زهره شریفی؛ در آخرین سالهای حکومت «رضا شاه پهلوی» در ایران، جنگ جهانی دوم، با حمله ارتش آلمان نازی به لهستان آغاز شد. خونینترین برخورد در طول تاریخ که بیش از 100 میلیون نفر از قریب به 30 کشور از اول سپتامبر 1939 تا دوم سپتامبر 1945 میلادی بهصورت مستقیم در آن جنگیدند و بیش از 70 میلیون نفر کشته شدند.
پساز آغاز جنگ، ایران سریعاً بیطرفی خود را اعلام کرد، اما بهدلیل گستردگی مرز ایران با شوروی و درگیری این کشور با آلمان، این بیطرفی پایدار نماند. ارتش متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، کشور را در روز 3 شهریور 1320 اشغال کردند. نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله و شهرها را اشغال و بهسمت تهران حرکت کردند.
ارتش ایران بسرعت متلاشی شد. رضاشاه پهلوی با فشار متفقین بخصوص بریتانیا ناچار به استعفا و تبعید شد. متفقین پس از مدتها کشمکش با روسیه بر سر نوع حکومت جدید ایران سرانجام در انتقال سلطنت به «محمدرضا پهلوی» به توافق رسیدند.
حضور نیروهای نظامی متفقین در ایران باعث ایجاد مشکلات و مصائب بسیاری برای مردم شد، اولین تأثیر این حضور در بهم ریختن وضعیت اقتصادی کشور بود که خود از قبل چندان مساعد نبود. نیاز متفقین به تأمین موادغذایی برای نیروهای خود، باعث کمبود خواربار شد تا جایی که مردم در شرایط قحطی و مشکلات شدید معیشتی قرار گرفتند و مدیریت این فضا برای حکومتی که در شرایط بحران سیاسی و اقتصادی قرار داشت، کار آسانی نبود.
در چنین اوضاع، اتفاق دیگری باعث شد وضعیت مردم در شرایط سختتر و بحرانیتری قرار گیرد و آن حضور پیشبینی نشده نیروهای غیر نظامی لهستانی در ایران بود.
با آغاز جنگ و هجوم ارتش آلمان از یک سو و روسیه از سوی دیگر به لهستان و تقسیم این کشور، بیش از یک میلیون لهستانی به نقاط مختلف روسیه منتقل و در اردوگاهها اسکان داده شدند. بعد از دو سال و درپی حمله آلمان به روسیه، در توافقی بین این کشور و دولت در تبعید لهستان، مقرر شد که اسیران لهستانی که در خاک شوروی اقامت داشتند به ایران انتقال و از خاک ایران که در مسیر جنگ قرار داشت و پل پیروزی نامیده میشد، به جبهههای مختلف متفقین اعزام شوند.
در نتیجه این توافق، در اوایل فروردین 1321 بیش از 160 هزار لهستانی از اردوگاههای روسیه و از طریق بندر پهلوی (انزلی) وارد ایران و بخصوص تهران شدند. از این تعداد بیشتر مردان لهستانی برای همراهی با نظامیان کشور خود، به میدان جنگ رفته و زنان و فرزندان آنان در اردوگاههایی که در ایران مشخص شده بود مستقر شدند.
ورود پناهندگان و سهیم شدن آنها در مصرف ارزاق عمومی، در زمانی که کشور با کمبود شدید خواربار روبهرو بود و ابتلای آنان به بیماریهای واگیردار تیفوس و تیفوئید (حصبه) و شیوع این بیماری در ایران، وضعیت کشور را بحرانیتر کرد.
آغاز شیوع بیماری
البته این مسأله را باید در نظر داشت اگرچه در این روزها یکی از عوامل شیوع بیماریهای واگیردار در تهران و شهرستانها حضور لهستانیها بود، اما پیش زمینه بروز و شیوع برخی از این بیماریها عدم رعایت بهداشت عمومی از سوی خود مردم ایران و عدم توجه جدی مسئولان بهداشتی در کشور بود.
