأیوس نشوند و از طریق وحی و نسخههای شفابخش قرآن استفاده کنند. و علم طب اسلامی را پدید آورند.
حضرت امیر (علیه السلام) میفرمایند:
«انّ فی القرآنَ لآیه تَجُمع الطبّ کله: کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا».(4)
جلال الدین سیوطی در نوع 65 از اتقان خود یکی از علوم استنباط شده از قرآن را، علم طبّ معرفی نموده و مینویسد:
«مدار طب بر حفظ نظام صحت و فزونی نیروست و آن با اعتدال مزاج انجام مییابد. و این معنی در یک آیه جمع گردیده که میفرماید: «و کانَ بینَ ذلک قواما».(5)
و هم در آن به ما شناسانده آنچه را که نظام صحت را، پس از برهم خوردن، و شفای بدن را پس از بیمار شدن، بازگرداند. آنجا که فرموده:
«شرابُ مختلفَ الوانُه فیه شفاهٌ للنّاس».(6)
آنگاه بر طب اجسام افزوده و از طبابت دلها و شفای سینهها «شفاء لِما فی الصُّدور»،(7) سخن به میان آورده است.(8)
طب القرآن
طب القرآن را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
1- جنین شناسی
2- تشریح و کالبدشناسی
3- سرچشمه بیماریها
4- علل بیماریها
5- بهداشت و حفظ الصّحه
6- رعایت بیماران
7- داروهای مفرد
8- داروهای مرکب
9- درمان و معالجه
10- تقوی و پرهیز یا طب وقایی
1- جنینشناسی
در قرآن میخوانیم که «وقَد خَلقَکم اَطوارا»(9) (خداوند شما را در مراحل مختلف بیافرید).
این مراحل فهرستوار بدین قرارند:
* فرآوردههای خاکی: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ»(10) (ما انسان را از فرآوردههای خاک آفریدیم).
* نطفه (اسپرم): «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ»(11) (خداوند شما را ابتدا از خاک و سپس از نطفه بیافرید). «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ»(12) (خداوند انسان را از علق "کرم خونخواری که به دیواره رحم میچسبد" آفرید).
* انتقال اسپرم: «اَلم یک نُطفةً».(13)
* مرحله تعیین جنس جنین: «وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى»(14) (او نر و ماده (دختر و پسر) را از نطفهای که روا نبود خلق فرمود.
از نظر علم روز نیز، نطفه مرد عامل دختر یا پسر شدن جنین است.(15)
* مبارزه اسپرمها برای ورود به تخمک: «أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ»(16) (ما انسان را از نطفهای آفریدیم که به ناگهان دشمنی آشکار بود).
از نظر علمی در هر مقاربت تعداد انبوهی اسپرم خود را به تخمک داخل لوله میرسانند و ناگهان نبرد سختی میان آنها در میگیرد هر اسپرمی سعی میکند اولین نفری باشد که به درون تخمک وارد گردد. و تنها یکی از آنها موفق میشود.
* انعقاد نطفه و تشکیل سلول تخم: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»(17) (ما انسان را از نطفه مختلط (امشاج) آفریدیم).
با ورود یکی از اسپرمها به داخل تخمک موجود تازهای پدید میآید بنام سلول تخم که از نظر قرآن امشاج نامیده میشود.
* استقرار در رحم: «ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ»(18) (آنگاه آن را به صورت نطفهای در آسایشگاه رحم قرار دادیم).
* تشکیل توده سلولی: «ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى»،(19) آنگاه علقه بود و خداوند (اجزاء و سلولهایش را از آن بیافرید و سپس آنرا تسویه کرد و هر جزئی با بجای خود قرار داد).
از نظر علمی بر اثر تقسیمات متوالی، تودهای سلولی به وجود میآید که از تقسیم این سلولها و تغییر شکل تدریجی آنها بافتها و اندامها و دستگاههای مختلف بدن ساخته میشود.
* مضغه و رویان: «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»(20) (و عقله را به صورت مضغه (رویان) درآوردیم.
* مرحله عظام و استحکام: «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا»(21) سپس مضغه را به حالت (غضروفی) و استخوانی درآوردیم.
* پوشش استخوانها: «فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً»(22) (و بر استخوانها گوشت پوشاندیم).
* پرههای سهگانه: «یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ»(23) (خداوند شما را در شکم مادرانتان میآفریند. آفرینشی بدنبال آفرینش دیگر که در سه تاریکی قرار دارد).
گذشته از ظلمت شکم، ظلمت رحم و ظلمت مشیمه (بچهدان) از نظر علم روز مشیمه نیز از سه پرده تشکیل یافته که با میکروسکوپ دیده میشود: 1- آمینوس 2- کوریون 3- آلانتوئید.
* آبگیری، تغذیه و تنفس: «لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ»(24) (ما انسان را در رنج بیافریدیم).
بنا به تفسیر امام صادق (علیه السلام) یعنی ما جنین را در رحم در خوردنی و نوشیدنی و تنفس شریک مادر قرار دادیم.(25) (سپس به تسویه آن پرداخت و از روح خود در وی بدمید و برای شما گوش و چشم و دل قرار داد).
* تولد و زایمان: «وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا» (و خداوند شما را از شکم مادر خارج ساخت در حالی که چیزی نمیدانستید).(26)
* مدت بارداری و شیرخوارگی: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»(27) (بارداری و شیرخوارگی انسان سی ماه است).
* دوران شیرخوارگی: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ»(28) (مادرانی که میخواهند شیر دادن را کامل کنند، نوزادان خود را دو سال تمام شیر دهند). که بنا به تفسیر مجمع البیان، و تأیید علم روز دوران آبستنی بین 6 تا 10 ماه و ده روز و دوران شیرخوارگی بین 19 تا 24 ماه است که هرچه دوران بارداری از حد معمول کمتر شود به همان اندازه دوران شیرخوارگی افزایش مییابد تا کمبود دوران پرورش در رحم، جبران گردد.
2- تشریح و کالبدشناسی
قرآن میفرماید: «وَفِی أَنْفُسِکُمْ ? أَفَلَا تُبْصِرُونَ»(29) (و هم در خود شما آیات (و نشانیهایی از حکمت و تدبیر پروردگار) چرا چشم نمیگشائید؟).
* آفرینش گوش و تقدم آن بر چشم: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً»(30) (و ما انسان را از نطفه مختلط بیافریدیم و او را شنوا و بینا قرار دادیم).
در قرآن 19 بار لفظ سمع و بصر بکار رفته که در 17 بار آن لفظ سمع بر بصر مقدم داشته شده است از نظر علمی کار گوش حتی قبل از تولد آغاز میشود و در اواخر بارداری جنین در برابر بعضی از صداها عکسالعمل نشان میدهد در صورتیکه کار چشم چند روز بعد از تولد آغاز میشود، و نکته دیگر اینکه یادگیری تکلم در درجه اول از طریق گوش انجام میشود و با مقایسه میان کور مادرزاد و کر مادرزاد شخص نابینا سایر حواسش تقویت میشود و با کمک لامسه و شنوایی بسیاری از چیزها را تشخیص میدهد اما کری نه تنها موجب افزایش سایر حواس نمیشود بلکه کری موجب لالی و عدم رشد عقلی است. چشم تنها کارش بینایی اما گوش گذشته از شنوایی عهدهدار توازن بدن نیز است.(31)
* حکمت اعضاء فرد و زوج: «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ»(32) (آیا ما برای وی دو چشم و یک زبان و دو لب قرار ندادیم؟)
* دست ابزار کارها: «.... وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ».(33) (و تا از کار دستشان بخورند، آیا نباید شکر این نعمتها را بجا آورند).
* حکمت جفت بودن دستها و سایر اعضاء: «... سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ ....»(34) (منزه و پاک است خدایی که همه اشیاء را از روئیدنیها و از آنچه در خلقت خودشان است جفت آفریده است).
* خطوط انگشتان که در هیچ دو انسانی با هم برابر نیست: «أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ»(35) (آیا انسان میپندارد که ما نمیتوانیم استخوانهایش را جمعآوری کنیم؟ آری ما قادریم که حتی شیارهای انگشتان او را به همان صورت نخستین درآوریم.
* پوست و احساس
همانطور که در تشریح روز آمده، پوست مملو از الیاف و رشتههای عصبی است، که تمامی انواع احساسات را از محیط خارجی به مغز منتقل میکند. برخلاف استخوان که وقتی آتش به آن میرسد درد خفیف میکند و از اینرو قرآن در عذاب کفر پیشگان میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ».(36) (آنان که منکر آیات خدا شدند، به زودی آنها را در آتشی فرو افکنیم که هرگاه پوست بدن آنها برشته شود، پوست دیگر به جای آن آوریم تا (همواره) احساس عذاب کنند.
3- سرچشمه بیماریها
قرآن از آغاز آفرینش آدم و حوا، سرچشمه هبوط و گرفتاریهای بشر را اکل و خوردن از شجره معرفی میکند. خوردن از چیزهای حرام: «أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ»(37) (اینان در اندرون خود- جز آتش- چیزی فرو نمیبلعند).
قرآن پرخوری را از صفات دوزخیان میشمارد:
«فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ»(38) (آنان از آن درخت آنطور میخورند که شکمهای خود را پر و مملوّ میسازند).
4- علل بیماریها
در طب القرآن علل بعضی از بیماریهای جسمی و بسیاری از بیماریهای روانی ذکر شده به عنوان نمونه در علت اختلال در تکلم حضرت موسی میفرماید:
« قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی».(39)
موسی گفت: پروردگارا! میترسم که (فرعونیان) مرا تکذیب کنند و من دلتنگ شوم و لکنت زبان پیدا کنم.
در این آیه فشار روحی، ناراحتی و عدم اعتماد از محیط ستمکارانه فرعونی که موسی را قاتل یک نفر مصری میدانند و ترس و نگرانی از اینکه مبادا فرعونیان مستکبر او را تکذیب کنند را عامل لکنت زبان معرفی میکند.
روانشناسان جدید نیز علل لکنت زبان را: ناراحتی محیطی، حساسیت، ترس و اضطراب و نگرانی و عدم اعتماد ذکر میکنند.(40)
5- بهداشت در طب القرآن
قرآن کریم به حفظ الصّحه و بهداشت و تندرستی اهتمام فراوان و دستور بسیار داده است از جمله:
1- بهداشت سر: «وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ ? فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ».(41)
(به هنگام احرام) سرهای خود را نتراشید تا مطمئن شوید قربانی شما به قربانگاه رسیده است و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت (مانعی ندارد که سر خود را بتراشد) و فدیهای بپردازد.
2- بهداشت بدن: «وَیُنَـزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ».(42)
(و از آسمان آب فرو میفرستد تا با آن شما را پاکیزه گرداند).
آب برای وضو، و غسل و نظافت بدن، و ظروف و نظافت عمومی.
3- بهداشت لباس: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر»(43) (و لباست را پاکیزه گردان).
4- بهداشت خانه و اماکن عمومی: «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود»(44) خانهام را برای طواف گران و اعتکاف کنندگان و رکوع روندگان و سجودکنندگان پاکیزه گردانید.
5- بهداشت تغذیه: «وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ»(45) (پیامبر اکرم را برانگیخته تا غذاها طیّب را بر مردم حلال و غذاهای پلید را حرام گرداند).
6- بهداشت کودک: «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ»(46) (و مادران دو سال تمام کودکان خود را شیر دهند).
6- رعایت بیماران
در تمامی احکام رعایت بیماران را نموده و تسهیلاتی برای آنان مقرر داشته است به عنوان نمونه:
1- کاهش تکلیف به مقدار توان: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها»(47) (هیچکس جز به اندازه وسعش تکلیف ندارد).
2- تسهیل برای بیماران در احکام طهارت «مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ»(48) (خداوند نمیخواهد برای شما زحمتی ایجاد کند بلکه میخواهد شما را پاکیزه گرداند).
3- اجازه افطار به بیماران: «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»(49) (هر کس از شما بیمار بود یا در سفر بود روزهای دیگر را روزه بدارد).
4- نمونه تسهیلات برای بیماران در حج: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدیة»(50) (اگر از شما کسی بیمار بود یا ناراحتی در سر داشت (مانعی ندارد که با دادن فدیه سر خود را به هنگام احرام بتراشد).
5- معاف شدن افراد نابینا، لنگ و بیمار از جنگ: «لَّیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ»(51) بر نابینا و لنگ و بیمار حرجی نیست.
6- اجازه مصرف محرمات به هنگام اضطرار به جهت دفع ضرر شدیدتر: «وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ».(52)
آنچه بر شما حرام است تفصیل داده شده مگر آنچه را که به آن ناچارید.
7- داروهای شفابخش در طب القرآن
در «طب القرآن» انواع داروهای شفابخش را میبینیم، به عنوان نمونه:
1- عسل «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ»(53) (از درون زنبور عسل شربتی به رنگهای مختلف خارج میشود که در آن شفای انسان است).
6- معالجه و درمان در طب القرآن
در طب القرآن نمونههائی از درمان و معالجات با نسخههای طبیعی خداوند حکیم را از نظر میگذرانیم:
درمان حضرت ایوب (علیه السلام)
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ: أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ».(54)
و یاد کن از بنده ما ایوب هنگامی که به درگاه خدا عرض کرد: پروردگارا شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (و دستور دادیم) پای به زمین زن، اینک چشمه آبا سردی برای شستشو و نوشیدن (در برابر توست در آن شستشو کن و از آن بنوش تا از درد و بیماری رهایی یابی).
تأثیر آیه فوق را در طب اسلامی میتوانید در کتابهایی چون دانشنامه حکیم میسری در علم پزشکی قرن 4 هجری، صفحات 139، 145، 149و 176 و 254 ملاحظه نمائید به عنوان نمونه در مورد علاج با آب سرد آمده است:
ز آب سرد بر سر برهمی ریز *** به آب گرم هرگونه میآمیز
به آب سرد در، از پست و شکّر *** بیامیز و به هر وقتی همی خور(55)
و برای انواع معالجات با آب سرد در پزشکی نوین، رجوع شود به کتاب شفای طبیعی اثر آلن مویل.
7- انواع معالجات در قرآن و طب
بعضی از محققین و اطبای اسلامی میگویند مدار درمان و معالجه بر سه چیز است:
1- حفظ الصّحه 2- پرهیز دادن بیمار از چیزی که برایش ضرر دارد 3- تهی ساختن بدن از مواد فاسد و قرآن به هر سه نوع درمان توجه دارد:
بهداشت و حفظ الصّحه
در مورد بهداشت و حفظ الصحه آیات بسیاری است که بعضی از آنها گذشت. به عنوان نمونه به دنبال فرمان روزه در ماه مبارک رمضان برای بهداشت و حفظ الصحه مسافران میفرماید:
«فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ».(56)
هر کس از شما که بیمار یا در سفر بود روزهای دیگر را روزه بدارد.
توضیح اینکه سفر محل خستگی و زحمت و فرسایش و تغییر یافتن صحت و سلامتی است اگر در چنین حالتی روزه گرفته شود، رنج و فرسودگی فزونی مییابد. قرآن برای بهداشت و حفظ صحت، افطار در مسافرت را مباح کرده است.
طب وقایی یا پرهیز
قرآن در تمامی احکام بیماران را از آنچه بر ایشان زیانآور است مستثنی نموده پرهیز میدهد به عنوان نمونه چنانچه آب برای پوست بدن مضر باشد، بجای وضو یا غسل، تیمم را توصیه میکند:
«إِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى....... فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً»(57) (و اگر بیمار بودید.... پس با خاک پاک تیمم کنید).
تُهی ساختن بدن بیمار از مواد فاسد
همچنین در آیات قران دستوراتی است که مواد فاسد و زائد را از بدن خارج میسازد، از جمله روزه که چربیها و مواد انباشته شدهای که موجب پیری زودرس است از بدن تهی میسازد.
و یا سر تراشیدن با اینکه در حال احرام ممنوع است اما در صورت بیماری یا ناراحتی و سردرد، اجازه داده شده سر را بتراشد تا درد و ناراحتی که در اثر حبس شدن بخار در سر ایجاد شده از بدن بیمار خارج گردد.(58)
«فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ».(59)
پس هر کس که از شما بیمار بود یا ناراحتی در سر داشت (که ناچار بود برای درمان سر خود را بتراشد).
در طب اسلامی یکی از معالجات نوعی سکته و بیماری سبّات، ستردن و تراشیدن موی سر توصیه شده است.
سبات آنست که پنداری که خوابست *** نه نطق و نه سئوالت را جوابست
علاجش موی، پاک از سر ستردن *** طلی کردن برو بر دهن پیفن (60)
تأثیر قرآن در پیدایش طب النبوی و علم پزشکی اسلامی
آیاتی که فهرست وار گذشت نمونههائی از آیات طب القرآن بود که سرچشمه پیدایش طب النبوی، و طب الائمه و طب شرعی گردید. و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مسلمانان نه تنها به عنوان طبیب نفوس بلکه در پارهای موارد طبیب جسمانی مردم نیز بود چنانکه حضرت علی (علیه السلام) در وصف پیامبر اکرم میفرمود: «طبیب دوّار بطبّه»(61) (پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پزشک حاذقی بود که با طب خود برای معالجه بیماران در میان مردم میگردید).
بعنون نمونه به مسلمانان میفرمود:
«المعده بیت کل داء و الحمیه رأس کل دواء».
معده کانون بیماریها و پرهیز راس همه داروهاست.
«کل و انت تشتهی و امسک و انت تشتهی».(62)
بخور در حالی که اشتها داری و دست از خوردن بدار قبل از اینکه سیر شوی.
آمیخته شدن طب جسمانی با طب روحانی همراه با معتقدات مذهبی مردم مبنی بر اینکه طب القرآن و طب النبی از طریق وحی الهی، مطمئنترین و بهترین طب، برای بهداشت و تندرستی و پیشگیری از بیماریهاست،(63) طریقه خاصی در علم پزشکی آورد که بنام طب النبی یا الطب النبوی معروف گردید و در طول قرون آثار بسیاری در این طریقه پزشکی تألیف شده که نخستین آنها مجموعه روایات نبوی درباره طب است که امام رضا (علیه السلام) انتشار داده شده از جمله مرحوم مجلسی در جلد 59 بحارالانوار، طب النبی منسوب به شیخ ابی العباس المستفضری و طب الرضا را بنام «الرساله المذهبه المعروف بالذهبیه» را بطور کامل نقل کرده است.
و کتب اربعه شیعه و صحاح اهل سنت هر کدام چند کتاب از کتب حدیث خود را به احادیث طبی اختصاص دادهاند.
و علمایی همچون ابونعیم اصفهانی، ابن جوزی، ابوعبدالله سیوطی و جلال الدین سیوطی و چغمینی و دیگران هر کدام، در طب النبی کتاب و رساله نوشتهاند.(64)
و بعضی از دانشمندان اروپائی طب النبی را ترجمه کردهاند.(65)
تأثیر طب القرآن و طب النبوی در طب اسلامی
محمد زکریای رازی که وی را پدر طب لقب دادهاند، همین طریقه قرآنی و طب النبوی را دنبال نموده و امتیاز و موقعیتش در این بود که به طب روحانی اهتمام فراوان میداد. و معتقد بود که ارتباط فراوانی میان طب جسم و طب روح است.
ابن ابی اصیبعه در کتابش: «طبقات الاطباء» از قول رازی نقل میکند که میگفت:
«سزاوار است که طبیب همیشه بیمارش را به بهبودی امیدوار سازد هرچند خود مطمئن نباشد، زیرا که مزاج جسم تابع اخلاق نفس است». و بنابراین طبیب باید که روحیه بیمار را بالا ببرد و بکوشد تا از طریق طب نفسانی، خوف و ترس را از وی برطرف نماید تا به حول و قوه الهی بیمار شفا یابد».(66) کتابهای فراوان رازی از جمله کتاب «الطب الروحانی» و «من لایحضره الطبیب» (یا طب الفقراء) و همچنین «نصایح رازی به پزشکان و بیماران» و اهتمامش به فقرا حاکی از اخلاق نیکو و وسعت آگاهی وی از طب جسمانی و روحانی همگام با طب قرآن و طب النبوی است.
محمودبن محمدبن عمر چغمینی متوفی 745ه. از اطباء اسلامی چغمین خوارزم رسالهای در طب النبی و خلاصهای از قوانین طبی بنام قانونچه نوشته و محصلین طب قدیم در هندوستان کلیه احادیث و سنن طب النبی را به ضمیمه قانونچه چغمینی مطالعه میکردند.(67)
در سایه طب القرآن و طب النبوی، مسلمانان نوع خوراک و طریق صرف شدن آن را چنان مستقیماً با سلامتی مربوط میدانستند، که شاید تأثیر پرهیز در نظر آنان بیشتر از تأثیر دارو در تندرستی و بیماری به شمار میرفت و تصادفی نیست که «ابومردان بن زهر» پزشک مسلمان اندلسی قرن ششم هجری کتاب کامل را درباره پرهیز بنام کتاب الاغذیه نوشت.
و برای اینکه دستورات طبی را مردم همواره به یاد داشته باشند بعضی از اطباء اسلامی آنها را به صورت شعر عرضه کردهاند چنانکه حکیم میسری (قرن چهارم هجری) دانشنامهای در علم پزشکی سروده و از طب النبوی استفاده کرده است به عنوان نمونه حدیث پیامبر را که فرمودند:
فان الله لم ینزل داء الا انزل معه شفاء الا الموت و الهرم (68) اینچنین با شعر فارسی ترجمه نموده است:
خدای ما که ما را درد دادست *** به هر دردیش صد دارو نهادست
خبر گفتست پیغمبر درین دو *** به مرگ و هم به پیری نیست دارو (69)
با الهام از قرآن کریم که مشتمل بر شفای جسم و روح است از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکنون در جنب کتب حدیث و فقه کتب طب و بهداشت توسط فقها و اطباء اسلامی به رشته تحریر درآمده به عنوان نمونه:
طب النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنب احادیث مربوط به فقه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم).
طب الصادق (علیه السلام) در برابر فقه الصادق (علیه السلام).
طب الرضا (علیه السلام) همگام با فقه الرضا (علیه السلام).
کتاب الطب المنصوری محمد زکریای رازی در برابر کتاب الطب الروحانی (70)
کتاب الحاوی و الکافی رازی که در برابر آن کلینی رازی کتاب الکافی را مشتمل بر طب الائمه به رشته تحریر در آورده و همانطور که رازی طب روحانی خود را از عقل شروع کرده (71) کلینی رازی نیز طب روحانی ائمه را در اصول کافی از عقل آغاز میکند.
کتاب من لایحضره الطبیب ابوزکریای رازی (72) که در برابر آن شیخ صدوق دوره کتاب من لایحضره الفقیه را مشتمل بر طب شرعی نگاشته است.(73)
و مرحوم شیخ حر عاملی نیز در برابر کتاب من لایحضره الطبیب رازی، من لایحضره الامام را در طب الائمه تدوین کرده که در آغاز وسائل الشیعه آمده است.(74)
و مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در برابر الحاوی کتابهای معروف الوافی و الشافی را عرضه نموده است.
و نیز مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی کتاب قوانین الاصول را در قواعد و اصول فقه در برابر کتاب، قانون فی الطب ابوعلی سینا نگاشته و در مقدمه آن اشاره کرده است.
در میان اهل سنت محمدبن ادریس شافعی پیشوای شافعیان میگوید: هیچ عملی پس از اسلام حلال و حرام (فقه) شریفتر از علم طب نیست.(75)
احمدبن حنبل در جنب احادیث فقهی، احادیث فراوان طبی را در مجلدات 1 و 2 و 3و 4 مسند خود نقل میکند.
و صاحبان صحاح اهل سنت کتابهایی را در کنار کتابهای فقهی به طب اختصاص دادهاند: صحیح بخاری کتابهای 76و 77 سنن ابی داودد: 22، 27و 38.
و صحیح مسلم: کتابهای 32، 36و 39
و سنن ابن ماجه: کتاب 31.
و سنن ترمذی: کتابهای 12، 22و 26.
و سنن نسائی: کتابهای 42، 43و 48.
و فخر رازی در برابر التفسیر الکبیر، الطب الکبیر را نگاشته است.
شیخ حر عاملی گذشته از کتاب من لایحضره الامام در کتاب وسائل الشیعه و الفصول المهمه فی اصول الائمه نیز در جنب احادیث فقهی به احادیث طبی ائمه پرداخته است.
و مرحوم مجلسی در مجموعه السماء و العالم بحارالانوار دو جلد یعنی مجلدات 58 و 59 را در جنب مجلدات فقهی به تشریح بدن و طب و معالجه امراض و خواص ادویه و طب النبی و طب الائمه اختصاص داده است.
پینوشتها:
1- سوره اسراء: 82
2- صحیح بخاری، چاپ بیروت دار احیاء التراث العربی، ج7، ص158 (باب اول حدیث1)
3- معدن الجواهر، باب دوم، اربعین شیخ بهائی، ص 103، ذیل ح11.
4- سوره اعراف: 31
5- بحارالانوار مجلسی، ج267/59.
6- سوره فرقان: 67
7- سوره نحل: 69
8- سوره یونس، آیهی 57
9- سوره نوح: 13
10- سوره مؤمنون: 12
11- سوره فاطر: 11
12- سوره علق: 2
13- مگر به صورت نطفهای روان نبود که (به سوی تخمک) روانه بود.
14- سوره نجم: 46.
15- مع الطّب فی القرآن الکریم، دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز، چاپ دمشق، مؤسسه علوم القرآن، 1404، ص27.
16- سوره یس: 77 و سوره نحل: 4
17- سوره انسان: 3
18- سوره مؤمنون: 13
19- سوره قیامت: 39
20- سوره مؤمنون: 6
21- سوره مؤمنون: 6
22- سوه مؤمنون: 6
23- سوره بلد: 5
24- سوره زمر: 6
25- بحارالانوار مرحوم مجلسی، ج14
26- سوره نحل: 78
27- سوره احقاف: 15
28- سوره بقره: 233
29- الذاریات آیه : 20-21
30- سوره دهر: 2
31- مع الطب فی القرآن، ص53
32- سوره بلد: 9
33- سوره یس: 36و 35
34- سوره یس: 35و 36
35- قیامت: 3-4
36- نساء: 56
37- سوره بقره: 174
38- صافات: 16
39- شعراء: 12
40- روانشناسی رشد یا مفاهیم بنیادی در روانشناسی کودک، ص122-130
41- سوره بقره: 196
42- سوره انفال: 11
43- سوره مدثر: 4
44- سوره حج: 26
45- سوره اعراف: 157
46- سوره بقره: 243
47- سوره بقره: 233
48- سوره مائده: 6
49- سوره بقره: 184
50- سوره بقره: 196
51- سوره فتح: 17
52- سوره انعام: 119
53- سوره نحل: 69
54- سوره ص: 42و 43
55- دانشنامه حکیم میسری، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، تهران 1366، ص176
56- سوره بقره: 184
57- سوره مائده: 6
58- بحارالانوار، ج59، ص78و 79
59- سوره بقره: 196
60- دانشنامه حکیم میسری در علم پزشکی تهران 1366، ص56
61- نهج البلاغه، خطبه 108
62- ر.ک. طب النبی بحارالانوار، ج59، ص290
63- چنانکه شیخ مفید علیه الرحمه در شرح اعتقادات صدوق در باب احادیث طب مینویسد: «طریق طب صحیح و علم به آن وحی است و جز این نیست که آنرا عالمان به آن از انبیاء (علیه السلام) اخذ کردهاند و این به جهت آنست که راهی به سوی علم به حقیقت درد نیست مگر با سمع و شنیدن از خداوند دانا به خفیات، و اخباری که وارد شده و راهی به سوی شناختن دوا نیست مگر به توقیف. (ترجمه اعتقادات ابن بابویه چاپ 1371، ص142)
