مرد شصتوسهساله پرتغالی متولد موزامبیک، تاکنون در ایران هرچه دیده و شنیده یا طرفداری محض بوده و تحسین یا مخالفت محض بوده و انتقاد. اگر هم بررسی شده، از منظر کارشناسان ورزشی بوده و بس. ششسال حضور در ایران و در مسند سرمربی تیم ملی فوتبال زمان کمی نبوده که روانشناسی نتواند شخصیت او را مطالعه کند؛ اما مانند هرآنچه که تاکنون در روانشناسی شخصیت در جامعه علمی ایران مورد بیاعتنایی قرارگرفته، ویژگیهای شخصیتی «کارلوس مانوئل کیروش» نیز به این سرنوشت دچار شده است. میخواهیم برای اولین بار با توجه به زندگینامه و مصاحبهها و مواضع علنی او، دریابیم که سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال ایران دارای چه ویژگیهای شخصیتی است.
روانشناسان شخصیت از جمله «رندی جی. لارسن» و «دیوید ام. باس» در کتاب تازه ترجمهشده «روانشناسی شخصیت»، معتقدند که برای تحلیل شخصیت ما نیاز به «گزارش شخصی»، «گزارش مشاهدهگر»، «دادههای حاصل از اجرای آزمونها» و «دادههای حاصل از بررسی زندگی» داریم. از بین این منابع، برای تحلیل شخصیت «کارلوس کیروش»، اطلاعاتی که در اختیار داریم حاصل از گزارشی شخصی از وقتی است که او در مصاحبههایی از صفات شخصیتی خود صحبت کرده و گزارش مشاهدهگر از طریق بازیکنان و افرادی که با او کار کردهاند در اختیار داریم و در نهایت بررسی زندگی اوست. در بین این دادهها، به علت عدم دسترسی، دادههای حاصل از اجرای آزمونهای شخصیت را در اختیار نداریم. بنابراین، تحلیل شخصیتمان کامل نیست، ولی نسبیبودن این تحلیل میتواند ردپای خوبی برای یافتن دلایل مواضع او و قهرها و آشتیهایش باشد.
از بین طرحهای پژوهشی شخصیت نیز، باید روش بررسی موردی را برای تحلیل شخصیت «کیروش» موردنظر قرار دهیم. به نظر میرسد رویکرد صفات و در میان ابزارهای سنجش آن الگوی پنجعاملی به دلیل ملموسبودن برای جامعه و اعتبار بالای آن در میان روانشناسان شخصیت، برای بررسی ما مناسب باشد.
الگوی پنج عاملی پنج بُعد از صفات شخصیت را مدنظر دارد که عبارتند از:
- برونگرایی: نمرات بالا دارای تعاملات اجتماعی گسترده، نیازمند توجه اجتماعی و بهعهدهگرفتن نقش رهبری؛
- خوشایندبودن: نمرات بالا دارای رویکرد گفتوگو و مذاکره با دیگران و بیزار از تعارض؛
- وظیفهشناسی: نمرات بالا دارای سختکوشی و میل به پیشرفت؛
- ثبات هیجانی: نمرات بالا تغییر خُلق کم در مواجهه با فشارهای روانی؛
- گشودگی: دارای توانایی برای درک دنیاهای جدید و متغیرهای متفاوت.
اکنون با توجه به اطلاعاتی که از «کیروش» در اختیار داریم به بررسی هر یک از عوامل شخصیت ذکرشده در او بپردازیم.
برونگرایی
بسیاری از منتقدان «کارلوس کیروش» به او خرده میگیرند که مصاحبههای بسیار میکند و دربارهٔ هر چیزی موضعش را به صورت رسمی اعلام میکند که همین باعث بحث و حاشیه در فوتبال پرحاشیه ایران میشود. با مروری بر زندگی حرفهای «کیروش» میتوان دریافت که او با کارش و مسائل مربوط به آن بسیار درگیر میشود و حتی خانوادهاش نیز در این راه در اولویت دوم او هستند: «من همیشه یک پدر غایب هستم»، «من در حال حاضر روزبهروز برنامهریزی میکنم. یکسری مسائل قراردادی است و من به آنها تعهد دارم، اما در کنار آن مسائل مربوط به خانواده و دوستان هم مهم هستند؛ البته بعضی اوقات مدیریت این دو مسئله در کنار هم برایم دشوار است.»
فردی قاطع و رهبر و مستقل است: «من انسانی آزاد هستم. آزاد متولد شدم و آزاد رشد کردم و مهمتر از همه مستقل هستم» یا پس از اظهارات یکی از مسئولان فدراسیون فوتبال علیه او، در شبکه اجتماعی فیسبوک نوشت؛ «بدون یک رهبری عالی، هیچ حرکت روبهجلویی اتفاق نخواهد افتاد. برای همین است که اگر رهبری ما برای مثال در تصمیمگیری شهامت نداشته باشد، ثبات نداشته باشد، انعطاف نداشته باشد، دید نداشته باشد، ایمان و تمرکز نداشته باشد، نمیتوانیم مردم را مقصر بدانیم. اگر بازیکنانم با من هم دیدگاه نباشند، به این خاطر است که به رهبری من ایمان ندارند. اگر به من وفادار نباشند، اگر تعلق خاطر و شور و انگیزه نداشته باشند، وظایف را نشناسند، به این خاطر است که من نتوانستم ابزار درست، دلایل منطقی و رضایت و انگیزه و شور و هیجان را به آنها منتقل کنم و وقتی ما ناکام میشویم، باید فروتن باشیم و وظایفمان را بشناسیم. دوستان عزیز این را بدانید که حالا و همیشه، پیروان بزرگ با رهبران بزرگ محقق شدهاند. باید بدانیم که رهبران بزرگ باید شهامت داشته باشند که تصمیمگیری کنند و با واقعیت روبرو شوند. رهبران بزرگ نباید به اسطورههای دروغ و تقلب تبدیل شوند. رهبران بزرگ باید شهامت داشته باشند، حتی وقتی که با دشمنانی که از درون ما هستند روبرو هستیم. رهبران بزرگ باید سخت تلاش کنند و تمامی سوراخهای قایق که باعث نارضایتی و بیانگیزگی میشوند، پر کنند.»
«الکس فرگوسن» نیز در کتاب اتوبیوگرافیاش دربارهٔ او نوشته است: «یک مرد درخشان، واقعاً درخشان، برجسته، هوشمند و دقیق. او همکار خوبی برای من بود. مانند چوپانی بود که میشد بدون دغدغه تیم را به او سپرد و رفت.» نشانهای دقیق از قدرت رهبری او.
روانشناسان شخصیت از جمله «جنسنکمبل» و «گرازیانو» در سال 2001 در مقاله «خوشایندبودن بهعنوان یک تعدیلکننده تعارض بینفردی»، «بُرک» و همکارانش در سال 2006 در مقاله «همبستگیهای شخصیتی اعتیاد به کار»، «اردهیم» و همکارانش در سال 2006 در مقاله «ارتباط پنج عامل بزرگ شخصیت با تعهد سازمانی» در تعریف برونگرایی به ابراز وجود فراوان، درگیری شدید در کار و تعهد به آن، قاطعیت، رهبری و پیرونبودن اشاره کردهاند. با مصادیقی که از گزارشهای شخصی و گزارشهای مشاهدهگر درباره «کیروش» در اختیار داریم، میتوان به طور قطع به نتیجه رسید که وی در عامل برونگرایی در سطح نسبتاً بالا قرار دارد. «اشتون» و همکارانش نیز در سال 2002 در مقاله «عوامل بزرگ شخصیت و جنبههای آن و پیشبینی رفتار» اعلام کردند که توجه اجتماعی ویژگی اصلی برونگرایی است.
آنچه به عنوان وجه مشترک زندگی «کارلوس کیروش» در موزامبیک، پرتغال، آفریقای جنوبی، آمریکا، انگلیس، اسپانیا، ژاپن، امارات و ایران میتوان دریافت، همین توجه اجتماعی است که او بهخوبی راه و رسم بهدستآوردن آن را بلد است. برای مشخصشدن این ادعای روانشناختی به برخی از مواضع او دقت کنید:
- «برای تیم من [تیم ملی جوانان پرتغال] پیروزی به یک عادت تبدیل شده بود. پس از قهرمانی در جام جهانی جشن گرفتیم و سپس خیلی آرام به هتل برگشتیم. از پذیرش هتل به من خبر دادند، تلفن دارم که دیدم خبرنگاری از لیسبون تماس گرفته و این موضوع هرچند دقیقه یکبار اتفاق میافتاد، ما درک درستی از موضوع نداشتیم تا زمانی که به لیسبون بازگشتیم و پس از دیدن مراسم استقبال، تازه متوجه شدیم چه کار بزرگی انجام دادهایم.»
- «با یکی از دوستانم در خانه بودم که تلفن زنگ زد و دیدم که طرف پشت خط خودش را ماندلا معرفی میکند. دستیاری داشتم به اسم استیو که به تقلید صدای ماندلا معروف بود. بنابراین مطمئن شدم که او میخواهد شوخی کند و پای تلفن به او توهین کردم! چون متهم به نژادپرستی شده بودم و اصلا فکر نمیکردم ماندلا بخواهد با من صحبت کند؛ اما او خود ماندلا بود و من را برای نوشیدن چای به منزلش دعوت کرد. ماندلا از من خواست در تیم بمانم. او از رویای خود برای دیدن فرزندان سفید و سیاهش در کنار هم روی نیمکت تیم گفت.»
- «وقتی به منچستر رفتم [برای دومین بار] دیدم هنوز هم کارت نام من بر روی میزم قرار دارد.»
- «ایران کشوری با مردمانی خوب است که مانند مردم تمام دنیا دغدغههای سادهای دارند.»
- «افتخار دیدار با دو رئیسجمهور ایران [احمدینژاد و روحانی] را داشتهام.»
- «این هواداران، فدراسیون و بازیکنان دلیلی بود که من به ایران آمدم.»
خوشایندبودن
زندگی «کارلوس کیروش» پر از تعارض بوده است:
1.درگیری با «جومو سونو»، مدیرفنی تیم آفریقای جنوبی و جانشین او: «او در روزنامه سووتو، کمپینی به راه انداخت و با متهمکردن من به نژادپرستی مدعی شد که سیاهپوستان را به تیم ملی دعوت نمیکنم که البته همه اینها در نهایت به سود من شد؛ چون این موضوع باعث دیدار من با ماندلا شد… اما حملات شدید سونو به من ادامه پیدا کرد که کار را برایم غیرممکن کرد و حتی کار داشت به برخورد فیزیکی ما در حضور ماندلا میکشید که بسیار ناراحتکننده بود؛ به این ترتیب با نوشتن نامهای به ماندلا دلایلم برای استعفا را توضیح دادم.»
2. درگیری پنهان با «روی کین»، کاپیتان تیم منچستر یونایتد، تا حدی که شایعه شد ورود مجدد «کیروش» به این تیم، یکی از دلایل خروج «کین» بود. او با مسئولیتهای زیاد این مربی پرتغالی و تاکتیکهایش کنار نمیآمد و در یکی از مصاحبهها به طور مستقیم وی را هدف انتقاداتش قرارداد.
3. درگیری با مأموران ضد دوپینگ قبل از جام جهانی 2010: «در این اتفاق چند چیز دخیل بود و من برای اولین بار در زمانی اشتباه در مکانی اشتباه بودم! مأموران کنترل دوپینگ ساعت 7صبح و وقتی که بازیکنان پیش از بازی با کیپورد در حال استراحت بودند به هتل آمدند. اگر شما جای من بودید چه میکردید؟ سپس در تعطیلات در موزامبیک بودم که خبر از محرومیتم دادند. به دادگاه عالی ورزش شکایت کردم. در این راه هزینه کردم و شاید چندین سال پیر شدم تا زمانی که به حقم رسیدم.»
4. درگیری با رئیس فدراسیون فوتبال پرتغال در جریان پرونده دوپینگ: «وقتی ما از آفریقا برگشتیم، مادایل قول داد که تا پایان از ما در این پرونده حمایت خواهد کرد؛ اما به محض جدیشدن ماجرا او پشتش لرزید و پشت من را خالی کرد.»
5. درگیری با صاحبمنصبان و نهاد قضایی پرتغال در جریان پرونده دوپینگ: «خوشبختانه بسیاری از کسانی که علیه من توطئه کرده بودند بعداً در پروندههای مالی گرفتار شدند. تمام ماجرای من فقط یک پاپوش بود تا بر تخلفات اقتصادی خود بگذارند. دکتر پینتو مونتیرو و قاضی از کوویلیا طی دو روز، حکم محکومیت مرا صادر کردند که در کشوری که به عدالت شناخته شده، خیلی عجیب است.»
6. درگیری با برخی از بازیکنان تیم ملی پرتغال از جمله «کریستیانو رونالدو»: «من در این فوتبال روزی را دیدم که رونالدو 130میلیون قرارداد بست که بر اساس واقعیات جهان نیست.» کاپیتان تیم ملی پرتغال در جام جهانی 2010 و بازیکن نامدار رئال مادرید که امسال توپ طلای فیفا را دریافت کرد، بعد از حذف پرتغال در آن دوره از بازیها به صراحت «کیروش» را عامل اصلی دانست، صراحتی که اگرچه «کیروش» برخلاف مشی خود در مقابل آن موضعگیری تندی نکرد، اما در جریان انتخاب مرد سال فوتبال جهان، در سالهای اخیر که به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران حق رای داشت، همواره «مسی» آرژانتینی را برمیگزید.
7. درگیریهای مکررش با مسئولان فدراسیون فوتبال ایران در مدت ششسال حضورش در صدر تیم ملی فوتبال که به قصه تکراری برای مردم و رسانهها تبدیل شده است. در یکی از آخرین درگیریهایش با امیر عابدینی، معاون اقتصادی رئیس فدراسیون فوتبال، در بخشی از بیانیهای که صادر کرد این طور نوشت: «از پیشینه من که به آفریقا باز میگردد، یاد گرفتیم که هیچ کس با مارها در تختش نمیخوابد. به این داستان قدیمی فکر کنید که عقرب از قورباغه خواست او را از طول رودخانه عبور دهد. چیزی که جالب است این است که اطراف ما هنوز افرادی هستند که از نیشزدن عقرب تعجب میکنند. آیا آنها آدمهای سادهای هستند یا شریک عقرباند؟» موضعی که نهایت پرخاشگری او در آن نهفته است.
8. درگیری اخیر او با سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس و استعفاهای چندباره او.
همه این اختلافات نشان قطعی از پایینبودن سطح عامل خوشایندبودن در شخصیت «کارلوس کیروش» است. روانشناسان شخصیت معتقدند افراد ناخوشایند پرخاشگر هستند و به نظر میرسد خودشان را وارد تعارضهای اجتماعی زیادی میکنند.
«وو» و «کلارک» در سال 2003، در یک بررسی که در مقاله «رابطه بین صفات شخصیتی و رفتارهای روزمره خودگزارششده» منتشر شد، دریافتند که پرخاشگری ارتباط قدرتمندی با بسیاری از رفتارهای روزمره مثل ازکورهدررفتن وقتی کار درست پیش نمیرود، دادزدن، مشاجرهکردن و بیادبی عمدی دارد؛ رفتارهایی که همگان به وفور از «کارلوس کیروش» دیدهاند.
وظیفهشناسی
این عامل به میزان سختکوشی، پیشرفتگرایی و وقتشناسی مربوط است. آنهایی که در سطح بالای این عامل قرار دارند، به طور فوقالعادهای اهل کارند و ساعات زیادی به کار سخت مداوم میپردازند تا پیشرفت کنند. کار امروزشان را به فردا موکول نمیکنند و از هیچ کاری طفره نمیروند.
«رندی جی. لارسن» و «دیوید ام. باس» معتقدند که وظیفهشناسی بالا مؤلفه تعیینکنندهای برای موفقیت است. همین عامل پسرک فقیر دورگه موزامبیکیپرتغالی را به صدر فوتبال جهان رسانده است.
قرارداشتن «کیروش» در سطح بالای این عامل، بزرگترین دلیل مشکلاتی است که او با مسئولان فدراسیون فوتبال ایران در این ششسال گذشته داشته است. رئیس سابق فدراسیون فوتبال فردی با سطح پایینی از عامل وظیفهشناسی بود و بهتأخیرانداختن کارها یا بیتوجهی به بنیادیترین مسائل برایش به اندازه لبخندهایی که میزد، راحت بود. این اتفاق «کیروش» وظیفهمند را عصبانی میکرد. به برخی از مواضع او در این باره دقت کنید:
- «من نمیتوانم قبول کنم تیم ملی ایران فقط دو بازی دوستانه برای جام ملتها داشته باشد، اما تیم فلسطین که از ایران کمک میگیرد 9 دیدار دوستانه داشته باشد و من باید با امثال لوئیس فیلیپهویرا و خورخه خسوس [مدیر و مربی وقت بنفیکا] برای کمپ و بازی دوستانه تماس بگیرم.»
- «کلاغها نمیدانند که نمیتوانند با سروصدا مانع از پرواز عقاب شوند، بلکه فقط انگیزه او را بیشتر خواهند کرد. ناکامی یا موفقیت، مسئله این است… غذا میتواند ما را در این راه زنده نگاه دارد، برای ما غذا همان حمایت و تدارکات است، هرگز نباید غذا را دست کم گرفت، حتی عقاب هم نمیتواند بدون غذا پرواز کند.»
- «دلیل اینکه شهامت نداریم بعضی تصمیمات را اخذ کنیم این نیست که اخذ این تصمیمات دشوار است. ما شهامت نمیکنیم بعضی تصمیمات را اخذ کنیم، زیرا نسبت به آنها بیتفاوت شدهایم و این بیتفاوتی در گذر زمان باعث میشود این تصمیم سخت و سختتر شود.»
- «ما انتظار بیشتر و بهتر را داریم، مخصوصاً حالا که فکر میکنیم پادشاه اسبش را از دست داده است. در زندگی لحظاتی وجود دارد که حتی اتحاد با دشمن عاقلانه است، اگر اتحاد به نفع هر دو طرف باشد؛ ولی حالا زمان آن رسیده که تیم ملی به جام جهانی صعود کند، زمان ترس، ضعف، وسواس یا خرابکردن افرادی که اطرافمان هستند، نیست. حالا زمان هیچکدام از اینها و چیزهایی که علیه ما هستند، نیست.»
او این وظیفهشناسی را قبلاً نیز در قبال تیمهای ملی فوتبال پرتغال و منچستریونایتد به اثبات رسانده است. مدیران فدراسیون فوتبال کاش بدانند که غرزدنهای مکرر «کیروش» از همین وظیفهشناسی و البته پرخاشگریاش صادر میشود. با همراهی و درک مشترک میتوان میزان این اختلافات را به حداقل ممکن رساند.
ثبات هیجانی
فشارهای روانی زائیده زندگی مدرن هستند. برخی در مقابل این فشارها با روانرنجوری واکنش نشان میدهند و بعضی با ثبات هیجانی. «کیروش» از دسته دوم است. صحبتهای او در برهههای مختلف نشان از این دارد:
- خطاب به بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران: «فراموش نکنید که همیشه خوشحال باشید و به بردن ادامه دهید.»
- بعد از حذف در جام ملتهای آفریقا همراه با آفریقای جنوبی و اعلام بررسی یکماهه فدراسیون این کشور دربارهٔ ماندن یا نماندن او در سمت سرمربی: «من امشب مثل یک بچه راحت میخوابم. وقتی شما به کار خودتان و کارفرمایتان اعتماد دارید، دلیلی برای نگرانی نیست.»
- در مصاحبهای با یک سایت خبری در ابتدای سال 1395: «نمیخواهم برای عید کام مردم را تلخ کنم یا از مشکلات بگویم؛ اما فقط میتوانم بگویم در سال پیش رو، همهچیز عوض میشود. حالا فصل تغییر است و فوتبالتان به این تغییر نیاز دارد. امیدوارم این تغییر به نفع همه باشد و بیشترین اثر را داشته باشد.»
همین ثبات هیجانی است که توانسته بهرغم اختلافات بینظیرش با مسئولان فدراسیون فوتبال ایران، به او عنوان ماندگارترین سرمربی تاریخ تیم ملی فوتبال ایران را بدهد. عنوانی که پیش از او به رقیب جدیاش، «برانکو ایوانکوویچ» تعلق داشت.
اگر در این عامل شخصیتی بخواهیم در مقام مقایسه برآییم، میتوانیم او را با هموطنش «ژوزه مورینیو»، سرمربی فعلی منچستریونایتد مقایسه کنیم. «مورینیو» در این عامل قطب متضاد «کیروش» است. بیثباتی هیجانی و روانرنجورخویی وی در تمامی مواضع بسیار متلون وی بهخوبی نمایان است. همین است که به او لقب «آقای خاص» دادهاند.
گشودگی
«کارلوس کیروش» در این عامل شخصیتی در حد متوسط قرار دارد. سفر به کشورهای متفاوتی چون ایران، انگلیس، آمریکا، ژاپن، امارات و آفریقای جنوبی برای مربیگری نشان از حد قابلتوجهی گشودگی به تجربههای نو میدهد؛ اما در مقابل، او برای این گشودگی سقفی دارد، سقفی که بتواند از او در مقابل رفتارهای متهورانه محافظت کند. تاریخچه زندگی او نشانی از رفتارهای پرخطر ندارد. او به هر کجا که سفر کرده، ابتدا تمامی ملاحظات را سنجیده و سپس دست به ساکهایش برای رفتن به آنجا زده است. او تغییر مداوم را دوست ندارد و میخواهد در جایی که هست ثبات داشته باشد. محرکهای جدید برایش بالذات مطلوب نیستند. همین دلایل سبب میشود که به نتیجه برسیم که او نه در عامل گشودگی پایین است و نه بالا. به برخی از مواضع او و همکارانش در این باره توجه کنید:
- «من پنگوئن نیستم که بتوانم در برف و سرما زندگی کنم.»
- «یک مطلب برای من بسیار شفاف است، اینکه اگر مسابقههایی در کره ماه، مریخ و ونوس در حال برگزاری باشد و نیاز باشد، به آنجا میروم تا بازیها را ببینم. برای من باشگاهها، رنگ پوست، رنگ چشم که آبی باشد یا قهوهای یا هر چیز دیگری اهمیت ندارد. تنها استعداد و توانایی بازیکنان مهمترین مسئله است.»
- «من قرار نیست انقلابی در تیم ملی ایجاد کنم یا محافظهکاری کنم.»
منتقدانش بسیار گفتهاند که او فقط به دنبال کسب پیروزی است، فوتبال زیبا معنایی برایش ندارد، ریسک نمیکند، تیمهایش را عمدتاً دفاعی میچیند و تاکتیک جایگزین ندارد؛ اما کیروش که بسیار اصولگرا است و برای ماندن بر اصولش حاضر است به خود و تیمش رنج فراوانی تحمیل کند، در پاسخ به منتقدان فقط گفته است که «تیم او با روشی که توانایی آن را داشتهباشد بازی میکند.» دعوتنکردن از «مهدی رحمتی» دروازهبان، یکی دیگر از شواهد ایستادن او بر اصول است.
روانشناسان شخصیت بین عامل گشودگی و ایستادگی بر اصول رابطه معکوس مستقیمی یافتهاند؛ اما بدیهی است که به دلایل پیشگفته نمیتوانیم او را در این مؤلفه پایین ارزیابی کنیم، چون مربی تیمی مثل ایران نیاز به درجهای از خطرپذیری دارد. اینجا مصداق کامل آن چیزی است که «فرگوسن» روزی که «کیروش» میخواست برای سرمربیگری تیم ملی پرتغال، منچستر را ترک کند، به او گفته بود: «کار در تیم ملی یعنی یک نفر برابر یک ملت و یک کشور برابر یک نفر.»
ترکیب عاملها
اکنون که وضعیت کیروش در هر کدام از این پنج عامل را مشخص کردیم، باید بدانیم «رندی جی. لارسن» و «دیوید ام. باس» و برخی دیگر از روانشناسان شخصیت معتقدند که ترکیب برخی از این عوامل نشانهای روشنتری از پرتره شخصیتی افراد میدهند. ترکیب خوشایندبودن پایین و وظیفهشناسی بالا در کارلوس کیروش، نشان از جدیبودن او در طی مسیر کاریاش خواهد داشت که میتواند حالتی خودخواهانه نیز به خود بگیرد.
روایت کیروش
از دید روانشناسان شخصیت، هر فردی یک طرحواره کلی یا روایت کلان در ذهنش برای کلیت زندگیاش دارد. «کیروش» چه روایتی برای زندگیاش دارد؟ برای پسر فقیر دورگهای که تمام کودکیاش با فقر گذشت، قطعاً پول میتواند عنصر مهمی در بزرگسالی باشد.
«من تا 12سالگی از نامپولا خارج نشده بودم. من فکر میکردم تمام جهان همین است و پرتغال فقط یک چشمانداز دور از دسترس بود. اولین سفر من که یک ماجراجویی بزرگ برایم محسوب میشد به ژوهانسبورگ بود. من در آفریقا زندگی کردم و زندگیام با سفیدها و سیاهان گره خورد. من در تیم راهآهن نامپولا بازی میکردم که اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن دورگه [سرنگرو] بودند. حتی زمانی که 17سالم بود اختلاف طبقاتی وجود داشت و سفیدها طبقه بالا و دورگهها در طبقات پایینتر جامعه حضور داشتند؛ بهعنوان مثال، بهخاطر دارم که من اجازه پیدا نکردم که به عضویت باشگاه تنیس ناکالا در بیایم، البته نه بهخاطر دورگهبودنم، بلکه به این خاطر که پدرم به اندازه کافی پول نداشت که مرا به عضویت این باشگاه درآورد.»
اما با بررسی دقیقتر میتوان دریافت که پول برای او یک هدف نیست و ابزاری است برای اجرای درست روایت اصلی زندگیاش؛ جنگیدن و پیروزشدن.
«کارلوس کیروش» در تمامی بندهای زندگیاش میجنگد و هر وقت ببیند که پیروزیاش محتمل است، آن را ادامه میدهد و هروقت شواهدی مبنی بر پیروزنشدن ببیند، بلافاصله مسیر را تغییر میدهد. به گزارههای بیانشده از سوی او توجه کنید:
- «در سال 1987 در مقدماتی جام جهانی برای دیدار با آلمان، به بازیکنانم گفتم ما میتوانیم قهرمان جهان شویم که این حرف باعث خنده بازیکنان شد. هنگامی که ما در فینال یورو به شوروی باختیم، دوباره به آنها گفتم که ما بهعنوان نایب قهرمان اروپا میتوانیم قهرمان جهان شویم؛ اما این بار دیگر کسی نخندید و ما به رقابتهای جام جهانی در ریاض رفتیم.»
- «من دوسال و هفتماه در اسپورتینگ بودم و در آن زمان چیزهای زیادی یاد گرفتم. دیدم وقتی از نامپولا به پرتغال آمدم و موفق شدم، حتماً میتوانم در جاهای دیگر هم موفق شوم و از این تصمیمم خوشحالم که باعث شد اکنون در آمریکا، ژاپن یا انگلیس اسمی داشته باشم.»
- «مادایل، رئیس وقت فدراسیون پرتغال، به من گفت پرتغال به مربیای نیاز دارد که تیم را منظم و متحد کند. میخواستم این تیم را به جامجهانی که در آفریقا، محل تولدم برگزار میشد ببرم.»
- «هرگز فیلم بازیهای گذشته را نگاه نمیکنم، چراکه میخواهم احساس همان زمان وقوع اتفاق را حفظ کنم؛ برای مثال، هرگز عکسها و فیلمهای قهرمانی در جام جهانی زیر 20سال را نگاه نکردهام.»
- «من محتاج این نیستم که فوتبال پرتغال بخواهد خرجم را بدهد. پس از ثابتشدن حقم فدراسیون فوتبال حاضر شد 250هزار یورو به من بدهد که این مبلغ بعد به 500هزار و سپس به یکمیلیون یورو رسید؛ اما من رد کردم و گفتم هیچ چیز از فدراسیون نمیخواهم. فقط اسم مرا از این پرونده خارج کنید و مرا از تعلیق درآورید؛ چون در آن مدت تعلیق، یک هیأت ژاپنی 15نفره به خانه من آمده بودند و به من پیشنهاد 9میلیون یورویی برای جام جهانی برزیل دادند. سه هفته در هتل در انتظار حل این ماجرا بودم و به همین دلیل یک قرارداد خوب را از دست دادم. شاید به نظر آسان برسد، اما این یک پرونده شرمآور بود.»
او در هر برههای که تیم ملی جوانان و بزرگسالان پرتغال، اسپورتینگ، نیویورک مترواستارز، تیم ملی امارات، تیمملی آفریقای جنوبی، رئال مادرید یا منچستر را ترک کرده است، به خاطر این بوده که نشانههای پیروزی و تعالی را نیافته است. دارنده نشان لیاقت بینالمللی از فدراسیون پرتغال، بعد از ششسال حضور در ایران، با تمامی فراز و نشیبهایش، هنوز بارقههایی از امید مییابد که تیم را رها نکند و نرود. او احتمالاً این جنگ را تا جام جهانی روسیه در سال 2018 ادامه میدهد و آنگاه به میدانی دیگر برای جنگیدن میرود. نمایش مشتهای گرهکرده به مربی کرهجنوبی بعد از پیروزی بر این تیم نشان از جدیبودن این جنگجو در راه مبارزهاش دارد.
او با این جنگندگی حتی «فرگوسن» را نیز ترسانده است؛ چراکه او در جایی گفته است: «وقتی کارلوس کیروش را میبینی همیشه ریشش را میتراشد، لبخند خاصی بر لب دارد و طوری پرشور برخورد میکند و منتظر است کار را شروع کند که با خودت میگویی وای؛ او دارد جای من را میگیرد؟»
تلاش سخت برای او فقط در زمین فوتبال معنا نمیشود و حرکتهای اجتماعیاش را نیز از همین راه به جلو میبرد:
«در مجلات و رسانهها خیلی چیزها در مورد جزیره و هتل من در موزامبیک نوشتهاند، اما این طور نیست. پروژههای من اجتماعی است، من در نیاسا در شمال موزامبیک در زمینه ورزش و استعدایابی سرمایهگذاری کردهام و فعالیتهایم در راه حفاظت از میراث فرهنگی، حفاظت از فیل ها و کمک به مردم است. من حتی یکی از افرادم را در راه مبارزه با قاچاقچیان چینی که درختان صدساله را قطع میکردند از دست دادم. زندگی من در جنگل به دو شکل میگذرد: جایی که حیوانات با دهان بسته از سوی انسانها آسیب میبینند و حیوانات با دهان باز به انسانها آسیب میرسانند.»
در یک کلام، جنگیدن برای او به معنای چشمفروبستن و حرکتکردن نیست. او هوشمندانه میجنگد و فقط وقتی مبارزهاش را بیفایده ببیند، آن را رها میکند: «روزی که دیگر نتوانم با این مسائل کنار بیایم، از فوتبال کنار خواهم رفت.»