ماهان شبکه ایرانیان

مدیریت تحول(۱)

در گفت و گو با آیت الله حاج شیخ محمد یزدی   تحول حوزه، دغدغه ای که از دیرباز مصلحان و عالمان بیدار داشته اند

مدیریت تحول(1)

در گفت و گو با آیت الله حاج شیخ محمد یزدی
 

تحول حوزه، دغدغه ای که از دیرباز مصلحان و عالمان بیدار داشته اند.
حوزه هماهنگ با شتاب زمان، طلایه دار، پیشاهنگ، میان دارِ عرصه های گوناگون فکری، قد افراشته در برابر بیداد و جهان خواری جهان خواران، رصد کننده ی کاستی ها و آسیب ها، برخوردار از برنامه های دقیق و سیاست های راهبردی برای رویارویی با آن ها، چشم اندازی بوده که عالمان بیدار و زمان شناس برای رسیدن به آن، پیگیرانه تلاش کرده اند.
با این حال، به خاطر بازدارنده ها، جمود اندیشه ها و فکرهای خمود، نتوانسته اند اندیشه های والا و متعالی و حرکت آفرین خود را گسترش دهند و همه ی لایه های حوزه را درنوردند و همگان را با خود همراه و همگام سازند.
جمود اندیشی، بیماری است، سخت مزمن و واگیر و روز به روز در حال دامن گستری. این بیماری، اندیشه های نامقاوم را از پای در می آورد و اسیر سر پنجه های خود می سازد. و در این گیرودار، با غبارانگیزی و آلوده گری، یا آنان را از صحنه بیرون می راند که از هر گونه فکر نوی گریزان باشند و بپرهیزند و یا به لشکرگاه خود وارد می سازد و به رویارویی با اندیشه های نو و جریان های فکری اصیل و بنیادین و ترازمند، وا می دارد.
جمود اندیشی وقتی این سان، بی هیچ رادع و مانعی، به پیش تاخت و میدان ها را از میان داران حق گرا، روشن اندیش و تحول خواه گرفت، زمینه و عرصه ای برای اندیشه ها و برنامه های تحول آفرین نمی ماند.
درد و دریغ، که در رویارویی با این جریان هراس انگیز، بیغوله آفرین و ویران گر، فرصت سوزی شد. از هنگامه ای که امام خمینی آفرید، برای زمین گیر کردن این اندیشه های تاریکی زا، بهره برداری نشد.
امام، و وزاندن نسیم اسلام ناب محمدی (ص)، با اسلام بسته ذهنان، ارتجاعی و واپس گرا، قهرمانانه به رویارویی برخاست و بر میمنه و میسره ی لشکر خمودی زای آن، تاخت و آوردگاه ها را از چنگ شان به درآورد، تا توانست پایه ها و ستون های انقلاب و نظام مقدس اسلامی را استوار سازد.
در این هنگام و در گرماگرم این خیزش بزرگ، جا داشت و زمینه ی بس مساعدی بود که عالمان بیدار و زخم خورده از خنجر تحجر، به پا خیزند و رایَتِ تحول را بر بام بلند حوزه برافرازند و با تشکیل لجنه ها، گروه ها و کانون های قوی و آشنا به نیازهای روز جامعه و روشن اندیش، جلوی پیشروی فکرهای بازدارنده و ارتجاعی را بگیرند و هشیارانه با رکودآفرینی آن ها به مبارزه برخیزند و طلاب جوان و لبالب از شور و آرمان های بلند را نگذارند به گرداب این اندیشه ها فرو بیفتند، تا زمینه ی زلال اندیشی و آشنایی آنان با زلال اندیشان فراهم آید. بی گمان، بر لب این برکه ی زلال بود که تحول می شکفید و همگان شاهد می بودند که چه سان تحول آغوش می گشاید و آن به آن زمینه برای تحول های بزرگ و بزرگ تر فراهم می آید.
مجله ی حوزه، رسالت خود دانسته و می داند که با بسته ذهنی و تحجر که سدّ بزرگ راه تحول است، در پرتو اندیشه های والا و سرچشمه گرفته از وحی و مکتب اهل بیت، به رویارویی برخیزد و اندیشه های ناب را که زمینه را برای آگاهی های بنیادین فراهم می آورند و همگان را متوجه خطر ایستایی و نادیده انگاری شتاب زمان می کنند، بازتاب دهد.
این گفت و گوی راهگشا و بیدار کننده و هشدار دهنده با حضرت آیت الله یزدی، رئیس شورای عالی مدیریت حوزه انجام گرفته است که امید می رود با شناختی که بزرگان، اساتید، فضلا و طلاب حوزه های علمیه از ایشان دارند و می دانند از سر دلسوزی سخن می گوید و درپی درمان درد است، سخنان، هشدارها و دغدغه های ایشان برای آنان انگیزاننده باشد و کسانی را که می تواند در معماری تحول حوزه نقش آفرین باشند، به چاره جویی وا دارد.
حوزه: بسم الله الرحمن الرحیم با تشکر از حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید تا به پرسش های ما درباره ی تحول در حوزه ها و چگونگی مدیریت آن برای رسیدن به حوزه ی آرمانی و ایده آل و پاسخ گوی به نیازهای روز و میان داری در عرصه های گوناگون، پاسخ بگویید.
پیش از طرح پرسش، شمه ای از گذشته ی مجلّه را به اطلاع حضرت عالی می رسانیم. همان گونه که استحضار دارید مجله ی حوزه از مهر ماه سال 1361 پا به عرصه ی مطبوعات گذاشته است. در این مدت در حد بضاعت علمی اصحاب خود، تلاش ورزیده کانونی باشد برای دفاع از روحانیت ناب اندیش و عالمان راستین و رویارویی با بدخواهان و مخالفان کینه ورز و تحریف گران تاریخ و کارنامه ی سراسر شور و حماسه ی این نهاد مقدس و در ضمن افتخار آن را دارد که تعصب بی جا نورزیده و هر جا کژی و ناراستی دیده، خیرخواهانه به نقد پرداخته و کاستی ها را نمایانده، تا اصلاح گران چاره ای بیندیشند. در این باب، پی گیرانه از دیدگاه ها، خیرخواهی ها و صلاح اندیشی های عالمان، فرزانگان، نخبگان حوزوی بهره برد و آن ها را برای آگاهی دیگران بازتاب داده است.
و نیز برای شناساندن الگوهای راستین به حوزویان و نشان دادن راه های ژرف تحول، شماره هایی را ویژه ی ناموران حوزوی منتشر کرده است که ویژه نامه هایی چون: میرزای شیرازی، آیت الله بروجردی، سیدجمال الدین اسدآبادی، میرزای نائینی، خوانساری ها، نراقی ها، امام خمینی و ... در این راستا سامان گرفت و نیز موضوعاتی ویژه برای نمایاندن نقش عالمان دینی در برهه های حساس و تاریخ ساز و بیان نقطه های قوت و ضعف حرکت های دینی به رهبری روحانیان آگاه و عالمان زمان شناس، در دستور کار قرار گرفت و سپس پژوهش و بررسی های تاریخی، عرضه گردید، از آن جمله ویژه نامه: روحانیت و مشروطیت، حوزه و روشنفکری و ... .
اکنون برآنیم برای بهره برداری هر چه بهتر و بیش تر از سخنان مقام معظم رهبری درباره ی تحول در حوزه ها و مدیریت تحول، که در آذر 1386 در دیدار با گروهی از فضلا و نخبگان حوزه های علمیه ایراد کردند، چند شماره ای را به این مهم، ویژه سازیم، از این روی خدمت حضرت عالی رسیدیم تا در این باب از محضرتان استفاده کنیم.
استاد: بسم الله الرحمن الرحیم. در مجلّه ی حوزه یک سری بحث هایی مطرح می شود که در حقیقت بر محور چالش ها و مباحث اعتقادی و مورد اختلاف است. و خود این سبب می شود که قشر وسیع تری مسأله را پی گیری کنند که حق با کدام طرف است.
شکی نیست که حضور یک مجلّه با عنوان «حوزه» برای معرفی حوزه، هدف حوزه، حوزویان و کسانی که در حوزه ی علمیه مشغول کارهای علمی هستند، ضرورت دارد.
به یک معنی در مجله ی حوزه، باید خوانندگان با یک نموداری از این که حوزه چیست و چه کار می کند و در کارش چقدر موفق بوده، یا موفق هست، رو به رو بشوند و همین، دلیلِ بر ضرورت این چنین مجله ای در حوزه است. البته شما از کارتان ارزیابی داشته باشید. از انعکاسی که بین خوانندگان دارد، از تاثیر مجلّه، از بازده ی آن بین خوانندگان که چقدر بوده است. به طور تقریب سطح خوانندگان چقدر است.
امّا درباره ی سخنان مقام معظم رهبری: در دیداری که با مقام معظم رهبری انجام گرفت - در آن جلسه که در قسمت های عمده ی آن حضور داشتم - بحث های بسیار خوبی مطرح شد. مکرر من این جمله را از آقا - در همان اوایلی که جلسه برگزار شده بود - شنیدم که تعبیر می کردند:
«این جلسه، از نظر من به مراتب بهتر بود از جلسه ی دانشگاهیان و دانشجویانی که این جا می آمدند و گزارش هایی می دادند».
توجه ایشان روی اظهارات متخصصینی که در رشته های مختلف اظهار نظر کردند، جلب شده بود و اظهار علاقه می کردند. امیدواری ایشان به حوزه و آینده ی آن، به خاطر همین گزارش هایی که آقایان داده بودند، خیلی زیادتر شده بود. به همین دلیل هم، در آن جلسه روی مسائل حوزه و لزوم تحول و پیشرفت و تکامل، توجه خاصی داشتند.
در هر صورت، ایشان مباحث فراوانی را مطرح کردند که علی القاعده، همه ی مسئولان حوزوی باید برای پاسخ گویی به آن ها آماده شوند.
حوزه: بعضی سخنان ایشان را در باب تحول و کارهایی که باید در حوزه انجام بگیرد، مطالبات می دانند که دست اندرکاران و مسوولان حوزه ها باید آن ها را سرلوحه ی کار خود قرار دهند و حوزه ها را با برنامه ریزی به آن سمت هدایت کنند. در مقابل، بعضی سخنان ایشان را درباره ی تحول، ارشادی می انگارند و می گویند: باید نظر دیگر مراجع را هم دید و معلوم نیست نظر آنان چیست.
استاد: بله. بعضی سخنان ایشان را در این باب، مطالبات می دانند و بعضی ارشاد. اسم اش هر چه که باشد، یک کسی که هم جایگاه مرجعیت و هم در جایگاه رهبری نظام قرار دارد، وقتی یک مطلبی را می گوید، علاقه مند است که چنین کارهایی انجام بگیرد. اگر اسم آن را ارشاد بگذاریم و مطالبه نگذاریم، ضرورت پاسخ گویی دارد. یعنی نگوییم حالا که ارشادی بوده، باید نظر دیگر مراجع را هم دید و معلوم نیست سایر مراجع نظرشان چیست و احیاناً حاشیه هایی که کسانی می گویند: حوزه باید مستقل باشد و اگر مقامات حکومتی و دولتی در مسائل حوزه اظهار نظر بکنند، این، وابستگی حوزه را به حکومت بیش تر می کند و یا به استقلال حوزه ضربه می زند!
در حالی که خوشبختانه در حدّی که من اطلاع دارم، بعد از این بیاناتی که مقام معظم رهبری داشتند، مراجع عظام هم، اکثراً، نسبت به این بیانات اظهار موافقت کرده و حمایت کردند. حتی گفتند: لازم است پی گیری و اقدام بشود.
به عنوان مثال: در ملاقاتی که آیت الله مقتدایی با آیت الله صافی داشتند، ایشان روی همین کلمه ی تحولی که در عبارات مقام معظم رهبری بود، تاکید کردند و حتی روی این مسأله که بعضی تصور کرده اند: تحول، یعنی به هم زدن حوزه، گفته اند: تحول لازم است و باید این تحول ایجاد بشود.
در همین مورد اخیر که مدیریت آیت الله مقتدایی مطرح بود، در دیداری که با آیت الله صافی داشتند، ایشان فرموده بودند: مطالبی که مقام رهبری فرمودند، مورد نظر ما هم هست، باید چنین اقداماتی انجام بگیرد.
همچنین آیت الله مکارم شیرازی، که به نظر من ایشان همیشه به روزتر از دیگران هستند و زودتر به این مسائل توجه می کنند و گاهی هم تندتر مطالبه و درخواست می کنند، فرمودند این کار باید انجام بگیرد.
این یک مطلب که بیانات ایشان چه جنبه ی مطالباتی و چه جنبه ی ارشادی داشته باشد، باید پاسخ گویی داشته باشد.
من در آن موقع، به عنوان عضو جامعه ی مدرسین، به ذهنم آمد که باید یک جوابی، گرچه به اجمال، به این ارشادات و مطالبات رهبری داده بشود. از این روی، از شماری از موثرترین حوزه، نهادهای حوزوی اثرگذار در حوزه از جنبه های مختلف، مانند: دفتر تبلیغات اسلامی، جامعة الزهراء و جامعة المصطفی دعوت کردم. جلسه برای پی گیری ارشادات و مطالبات رهبری تشکیل شد. در آن جلسه خطاب به آقایان عرض کردم: مطالب آقا را درباره ی تحول حوزه همه ی ما شنیده ایم. بعضی از شما آقایان حضور داشتید. اکنون باید اقدام کرد؛ زیرا اگر فاصله بیفتد، فراموش می شود. پس از بحث های فراوان تصویب شد شورای متشکل از نهادهای حوزوی تحت عنوان شورای پیشبرد و ارتقا تشکیل بشود.
در جلسه ی دوم قرار شد اساس نامه ی شورا تدوین گردد و نیز در این جلسه، روی اعضای اصلی بحث خوبی انجام گرفت و قرار شد از حوزه ی مشهد که مورد خطاب بوده و نیز از حوزه ی اصفهان که حوزه ی بزرگی است، در این شورا حضور داشته باشند. این دعوت انجام شد و سپس، اساس نامه تصویب شد، دبیرخانه تاسیس گردید. در فاصله ای حدود یک ماه، نهادی به عنوان شورای پیشبرد و ارتقای حوزه ی علمیه و به گونه ی مستقل شکل گرفت.
حوزه: آیا شورای پیشبرد و ارتقا، با توجه به شورای عالی مدیریت حوزه، می توانست جایگاه قانونی داشته باشد و به گونه ای دستگاهی در برابر شورای مدیریت نبود و خللی در کارهای آن شورا به وجود نمی آورد؟
استاد: اولین ایراد و اشکالی که به این شورا گرفتند این بود که پایگاه اجرایی و پشتوانه ی اجرایی این شورا کجاست و با وجود شورای عالی حوزه، که مسئوولیت سیاست گذاری و اجرای امور حوزه را به عهده دارد، این شورا چه جایگاهی دارد. شما جدای از شورای عالی نمی توانید کاری بکنید. شورای پیشبرد و ارتقا، بدون شورای عالی که آن را تایید و پشتیبانی کند، نمی تواند کاری بکند. اصلاً اعتباری ندارد. حتی یکی از اعضای محترم شورای پیشبرد، سخت روی این مسأله پافشاری می کرد و می گفت این شورا، هیچ اعتبار قانونی ندارد!
من از کسانی بودم که در برابر این ایراد ایستادم و گفتم: شما فرض کنید، شورای عالی حوزه، با شورای پیشبرد و ارتقا مخالفت کند، ولی تک تک اعضای شورای پیشبرد و ارتقا، به خاطر جایگاه و مسئوولتی که درحوزه بر عهده شان گذاشته شده است، اثر گذارند. در این شورا، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی، رئیس جامعة الزهراء، رئیس جامعة المصطفی و این جانب، که اکنون مسئوولیت جامعه ی مدرسین را بر عهده دارم، حضور داشته و هر کدام از حوزه ی اختیارات خود کارهایی را انجام می دهیم و می توانیم در حوزه اثرگذار باشیم. پشتیبانی اجرایی و پایگاه اجرایی ما، خود ما و اعتبارات نهادی خود ما در حوزه کاری است که در اختیار داریم. ما وقتی به طور مشترک تصمیمی می گیریم، آن تصمیم دارای اعتبار است. البته من برای پی گیری مطالبات و ارشادات مقام معظم رهبری درباره ی تحول حوزه، از شورای عالی دعوت کرده ام، اما از سوی آن شورا پاسخ مثبتی داده نشد.
خوشبختانه آیت الله استادی بعد از تشکیل جلسه ی دوم شورا حمایت کردند و گفتند:
«اولاً، شورای عالی باید خودش این کار را پی می گرفت و انجام می داد و این که انجام نداده، کوتاهی کرده است.
ثانیاً، اکنون که مسئوولان نهادهای مهم و اثرگذار حوزوی شروع کرده اند، شورای عالی نباید مخالفت کند، بلکه باید موافقت بکند و موافقت هم به این سبک نباشد که ما مخالف نیستیم».
پس از این سخنان و موضع گیری بود که قرار شد شورای عالی یک نماینده برای شورای پیشبرد و ارتقا، معرفی کند که در حقیقت، شورای عالی موافقت خود را با شورای پیشبرد و ارتقا، با معرفی نماینده ی خود اعلام کرد. نماینده ی شورای عالی در شورای پیشبرد و ارتقا، آیت الله مقتدایی است. با این کار، شورای پیشبرد و ارتقا، پایگاه قانونی و حقوقی پیدا کرد.
پس از این مرحله، کمیسیون ها، هم عناوین شان و هم کارها و برنامه شان تصویب شد. کمیسیون ها کار خود را شروع کردند. شناخت ضعف ها و قوت های حوزه را سرلوحه ی کار خود قرار دادند گزارش این کمیسیون ها، خیلی جالب است. مثلاً در آموزش حوزه، چه ضعف هایی وجود دارد و چه کمال هایی وجود دارد و این کمال ها را به این کیفیت باید تکمیل کرد و این ضعف ها را به این کیفیت باید برطرف ساخت و ...
یا در جذب طلبه، این ضعف ها وجود دارد و این کمال ها وجود دارد و پیشنهادهایی برای اصلاح امور داده بودند.
در پایان یکی از جلسه های هفتگی، که در محضر مقام معظم رهبری برای بحث و گفت و گو درباره ی مسائل فقهی مورد نیاز تشکیل می شود، ایشان از کارها و برنامه های شورای پیشبرد و ارتقا و تلاش کمیسیون ها، اظهار خرسندی کردند. با این که ما به طور رسمی چیزی به ایشان منعکس نکرده بودیم. گویا جناب آقای مروی مطالبی درباره ی کارهای این شورا به عرض ایشان رسانده بود.
خدمت ایشان عرض کردم: ما البته منتظر بودیم وقتی به مرحله ی اجرا رسیدیم و قدم عملی برداشتیم، خدمت تان برسیم و گزارش بدهیم و رهنمودها و ارشادات شما را بشنویم. آقا خیلی تشویق و اظهار رضایت کردند. این اقدامی بود که ما در برابر مطالبات و ارشادات مقام معظم رهبری انجام دادیم.
حوزه: آیا تغییراتی که در شورای عالی مدیریت حوزه انجام گرفت در همین ارتباط بود. یعنی مقام معظم رهبری پس از آن که از کار حضرت عالی و اعضای شورای پیشبر مطلع شدند به این تصمیم رسیدند و این تغییرات را ایجاد کردند؟
استاد: خیر، دوران شورای عالی پایان یافته بود. جامعه ی مدرسین، طبق قانون باید کسانی را انتخاب بکنند و در این بین، ممکن است خود به خود مسئوولیت ها تغییر بکند. در عمل این تغییر پیش آمد، در حالی که بینی و بین الله بنده هیچ آمادگی برای این کار را در این حد نداشتم. دو - سه بار،حتی در جلسه های جامعه ی مدرسین گفتم: با توجه به مسئوولیتی که در دبیرخانه ی مجلس خبرگان دارم، در جامعه ی مدرسین دارم و در خدمت آقایان هستم، در شورای عالی باید افراد دیگری باشند که کارها را دنبال کنند.
خوب آقایان از رکود و کُندی که در کارها پیش آمده بود، گله داشتند و معتقد بودند باید دیگری کارها و مسئوولیت شورای عالی را به عهده بگیرد. با این که خیلی آمادگی نداشتم، با اصرار آقایان پذیرفتم.
حوزه: با پذیرش مسئوولیت شورای عالی، آیا خلل و رکودی در کار شورای پیشبرد و ارتقا که حرکت نو و امیدوار کننده ای است و همه ی نهادهای حوزوی را درگیر مشکلات و دشواری های راه می کند و به چاره اندیشی وا می دارد، به وجود نمی آید؟
استاد: وقتی که این وضعیت پیش آمد، به نظر من، اولین کاری که مناسب بود انجام بگیرد، انتقال کل کمیسیون های شورای پیشبرد و ارتقا، به شورای عالی بود تا شورای عالی بتواند از این امکانات استفاده کند و کار را پی بگیرد . نظرم این بود که کار کمیسیون های شورای پیشبرد، سرمایه ای آماده و در دسترس است، برای این که شورای عالی بتواند کارش را به خوبی انجام دهد.
با این طرح و پیشنهاد، مخالفت شد. گفتند: شورای پیشبرد و ارتقا، کارش را انجام بدهد و کمیسیون ها، برنامه های خود را دنبال کنند، منتهی شورای عالی می تواند از نتایج کار کمیسیون ها استفاده کند. اما این که شورای پیشبرد و کمیسیون های آن، در شورای عالی ادغام بشود، درست نیست. اکنون کمیسیون های شورای پیشبرد، کار خود را دنبال می کنند و شورای عالی هم به سمتی می رود که بتواند پاسخ گوی نیازها باشد.
حوزه: به طور کلی روشن هست که چه تغییراتی باید در حوزه انجام بگیرد و آن چه را که انتظار می رود شورای عالی انجام بدهد و خواست رهبری و مراجع تقلید است و روی آن اتفاق دارند، به نظر حضرت عالی چیست؟
استاد: آن چه مسلم است و هم مقام معظم رهبری تصریح کرده اند و هم مراجع تقلید می خواهند، وضع کنونی حوزه را برای رسیدن به مقصود، کافی نمی دانند. نمی گویند این وضعی که اکنون حوزه دارد، وضع بدی است، بلکه می گویند کافی نیست، توقع بیش تری از چنین حوزه ای هست.
در این شرایط زمانی، با نیازمندی های امت اسلامی، با پیشرفت اسلامی در سطح جهان و توجه مردم به دین و مرکز این تحول، یعنی ایران، بویژه شهر مقدس قم و حوزه ی علمیه، این روند حوزه کافی نیست و نمی تواند نیازها را پاسخ بدهد؛ از این روی حتماً باید کارهایی انجام بگیرد، این قدر متیقنی است که هم مراجع و هم رهبر معظم انقلاب، قبول دارند. آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرده اند به این که باید تغییراتی به وجود بیاید و حوزه تحول پیدا کند و آیت الله صافی نیز، خواستار این مهم شده اند. حتی آیت الله سید موسی شیبری، با این که از نظر روحی، از این گونه مسائل کنار هستند، تایید کردند. حضرت آیت الله وحید خراسانی هم فی الجمله، آیت الله بهجت، که نسبت به جزئیات کم تر عنایت دارند، فرمودند: شما هر کاری لازم می دانید انجام بدهید.
پس این که در گوشه و کنار گفته شده و شنیده می شود مراجع بزرگوار تقلید، این تغییرات را تایید نکرده و نمی کنند، درست نیست. این آقایان، یا تصریح به موافقت کرده اند و یا به نوعی گفتند: موافقت بقیه ی آقایان کافی است.
بنابراین، ناکافی بودن وضع امروز حوزه در برابر تقاضای دنیای اسلام، مورد قبول همه است. کافی نیست، یعنی در پذیرش، پرورش، کتاب های درسی، آموزش، نوع آموزش و امتحانات، باید بسیار دقیق عمل کرد. طلاب باید دوره ی تحصیلی داشته باشند و در پایان دوره ی تحصیلی، پایان نامه بگیرند و به همه ی آن چیزهایی که در سخنان رهبری آمده بود جامه ی عمل بپوشانند.
این که درست نیست طلبه ای وارد حوزه بشود و تا آخر عمر در حوزه بماند و کاری نداشته باشد که در گوشه و کنار کشور چه خبر است و چه نیازهایی وجود دارد.
همین آقایی که الان به شهریه و زندگی فقیرانه قانع شده است و کاری هم ندارد که در دنیا چه خبر است، نیازها چیست، حداقل می تواند امام جماعت باشد و مسجدی را اداره کند.
یک کسی باید باشد که به این آقا بگوید: چرا شما در حوزه مانده اید، وجود شما در فلان ناحیه و شهر مفید است، همه ی امکانات را برای تان فراهم می آوریم، بروید آن جا و به تبلیغ و ارشاد بپردازید. حوزه باید این کار را انجام بدهد. مسئوولیت حوزه است.
بنابراین، وقتی تحول مطرح می شود، نباید به گونه ای تعبیر بکنیم که بعضی از مراجع را نگران بکند که اینها می خواهند چکار بکنند؟ می خواهند حوزه را به هم بزنند؟ می خواهند همه چیز را وارونه بکنند؟ می خواهند روش استنباط و اجتهاد را به هم بزنند؟ نه، اینها نیست. روش های طبیعی، یا به تعبیر حضرت امام، رضوان الله تعالی علیه، روش های سنتی، جواهری، اینها همه، به جای خود باقی است. منتهی باید اصلاحاتی انجام بگیرد که از زمان کم، استفاده ی بیش تر بشود. از نیروهای فراوانی که در حوزه در اختیار دارد، در خدمت به اسلام و مسلمانان و پاسخ گویی به نیازها، بهره ی لازم گرفته بشود.
این کلیاتی است که ما از تحول تصور داریم و بر این نظر هستیم که شورای عالی حتماً به این مسأله بیش تر توجه بکند.
حوزه: روشن است و از آن گریزی نیست که تحول در ساحَت زوایا و لایه های هر نهاد علمی روی خواهد داد و دگرگونی ها، یکی پس از دیگری خود را خواهد نمایاند و چتر خود را خواهد گستراند. حال اگر واحدی، نهادی و گروهی آن را نادیده بینگارد، از کنار آن موج بلند سهل انگارانه بگذرد، بی گمان یا درهم کوبیده خواهد شد و یا از گردونه ی خیزش ها و حرکت های علمی بر کنار خواهد ماند. به نظر حضرت عالی، در چنین شرایطی، تحول در حوزه ها چگونه باید مدیریت شود که از آسیب هایی که ممکن است از این رهگذر گریبان گیر آن ها بشود، در امان بمانند و از برکت ها و ثمره های شیرین آن، بهره برند؟
استاد: اصولاً مدیریت دو نوع، یا دو سیستم دارد. - ظاهراً خصوصیتی که واژه ی سیستم می فهماند، واژه هایی چون: نظام، ضابطه، مقررات نمی فهماند. می گویند سیستم عبارت است از نهادها یا واحدهای مختلفی که روی همدیگر اثر می گذارند. نظام و مقررات و قانون چیز دیگری است که تاثیر در همدیگر در آن ها کم تر مورد توجه است. - یک نوع، مدیریت فردی و شخصی است که فرد وقتی مسئوولیتی را به عهده گرفت، با سلیقه ی شخصی خود، موردی و روزمره تصمیم می گیرد. در برابر هر مسأله ای که قرار می گیرد، با سلیقه ی شخصی و با یک مبانی کلی عمل می کند.
به نظر من این نوع مدیریت، ضعیف ترین و بدترین نوع مدیریت است. نه آینده نگری دارد و نه استفاده از تجربه برای فرد ممکن می گردد. هر روز در جلوی مدیر، یک مسأله ی جدید قرار دارد و اصلاً فرصت این که بخواهد بررسی بکند، ندارد و تنها در فکر راه حلی برای مسأله موجود است.
معروف است وقتی که می خواهند مدیری را از هر جهت در اختیار بگیرند، اولین کاری که می کنند یک سری مسائل روز را، که مورد ابتلاست، روی میز کارش می ریزند و جوری سرگرمش می کنند که مجال برنامه ریزی نداشته باشد و نتواند با برنامه ریزی و بر اساس سیستم پیش برود و با روش، کارها را سامان دهد، بلکه پیوسته دغدغه ی این را دارد که مشکل امروز را حل کند و اگر حل نکند، چه پیامدهایی خواهد داشت.
این سبک، بدترین سبک است و من هم نمی گویم که حالا چه کسی انجام داده و چه کسی انجام نداده است. ولی می دانم که در این مدیریت ها، این وضعیت وجود دارد.
نوع دوم مدیریت که امروزه به عنوان علم از آن تعبیر می شود، دارای تخصص است. در این نوع مدیریت، افزون بر خصلت های فردی و در حقیقت روحیاتی که اشخاص دارند، یک سری نظام های قانونی هم وجود دارد که باید فرد با توجه به این نظام های قانونی، مدیریت کند. از باب مثال، در مدیریت، سیستم تشویق چقدر نقش دارد و سیستم توبیخ چقدر نقش دارد؟ رابطه ی بین مدیر و زیردستان و کارمندان و زیر مجموعه ها، فرماندهی و فرمانبری است و یا دوستانه و صمیمانه است؟
هر نوع مدیریتی، چه مدیریت کارخانه و مراکز تولیدی، چه مدیریت های مراکز پژوهشی و علمی، چه مدیریت های حکومتی، مدیریت قوه ی قضائیه، مجلس و دولت، باید سیستم دار و نظامدار باشند و نباید روزمره با مسائل برخورد شود که احیاناً از آن تعبیر می کنند به مدیریت بحران، مدیریت حوادث و مسائل پیش بینی نشده که خودش یک فصلی در مدیریت است.
روشن است که مدیریت حوزه های علمیه از این قاعده و قانون مستثنی نیست. گاهی دیده می شود کسانی که در حوزه هستند، وقتی نسبت به مسائل اداره ی حوزه فکر می کنند، روزمره فکر می کنند. بعضی از بزرگان، این حالت را دارند. کار جمعی ندارند، کار فردی و سلیقه ای دارند. همیشه با مسائل به شکل موردی برخورد می کنند. با همه ی مقامات عالیه ی علمی و اخلاقی و معنوی که دارند، کم تر با همدیگر مشاوره دارند. کم تر در کارهای جمعی همفکری می کنند. حتی وقتی در یک مسأله ی کلی و جمعی هم که می خواهند نظر بدهند، در حقیقت نظر فردی و شخصی خودشان را، نظر پیشرو و مقدم می دانند و حتی حاضر نیستند در یک جلسه ای کنار هم بنشینند و بحث کنند.
در سخنان مقام معظم رهبری به این نکته اشاره شده است:
«اگر شما همه جا دنبال نظرات مراجع بروید، مراجع عظام، هیچ وقت نظر جمعی ندارند و همیشه نظر فردی دارند».
از این جهت این نوع مدیریت مشکلات زیادی دارد. از طرفی، مسئوولیت های معنوی و اساسی حوزه ها، بر عهده ی مراجع است. درس و بحث های عالیه ی حوزه را مراجع عظام ارائه می دهند. یعنی نمی شود گفت مراجع چون این گونه می اندیشند، ما کاری به آنان نداریم. خودمان برنامه ریزی و عمل می کنیم، این عملی نیست. این یک دید ناقص است و به هیچ وجه توفیقی دست نخواهد داد، ناچار می بایست نسبت به مراجع و دیدگاه های آنان، احترام کامل قائل شد و در عین حال، مشترکات این رجال بزرگ و نظرات متوافق آنان را ملاک گرفت و به آن نظم داد و با نظم و قانون کارهای اجرایی را تنظیم کرد.
نوع دوم مدیریت؛ یعنی مدیریت سیستمی، قانونی، نظام دار و مقرراتی، به شخص وابسته نیست. رئیس تشکیلات اگر رفت، غایب شد و فردا مدیر دیگری سر کار آمد، کار متوقف نمی شود. نظام حاکم است. از این جهت، آن چه ما در مدیریت حوزه به نظرمان می رسد این است که تا جایی که ممکن است، اعمال سلیقه ی شخصی نباشد، کار باید براساس شرح وظایف و حوزه ی اختیارات و رعایت اولویت های اخذ شده در سیاست های کلی انجام بگیرد.
سخن را خلاصه کنم در پاسخ به پرسش شما که گفتید: با چه ساز و کاری می خواهید این تحول را در شورای مدیریت به ثمر برسانید؟ این که شورای عالی سیاست گذاری، باید مسائل کلی را در نظر بگیرد، بر اساس چشم انداز آینده (5 ساله، 10 ساله و یا 20 ساله) حرکت کند و برنامه هایش را سامان بدهد و به پیش ببرد.
حوزه: آیا در شورای عالی مدیریت، روی چشم انداز آینده بحث شده و چیزی در این باره تهیه شده است که سیاست ها و برنامه ریزی ها و حرکت بر اساس چشم انداز شکل بگیرد؟
استاد: روی چشم انداز آینده مکرر بحث شده و چیزی هم تهیه شده است که آن را من به طور کامل خواندم و روی مطالعه ی آن وقت گذاشتم. پس از مطالعه، زیر آن نوشتم: این نوشته، ربطی به چشم انداز ندارد. جمع آوری یک سری اطلاعات است. چشم انداز، یعنی وضع موجود مشخص بشود، وضع مطلوب آینده هم تصویر بشود، برای حرکت از وضع موجود به نقطه ی مطلوب، راه باید مشخص بشود. این کارها را باید انجام بدهیم تا به آن نقطه برسیم. این را می گویند چشم انداز والا، یک سری آمار را از وضع موجود یا یک سری چیزهای کلی را بیان کردن، این چشم انداز نمی شود.
حوزه: به نظر حضرت عالی، به طور مشخص در مدیریت حوزه، اگر بخواهد تحولی انجام بگیرد، ناگزیر کارها باید از حالت شخصی و سلیقه ای به درآید و برکنار باشد و حالت سیستمی بر آن ها حاکم بشود، بفرمایید چگونه؟
استاد: شورای عالی باید سیاست گذاری بکند، کلیات را بررسی بکند و روی مسائل جزئی کم تر وارد بشود و بر اساس این سیاست، مدیر حوزه، که مسئول اجرا است، حداقل 2 تا 4 معاون خواهد داشت. معاون چون قدرت اجرایی دارد، حوزه ی قدرت اجرایی اش باید در شرح وظایف، مقرر بشود. مثلاً فرض کنید، اگر یک معاون مسئوول امور مالی باشد، باید فقط در مسائل مالی و تنظیم مالی و خرج و دخل کار بکند. یا معاون آموزش، باید شرح وظایف مشخصی داشته باشد.
برای تحول در کتاب های درسی هم باید گروهی معیّن شود که پس از بررسی های بسیار، پیشنهادهایی ارائه بدهند، چنانچه در عمل هم در گذشته انجام گرفته، در آینده هم انجام خواهد گرفت.
پس تحول در حوزه (در مدیریت، نه در کل شورای عالی) از نظر ما این است که حالات فردی و سلیقه ای، تا جایی که امکان دارد، کنار برود و حالات سیستمی و قانونی حاکم بشود و این مقررات و سیستم باید در شورای عالی پایه گذاری شود. مدیران هم در اجرای مقرات، به هیچ وجه نباید سلیقه ای عمل کنند، بلکه باید مصوبه ی شورای عالیه را به اجرا بگذارند.
حوزه: مدیریت و اداره ی حوزه و سامان دهی آن، بسیار حساس است و روش های خاصی را باید به کار گرفت، تا هم انتظار مراجع تقلید و علما، تا حدّ ممکن برآورده شود و هم مخالفت هایی که گاه با برنامه ها پیش می آید، کارها را با بن بست رو به رو نسازد. حضرت عالی و مدیریت حوزه چه روشی را پیش گرفته اید که مخالفت کسانی که انتظارات شان برآورده نمی شود، از آقایان و اطرافیان آنان، در کارها خلل وارد نسازد؟
استاد: باید خیلی ظریف عمل کرد. مراجع دیدگاه ها و سلیقه های مختلفی دارند. ما در حوزه ی علمیه، مانند آیت الله مکارم شیرازی را داریم که وقتی بنده از ایشان پرسیدم آیا با تغییر و تحول در برنامه های حوزه موافق هستید، فرمودند:
«من قرار بود که نامه ای به شما بنویسم، اعتراض کنم که چرا زودتر این کار را نکردید، حالا تازه شما از من می پرسید، موافقی؟ این کار را انجام بدهید. معلوم است که باید انجام بدهید، چرا دیر انجام دادید».
مرجع دیگری را هم داریم که خدمت شان رفتم، گفتند:
«من اصلاً این چیزها را قبول ندارم. مقررات و این جور چیزها را قبول ندارم. طلبه باید آزاد باشد، مدرس باید آزاد باشد. گفتند:
مگر میرزای شیرازی، مگر شیخ انصاری در چه شرایطی به آن درجه رسیدند؟ مگر آیت الله بروجردی، با این برنامه ها به آن مقام رسید».
با اختلاف سلیقه ای که مراجع عظام دارند، اگر ما بخواهیم برخورد مستقیم با آنان داشته باشیم که نخیر، همین که شورای عالی می گوید باید جامه ی عمل بپوشد، بی گمان عملی نیست.
چون چه بسا مرجعی بگوید: شورای عالی چه کاره است. در قانون هم آمده است: مراجع باید تایید کنند، تا شورای عالی بتواند کارش را انجام بدهد.
از این رو، ایجاب می کند که با احترام و ایمان به جایگاه آنان، به دیدگاه های شان اهمیت داد و قداست و معنویت شان را پاس داشت. باید دیدگاه های مشترک را اخذ کرد و روی آن ها کار کرد.
کار با مراجع و گرفتن دیدگاه های آنان، بسیار ظرافت دارد. بعضی جاها و در بعضی موارد، همین که مخالفت نکنند، برای ما کافی است.
حوزه: همان گونه که حضرت عالی مستحضر هستید، بحث تحول، در بخش مدیریت حوزه، نظام آموزشی، نظام پژوهشی، تبلیغ، جذب طلاب و ... در خور طرح است. در بخش مدیریت، از دیدگاه های حضرت عالی استفاده کردیم. اکنون به بخش آموزش می پردازیم. شیوه های آموزشی حوزه و کتاب های درسی، با تمام امتیازهایی که می توان برای آن ها تصور کرد و باز گفت و از نگاه اهل تحقیق و نظر هم پوشیده نمانده است، با این حال، می توان از کاستی ها و ناکارآمدی های آن در بخش هایی صرف نظر کرد و از کنار آن گذشت.
به نظر می رسد امروزه نمی توان به همان روش های آموزشی و کتاب های درسی موجود، نظام آموزشی حوزه را سامان داد و طلاب را از نظر علمی به جایگاه مورد پذیرش رساند. آیا شورای عالی حوزه، برای دگرگونی در شیوه های آموزشی حوزه و کتاب های درسی، طرح و برنامه ی ویژه ای دارد و بنا دارد در این عرصه هم به طور جدی وارد شود و از به هدر رفتن وقت و عمر طلاب جلوگیری کند؟
استاد: مسأله ی آموزش در حوزه، در حقیقت، اساس کار حوزه است. مسأله ای نیست که بشود به راحتی وضع موجود را به هم ریخت و یک وضع جدید را جایگزین آن کرد. برای اصلاحِ نظامِ آموزشی حوزه، در حقیقت از مراحل اولیه، مقدمات، سطوح، سطوح عالیه، درس های خارج، تا بحث های آزاد و مسائل مستحدثه، بحث های آزاد و وضع موجود آن ها باید مورد شناسایی قرار بگیرند و به آسیب شناسی آن ها پرداخته شود. باید اشکالات را شناسایی کرد و برای برطرف کردن و حل آن ها به چاره جویی برخاست. به نظر من تاکنون کمیسیون آموزشی شورای پیشبرد و ارتقا کارهای خوبی انجام داده است و امیدوارم به زودی گزارش کارشان را ارائه کنند.
طبیعی است که در دوره ی مقدمات، طلبه ادبیات را فرا می گیرد. صرف و نحو می خواند. کتاب های قبلی که در این دوره تدریس می شد، تا حدودی سنگین بود. در این اواخر، همان طور که می دانید، یک تغییراتی پیدا شده است و کتاب هایی جایگزین کتاب های قبلی گردیده و طلبه با خواندن اینها با صرف و نحو آشنایی پیدا می کند.
جامع المقدمات، خیلی کم مورد استفاده قرار می گیرد، یا اصلاً مورد استفاده قرار نمی گیرد. البته اختلاف هست که آیا صرف ساده بهتر است، یا صرف میر و ... .
ولی آن چه مهم است این که: این کتاب ها جا افتاده و ممکن است در آینده، کتاب های روان تر، دقیق تر، و موثرتر در آشنایی طلاب با صرف و نحو، چاپ و عرضه شود.
باید کتاب هایی نوشت و در دسترس طلاب برای فراگیری قرار داد که پس از فراگیری و خواندن آن ها، بتوانند عبارت های عربی، بخصوص متن های روایی را بخوانند، یا بتوانند به عربی صحبت بکنند.
مسأله ی مهم، مقطع بندی است. طلبه باید چند سال مقدمات بخواند، چند سال سطح و چند سال خارج. حداقل درجه ای که برای مفسر، فقیه و اصولی لازم است، روشن بشود. اکنون مقطع بندی های شده است، اما دقیق نیست.
به نظر من در کمیسیون آموزش، باید این مسأله به طور جدی دنبال شود. در سخنان مقام معظم رهبری بود که: بالآخره پایان نامه وجود دارد، یا ندارد؟ فراغت از تحصیل وجود دارد، یا ندارد؟ حوزه فارغ التحصیل هم دارد؟
طلبه شروع به درس می کند تا آخر عمرش در حوزه می ماند و درس می خواند!
در سال های پایانی عمر، اگر کاری هم به او محول می شود، شاید از عهده ی آن کار برنیاید. این وضعیت، وضعیت مطلوبی نیست. باید مقاطع مشخص بشود. بحث هایی درباره ی تغییر کتاب ها شده و می شود. شاید کتاب لمعه، مکاسب، رسائل و کفایه را از اساتید بگیریم و کتاب های دیگری را برای تدریس در اختیارشان بگذاریم، بعضی نپذیرند، مقاومت و حتی سر و صدایی هم راه بیندازند. اما نمی شود قضیه را همین جور رها کرد و گفت به جای اصلاح، چون تشنجی در حوزه به پا می شود، باید از اصل کار صرف نظر کرد. این درست نیست. باید پی گیری کرد و کار را با تدبیر و دقت به پیش برد و از اساتید خواست که همراهی کنند، مراجع موافقت کنند و به تدریج کارها را اصلاح کرد. به عنوان نمونه عرض می کنم: همه ی ما اطلاع داریم که در تابستان ها، تعدادی از اساتید در حوزه می مانند و درس و بحث برای طلابِ علاقه مند می گذارند. در تابستان گذشته، عده ای ماندند و درسنامه ای هم تهیه شد. این درسنامه را من دیدم. در حضور جمعی از همان اساتید، اولاً تقدیر کردم که کار خیلی خوبی کردید گرمای تابستان قم را تحمل کردید و به بحث و درس پرداختید و کار علمی و تحصیلی انجام دادید. ولی از شما می پرسم: آیا همان درس های معمولی و عادی را که در ایّام تحصیلی می گفتید و شاگردان استفاده می کردند، در ایّام تعطیلی و تابستان، باید همان ها خوانده بشود؟ درسنامه ی شما که همین را می گوید. من نگاه کردم، دیدم درس های ایّام تعطیلی شما، همان رسائل و مکاسب و کفایه است. چرا در تابستان و ایّام تعطیلی، بحث ها و درس های جدیدی را مطرح نمی کنید که مورد نیاز است؟ به آقایان گفتم: یک سالی حضرت امام خمینی، رحمة الله علیه، در قم ماندند و مسائل مستحدثه را درس گفتند که مسائل آخر تحریر، نتیجه ی همان درس هاست.
خطاب به آقایان گفتم: شما که تابستان را قم ماندید و به خود زحمت دادید، کاش درس هایی ارائه می دادید که مورد نیاز جامعه و مورد نیاز طلاب است.
اینها باید اصلاح بشود. راه اصلاح این گونه امور، امر و نهی و کارهای دستوری نیست. صحبت با آقایان و مذاکره است. باید تلاش کرد راه حلی پیدا کرد. کتاب درسی را که بناست جایگزین کتاب قبلی بشود، باید معرفی کرد و مزایای آن را به روشنی شرح داد و ثابت کرد که مطالب، همان مطالب است، ولی بیان ساده تر است.
حوزه: آیا پیش از آن که کتاب های درسی و روش های درسی ما به طور گسترده و فراگیر، در حوزه تغییر یابند، در این باره راهکاری اندیشیده شده و یا طرحی در دست است که در حوزه ای محدودتر، هر نوع تغییری در این باب مورد امتحان و ارزیابی قرار بگیرد که اگر نتیجه بخش بود، در سرتاسر حوزه ها این تغییر صورت بگیرد؟
استاد: یکی از راه ها که باز باید گفت از ارشادات مقام مظعم رهبری است، این است که چند مدرسه ی نمونه، انتخاب بشود، از مدیریت این مدرسه ها خواسته شود، برنامه ی مورد نظر را اجرا کنند که اگر موفقیت آمیز بود و نتیجه رضایت بخش بود، در مدرسه های دیگر نیز به اجرا گذاشته شود. اگر مدیران مدارس، همکاری کنند، به نظر ما این طرح نتیجه خواهد داد. متاسفانه بعضی از مدیران، خود را صاحب اختیار مطلق می دانند و بعضی برنامه هایی دارند، که بدون هماهنگی با شورای مدیریت انجام می گیرد. طلبه را به خواندن کتاب هایی ملزم می کنند که جزء برنامه ی درسی حوزه نیست. حتی به برنامه های جاری حوزه هم توجه نمی کنند. با این مدیران باید برخورد کرد. چطور باید برخورد کرد؟ بعضی از این مدارس که مدیران آن ها خود را صاحب اختیار مطلق می دانند، وابسته به بعضی از شخصیت هاست. اکنون این موضوع در حال بررسی است. یکی از وظایف مدیریت است که برای این مشکل، راه حلی پیدا بکند. تغییر کتاب های درسی، به طور جدّ در شورای عالی مورد بحث و بررسی است. طرح هم ارائه شده که نیاز به کارشناسی بیش تر است تا پخته بشود. راهکار اول، شناسایی وضع موجود، به طور دقیق و بعد آسیب شناسی و رفع نواقص موجود است.
به نظر می رسد که اگر شروع بشود، آهسته آهسته به نتایج خوبی دست بیابیم.
حوزه: آیا حضرت عالی فکر می کنید آقایان مراجع و اساتید خواهند پذیرفت که از روش واحدی در آموزش پیروی کنند و کتاب های درسی جدید را تدریس کنند؟
استاد: در درس های مقدماتی کار خیلی سخت نیست. در مقدمات، هم تبدیل کتاب و هم برنامه ریزی و همین طور مدرسه ی نمونه گذاشتن راحت است، به آسانی صورت می پذیرد. ولی وقتی به بالاتر رسیدیم، بسیاری بر این نظر هستند که طلبه باید آزاد باشد. خیلی از اساتید قبول نمی کنند که طلبه در سطوح عالی تحت برنامه باشد و حتما باید در درس های خاص که در مدرسه ای برقرار می شود، شرکت کند. در جلسه ای که با آقایان داشتم، دو نفر از آقایان به شدت از این که طلبه باید آزاد باشد از هر درسی که پسندید و آن را علمی تر و دقیق یافت و استاد را خوش بیان تر دید، استفاده کند، حمایت می کردند و می گفتند: ما 7-8 درس رسائل یا مکاسب برگذار می کنیم، طلبه آزاد است هر درسی را که خواست انتخاب کند. روشن است در این جا، درس هایی شلوغ می شود که بیش تر مورد پسند طلاب از نظر علمی و یا بیان استاد، قرار گرفته است. به نظر من برنامه نباید به این شکل باشد. شورای عالی در دور گذشته تصمیم گرفت که برخی از بخش ها را به داخل مدارس ببرد. درس سطح را به داخل مدارس ببرد که با مخالفت هایی روبه رو شد. تصمیم شورای عالی این است که کلیات این مسأله تصویب بشود و اصلاح جدی در بخش آموزش انجام بگیرد.
الان می بینیم در مدرسه ی آیت الله گلپایگانی، 650 و نزدیک به 700 ساعت درس در یک روز گفته می شود و اکثر اینها، رسائل، مکاسب و کفایه است. اگر بشود این درس ها را محدود کرد به 10-15 استاد، اما دقیق تر، بهتر است و نیز از کتاب های جدیدتری استفاده کرد که مباحث را ساده تر بیان کند و وقت کم تری صرف تبیین عبارات بشود و بیش تر وقت، صرف تبیین مطلب بشود تا طلبه مطلب را به دست بیاورد.
این جانب بر این نظر هستم که بنیه ی علمی طلبه باید بیش تر تقویت بشود، نه توان صحیح خواندن عبارت، یا مرجع ضمیر معین کردن. درک اصل مطلب و نظر داشتن در خود مطلب، مهم تر است از این که این عبارات، این مطلب را می خواهد بگوید، یا آن مطلب را. عبارت را دو جور می شود خواند و در دو جور خواندن، دو مطلب می شود از آن استفاده کرد.
در درس های خارج هم باید از آقایان مراجع درخواست کرد که مباحث جدید و مورد نیاز را طرح کنند. در این باره دیدارهایی هم با آقایان مراجع انجام می گیرد. آقایان فضلا هم باید کار کنند که آقایان مراجع و بزرگان حوزه که درس خارج می فرمایند، مسائل جدید و مورد نیاز را مورد بحث قرار دهند.
مثلاً آقایی که دوره ی حج را تدریس کرده است، اکنون بیاید جهاد بگوید و در جهاد مسائل بین المللی مورد ابتلا را مطرح کند. ارتباط مسلمانان با یکدیگر باید چگونه باشد؟ با اقلیت ها، با کفار چگونه باید باشد؟
مسأله ی طهارت و نجاست کفار، معاملات با کفار و ... مورد بحث قرار بگیرد. آقایان باید به طور دقیق بحث کنند و در جهان امروز دارالاسلام و دارالحرب را مشخص کنند. اینها از فروعات کتاب جهاد است. فقها، در گذشته بحث کرده اند، ولی امروز، بیش تر به این گونه بحث ها، احساس نیاز می شود، نه بحث هایی که مشکل پیچیده ای ندارند.
منبع: کتاب حوزه شماره 150
ادامه دارد ....
ae
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان