ابوتمام و کتاب الشجره (اسماعیلیه)

اشاره :   در میان نحله‏های اسلامی، فرقه اسماعیلیه، به تأویلات دور و دراز خود شهره است و عالمان اسماعیلی در این باره آثار فراوانی نگاشته‏اند

ابوتمام و کتاب الشجره (اسماعیلیه)

اشاره :
 

در میان نحله‏های اسلامی، فرقه اسماعیلیه، به تأویلات دور و دراز خود شهره است و عالمان اسماعیلی در این باره آثار فراوانی نگاشته‏اند. این آثار تا مدت‏ها در دسترس نبود و محققان تنها در برخی از کتابخانه‏های خصوصی توانستند به برخی از این آثار دست بیابند. نکته دیگری که تذکر آن خالی از فایده نیست، وجود سنت‏های مختلف و انشعابات فراوان در بین اسماعیلیه است که خود عاملی برای حفظ آثار مختلف این نحله شده است. می‏دانیم که عالمان اسماعیلی در جریان تکوین اسماعیلیه، در برخی از عقاید خود تجدید نظر کرده‏اند و به تبع این امر، برخی از آثار عقاید پیشین خود را (به عمد یا غیرعمد) از بین برده‏اند و تنها اقبال محققان حوزه مطالعات ملل و نحل اسلامی، وجود همان سنت‏های چندگانه است که بخشی از میراث قبل از این تحولات را حفظ کرده است. کتابی که در این نوشتار به آن خواهم پرداخت، یکی از این آثار است.1

