ماهان شبکه ایرانیان

ابن عاشور و تفسیر التّحریر و التّنویر(۱)

چکیده:   ابن عاشور کیست؟ و تفسیر التحریر و التنویر چه ویژگى هایى دارد؟ در این نوشتار نویسنده با بیان شرح حال این عاشور، به معرفى ویژگى هاى تفسیرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسیر سخن مى گوید سپس از روش هاى به کار رفته در تفسیر یاد مى کند

ابن عاشور و تفسیر التّحریر و التّنویر(1)

چکیده:
 

ابن عاشور کیست؟ و تفسیر التحریر و التنویر چه ویژگى هایى دارد؟ در این نوشتار نویسنده با بیان شرح حال این عاشور، به معرفى ویژگى هاى تفسیرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسیر سخن مى گوید سپس از روش هاى به کار رفته در تفسیر یاد مى کند. آنگاه دیدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ، متشابه بررسى مى کند، در پایان برجستگى هاى تفسیر التحریر و التنویر را توضیح مى دهد.
کلید واژه‏ها: ابن عاشور ، التحریر و التنویر ، نسخ ، اعجاز، متشابه.
روش‏شناسى تفاسیر یکى از شاخه‏هاى پژوهش در علوم قرآن به شمار مى‏رود. شناخت روش مفسّر در تفسیر ضرورى به نظر مى‏رسد، زیرا راه را براى آشنایى با تفاسیر و دیدگاه مفسّران آنها هموار مى‏سازد و به خواننده کمک مى‏کند تا با دیده بازمتر به تفسیر رجوع کند و آراء و دیدگاه‏هاى تفسیرى مفسّر را بهتر درک و فهم نماید.
نگارنده با چنین پیش فرضى، روش تفسیرى «التحریر و التنویر» را بررسى نموده و به شناسایى مفسّر آن و دیدگاه‏هایش پرداخته است.

شرح حال طاهربن عاشور
 

محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال 1296 هجرى در «مرسى» منطقه‏اى از مناطق پایتخت تونس دیده به جهان گشود، وى یکى از عالمان خاندان «آل عاشور» است. نسب این خاندان به ادریسیان حسینى بازمى‏گردد که از سرزمین اصلى خود، مراکش، به اسپانیا رفته بودند، اما به سبب آزارهاى مذهبى (تفتیش عقاید) نیاى بزرگ آنها، عاشور در سال 1030 ه. ق از اسپانیا به مغرب کوچ نمود و در شهر «سلا» ساکن شد. بعدها این خاندان به دو گروه تقسیم شد: گروهى از آنها در مغرب اقصى ماندند و گروه دیگر به تونس رفتند، که گروه دوم، عالمان بزرگى در تصوف و فقه به جهان اسلام عرضه کرد.1 از بزرگان این خاندان مى‏توان به این افراد اشاره کرد:
- محمد بن عاشور (م 1110 ق).
- عبدالقادر بن محمّد بن محمد بن عاشور.2
- محمد بن محمد شاذلى بن عبدالقادر (م 1265 ق).
- محمد طاهر بن محمد، جدّ ابن عاشور (م 1284 ق).
بدین ترتیب، محمد طاهر بن عاشور، صاحب تفسیر «التحریر و التنویر»، در محیطى کاملاً علمى متولد شد و در آن رشد یافت. در این هنگام تونس دوره‏اى را پشت سر مى‏گذاشت که اندیشه‏هاى اصلاحى، جهان اسلام را از عقب‏ماندگى و استعمارزدگى به آزادى و استقلال فرامى‏خواند. اندیشه‏هاى سید جمال‏الدین و محمد عبده، عالمان نواندیش و اصلاح‏گر، دانشگاه زیتونیه را سخت به خود مشغول کرده بود.
در چنین احوالى، محمد طاهر بن عاشور به فراگیرى قرآن، زبان فرانسوى و متون علمى مشغول گشت. وى در سال 1310 ق به دانشگاه زیتونیه راه یافت، در این زمان چهارده سال بیشتر نداشت. محمد طاهر با بهره‏گیرى از محیط علمى - مذهبى دانشگاه و با کمک هوش و استعداد خود در تحصیل علم، پیروزى‏هاى چشمگیرى به دست آورد. وى به سال 1317 ق تحصیل در زیتونیه را به پایان برد و به جمع مدرسان دانشگاه زیتونیه پیوست.
ابن عاشور با سرافرازى تمام در طبقه نخست استادان زیتونیه جاى گرفت و همزمان با دانشگاه زیتونیه در مدرسه صادقیه نیز به تدریس مشغول شد. حضور وى در این دو مرکز علمى تونس زندگى‏اش را دگرگون ساخت. زیرا، که دانشگاه زیتونیه روشى تقلیدى و سنتى در برنامه‏هاى آموزشى خود دنبال مى‏کرد، در حالى که مدرسه صادقیه پرچمدار روشى نو و عصرى بود، ابن عاشور کوشید تا فاصله این دو مرکز را از بین ببرد. براى رسیدن به این هدف دست به اصلاحات گسترده‏اى زد و تمام تلاش خود را بدان معطوف داشت. اندیشه‏هاى اصلاحى استادانش آبشخور اندیشه‏هاى اصلاحى وى بود. علاوه بر این، ابن عاشور با مطالعه در اندیشه‏هاى سید جمال‏الدین و محمد عبده سخت شیفته آنها شده بود.
ابن عاشور در 25 سالگى با محمد عبده ملاقات کرد. محمد عبده در سال 1321 ق براى دومین بار به تونس سفر کرد و در محافل علمى اندیشمندان تونس حضور یافت، ابن عاشور هم از این فرصت استفاده کرد، با وى از نزدیک آشنا شد. اندیشه‏هاى مشترک ابن عاشور و محمد عبده سبب شد پیوند محکم و صمیمانه‏اى بین آنها برقرار شود. اندیشه‏هاى اصلاحى ابن عاشور بویژه در زمینه اجتماع را مى‏توان در دو کتابش به نام‏هاى «ألیس الصبح بقریب» و «اصول النظام الاجتماعى» دید.
ابن عاشور به سال 1325 ق به عنوان معاون آموزشى دانشگاه زیتونیه برگزیده شد. وى در این فرصت فراهم شده به اندیشه‏هاى اصلاحى‏اش در حوزه علم و تربیت بیشتر توجه کرد. از کارهاى برجسته‏اى که در این دوره کرده است، مى‏توان از این موارد نام برد:
1 - ارائه لایحه اصلاحى در حوزه تعلیم و تربیت به دولت.
2 - احیاى پاره‏اى از دانش‏هاى عربى.
این اندیشمند برجسته تونسى در سال 1351 ق به عنوان رئیس دانشگاه زیتونیه برگزیده شد. همزمان، منصب شیخ الاسلامى مالکیان را برعهده گرفت. وى نخستین کسى بود که در یک زمان هر دو منصب را عهده‏دار شده بود؛ اما به سبب مخالفت‏هایى که در برابر فعالیت‏هاى اصلاحى وى صورت گرفت، از مقام خود در دانشگاه زیتونیه کناره‏گیرى کرد.
پس از چندى ابن عاشور براى دومین بار در سال 1364 ق دوره نظام آموزشى زیتونیه را دگرگون کرد و به اصلاحات مورد علاقه‏اش جامه عمل پوشاند. پاره‏اى از فعالیت‏هاى اصلاحى وى در این دوره عبارتند از:
1. افزایش شمار دانشجویان زیتونیه (تقریباً 20 هزار دانشجو).
2. افزایش مؤسسه‏هاى آموزشى زیتونیه.
3. اصلاح کتاب‏هاى درسى، اصلاح روش‏هاى آموزش و تدریس و اصلاح مؤسسه‏هاى آموزشى.
4. توجه بیشتر به دانش‏هاى طبیعى و ریاضیات.
5. به کارگیرى ابزارهاى آموزشى متنوع براى آفرینش مهارت و تخصص.
6. سامان دادن اوضاع معیشتى و اجتماعى دانشجویان.
وى همزمان با استقلال تونس در سال 1374 ق ریاست دانشگاه زیتونیه را برعهده گرفت. طولى نکشید که این منصب را رها و به پژوهش و تألیف روى آورد. مخالفت ابن عاشور با فتواى بورقیبه3 سبب شد تا او را از ریاست دانشگاه زیتونیه محروم کنند.
ابن عاشور با سیاستمداران معاصر خود میانه خوبى نداشت و به گروه‏هاى سیاسى تمایلى نشان نمى‏داد و در برابر خواسته‏هاى آنها ایستادگى مى‏کرد. او سرسختانه با استعمارگران فرانسوى در جنگ بود و اجازه نمى‏داد که استعمارگران از وى به عنوان یک دست‏نشانده باج‏خواهى کنند.
فعالیت‏هاى علمى - اصلاحى ابن عاشور در میان تمام فعالیت‏هایش درخششى دوچندان دارد. در کنار کتاب‏هایى که از وى به چاپ رسیده است، مقاله‏هاى فراوانى از او برجاى مانده است. این مقاله‏ها در مجله‏هایى، مانند: الزیتونیه، هدى الاسلام، المنار، الهدایة الاسلامیة، نورالاسلام و در مجله‏هاى مجمع علمى دمشق و قاهره به چاپ رسیده‏اند.
یکى از بزرگترین افتخارات ابن عاشور عضویت در مجمع علمى قاهره و دمشق است.4 همکارى وى با شیخ محمد خضر حسین در تأسیس مجله «السعادة العظمى» برگ زرین دیگرى بر افتخارات وى است. سرانجام وى پس از یک عمر فعالیت‏هاى علمى - اصلاحى در سال 1393 هجرى قمرى درگذشت. او در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاک سپرده شد.5

ساختار التحریر و التنویر
 

تفسیر «التحریر و التنویر»، مشهور به تفسیر ابن عاشور، در ردیف تفاسیر جامع قرار مى‏گیرد.6 این تفسیر در چند مرحله به چاپ رسیده است. نخستین بار جلد اول و دوم آن در سال 1384 ق به چاپ رسید. متولى چاپ آن «سید عیسى البابى الحلبى - قاهره» بود. براى بار دوم، ده جزء آن چاپ شد7 و براى بار سوم «دارالتونسیه للنشر» آن را به چاپ رساند. البته یک بار مستقلاً و مرتبه بعد با همکارى «دارالجماهیر للنشر و التوزیع والإعلان». این تفسیر را در 25 جلد چاپ کرد.8 در سال 1420 ق نیز «مؤسسة التاریخ» بیروت، این تفسیر را در 30 جلد به چاپ رسانیده است.
مؤلف انگیزه نگارش تفسیرش را در مقدمه‏اى کوتاه چنین توضیح مى‏دهد: آرزوى دیرینه من نگارش تفسیرى بر قرآن بود که در بردارنده کلیات علم و دین بوده، به تفصیل مکارم اخلاق بپردازد.»9
وى در مقدمه تفسیرش، تصویرى کلى از تفسیر و روش خود در تنظیم آن به نمایش مى‏گذارد، و اهتمام خویش را متوجه بیان وجوه اعجاز قرآن، بیان نکات بلاغى آیات، تناسب آیات و بیان معانى مفردات قرآن مى‏داند.10
ابن عاشور در آغاز تفسیرش در ده موضوع به بیان اصول و مبناهایى مى‏پردازد که در تفسیر آیات قرآن به آنها پایبند بوده است. با مطالعه این مبانى به نیکى درمى‏یابیم که ابن عاشور صاحب مبنا و اصول تفسیرى است و در سایه چنین اصولى کوشیده است، دیدگاه‏هاى تفسیرى مختلف را مطرح سازد و خود نیز صاحب نظر و رأى باشد.
موضوع این ده مورد عبارت است از:
- تفسیر و تأویل
- علوم مورد نیاز مفسّر
- تفسیر به رأى و تفسیر مأثور
- اغراض مفسّر
- اسباب نزول
- قراءات
- قصه‏هاى قرآن
- نام سوره‏ها و آیه‏ها
- معانى جمله‏هاى قرآنى.
- اعجاز قرآن
ابن عاشور، تفسیر سوره‏ها را از سوره حمد آغاز و به سوره ناس پایان مى‏دهد، از این رو تفسیر وى ترتیبى است. در آغاز هر سوره شناسنامه کاملى از آن سوره در اختیار خواننده مى‏گذارد. در این بخش به مباحثى چون: نام سوره‏ها، وجه تسمیه نام سوره‏ها، مکى و مدنى بودن سوره‏ها و تعداد آیات سوره‏ها مى‏پردازد و در پایان به هدفها و پیام‏هاى کلى هر سوره اشاره مى‏کند. در این بخش ترتیب نزول هر سوره رانیز مورد بررسى قرار مى‏دهد. براى مثال سوره بقره را هشتاد و هفتمین سوره قرآن مى‏داند که بعد از سوره مطففین و قبل از آل عمران نازل شده است.11
در بخش پیام سوره‏ها، تصویرى کلى از محتواى سوره ارائه مى‏دهد، البته گاهى این بخش عنوان مستقل مى‏یابد و گاهى همراه با ذکر شناسنامه سوره به پیام سوره مورد نظر نیز اشاره مى‏کند.12
نکته شایان توجه دیگر در تفسیر ابن عاشور این است که وى در آغاز تفسیر و توضیح هر آیه به بیان تناسب آیه با آیه یا آیات قبل مى‏پردازد و بر این باور است که بین هر آیه با آیه قبل پیوندى محکم برقرار است.
علاوه بر این، مطالب گوناگونى در تفسیر ابن عاشور مى‏توان یافت که با توجه به آن مطالب، تفسیر وى از ویژگى جدیدى برخوردار مى‏گردد. براى مثال، مباحثى چون محکم و متشابه، نسخ، جدل، مکى و مدنى بودن سوره‏ها و... این ویژگى را به تفسیر ابن عاشور مى‏بخشد که با گردآورى آراى موردنظر مفسّر، مى‏توان وى را در ردیف دانشمندان علوم قرآن قرار داد یا با توجه به آراى فقهى مطرح شده در این تفسیر، مى‏توان مفسّر را از فقیهان بزرگ برشمرد و با توجه به نکات بلاغى و... مى‏توان ابن عاشور را لغوى و ادیب زبردستى دانست. اگر از میان آثار ابن عاشور فقط التحریر و التنویر در اختیار ما مى‏بود، خود همین اثر کافى بود تا گواه بر قدرت علمى وى باشد.

روش‏هاى تفسیرى در تفسیر «التحریر و التنویر»
 

روش تفسیرى، روش فراگیرى است که مفسّر در سرتاسر تفسیرش براى فهم و شرح آیات، از آن بهره برده است، اما گرایش تفسیرى آن است که مفسّر در تفسیر پاره‏اى از آیات، مانند: آیات احکام بدان تمسّک جسته، سخن را در توضیح این گونه آیات به درازا کشانده است.
«التحریر و التنویر» تفسیرى است که به مانند بسیارى از تفاسیر دیگر، روش‏ها و گرایش‏هاى تفسیرى گوناگونى را بکار برده است تا هر چه بهتر و آشکارتر ازمعانى والاى قرآن پرده بردارد. برجسته‏ترین روشى که طاهربن عاشور در شرح آیات، از آن کمک گرفته است، روش لغوى و ادبى است. کمتر آیه‏اى مى‏توان یافت که ابن عاشور به این روش در فهم آن متمسک نشده باشد. به جرأت مى‏توان گفت که توانایى ابن عاشور در ادب و لغت عرب تفسیرش را به یک کتاب ادبى مبدل ساخته است.
وى در تفسیر بیشتر آیات به مباحث نحوى، ادبى، لغوى و بلاغى مى‏پردازد، گاه چنان سخن را به درازا مى‏کشاند که خواننده به کلى فراموش مى‏کند که یک کتاب تفسیرى در پیش رو دارد. با این حال، مباحث لغوى این تفسیر بسیار برجسته است و نظر هر خواننده‏اى را به خود جلب مى‏کند. به دیگر سخن، وى در بیان معانى واژه‏هاى قرآن، دقت زیادى دارد و از آیات قرآنى، حدیث، اشعار و امثال عرب13 در بیان معناى واژه‏هاى مورد نظر بهره مى‏گیرد. وى واژه‏هاى مشکل را ریشه‏یابى مى‏کند و خواننده را با مباحثى روبرو مى‏کند که در کتابهاى لغت باید آنها را جست. براى مثال، در بیان معناى «شیطان» به بیان ریشه «فعلى» این واژه مى‏پردازد و اختلاف کوفیان و بصریان را مى‏آورد.14
نکته شایان توجه دیگر، این است که وى به تاریخچه برخى از واژه‏هاى قرآنى هم اشاره مى‏کند و کاربرد آن واژه‏ها را در ادیان و ملت‏هاى دیگر مورد بررسى قرار مى‏دهد.15 از شیوه عملکرد ابن عاشور برمى‏آید که وى بر این باور است که قرآن یک دستگاه معناشناختى است. هر واژه آن با تأثیرپذیرى از این دستگاه، معنایى ویژه دارد؛ به طورى که ممکن است واژه‏اى در قرآن معنایى و قبل از نزول قرآن در دستگاه معناشناختى جاهلیت، معناى دیگرى داشته باشد. این مسأله یکى از موضوع‏هاى مهم مورد بحث زبان شناسایى، همچون: ایزوتسو است. ایزوتسو بر این باور است که قرآن یک دستگاه معناشناختى جدیدى است که واژه‏هایى، چون: اللَّه، کافر، مؤمن، صبر و... در این دستگاه، معنایى جدا از معناى عصر جاهلى خویش دارند.16
ابن عاشور هم تحت عنوان «اصطلاح القرآن» از این گونه واژه‏ها سخن مى‏گوید و به پیشینه تاریخى و معناى آنها اشاره مى‏کند تا سیر تغییر و تحول معنایى این گونه واژه‏ها برخواننده روشن گردد. واژه‏هایى، مانند: «صلات»،17 «خلق»18، «ظن»19، «رسل»20 و... نمونه‏هاى برجسته‏اى است که ابن عاشور بدانها پرداخته است.
ابن عاشور کاربردهاى لغوى واژه‏هاى قرآن کریم را در قبول یا رد آراى مفسّران و دیدگاه‏هاى کلامى محور قرار مى‏دهد. براى مثال، در آیه «وانت حلّ بهذا البلد» (بلد /2) «حال»21 بودن عبارت از ضمیر «اقسم» را فقط به جهت عدم کاربرد عالمان لغت مورد تردید قرار مى‏دهد،22 یا در تفسیر آیه «من اهتدى فانّما یهتدى لنفسه...» (اسراء /15) تأویل معتزله را دور از کاربرد لغوى دانسته، از این رو آن را نمى‏پذیرد. معتزله بر این باورند که «رسول» موردنظر در آیه «عقل» است.23
علاوه بر مباحث لغوى، نکته‏هاى مربوط به بلاغت، صرف و نحو در این تفسیر از بهره علمى مفسّر خبر مى‏دهد، به طورى که مى‏توان وى را از بلیغان و نحویان زبردست دانست. هدف ابن عاشور از این گونه مباحث پرده‏بردارى از اعجاز ادبى قرآن است.گویا وى مى‏خواهد به این نکته اشاره کند که فصاحت و بلاغت قرآن از ادله مهم ناتوانى بشر در آوردن مانند قرآن است. به دیگر سخن، واژه‏هاى قرآن در قالبى بیان گردیده است که بشر با وجود در دست داشتن آنها قادر به آوردن مانند آن نیست. وى شیوه‏هاى بلاغى قرآن را ویژه این کتاب معرفى مى‏کند و در طول تفسیرش با عنوان «مبتکرات القرآن» به شیوه‏هاى بلاغى قرآن در طرح مباحث موردنظرش اشاره مى‏کند و بر این باور است که در میان عرب فصیح سابقه نداشته است. براى مثال، وى نکته بلاغى موجود در عبارت «کل فى فلک» (انبیاء /23) را «مقلوب مستوى»24 مى‏نامد و تصریح مى‏کند که در کلام عرب سابقه نداشته و از ابتکارات قرآن است.25

پی نوشت ها :
 

1 - دایرةالمعارف بزرگ اسلامى، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 171/4.
2 - از جزئیات زندگى وى آگاهى چندانى به دست نیامد.
3 - بورقیبه شکستن روزه در ماه رمضان را مباح مى‏دانست. ابن عاشور با استناد به آیه صیام به این فتوا اعتراض کرد و با عبارت «صدق اللَّه و کذب بورقیبه» وى را تخطئه کرد.
4 - اعلام، خیرالدین زرکلى، دارالعلم للملایین، بیروت، 174/6.
5 - ابن عاشور از معاصرانى است که زندگى نامه‏اى از خود برجاى نگذاشته است. در زیستنامه‏ها هم به جز پاره‏اى از آنها، به زندگى وى اشاره‏اى نشده است. آنچه گذشت، از سایت (Isalmschool)به دست آمده است. براى آگاهى بیشتر، رک:
WWW.Islamschool.com/green-waha/realmen/htm
6 - تفسیر جامع، تفسیرى است که مباحث فقهى، کلامى، روایى، لغوى و... در آن به چشم مى‏خورد.
7 - اعلام 174/6.
8 - نبیل احمد، مسقر، منهج الامام الطاهر بن عاشور فى تفسیر التحریر و التنویر، چاپ اول، دارالمصریه، /12.
9 - التحریر و التنویر، محمد طاهر بن عاشور، چاپ اول، مؤسسه التاریخ، بیروت 5/1.
10 - همان 8/1.
11 - همان، 200/1.
12 - براى مقایسه این دو روش متفاوت، ر.ک: همان 6/20 8/5، ابن عاشور این بخش را با عنوان‏هایى مانند «اغراض السوره»، «محتویات هذه السوره» از مطالب دیگر جدا مى‏کند.
13 - التحریر و التنویر، 63/3 345/11 16/17 16/7 33/3.
14 - همان، 285/1.
15 - همان.
16 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: ایزوتسو، توشیهیکو، خدا، انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، چاپ پنجم، شرکت سهامى انتشار، 1381 ش.
17 - التحریر و التنویر، 230-291/1.
18 - همان، 322/1.
19 - همان، 21/7.
20 - همان، 57/7.
21 - در اصطلاح نحویان «حال» چنین تعریف مى‏شود: وصفى نکره و مشتق است که حالت و چگونگى فاعل یا مفعول را نشان مى‏دهد؛ مبادى العربیه، رشید شرتونى، تصحیح حمید محمّدى، مؤسسه دارالذکر للتحقیق و النشر، 1423 ه ، 36/4.
22 - التحریر و التنویر، 308/30.
23 - همان، 43/14.
24 - عبارت «کل فى فلک» را از پایان عبارت هم که بخوانید، دوباره همان عبارت به دست مى‏آید و تغییرى در معنا و لفظ آن به وجود نمى‏آید. در علم بلاغت به چنین حالتى «مقلوب مستوى» گویند.
25 - التحریر و التنویر، 45/17.
منبع:www.maarefquran.org

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان