"متفقین" فیلمی دربارهی جنگ جهانی دوم است که تمام کنشهای فیلم دور از خط مقدم جنگ رخ میدهد. چه در کافهها یا سالنهای انتظار چه در خیابانهای بمبارانشدهی لندن، شخصیتهای داستان با مشکلات و رنجهایی مواجه میشوند که زندگیِ دور از درگیری نظامی را تشریح میکند. "متفقین" چیزی بیشتر از یک فیلم جنگی جاسوسی و هیجانانگیز است؛ تلاش کرده تا شبیه رمانهای «لِن دیتون (نویسنده انگلیسی)» بنماید و البته تصویری غنی و پرجزئیات از آن دوره که در عین حال داستانی خیالی از دسیسههای پنهانی، جاسوسی و خیانت را بازگو میکند. کلیت فیلم خوب است اگرچه رابطهی مرکزی شخصیتهای فیلم میتوانست دقیقتر و بهتر پرداخته شود. حس اجبار و ناگزیری که در نصفهی دوم فیلم پیش میآید کمی مشکل دارد.
با ادای دینی به فیلم کلاسیک ماندگار هامفری بوگارت در سال 1942، یکی از صحنههای ابتدایی "متفقین" در کازابلانکا و در مکانی که بیشباهت به «کافهی ریک» نیست، اتفاق میافتد. به نحوی که حتی از دیدن بوگارت یا کلود رینس در آنجا یا خواندن ترانهی «همانطور که زمان سپری میشود» با صدای بلند حضّار شوکه نخواهیمشد. در این مکان، «مکس واتان (برد پیت)» افسر جاسوس کانادایی با مبارز مقاومت فرانسوی به نام «ماریان بوسهژو (ماریون کوتیار)» دیدار میکند. این دو تحت پوشش ظاهریِ یک زوج متاهل که از آزادی خود در شهری مراکشی لذت میبرند، توطئهی ترور یک سفیر آلمانی را در سر میپرورانند. با وجود خطراتی که نقشه را تهدید میکند (مکس احتمال به ثمررسیدن آن را 60 به 40 عنوان میکند)، اضطراب و هیجان موقعیت باعث ایجاد جرقّهای از عشق میان این دو میگردد. آیا حسی عاطفی در خلال یک ماموریت حساس میتواند این دو را به سلامت به خانه بازگرداند؟ و آیا پس از این ماموریت و شعلههای جنگی که هنوز زبانه میکشد، یک شغل امن اداری میتواند مکس را از اتفاقاتی که ریشه در ماموریت کازابلانکا دارد محافظت کند؟
«رابرت زمیکس» کارگردان، تجربههای سینمایی و نوآوریهای زیادی را در طول سابقهی هنری پربار و متنوعش از سر گذرانده. عناوینی چون «بازگشت به آینده»، «چه کسی برای راجر خرگوشه پاپوش دوخت»، «فارست گامپ»، «تماس» و «دور افتاده» ادعای قصهگویی عالی او و قرارگرفتن در لیست درجهیکهای هالیوود را تصدیق میکنند. "متفقین" جزو فیلمهای خوب اوست که البته چندان پیشگام و خاص به چشم نمیآید ولی حداقل از جلوههای ویژه به نحوی مطلوب برای به تصویرکشیدن جزئیات آن دوره استفاده کرده. اگر بخواهیم نگاهی کلی به کارنامهی زمیکس بیفکنیم، بعید است بتوان "متفقین" را جزو آثار ماندگار او دانست.
فیلم میتوانست بیشتر از زمان 2 ساعت و 4 دقیقه ادامه یابد. بخش 40 دقیقهای کازابلانکا که عشق ماریان و مکس در آن شکل میگیرد، کمی عجولانه و کوتاه به نظر میرسد. گاهی اوقات تنها نیم ساعت طول میکشد تا فیلم بیننده را نسبت به عشق دو کاراکتر متقاعد کند. متاسفانه در این مورد، جذابیت رابطه گذراست و نقطه اوج آن تصنعی است. شاید صرف زمان بیشتری برای شناخت آنها و مشاهدهی کنش و واکنش بین این دو، بیننده را راضیتر میکرد. برخی از صحنهها همانند مخفیانه نگاهکردن مکس به ماریان، صادقانه و قابل باور هستند. ای کاش چنین صحنههایی در فیلم بیشتر میبود. این قضیه ارتباطی به شیمی بین دو بازیگر ندارد؛ قرار نبوده برد پیت و ماریون کوتیار به یک زوج ماندگار سینمایی تبدیل شوند اگرچه این دو به اندازهی کافی پرشور بازی میکنند. شاید مشکل از شیوهی روایت داستان است که به شخصیتها اجازهی نفسکشیدن نداده.
نصفهی دوم فیلم بر روی تکیهگاه اصلی جنبهی رازآلود و جاسوسی داستان تمرکز دارد؛ یک نفر در لندن در حال مخابرهی اطلاعات به آلمانیهاست و مکس مامور یافتن او میشود (حتی در صورت لزوم مجازات او). فیلم احتمالات زیادی را دربارهی اینکه آیا تمهیدات بهکاررفته برای به دام انداختن این خائن، قابل اعتماد است یا بخشی از یک معمای استادانه میباشد یا حتی شاید خائن دلایل قابل توجیهی برای خیانت داشتهباشد، مطرح کردهاست. مکس نمیتواند بیخیال و منفعل بنشیند بدین ترتیب تحقیقات خود را آغاز میکند. اقدامی که به عزیمت او به فرانسه و درگیری خیابانی تنبهتن با آلمانیها منجر میشود. به هر حال در پایان، عناصر جاسوسی کاملا واضح و سرراست بیان میشوند و فرجام به به طرز ناامیدکنندهای ساده و به دور از پیچیدگیست. اگر فیلمسازان تلاش میکردند تا بهرهای ارزشمند از آثار «لو کره» و «دیتون» (نویسندگان رمانهای جاسوسی) ببرند، قطعا نتیجه رضایتمندی مطلوب را کسب میکرد. طنین احساسی حاکم بر پایان کار میتوانست قویتر باشد.
جدا از نقش کوتاه «جارد هریس» به عنوان فرماندهی مکس و «لیزی کاپلان» در نقش خواهر مکس، این فیلم یک نمایش دونفره است. خوشبختانه، پیت و کوتیار هر دو بازیگران قابلی هستند و توانایی زیادی در کار با دیالوگهای خام و فیلمنامهی نه چندان قوی دارند. کوتیار در این فیلم بیشتر از برد پیت میدرخشد چون نقش پویاتری نسبت به مکس دارد. جالب است که پیت به فیلمهای با موضوع جنگ جهانی دوم گرایش پیداکرده (این سومین نقشآفرینی او پس از «بیآبروهای لعنتی» و «خشم» است). او کاملا با دوران دههی 40 از لحاظ تیپ و کاریزما تطابق دارد و نقشآفرینیش بکر و دیدنیست. کوتیار جذابیتی بیپایان دارد.
شاید "متفقین" جذبهی لازم برای هیاهوی اسکار را نداشته باشد، اما آنقدر خوب است که بدون تبلیغات هم بتواند مردم را به سینماها بکشاند. میتوان گفت فیلمهایی همانند این که دو ساعت سرگرمی خالصند و از بازیگرانی جذاب، لوکیشنهایی عجیب و سراسر احساس و تعلیق بهرهمندند، در یک یا دو دههی پیش به شدت جلب توجه میکردند اما از آن زمان تاکنون تجارت سینما بسیار فرق کرده. "متفقین" یک فیلم بزرگ نیست اما به قدری بامهارت و زیبایی ساخته شده که لیاقت دیدهشدن را دارد. متاسفانه، عملکرد ضعیف در گیشه، میتواند تعداد این فیلمها را که تداعیگر دوران کودکی هالیوود است، کاهش دهد.
مترجم: بابک مؤیدزاده