***
 

در سال 1965 م، عارف تامر، محقق پرکار اسماعیلی پژوه، که خود پیرو شاخه‏ای از اسماعیلیان سوریه است و از این رو از آثاری که به چاپ رسانده باید با احتیاط فراوان بهره جست، متنی را با عنوان کتاب الایضاح با انتساب به ابوفراس شهاب‏الدین مینقی منتشر کرد. پدر این داعی اسماعیلی اهل منطقه دیلم بود و به شام مهاجرت کرد. مینقی در 859 ق/ 1445 م در سوریه متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی را در قلاع اسماعیلیه در مناطقی چون مصیاف، قدموس و خاصه مینقه گذراند و در همانجا نیز درگذشت (در 937 ق/ 1530 یا 947 ق/ 1540 ــ 1541 م). گروه اسماعیلی که ابوفراس داعی آنان بود، سلسله امامتی را که نزاریان مدعی بودند، قبول نداشتند. نام متداول بر آنها در آن مناطق نیز اسماعیلیان جعفری است و سنت جالب توجه در بین آنها، استنساخ کتاب‏های اسماعیلیه است.
بررسی کتاب الایضاح انتساب آن را به ابوفراس، به ادعای تامر، تأیید نمی‏کند. بلکه نشان می‏دهد کتاب بازتاب سنت کهن‏تر اسماعیلیه، خاصه اسماعیلیان ایران است.2 می‏دانیم که مهم‏ترین جریان اسماعیلیه ایران قبل از دوره نزاری، حرکت محمد نسفی یا نخشبی (متوفی 332 ق/ 934 م) است که حتی در دربار سامانیان موفقیت‏هایی نیز به دست آورد.
سوای جنبه سیاسی حرکت نسفی، وی مؤلف کتاب مهمی به نام المحصول بوده است. این کتاب واکنش‏های متعددی را در میان اسماعیلیان به همراه داشت. براساس عقاید اسماعیلیه در سلسله مراتب دعوت، آورندگان شریعت آسمانی به جهان هستند. ترتیب متداول مقبول از آدم تا خاتم است ولی نسفی بدون آنکه آدم را از جرگه نطقا خارج کند، او را فاقد شریعت معرفی کرده و برای گشودن اباحی‏گری میان اسماعیلیه، شریعت آخری را از آن محمدبن اسماعیل دانسته است. چنین دیدگاهی، ظاهرا تنها میان پیروان وی که در خراسان بودند، گسترش و مقبولیت یافت.3 در اشاره به این مطلب، مؤلف کتاب الایضاح می‏نویسد: (ص 11) «فآدم لم تکن له شریعة لأنه امر باعمال ولم ینه عن ترکها وحد العمل مالایجوز ترکه و حدالشریعة مالا یجوز ترکه... و ان اعماله کانت تطوعا و لذلک سمی دوره، دورالقطوع اما نوح فانه قرن التطوع بالشریعة، لانه امر بالاعمال ولم یشرع بترکها و سمی الاعمال التی امر امته باستعمالها شرائع و لذلک سمّی دوره، دورالشریعة4
دلیل دیگر برای تردید در انتساب تامر، عقیده مؤلف کتاب الایضاح درباره امامت است. می‏دانیم که با ظهور دولت فاطمیان در 297 ق، بخش‏هایی از جامعه اسماعیلیه دعوت آنها را نپذیرفتند. قرمطیان بر امامت محمدبن اسماعیل پای فشردند و گروه‏هایی از اسماعیلیان ایران نیز چنین کردند. ظاهرا بعدها، برخی از اسماعیلیان ایران، برای مصالحه، خلفای فاطمی را به عنوان نمایندگان و خلفای محمدبن اسماعیل که از وی به قائم یاد کرده‏اند، پذیرفتند. مادلونگ این را خصلت اسماعیلیان ایران در قرن چهارم می‏داند که بعد از آن از بین رفت.5 مؤلف کتاب الایضاح نیز این مطلب را تأکید کرده و در اشاره به این مطلب نوشته است: «.. من اراد الوصول الی الفلک الثامن فقد نجامن عذاب النار وفاز فوزا عظیما و من ههنا قیل فی عذاب الدنیا الذی هوالعذاب الادنی فی تأویل قول رسول‏الله (ص): ابواب الجنة ثمانیة ای من آمن بخلیفته القائم سلام‏الله علی ذکره، الذی هو ثامن الخلفاء فقد نجامن العذاب الادنی» (ص 137).
شگفت‏آور است که عارف تامر این کتاب را در سال 1982 با عنوان کتاب شجرة‏الیقین دوباره منتشر کرده و این بار آن را به الداعی عبدان قرمطی منسوب کرده است. تامر در مقدمه این چاپ هیچ اشاره‏ای به چاپ این کتاب توسط خود با عنوان الایضاح نکرده است. مشخص است که وی درباره مؤلف این کتاب به نتیجه‏ای نرسیده است. داعی قرمطی که نام کتاب را در چاپ دوم به او نسبت داده، در سال 286 ق کشته شده است.

***
 

اسماعیل بن عبدالرسول اجینی معروف به مجدوع (از عالمان اسماعیلی قرن دوازدهم)، کتاب ارزشمندی درباره تألیفات اسماعیلیه به نام فهرسة‏الکتب و الرسائل و لمن هی من العلماء و الائمة و الحدود و الافاضل دارد که به تحقیق علینقی منزوی (تهران، 1966 م) منتشر شده است. اجینی در بخشی از کتاب خود از اثری به نام ضیاءالالباب نام برده که حاوی برخی پرسش‏ها و پاسخ‏هاست. وی مؤلف این کتاب را داعی یمنی طیبی، علی‏بن محمدبن ولید (متوفی 612 ق) نامیده و آغاز این کتاب را نقل کرده است. علی بن محمدبن ولید در آغاز کتاب متذکر شده که32 سؤال موجود در کتاب را فقیه اسماعیلی محمدبن ابراهیم بن ابی عمر مطرح کرده است (ص 229).
اجینی فهرست کامل این سؤالات را آورده است (ص 229 ــ 237). این پرسش‏ها، درباره مطالب متناقض داعیان اسماعیلی است و پرسشگر می‏خواهد قول اصح را بداند. در ضمن مسائل شانزدهم، هفدهم، هجدهم، بیست و یکم و بیست و پنجم از فردی به نام ابوتمام و کتاب الشجره وی سخن رفته است. در مسئله شانزدهم سخن ابوتمام در کتاب الشجره بر این است که نوح اولین صاحب شریعت است. این مطلب نشان‏دهنده پیروی مؤلف کتاب الشجره از عقیده نسفی صاحب کتاب المحصول است که به عینه در دو کتاب الایضاح منسوب به ابوفراس و کتاب شجره الیقین داعی عبدان قرمطی نیز آمده است. به نظر می‏رسد که این دلایل برای عدم انتساب کتاب الشجره (الایضاح) به ابوفراس کافی باشد/. به علاوه علی بن محمدبن ولید (متوفی 612 ق) در اثر خود به کتاب الشجره استناد کرده است، یعنی چند قرن قبل از تولد ابوفراس. در مورد رد ادعای عارف تامر در چاپ دوم کتاب الایضاح با عنوان شجرة‏الیقین نیز نیازی به ارائه دلیلی نیست، چرا که تامر خود دلیلی بر این انتساب ارائه نکرده است. شواهد دیگر برای تألیف کتاب الایضاح یا شجرة‏الیقین در قرن چهارم چنین است:
1. ابوتمام، احتمالاً خراسانی یا دست‏کم ساکن خراسان بوده است. این را می‏توان از نوع ارجاعات وی به مسائل و اوضاع محلی خراسان دریافت. برای مثال ابوتمام می‏نویسد: «و قد رأیت مع اعرابی جاء من العراق الی خراسان (در متن به خطا خرسان) غرابا فکان یفرش الفراش و یبسطه بمنقاره و یخبئون له غرضا بین عشرین نفسا فیخرجها باشارة صاحبه دون ان یدله علیه احد و کان یرکب الدیک و یضربه بمنقاره و یسرقه کما یسوق الرجل دابته و قدرأیت بعینی و سمعت الکثیر من عجائب الطیور ممایطول البعث اذا ذکرته فی کتابی» (ص 59).
2. عبارت‏های فراوانی از نسفی و کتاب المحصول وی با عنوان «الحکیم الفاضل» آورده (تامر در چاپ الایضاح عبارات را چنین نقل کرده و در شجره‏الیقین آن را به «الحکیم الصادق» تغییر داده که قرائت اول مرجح است) و در پی آنها عبارت ترفیه (اعلی‏الله درجته) را آورده که نشان می‏دهد این عبارت را مؤلف کتاب و نه کاتب نسخه افزوده است و تاریخ تألیف کتاب بعد از قتل نسفی (322 ق) است.6

