به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز، 30 دی ماه، دلآرا قهرمان در برنامه «کتابنوش» که در خانه فرهنگ و هنر مانا برگزار شد به نقد کتاب «زندهتر از زندگی» اثر کریستین بوبن و خواندن بخشهایی از ان پرداخت و گفت: این داستان، درباره عشق به زنی مرده است؛ در واقع کتاب، پس از مرگ این زن نوشته شده و برخاسته از یک تجربه عمیق عاطفی است و برای من جالب است که این اثر از بوبن که درباره مرگ است به چاپ سوم رسیده اما دو کتاب دیگر او یعنی «جشنی بر بلندیها» و «بانوی سپید» هنوز تجدید چاپ نشده اند.
مترجم «زندهتر از زندگی» با اشاره به اینکه ترجمههای مختلف از بوبن را دیده و خوانده است، گفت: بیشتر این ترجمهها از انگلیسی به فارسی برگردانده شده در حالیکه بوبن یک نویسنده فرانسوی است از سوی دیگر بیشتر مترجمان، شان و منزلت بوبن را پایین آورده و داستانهای او را بسیار رمانتیک ترجمه کردهاند در حالی که بوبن، انسان عمیقی است و فلسفه خاص خود را دارد اما بعضی فکر میکنند پرداختن به شادی، عشق و احساسات لطیف از عمق آنان میکاهد.
قهرمان همچنین به ویژگی نوشتههای بوبن اشاره و بیان کرد: در سبک نگارش کریستین بوبن، نوعی آزادی به چشم میخورد به این معنی که او به شیوه خود مینویسد و از کسی تقلید نمیکند و به ما هم اجازه میدهد به شیوه خود رفتار کنیم و تصور دیگران برایمان مهم نباشد. از سوی دیگر بوبن، نویسنده ای است که یک دوره افسردگی را پشت سر گذاشته و حتی خودکشی نافرجامیرا تجربه کرده و پس از همه این اتفاقات بوبن شده است.
مترجم «بانوی سپید» با ابراز تاسف از این که شاعر بزرگی چون «امیلی دیکنسون» در ایران شناخته نشده گفت: «بانوی سپید»، ابراز ارادت بوبن به این شاعر منزوی و بزرگ آمریکایی است که شعرهایش به فارسی برگردانده نشده و مردم در ایران، آن گونه که باید و شاید او را نمیشناسند. خود من هم، نخستین بار، نام دیکنسون را از دکتر مهدی الهی قمشهای شنیدم و شعرهایش را خواندم و از خواندنش لذت بردم.
قهرمان در پاسخ به این که چرا خود، شعرهای دیکنسون را به فارسی برنمیگرداند گفت: شعر در ترجمه از دست میرود و برای برگرردان شعر به شاعرانگی نیاز است و این اندازه شاعرانگی در من وجود ندارد.
مترجم اثار پائولو کوئیلو در پاسخ به این که چه حس مکانی در کارهایی که ترجمه کرده وجود دارد، بیان کرد: در اکثر این اثار، مکان خیلی مهم نبوده است. حداقل در کتاب بوبن، آنچه بسیار به چشم میخورد، مرگ است و خانه بیشتر برای زندگی است و خود من، به تنها چیزی که نمیتوانم برای زندگی پس از مرگ فکر کنم، مکان است. اما همیشه با خود اندیشیده ام که در خانههای قدیمیکه سقفهای بلند و دیوارهای ضخیم داشت، راحت تر میشد زندگی کرد و به دنبال مرگ هم در این خانهها آسان تر بود.
به گفته قهرمان، در خانههای فعلی، هیچ فضایی برای گذر از بیرون به درون وجود ندارد و من نوعی نمیدانم وقتی وارد خانه میشوم پالتو و شال خود را کجا آویزان کنم که گرمای درون خانه آزارم ندهد و این خوشایند نیست. امروز از سنتها چیزی باقی نمانده و مکانهای امروزی برای زندگی ساخته نشده است.
مترجم «شازده کوچولو» در پاسخ به این که چرا با وجود ترجمههای خوبی چون برگردان محمد قاضی و ابوالحسن نجفی از اثر اگزوپری، او ترجمه این کتاب را انتخاب کره گفت: زمانی که من «شازده کوچولو» را انتخاب کردم، گمانم این بود که ترجمه محمد قاضی کم شده است. از سوی دیگر مدیر انتشارات بهجت، که من برایش احترام بسیار قائلم دو کتاب را به من پیشنهاد کرد؛ یکی «مائدههای زمینی» اثر اندره ژید که برگردان خیلی خوبی بود و به باور من بهتر و زیباتر از آنچه خود زید به فرانسه نوشته بود و دیگری «شازده کوچولو» که من ترجمه مائدههای زمینی را نپذیرفتم اما شازده کوچولو را ترجمه کردم و البته در ترجمه من دو نثر متفاوت وجود دارد یکی نثر ادبی اگزوپری است و دیگری نثر محاوره. برای مثال شازده کوچولو میگوید: «برام یک ببعی بکش» نه یک گوسفند.