روزنامه آرمان؛ شیوا دولتآبادی*: باید برای تعیین بهترین زمان اعلام فرزندخواندگی بین خانوادههایی که هرگز قصد گفتن ندارند و خانوادههایی که خواهان اعلام این موضوع هستند تفکیک قائل شد، اما تجربه ثابت کرده است اگر فرزندخواندگی را به فرزندان بگوییم خیلی خوب است. بنابراین بهتر است در سنین پایین زمینه برای گفتن فرزندخواندگی فراهم شود تا از ابتدا فرزندخواندگی برای کودک قابل پذیرش باشد نه اینکه بعدا متوجه این موضوع شود و فاجعه ای رخ دهد. برای مثال در قالب بازی و گفت و گوهای ساده با کودک فرزندخوانده می توانیم اشاره هایی به این قضیه داشته باشیم، یعنی مفاهیمی نظیر اینکه کودکان توسط مادرانی که به دنیا آمده اند، بزرگ نمی شوند بلکه به نوعی با مادرانی که آنها را بزرگ کرده اند، بزرگ می شوند به گفتن این مساله کمک می کند. بنابراین در زمان هایی که فضای عاطفی حکم فرماست می توان همراه با بازی این موضوع را بازگو کرد. با وجود این، هر چه زودتر در قالب بازی، داستان و آماده سازی آرام ذهن، این مفهوم را به کودک برسانیم که بسیاری از کودکان فرزندخوانده هستند و با افرادی غیر از والدین فیزیولوژیک و بدنی خود بزرگ میشوند، آنها برای پذیرش این مساله بهتر آماده می شوند. پس بهترین زمان سه سالگی کودک است که حداقل بتواند در حافظه خود ردپاهایی از فرزندخواندگی خود را بیابد و این مساله را درک کند که احتمال دارد برخی کودکان توسط والدین حقیقی خود بزرگ نشوند. در مورد اعلام فرزندخواندگی بسیاری اوقات گفته میشود که به تدریج به کودکان آموزش و یادآوری کنیم که والدین غیرحقیقی آنان نیز چون والدین حقیقی همیشه با آنها هستند.
نگذارید دیگران فرزندخواندگی فرزندتان را اطلاع دهنداگر گفتن فرزندخواندگی با دقت و برنامه ریزی آرام و درازمدت صورت بگیرد و به عنوان یک احتمال ممکن در ذهن کودک ایجاد شود، به تدریج موضوع فرزندخواندگی به او انتقال می یابد و او راحت با این موضوع برخورد می کند، اما اگر والدین در گفتن این موضوع تعلل کنند و کودک در بدترین شکل ممکن فرزندخواندگی خود را از دیگران بشنود به او آسیب فراوانی وارد می شود. حتی اگر این مساله در سنین شروع بلوغ زمانی که فرزند درگیری بیشتری با هویت خود دارد، مطرح شود، اثرات نامطلوبی می گذارد، چرا که پذیرش در هر زمانی کار آسانی نیست. بنابراین توصیه می شود زمینه سازی برای کودک به تدریج و در زمان های طولانی انجام شود تا فاصله ای بین او و والدین نیفتد. هر چه ذهن کودک برای پذیرش این قضیه به عنوان یک احتمال آماده باشد هنگام افشا آسیب کمتری می بیند. بنابراین اگر این اتفاق در زمان و در مکان های مختلف توسط افرادی مطرح شود که این آمادگی را به کودک نداده اند، طبیعتا لطمه بزرگی به او می خورد که باید این مساله با نشان دادن دلبستگیها، همبستگیها، گفتوگو و روشن کردن علت سرگذشت توسط والدین جبران شود. گفتن فرزندخواندگی امری است که هم حوصله می خواهد و هم نیاز به دریافت مشاوره از روانشناس دارد. امروزه در دنیا موردی که خیلی به بازگو کردن این مساله کمک کرده داستان هایی است که با تصویر، پدران و مادرانی را از اقوام مختلف نشان میدهند که فرزندانی از کشورهای مختلف دارند و آنها را بزرگ می کنند. چنین تصویرهایی می تواند ذهن کودک را برای پذیرش فرزندخواندگی آماده کند.
فرزندخواندگی را افشا کنیداگر خانواده در شرایطی فرزندی را پذیرفته اند که اطرافیان هم نمی دانند، بازگو نکردن آن لطمه کمتری میزند. برای مثال کودکی را از یک کشور دور پذیرفتهاند و تصویرهایی را از فرزند خود به اطرافیان، اقوام و همسایهها نشان داده اند که وانمود شده فرزندشان مستقیما کودک فیزیولوژیک خودشان است. برای چنین خانوادههایی خطر افشا شدن فرزندخواندگی توسط دیگران تقریبا نزدیک صفر است. به همین دلیل این خانوادهها معمولا تصمیم می گیرند اصلا موضوع فرزندخواندگی را به فرزندشان بازگو نکنند، اما در سطح جهانی بیشتر توصیه می شود که حتما موضوع فرزندخواندگی به فرزندان گفته شود، چرا که اگر در زمانهای دور به هر دلیلی فرزندخوانده آن را بفهمد ضربه بزرگی می خورد و آن را به پای ناجوانمردی میگذارد. پس باید مثل هر چیز دیگری صداقت در کار باشد تا دلخوری ایجاد نشود. شاید در مراحلی عنوان کردن فرزندخواندگی برای والدین سخت به نظر برسد، اما به مراتب از آسیب هایی که ممکن است از بیرون به فرزندشان وارد شود کمتر است.
به فرزندخوانده فرصت بدهیماگر فرزندخوانده پس از متوجه شدن فرزندخواندگی خود واکنش نشان داد، باید مثل هر بحران دیگری در زندگی به او فرصت دهیم تا بههمریختگی و هیجانات خود را برونسازی کند. حتی باید افشا نشدن این مساله نیز برای او روشن شود که چرا خانواده این تشخیص را داده که فرزندخواندگی او بازگو نشود، بلکه بتواند راحتتر با این موضوع کنار بیاید. در اینجا خانواده هم نقش بسزایی دارد. باید مثل هر آسیب شدید روانی دیگر با تامل و حوصله با فرزندخوانده برخورد کند که فراز و نشیب هیجانات منفی با تکیه بر اصل تفاهم از بین برود تا دوباره به تدریج دلبستگیهای قبلی بازسازی شود، چون دلبستگی های بین فرزندخوانده و والدین در این مسیر بسیار کمک کننده و اثربخش هستند. همچنین بسیاری از فرزندخوانده ها تمام عمر خود به دنبال والدین بیولوژیک خود میگردند. طبیعتا خانواده فرزند پذیر از این مساله آزردهخاطر میشود، اما همه این موارد قابل فهم است و میتوان با کمک گرفتن به موقع از کسانی که در این زمینه صاحب نظر هستند، تحمل این شرایط را سهل کرد. در مورد اطلاع رسانی از خانواده قبلی به فرزندخوانده هم باید سن او، میزان آشفتگی و نیازی که برای پیدا کردن هویت خودش دارد را مدنظر قرار داد. نباید موردی تصمیم گرفت، چون هر فردی با فرد دیگر متفاوت است، اما در بسیاری موارد وقتی کودکان خانواده قبلی خود را پیدا می کنند رابطه متعادلی را با آنها به وجود میآورند. با وجود این، ما نمی توانیم به صورت عام صحبت کنیم. موارد خاصی هم وجود دارد که باید همه جوانب آن را سنجید. برخی اوقات خانواده اصلی با خانواده فرزندپذیر به هر دلیلی به توافق میرسند که کاری به فرزندخوانده نداشته باشند، اما در مواردی هم ممکن است که فرزند از خانواده فرزندپذیر جدا شده و به خانواده اصلی خود سپرده شود. بنابراین این مساله ظرافتهای خودش را دارد که قطع یا ادامه روابط را مشخص میکند.
* رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان