«جلوی مهمانها با انگشت داخل گوشش را میخاراند»، «جورابش را پرت میکند کنار مبل»، «پایش را میگذارد روی میز»، «صبحها تخت را مرتب نمیکند»، «درِ شامپو و خمیردندان و نرمکننده را بعد از استفاده نمیبندد.» شما هم از این عادتها یا عادتهای ناپسند دیگر همسرتان شکایت دارید؟ تا به حال چند بار خواستهاید با تذکر و طعنه و توضیح، این مشکل را حل کنید اما به نتیجه نرسیدهاید؟ تا به حال چند بار به خاطر این عادتها جلوی جمع خجالت کشیدهاید و خجالتتان را به همسرتان منتقل کردهاید؟ یا چند بار جلوی جمع به او تذکر دادهاید، اما اثری نداشته است؟ اگر جوابتان چندین و چندبار است، این مطلب به شما کمک میکند راههای دیگری را انتخاب کنید و به این عادتها نگاه دیگری داشته باشید.
1. وسواس شماست یا واقعاً عادت او ناخوشایند است؟
اولین سؤالی که باید به آن جواب دهید این است که آیا شما به نظم و ترتیب یا تمیزی وسواس دارید یا واقعاً همسرتان عادت غیربهداشتی یا مسئولیتناپذیری دارد. برای اینکه به این سؤال جواب دقیقی بدهید، باید به چند سؤال دیگر جواب دهید. آیا بینظمی و تمیز نبودن در جاهای دیگر هم شما را مضطرب میکند؟ آیا وقتی که عادت همسرتان را به دیگران میگویید، آنها هم در ناخوشایند بودن عادت او با شما موافقند یا میگویند این عادت فقط نوعی سبک زندگیست و نباید به او گیر دهید؟ آیا نظم و نظافت شما با همسرتان فقط متفاوت است یا واقعاً او بینظم یا نامرتب است؟ اگر شما در مقابل بینظمی و تمیزنبودن بیشازحد مضطرب میشوید و دیگران میگویند که این فقط نوعی سبک زندگی است و نباید به همسرتان گیر بدهید یا همسرتان میگوید این هم نوعی نظم یا تمیزی است و فقط نوع نگاهمان با هم متفاوت است، به احتمال زیاد عادت همسرتان چندان هم نامطلوب نیست و این شمایید که وسواس نظم یا تمیزی دارید.
2. صبور باشید
اگر به تازگی ازدواج کردهاید، یادتان باشید بعضی از این عادتها کمکم از بین میروند. در واقع زندگی زیر یک سقف مجموعهٔ بسیار زیادی از انطباقها با یکدیگر است. احتمالاً شما هم عادتهایی دارید که برای همسرتان ناخوشایند است و با بازخورد نشاندادن دربارهٔ این عادتها کمکم هر دو به رفتارهای جدیدِ پسند هم نزدیک میشوید.
3. همدلی کنید
یادتان باشد که همسرتان در فضایی دیگر، غیر از فضایی که شما در آن بزرگ شدهاید، بزرگ شده است. پدر و مادر بیشازحد سختگیر یا بیشازحد آسانگیر میتوانند عادتهایی از جنس بینظمی یا بهداشتینبودن را در فرزندانشان به وجود آورند. آسانگیرها همیشه وظایف فرزندانشان را به عهده میگیرند و او را بهاصطلاح در پر قو بزرگ میکنند و برای همین او هیچوقت نمیآموزد که مثلاً باید تختش را مرتب کند یا ملحفه را جمع کند یا درِ شامپو را ببندد. از آن طرف پدر و مادر سختگیر، نظم و رفتارهای بهداشتی را چنان با تحکّم به کودک میآموزند که انجام این وظایف برای کودک با بیمیلی و ناخوشایندی همراه میشود. این کودک روزی بزرگ میشود و چه در خانهٔ مجردی و چه در خوابگاه دانشجویی و چه در زیر یک سقف با همسرش دوست دارد آن رفتارها را انجام ندهد و از آنها فرار کند. وقتی که شما ریشههای یک رفتار را میدانید راحتتر با آن همدلی میکنید و فکر نمیکنید همسرتان از قصد و برای اذیتکردن شما آن رفتارها را انجام میدهد. در واقع خانوادههای اصلی تا حدّ زیادی شیوهٔ بودن ما در جهان را تعیین میکنند.