در واقع حضور مهاجران لهستانی شیوع چنین بیماریهایی را در کشور گسترش داد. شاهد بر این موضوع متن گزارش یکی از نمایندگان مجلس در تاریخ 29 فروردین سال 1321 درباره وضعیت بهداشتی ایران قبل از شیوع گسترده این بیماری با ورود لهستانیها است: «.. نظامیهای عشرتآباد بهدلیل کمبود بودجه ارتش 6 ماه است که حمام نرفتهاند و بیماری تیفوس از عشرتآباد است...»
استقرار و رفت و آمدهای خودسرانه نیروهای نظامی متفقین در ایران، کمبود مواد غذایی و خواربار، مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور با نبود یک حکومت قابل و مقتدر در کنار حضور مهاجران لهستانی، مردم را در شرایط بحرانی و سختی قرار داد که یکی از نتایج آن شیوع بیماریهای واگیرداری، چون تیفوس و تیفوئید بود که اگرچه مردم ایران با این نوع بیماریها ناآشنا نبودند، اما اینبار بهطور فراگیر و گستردهای در سراسر کشور شایع شد و مرگ و میر بسیاری با خود همراه داشت.
شیوع گسترده بیماری تیفوس در ایران، باعث شد علیاصغر حکمت، وزیر وقت بهداری در نامهای خطاب به «علی سهیلی» نخستوزیر، در بهار 1321 این مسأله را به وی گوشزد کند که باید هر چه زودتر اقداماتی در جهت مقابله با شیوع این بیماری انجام شود: «اکنون متأسفانه بیماری تیفوس... در این اواخر شیوع پیدا کرده و محتمل است که تا آخر زمستان بر شدت آن بیفزاید و همچنین احتمال قوی میرود که بسیاری از امراض واگیری دیگر، مانند طاعون، وبا و غیره، خدای نخواسته در نتیجه آمد و شد غیرمحدود مسافرین بیگانه در همسایگی کشور ما بروز نماید و بواسطه کمی آذوقه و خواربار که قهراً مستلزم ضعف بنیه افراد و عدم مقاومت آنها در برابر هرگونه بیماریها است بر اشتداد آنها افزوده شود.»
در پی بحرانی شدن این وضعیت، وزیر بهداری کمیتهای را برای بررسی و جلوگیری از شیوع بیماریهای عفونی تشکیل و دستور میدهد تا یک مجموعه صد تختخوابی را بهعنوان محل قرنطینه برای بیماران فقیر آماده کنند و «بیمارستان روزبه» را هم برای رسیدگی به بیماران تیفوسی در نظر بگیرند و بازرسان فنی نیز برای سرکشی و ضدعفونی کردن کارخانهها و میهمانسراها و... فرستاده شود.
حتی یک نفر بازرس مأمور شود همه روزه در مرده شورخانه حاضر و لباسهای درگذشتگان را بسوزاند و مانع از فروش آن بشود.
سرایت به تمام ایران
شدت و گسترده شدن بیماری تیفوس که بین مردم از تیر سال 1321 آغاز شده بود در ماههای بعد باعث شد هر روز در تهران دهها نفر از این بیماری جان بسپارند. مأموران بهداشت با یافتن نشانی تیفوسیها، همسایگان را از رفتوآمد به منازل آنان و دیدارشان منع میکردند.
کمبود دارو هم مزید بر علت شده و باعث افزایش تلفات میشد. این بیماری ناشی از فقر که ناقل عمده آن شپش است، تلفات سنگینی به تهرانیها وارد ساخت. سوءتغذیه مردم بهدلیل حمل اجباری غله ایران به شوروی، باعث گسترش بیماریهای عفونی دیگری نیز شده بود که ضعف جسمانی ناشی از کمبود غذا به رشد آنها کمک و در نتیجه این بیماری به تمام ایران سرایت کرد.
با تمام این اقدامات و آگاهیها دولت همچنان در برابر اعلام رسمی شیوع تیفوس مقاومت کرده و حتی با صدور بیانیههایی شیوع آن را تکذیب میکند: «.. چنانکه در این اواخر مکرر گوشزد عموم شده تاکنون این بیماری شیوع نیافته و فقط مانند سالهای گذشته در بعضی اشخاص دیده شده است...»، اما سرانجام دولت در 11 اسفند 1321 اعلام میکند که این بیماری بهصورت اپیدمی درآمده است و در بیانیه خود علل شیوع تیفوس را دشواریهای ناشی از اشغال نظامی ایران، کمبود خواربار و در نتیجه سوءتغذیه (به سبب انتقال مواد غذایی به شوروی) و استقرار نظامیان خارجی آلوده به بیماریها، در کشور اعلام میکند.
در همان روز و در زمانی که دولت بیانیه خود را درباره شیوع بیماریها منتشر کرد، تنها در تهران تلفات ناشی از تیفوس 109 نفر و تیفوئید 57 نفر گزارش شده بود، البته این تعداد صرفاً شامل کسانی میشود که مرگ آنها به ثبت رسیده است.
با آغاز سال 1322 نه تنها جلوی پیشرفت و شیوع این بیماریها گرفته نشده بود بلکه مناطق بیشتری ازایران درگیر این بیماری شده و در نتیجه آن تعداد بیشماری از مردم هر روز به هلاکت میرسیدند. قبل از آغاز سال جدید در اسفند سال 1321 نمایندگان مجلس، وزیر بهداری را که آن زمان «امانالله اردلان» بود به صحن مجلس کشانده و از وی درباره وضعیت این بیماری در کشور سؤال کردند.
یکی از نمایندگان مجلس بعد از آنکه از قحطی و نانهای آلوده میگوید، از وزیر میخواهد تا فکری به حال گرسنگی و ضعف بنیه مردم کند و خواستار اقدام دولت برای جلوگیری از شیوع تیفوس در وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوسها و درشکهها و حمامهای عمومی میشود: «.. کمتر کسی است که برود حمام و چند دانه شپش در لباسش پیدا نشود. این است که تقاضا میکنم به اداره شهرداری تذکر بدهند که اینها را ضدعفونی بکند. کار مشکلی هم نیست، هم وسایل نقلیه را میشود ضدعفونی کرد و هم حمامها را به وسیله گوگرد ضدعفونی بکنند...»
وزیر بهداری نیز در دفاع از اقدامات وزارتخانه خود خطاب به نمایندگان، گزارشی را با این مضمون ارائه میدهد: «.. راجع به تیفوس هم یک میلیون واکسن تیفوس قبلاً دستور داده شده بود و این واکسنها به قاهره رسیده است. اخیراً اقداماتی شده امیدواریم زودتر وارد تهران بشود، ولی تصدیق خواهید فرمود که این اقدامات کافی برای آن منظور اساسی نیست.
ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریباً سیصد تختخواب داریم که بیمارهای تیفوس را میپذیریم، ولی آنچه مشهود است بیماری زیادتر از این است و متأسفانه محلی برای نگاهداری اینها نیست...»
تلاش برای مهار بیماری
همانطور که اشاره شد آغاز سال جدید و نوروز 1322 برای ملت ایران همراه با شادی و نشاط نبود چرا که بیماری تیفوس به جان مردم افتاده و روز به روز تعداد زیادی را به هلاکت میرساند تا جایی که از مردم خواسته شده بود آن سال را تا میتوانند در خریدهای عید صرفهجویی کرده و بهجای آن به درمان بیماران تیفوسی که اغلب فقیر بودند کمک کنند. دولت نیز تلاش خود را برای مهار بیماری افزایش داده و وزارت بهداری علاوه بر اختصاص سه بیمارستان و یک زایشگاه در تهران به بیماران تیفوسی، اقدام به تأسیس یک بیمارستان 500 تختخوابی کرد.
گرانی و کمبود دارو
اما آنچه در این میان وضعیت رسیدگی به بهبود بیماران را سختتر میکرد، کمبود دارو و گرانی آن بود. در آن زمان اگرچه پنیسیلین تازه کشف شده بود و برای درمان تیفوس استفاده میشد، اما هزینه تهیه آن بسیار بالا و قیمت هر عدد آن 120 تومان بود. از طرفی اگرچه قرار بود داروهای مقابله با تیفوس از امریکا به ایران برسد، اما تنها بخش اندکی از آن تحویل ایران شد.
وزیر بهداری در خرداد ماه سال 1322 در نامهای به نخستوزیر، این وضعیت را اینگونه تشریح میکند: «جناب آقای نخستوزیر، از یک میلیون دز سفارش ابتدایی وزارت بهداری به امریکا که بعداً نظر به پارهای محظورات به سیصد هزار دز تقلیل داده شد، تاکنون پانزده هزار دز تحویل شده... و به مقادیر خیلی کم به شهرستانها ارسال گردیده است.» در نتیجه این شرایط شیوع تیفوس همچنان متوقف نشده و طبق یک گزارش در سه ماه اول سال 1322 سه هزار و 320 بیمار مبتلا به تیفوس در بیمارستانهای تهران بستری شدند که از این تعداد دستکم 400 نفر جان خود را از دست دادند.
فقر و بیچارگی
با مطالعه بخشی از سخنان یکی از نمایندگان خراسان در مجلس شورای ملی، میتوان وضعیت کشور و مردم را در آن زمان درک کرد: «.. یک رقم دو هزار نفری مریض در این چهار ماهه بوده است که هزار و ششصد و هفتاد و چهار نفر از این عده تلف شده بودند... اینها علت تلف شدنشان این بود که نه دوا داشتند نه غذا، نه طبیب و نه پرستار و نه جا و نه مکان. یعنی مرض اینها و علت فوتشان فقط و فقط بیچارگی است... بنده عقیدهام این است که اگر بخواهند مبارزه با امراض بکنند باید کاری بکنند که مردم از گرسنگی نمیرند، این نان مایحتاج عمومی است اگر برای افراد نان تهیه شود بنده نگرانی چندان راجع به مرض ندارم.»
یکی دیگر از نمایندگان مجلس در گزارشی از وضعیت مردم، کارکرد دولت وقت را به نقد گرفته و فریاد میزند:
«.. همه جای دنیا قیمت حمام دو تا پول است... آخر حمام یک چیز فوقالعاده نیست، هر جای دنیا که تشریف ببرید قیمت استحمام از همهچیز ارزانتر است. اینجا کدام حمام که شما بروید کمتر از یک تومان است؟... این پولها را که بلدیه میگیرد و میبرد قصر میسازد، چهار تا حمام بسازند و ارزان باشد که مردم بتوانند استفاده کنند...»
انجمن جلوگیری از بیماری تیفوس
در کنار اقدامات دولت و وزارت بهداری، انجمنی نیز با هدف جلوگیری از بیماری تیفوس در کشور راهاندازی شد که بر اساس گزارش منتشر شده، طی یک سال این انجمن با جمعآوری مبلغ دو میلیون و هشتصد هزار ریال اعانه، اقداماتی همچون دایر کردن یک حمام با 48 دوش در میدان سنگلج که در فاصله 28 اسفند 1322 تا پایان آبان 1323 سیوچهار هزار نفر مرد و زن به آن مراجعه کردند.
ضدعفونی کردن 1028 خانه مبتلایان به تیفوس، ضدعفونی کردن البسه 2769 و اثاثیه 250 خانوار، انتشار و توزیع ده هزار برگ اوراق تبلیغاتی برای آگاه نمودن مردم در خصوص راههای مبارزه با تیفوس انجام داده است. در نهایت این روزهای دردناک و مرگبار در سال 1324 و همزمان با خروج نیروهای متفقین و اندکی آرام گرفتن این سرزمین به پایان رسید.
از بهار 1321 تا اواخر سال 1324 مردم ایران شاهد وقایع و اتفاقاتی بودند که حتی تصور آن برای ما سخت و دشوار است. اشغال ایران توسط متفقین و در پی آن حضور نیروهای اشغالگر، حضور پناهندگان لهستانی، کمبود مواد غذایی و خواربار، اشغال بیمارستانها و استفاده از امکانات دارویی توسط متفقین و در نتیجه کمبود دارو در کنار وضعیت نابسامان دولت و سابقه مشکلات اقتصادی و سیاسی قبل از ورود متفقین به ایران، روزهای سختی را برای مردم این سرزمین رقم زد.
منبع: روزنامه ایران