ماهان شبکه ایرانیان

پیشنهادی جالب درباره برخورد با دستفروشان

حل مسائل و مشکلات اجتماعی، به‌ظاهر ساده ولی در واقع بسیار پیچیده است. مسائل جامعه سهل و ممتنع است. راه بی‌هزینه وجود ندارد، هر کاری کنید یک جایش مشکل خواهد داشت.

پیشنهادی جالب درباره برخورد با دستفروشان

به گزارش ایسنا، «شهروند» با این مقدمه نوشت: اخیرا فیلمی از ضرب‌و‌شتم دستفروشان در خیابان ولی‌عصر منتشر شد که واکنش‌های زیادی را به همراه داشت و گفته می‌شود که با مأموران خاطی برخورد خواهند کرد! در حالی که معلوم نیست مطابق روال جاری و سنت گذشته چنین برخوردی از نظر مأمور خلاف تلقی شود. شاید باید با مأموران مافوق او برخورد شود و به همین ترتیب بالاتر رفت.

به همین منظور روزنامه اعتماد گفت‌وگویی را با مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی ترتیب داده که وی درباره این مسأله اظهار می‌دارد: «اصولا نباید با چنین پدیده‌هایی برخوردی قهری و خشن کرد چرا که این دستفروش‌ها اصولا فرزندان خلف بیکاری و شرایط نابسامان اقتصادی کشور هستند. از طرفی حضور این دستفروش‌ها نه‌تنها نظم شهر را بر هم می‌زند که باعث می‌شود اقتصاد شهری هم لطمات جبران‌ناپذیری بردارد؛ چرا که مغازه‌دارهایی که مالیات می‌دهند و کلی هزینه‌های جورواجور دارند، دیگر توان ادامه حضور در بازار کنونی را نخواهند داشت. پس باید راهکارهایی را در پیش گرفت که هم قانون اجرا شود و هم شأن و منزلت دستفروش‌ها حفظ شود. یکی از راه‌های مقابله با این پدیده این است که مأموران شهربان از صبح زود در خیابان‌ها حاضر باشند و قبل از اینکه دستفروش‌ها بخواهند بساط کنند، جلوی آنها را بگیرند.»

قضیه از این قرار است که موضوع دستفروشی را نمی‌توان در چارچوب‌های موجود و با درگیری و شیوه‌های دیگر حل کرد. گذاشتن مأمور از ابتدای صبح نیز کاری عقلایی نیست زیرا هزینه این کار برای شهر آنقدر زیاد است که مقرون به صرفه نیست. ضمن اینکه تا کی می‌توان چنین شیوه‌های هزینه‌بری را به شهر و کشور تحمیل کرد؟ اگر نیک بنگریم، همه حق دارند. مغازه‌دار حق دارد چرا که اجاره مغازه می‌دهد، مالیات می‌دهد، هزینه‌های جاری می‌دهد، مسئولیت در برابر جنس فروخته‌شده دارد و ... و طبیعی است که انتظار فروش نیز دارد و نسبت به حضور دستفروشان اعتراض دارد. مردم حق دارند چون می‌خواهند در پیاده‌رو با خیال راحت حرکت کنند، حق دارند چون نمی‌خواهند کسی را بیکار ببینند، حق دارند چون نمی‌خواهند شهروندان زحمتکش دچار ضرب‌و‌شتم شوند. شهرداری حق دارد چون وظیفه‌اش رفع سد معبر است و مردم نیز از شهرداری می‌خواهند که این کار را انجام دهد و برای این کار چاره‌ای ندارند جز آنکه به‌نسبت خشن برخورد کنند و با قربان صدقه رفتن نمی‌توان کاری از پیش برد. دستفروش هم حق دارد چرا که نیاز به پول و درآمد دارد و باید خرج خود و زن و بچه‌اش را تأمین کند. همان‌طور که ملاحظه می‌شود از هر سو که نگاه کنیم، همه را کم‌وبیش ذی‌حق می‌دانیم و در کلیت ماجرا همه حق دارند، هر چند مغازه‌دار می‌تواند بگوید چرا جلوی مغازه من اتراق می‌کنید؟ دستفروش هم حق دارد و می‌گوید که شغل ندارم و اگر این کار را نکنم، باید مرتکب خلاف شوم تا نانی به دست آورم. مأمور شهرداری هم می‌گوید برو جای دیگری که سد معبر نباشد و ... .

همان‌طور که گفته شد مدیریت مسائل اجتماعی سهل و ممتنع است، بویژه در جوامعی چون ایران که انواع و اقسام مسائل اجتماعی در هم تنیده می‌شوند. مثل بیماری است که انواع و اقسام بیماری را دارد و داروی «الف» برای بیماری «ب» خوب است ولی بیماری «ج» را بدتر می‌کند. در اینجا پزشک باید اولویت‌بندی کند که کدام بیماری با چه دارویی بهتر است تجویز و درمان شود، در این حالت بیمار باید مطلع باشد که باید انتخاب کند میان بهبودی بیماری «ب» و تشدید بیماری «ج» یا بدتر شدن هر دو. بیمار در این مورد خاص نمی‌تواند خواهان بهبود همزمان هر دو بیماری باشد. اکنون بهتر متوجه می‌شویم که نقش مردم و مشارکت آنان در حل مسائل اجتماعی و شهری تا چه حد اهمیت دارد. اگر مجموعه این موارد با مردم مطرح شود، به ‌طور طبیعی افکار عمومی به یک جمع‌بندی خواهد رسید. شاید برای ما راحت باشد که طرف دستفروش را بگیریم ولی هنگامی که خود را جای مغازه‌دار بگذاریم یا جای عابرانی که از پیاده‌رو می‌خواهند عبور کنند، ممکن است نگاهمان تغییر کند. مغازه‌دار نیز اگر خود را جای دستفروش بگذارد، ممکن است نظرش به کلی تغییر کند و به‌ احتمال فراوان همان کار او را خواهد کرد، همچنان که اگر دستفروش صاحب مغازه شود، همین مخالفت را با دستفروشان دیگر می‌کند. شاید مأمور شهرداری هنگامی که در قالب مأمور، مأموریت ندارد بلکه به‌عنوان یک شهروند پای تلویزیون نشسته، نظر دیگری را درباره دستفروش داشته باشد. چه بسا برخی از نزدیکان او نیز دستفروش باشند. چندی پیش آقایی تعریف می‌کرد که خانمش مسئول شهرداری در یکی از نواحی شهرداری تهران بود. شب‌هنگام و موقع شام‌خوردن با او تماس گرفتند که فلان فرد که پیر هم هست فلان جا بساط پهن کرده، چه کارش کنیم. او دستور داد که بساطش را جمع کنید ولی از ناراحتی چنین دستوری نسبت به آن پیرمرد، نتوانست شام خود را بخورد و ناراحت از سفره کنار رفت.

بنابراین گمان نکنیم که مأمور شهرداری نیز از روی بدطینتی و خشونت‌طلبی چنین برخوردی را با دستفروشان دارد. شاید اگر من و شمایی که دلمان برای دستفروش می‌سوزد نیز در آن شغل بودیم، برای حفظ شغلمان و نیز منطق قانونی این کار ذره‌ای در انجام وظیفه تعلل نمی‌کردیم. لذا اگر نیک بنگریم می‌توان جای مأمور شهرداری را با دستفروش عوض کرد و عینا شاهد همین ماجرا بود.

کاری ندارد. می‌توانیم برای آزمایش، ١٠ نفر از دستفروشان را به صورت تصادفی انتخاب و به ‌عنوان مأمور رفع سد معبر استخدام کنیم تا شاهد رفتار آنان با سایر دستفروشان باشیم. بنابراین باید راه‌حل‌هایی را انتخاب کرد که کم‌هزینه و تأمین‌کننده حداکثر منفعت و حداقل زیان برای طرف‌های درگیر ماجراست ولی راه‌حل بدون زیان وجود ندارد. البته راه‌حل نهایی، افزایش اشتغال است و تا هنگامی که این مشکل حل نشود و شاخص بیکاری کاهش پیدا نکند، هیچ امیدی به بهبود وضع و کاهش چنین مشکلاتی نباید داشت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان