به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دویچه وله، هاینریش بُل که زمانی به عنوان «نویسنده مردم عادی» خوانده میشد، 21 دسامبر 100 ساله شد. رنه بُل یکی از دو پسر به جای مانده از هاینریش بُل، که زمانی ناشر بود و اکنون هنرمند است، 69 سال دارد و شعر نیز میسراید و مدیر بنیاد پدرش نیز هست.
هاینریش بُل سال 1917 در کلن به دنیا آمد و در خانوادهای کاتولیک از طبقه متوسط پایین رشد کرد و سالها بعد، در سال 1971، روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ» او را «چکامه سرای رختشویخانه متعفن» و «مایه رنجش قابل احترام کشور» خواند.
رنه در این باره گفت: او به نوشتههای خودش نگاه میکرد و در پاسخ میگفت: اما حتی یک رختشویخانه در متون من نیامده است. و پسرش میافزاید: او حتی هرگز پایش را هم در یک رختشویخانه نگذاشته بود.
کُشتی با آلمان پس از جنگ
رنه وقتی واکنشی به نگرشهای اساسی پدرش دارد، جدی میشود و تکرار میکند که پدرش هرگز بین مردم عادی و خاص تفاوتی قایل نمیشد. نقد ادبیات وی در این زمینه اشتباه است و او باور دارد، به عنوان یکی از نقاط قوت پدرش، او قادر بود پایش را در کفش دیگران بکند. این را میتوان در آثار پساجنگ او مشاهده کرد که از داستان کوتاهی با عنوان «سرگردان، به سمت اسپا میآیی...» که سال 1950 منتشر شد، تا در «نامههایی از جنگ» که بعدها و 16 سال پس از درگذشت وی در سال 1985چاپ شد، توجه او را به خود جلب کرده است.
فرزند او میگوید: فکر میکنم این چیزها برای او ضروری بود. آن مردم همه جا برابر بودند. یکدندگی و خودبینی و به ویژه ذهنیتی فرمانبردار کاملا برای او غریبه بود.
نوشتههای بُل در دهه 1950 و 1960 بازتاب دهنده منافع جناجی بین نازیهای پیشین و مخالفان بود که در کتابهایی مانند «بیلیارد در ساعت هشت و نیم» و رمان خیلی موفق وی در سال 1963 با عنوان «عقاید یک دلقک» دیده میشود. او نویسنده سیاسی بود که رمانهای پرفروشی مانند «عکس دستهجمعی با بانو» در سال 1971 را در کارنامهاش داشت. وی در حالی که در آلمان چهره شناخته شدهای بود، با دریافت جایزه ادبی نوبل در سال 1972 در سراسر جهان نیز به شهرت رسید.
وجدان سیاسی یا نویسنده؟
به زودی مردم نگاه متفاوتی نسبت به بُل پیدا کردند. به سرعت پس از دریافت جایزه ادبی نوبل، وی مقالهای درباره گروه ارتش سرخ آلمان در مجله خبری «اشپیگل» منتشر کرد و همزمان به انتقاد از این پرداخت که چگونه نشریه «بیلد» درباره اولریک بانهوف و گروه بادر ماینهوف که یک هسته تروریستی دست چپی نظامی بود، گزارشی منتشر کرده است. «اشپیگل» مقاله بُل را منتشر کرد و آن با تیتر «آیا اولریک خواستار بخشش است یا رفتاری امن را میطلبد؟» منتشر کرد.
به گفته رنه بُل؛ آن مقاله موضوع مهمی را طرح میکرد، به ویژه از آن جهت که اشپیگل تیتر را عوض کرده بود. وی میگوید: پدر من همیشه میگفت اولریک مانهوف، نه این که بگوید اولریک. صمیمیتی که با استفاده از اسم کوچک او حس میشود، در واقع هرگز وجود نداشت. پسر بل اعتقاد دارد او هرگز بانهوف را ملاقات نکرده بود.
وی در ادامه میگوید: آنچه رخ داد توفانی از مقالههای روزنامهای بود که به پدرم حمله میکردند و در حقیقت همه خانواده او را هدف گرفته بودند. در پارلمان آلمان که سخنان طولانی و شدیداللحنی مطرح میشد، او به عنوان فردی نامعقول و نادان خوانده میشد و مطبوعات دست راستی هم او را کمونیست و آنارشیست مینامیدند.
کشف دوباره در دوان معاصر
با وجود همه اعتراضها، بُل موفق باقی ماند. اثر خیلی مشهور وی «شرافت از دست رفته کاترینا بلوم» سال 1974 منتشر شد. در این کتاب، بُل اسرینگر ناشر «بیلد» را به فاشیسم عینی متهم کرد. این کتاب که درباره خشونت بود در دهه 1970 بیش از دو میلیون نسخه فروخت و به بیش از 30 زبان ترجمه شد و وولکر اشلوندورف نیز فیلمی بر مبنای آن ساخت.
در مجموع با اقتباس از 13 رمان بُل فیلم ساخته شده است. از 1970، او به عنوان رییس بخش آلمانی انجمن قلم فعالیت کرد و از 1972 تا 1974 رییس بخش بینالمللی اتحادیه نویسندگان بود.
رنه میگوید: پدرم میتوانست یک چیز ساده را به شکلی باورنکردنی زیبا بیان کند. فکر میکنم «بیلیارد در ساعت هشت و نیم» هنوز تا حد زیادی دست کم گرفته میشود.
هاینریش بُل به تازگی دوباره محبوبیت مردمی به دست آورده و به عنوان نویسندهای که شاهدی بر دوران گذشته و دوران پسا جنگ آلمان است، اعتبار یافته است. اولریش گرینر به تازگی در «دی سایت» نشریه هفتگی آلمان نوشته است: مردم هنوز ارزش ادبی بُل را درنیافتهاند و پسر وی میافزاید: من هم با این نظر موافقم.
خاطرات جنگ
آخرین کار از میان آثار بُل همین اکتبر امسال با عنوان «گاهی وقتها آدم میخواهد مثل بچه ناله و شکایت سر دهد. خاطرات جنگ 1945-1943» منتشر شد. بل که در طول جنگ دوم جهانی در جبهه روسیه و فرانسه خدمت کرده، چهار بار زخمی شده و در نهایت در اردوگاه جنگی آمریکاییها زندانی شده بود، با لحنی شکایت گونه، این وقایع را توصیف میکند.
رنه در این باره میگوید: پدرم سه تقویم کوچک جیبی با خودش حمل می کرد و برخی یادداشتهای خود را در آنها مینوشت. او در سنگرها و بیمارستانهای نظامی مینوشت و از مداد یا هر چیز دیگری که به دست میآورد برای نوشتن استفاده میکرد.
فرزند بل میافزاید: گاهی غیرممکن بود که بتواند تجربیاتش را منتقل کند. به جای آن، او یک کلمه مینوشت: گرسنگی، ناامیدی، ترس، چگونه یک افسر دیگر در کنار او تیر خورد...
این خاطرات با آزاد شدن بُل از اردوگاه زندان به پایان میرسد. انتشار این خاطرات در پاییز امسال چرخهای را کامل میکند: در گرامیداشت صدمین سال تولد او و 22 سال پس از درگذشت وی، ارزشگذاری مجدد آثار وی در آلمان شروع شده است.