بنابراین اضافه وزن در زنان و لاغری (وزن کمتر از طبیعی) در مردان بدون توجه به نژاد آن ها خطر افسردگی و خودکشی را افزایش می دهد.
علت افسردگی در افراد چاق چیست؟
هیچ کس کاملا نمی داند ! اغواگرانه است که فرض کنیم افسردگی از اندوه فراوان ناشی از چاقی و عدم رضایت فرد از ظاهرش در آینه و از اینکه فرد نمی تواند مانند افراد لاغر، فعال و پیگیر باشد ایجاد می شود. تصور می شود که چرخه رژیم گیری به دنبال افزایش وزن که به وسیله رژیم سخت تر دنبال می شود اثر بیشتری بر روی افسردگی که صرفاً ناشی از اضافه وزن یا چاقی است دارد زیرا به آن احساس شکست هم اضافه شده است در حالیکه نشان داده شده است که موفقیت در کاهش وزن عملکرد روانی را بهبود می بخشد ولی برعکس بعضی از مطالعات نشان داده اند که رژیم های کم کالری خودشان یک ارتباط خاص با افسردگی دارند.
احتمال دیگر آن است افسردگی نتیجه برخورد و رفتار دیگران با فرد چاق است یعنی به علت داغ ننگ و مجازات های اجتماعی در مورد چاقی در یک جامعه و تبعیضاتی است که برعلیه فرد چاق وجود دارند. این ابتدا در کودکی وقتی که این اعتقاد وجود دارد که آن ها تنبل، کثیف، احمق، زشت، حقه باز و دروغگو به نظر می رسند، شروع می شود.
یک مطالعه در دانمارک نشان داد که غفلت و بی توجهی والدین یک پیشگویی کننده مهم برای چاقی است و بنابراین تصور اینکه چرا چاقی می تواند منجر به افسردگی شود مشکل نیست یک مطالعه بر روی 10000 آمریکایی در سال 1981 نشان داد که زنان با بپا بالاتر از صدک 95%، سال های کمتری در مدرسه بوده اند و کمتر ازدواج نموده و نسبت به همتایان لا غر خود بیشتر دچار فقر می باشند دیگران اعتقاد دارند که چاقی و افسردگی مرتبط به هم و دست در دست هم جلو می روند، زیرا مکانیسم های بیوشیمیایی مشابه بین دو حالت وجود دارد و مرکز هر دو بر روی سیستم های سروتونینرژیک در مغز می باشد.
مهارکننده های اشتهاء مانند فن فلورامین میزان سروتونین را جهت کاهش دریافت میان وعده افزوده و سبب القاء کاهش وزن می شوند و داروهای ضد افسردگی مانند فلوکسیتین از باز جذب سروتونین ممانعت به عمل می آورند که در کوتاه مدت می تواند منجر به یک مقدار کاهش وزن شود. سیبوترامین روی هر دوی سیستم های سروتونینرژیک و غیر آدرنرژیک اثر می کند.
این منجر به ارائه فرضیه ای شد که هر دوی این حالا ت می توانند به عنوان جنبه های متفاوت از همان بیماری در نظر گرفته شوند و برطبق آن بیماری درمان شود اما برای تاٴیید این نظریه هیچ مدرک متقاعد کننده ای وجود ندارد.
یک مطالعه در نیویورک بر روی کودکان 6 و 7 ساله با افسردگی عمده انجام شد و آن ها با کودکانی که هیچ نوع مشکل روانی نداشتند مقایسه شدند. 15-10 سال بعد افرادی که در کودکی افسرده بودند دارای بپا با میانگین 1/26 در مقایسه با گروه کنترل دارای بپا با میانگین 2/24 بودند و نیز آن هایی که در کودکی دچار افسردگی بودند دو برابر شانس چاقی را در بزرگسالی داشتند.
در یک مطالعه در مینوسوتا که بر روی 5000 دانش آموز دبیرستانی و راهنمایی برای بررسی اثرات روانی پرخوری انجام شد، 17 درصد از دختران و 8 درصد از پسران به عنوان پرخور گزارش شدند اما تنها 3 درصد دختران و 1 درصد از پسران واقعاً معیارهای اختلا ل پرخوری را داشتند و 12 درصد از دخترها و 28 درصد از پسرانی که دچار پرخوری بودند دست به خودکشی زدند.
این کودکان که پرخور گزارش شده اند استعداد اضافه وزن و چاقی داشته اند؛ این مطالعه نه تنها کاربردهای روانشناسی اضافه وزن و چاقی را نشان داد، بلکه چاقی را به عنوان نتیجه اختلا لا ت غذایی در نظر گرفت.
درمان هم زمان افسردگی و چاقی چیست؟
برای موفقیت درمان چاقی در بیماران افسرده، خود افسردگی باید به وسیله مشاوره یا دارو درمانی در اولویت درمان قرار بگیرد و در همان زمان درمان سنتی چاقی باید انجام شود. ممکن است لیتیم به عنوان درمان مناسب در نظر باشد و نیز بعضی از داروهای آنتی سایکوتیک موجب افزایش وزن می شوند و باید تا حد امکان از آن ها اجتناب نمود.
مطالعات بر روی بازدارنده های بازجذب انتخابی سروتونین خصوصاً فلوکستین نشان داده است که آن ها می توانند در اوایل درمان موجب کاهش وزن شوند.
برای خواندن بخش اول- اثرات روانی چاقی- اینجا کلیک کنید.