حکایت مشهوری در خانوادهٔ درمانگرها رایج است که این تأثیر خانواده را خیلی خوب توضیح میدهد. از دختر جوانی میپرسند «تو هاتداگ را چهطور سرخ میکنی؟» میگوید «اینطرف و آنطرفش را با کارد میبرم و بعد میاندازم توی ماهیتانه.» میگویند «خب چرا اینطرف و آنطرفش را میبری؟» دختر جوان میگوید: «اصولی و درستش همین است، اگر بقیه جور دیگری درستش میکنند، روش آنها اشتباه است.» میگویند «تو این شیوه را از چه کسی یاد گرفتهای؟» دختر جوان میگوید: «مادرم.» میروند سراغ مادرش. از مادر میپرسند و او هم دقیقاً حرفهای دخترش را تکرار میکند. از او میپرسند «تو این شیوه را از چه کسی یاد گرفتهای؟» او هم میگوید «مادرم.» از مادربزرگ میپرسند. او جوابی میدهد که معما را حل میکند: «من فقط فقیر بودم و ماهیتابهام کوچک بود. مجبور بودم اینطرف و آنطرف هاتداگ را ببرم تا در ماهیتابهٔ کوچکم جا شود. دخترم هم همین شیوه را پیش من یاد گرفت.»
4. پدر و مادرش نشوید
وقتی شما هم میخواهید با سختگیری بیش از حد یا با طعنه و کنایه رفتارهای بد همسرتان را از بین ببرید، شاید در کوتاهمدت جواب بگیرید؛ اما در بلندمدت او از زیر بار نظم یا تمیزی شانه خالی میکند. از طرفی اگر مثل مادرها و پدرهای آسانگیر خودتان وظایف همسرتان را انجام دهید، مثلاً درِ شامپو و خمیردندان را ببندید یا اگر قرار گذاشتهاید هر روز یک نفرتان تخت را جمع کند، به جای او هم این کار را انجام دهید، همسرتان هیچ وقت تبعات کارش یعنی خرابشدن خمیردندان، ریختن شامپو یا شلختگی اتاق خواب را نخواهد دید و بنابراین رفتارش تغییری نمیکند.
5. برچسب نزنید
هیچوقت به خاطر عادتهای ناخوشایند همسرتان برچسبهایی مثل «بیمسئولیت»، «بیتوجه»، «شلخته» یا «تنبل» به همسرتان نزنید. این برچسبها فقط باعث میشود او گارد بگیرد و رابطهٔ عاطفیتان هم تحتالشعاع این بحثها قرار بگیرد. ممکن است در جواب برچسبها، او هم عادتهای ناخوشایند شما را یادآوری کند و مسئلهٔ اصلی در یک کَلکَل بیپایان گم شود. به جای آن با همسرتان در این قالب صحبت کنید: «وقتی تو این کارها را انجام میدهی، من این احساس را دارم.» اگر قرار باشد مسئلهٔ عادتهای ناخوشایند حل شود، این جمله به احتمال بیشتری مسئله را حل میکند تا برچسبزدن.
6. بپذیرید
اگر از همهٔ راههای بالا استفاده کردید و جواب نداد، وقت این است که یک تصمیم اساسی بگیرید. بهتر است چیزی را که نمیتوانید، کنترل کنید بپذیرید و انرژیتان را روی چیزهایی بگذارید که میتوانید تغییر دهید. اگر عادتهای ناخوشایند همسرتان را، با اینکه تلاشتان را کردهاید، نتوانستهاید تغییر دهید، پس بهتر است آنها را بپذیرید و تمرکزتان را روی چیزهایی بگذارید که میتوانید تغییر دهید؛ چیزهایی مثل رشد رفتار خودتان.