64- رجوع شود به کتاب کشف الظنون، و مجموعه جابری و مجله اوسیروس (Osiais) ج14، 1962، ص192-33 و نیز رجوع شود به کتاب علم در اسلام به اهتمام احمد آرام ص 182 و 183 و تاریخ طب در ایران پس از اسلام
65- A.perron, Lam, edecinedu ا.یرون، طب پیغمبر پاریس، الجزاء 186
66- به نقل از مقاله ابوالطب و الرائد الاول فی علم الکیمیا به قلم دکتر علی عبدالله الدفاع در مجله الفیصل شماره 18 سال 1398 هـ.ص 63-66
67- تاریخ طب اسلامی تألیف پروفسور ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نیا، چاپ تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1363، ص35
68- مسند احمدبن محمد حنبل، ج4، ص278
69- دانشنامه حکیم میسری در علم پزشکی، کهنترین مجموعه طبی به شعر فارسی (قرن چهارم هجری) به اهتمام دکتر برات زنجانی چ تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، ص26و 268.
70- رجوع شود به کتاب الفهرست ابن ندیم، ترجمه رضا تجدد، ص532
71- رجوع شود به کتاب فیلسوف ری، دکتر مهدی محقق، تهران نشر نی، 1368، ص166.
72- این کتاب اخیراً با ترجمه آقای دکتر ابوتراب نفیسی توسط جهاد دانشگاهی دانشکده پزشکی تهران چاپ و منتشر شده است.
73- مرحوم شیخ صدوق علی بن الحسین بن بابویه قمی در سبب نام گذاری کتاب خود به من لایحضره الفقیه مینویسد: «چون به سرزمین بلخ (از بلاد ماوراء النهر) رفتم و با شریف الدین ابوعبدالله معروف به «نعمه» که از نوادگان اهلبیت (علیهم السلام) بود، مجالستی دست داد و اخلاق و دیانت و عفاف و تقوایش مرا تحت تأثیر قرار داد و به خاطرم آورد کتابی را که محمدبن زکریای متطبب، تصنیف کرده و آنرا «من لایحضره الطبیب» گذاشته و متذکر شد که این کتاب در قسمت خودشافی و داروی سودمندی است و از من خواست کتابی برایش در فقه و حلال و حرام و شرایع و احکام بنویسم که کافی و حاوی تمامی آنچه در این باره نوشته باشد و نام آنرا «من لایحضره الفقیه» بنامم. (رک: من لایحضره الفقیه، صدوق، ج1، ص2و3).
74- مرحوم شیخ حر عاملی در مقدمه کتاب خود: من لایحضره الامام مینویسد: از آنجا که این کتاب مشتمل بر بیشتر اقوال ائمه نامیده شود. فعلیک بهذا الکتاب الکافی فی تهذیب من لایحضره الفقیه، بمحاسن الاستبصار الشافی من علل الشرایع اهل التوحید بدواء الاحتجاج مع قرب الاسناد الی الطب الائمه الاطهار- بر تو باد مطالعه این کتاب «کافی» در تهذیب «من لایحضره الفقیه» با محاسن «استبصار» و «شافی» از علل الشرایع اهل توحید با دوای «احتجاج» با قرب الاسناد به سوی طب الائمه اطهار.
75- الطب النبوی، الذهبی، ص228 در تفسیر کشف الاسرار میبدی، تهران 1321، ج3، ص242 این حدیث را که بعضی منسوب به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند به شافعی نسبت داده است: العلم علمان علم الادیان و علم الابدان (علم دو علم است علم دین و علم پزشکی).
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.