نکاتی درباره کتاب الشجره و مؤلف آن
 

اسماعیل کمال پوناوالا، تکمیل‏گر فهرست مجدوع درباره ابوتمام نوشته است: «ابوتمام از داعیان اسماعیلی که در نیمه نخست قرن ششم هجری/ دوازدهم میلادی یا قبل‏تر از این زمان حیات داشته است».
مآخذی که به وی اشاره کرده‏اند، عبارت‏اند از: ابومحمد، مختصر فی عقاید، برگ‏های b82 ، a109 ، a115 ، (از اثری به نام معجزة‏الدین سخن گفته که ظاهرا خطاست). a 120 ؛ ابراهیم حامدی، کنزالولد، ص 203 از أرجوزة الداعی ابی تمام یاد کرده است؛ علی‏بن الولید، رسالة ضیاء الالباب، مذکور در مجدوع، فهرسته الکتب و الرسائل، ص 233 ــ 235 که از کتاب الشجره نام برده است؛ بهروچی، ج 1، ص 191 از کتاب الشجره نام برده است؛ حسین الهمدانی، الصلیحیون، ص 289؛Ivanow, Guide, 56; Ism. Lit, 68 .
پوناوالا تألیفات ابوتمام را چنین یاد کرده است: کتاب الشجره. ابومحمد (یمنی) از این کتاب با عنوان شجرة‏الدین و برهان الیقین یاد کرده است. ایوانف این اثر را با دیگر تألیف این داعی اسماعیلی یعنی ارجوزه یکی دانسته که خطاست. حسین‏الهمدانی [و علینقی منزوی] نیز به تبع ایوانف مرتکب این خطا شده‏اند. نسخه‏های خطی این اثر (چنین است)]: مجموعه نسخه‏های اسماعیلی کلثوم بائی کینخابوالا، سورت، هند؛ مجموعه نسخه‏های اسماعیلی شیخ عبدالقیوم بن عیسی بهایی. این نسخه در تملک A.L. Quazi در بمبئی است به تاریخ 1318 که احتمالاً تلخیصی از کتاب است؛ مجموعه نسخه‏های اسماعیلی مجموعه داودی، اتباع ملک وکیل، بمبئی، تاریخ 1314. دیگر اثر موجود وی، أرجوزه‏ای است.»7
گفته‏های پوناوالا درباره ابوتمام، مؤلف کتاب الشجره، با توجه به مطالبی که پیش از این یاد شد، تا حدی نادرست است. در حقیقت ابوتمام از داعیان اسماعیلی خراسانی قرن چهارم و نسل بعد از نسفی است. بخشی دیگر از کتاب الشجره وی را ویلفرد مادلونگ و پاول واکر با عنوان باب‏الشیطان من کتاب الشجره (لیدن، 1998) به چاپ رسانده‏اند. این بخش کتاب، گزارشی از فرقه‏های اسلامی است. محققان کتاب باب‏الشیطان، در پانوشت، در ذیل بحث از هر فرقه‏ای، به آثار کهن ملل و نحل ارجاع داده‏اند و متن عبارات را که در اغلب موارد همانند گزارش مؤلف کتاب الشجره است، نیز آورده‏اند. بر این اساس مسلم است که ابوتمام از آثاری چون المقالات و الفرق سعدبن عبدالله اشعری و کتاب مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری بهره برده و این آثار از منابع اصلی وی در تألیف کتاب الشجره بوده است. اثر دیگری که مؤلف کتاب الشجره از آن بهره گرفته، کتاب مقالات الاسلامیین ابوالقاسم بلخی (متوفی 319 ق) است. محققان در ذیل صفحات با آوردن عین عبارت‏های همانند از این اثر، بهره‏گیری مؤلف کتاب الشجره از این اثر را نشان داده‏اند. مصححان به این منظور از بخش‏های باقی مانده کتاب مقالات الاسلامیین که با عنوان باب ذکر المعتزله من مقالات الاسلامیین، در کتاب فضل الاعتزال و طبقات المعتزله به کوشش فؤاد سید (تونس، 1974) چاپ شده، استفاده کرده‏اند. بخشی دیگر از این کتاب در کتاب المغنی فی‏ابواب التوحید و العدل قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفی 415 ق) نیز آمده که مصححان از آن بهره نبرده‏اند. مؤلف کتاب الشجره در ذیل فرقه احمدیه می‏نویسد: «الفرقة الخامسة الاحمدیة، نسبوا والی امامهم احمدبن موسی. قالوا: ان الامام بعد رسول‏الله صلی‏الله علیه وآله علی بن ابی طالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی‏بن الحسین ثم محمدبن علی ثم جعفربن محمد ثم موسی بن جعفر ثم احمدبن موسی و قالوا: ان الامامة باقیة فی اولاد احمدبن موسی إلی أن یخرج المهدی و هم الیوم یرجعون الی عدد کبیر (ص 125). قاضی عبدالجبار نیز به نقل از بلخی در وصف احمدیه نوشته است: «و یقال ان فیهم فرقة رابعة قطعوا علی وفاة موسی و دائوا من بعده بامامة احمدبن موسی بن جعفر و لهم عدد کبیر» (المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج 2، بخش دوم، ص 181).
مقایسه این دو عبارت مشخص می‏کند که اثر بلخی به صورت کامل در اختیار ابوتمام بوده و از آن بهره برده است. 8

پی نوشت ها :
 

1. ویلفرد مادلونگ و پاول واکر (تصحیح متن عربی و ترجمه به انگلیسی)، فرق‏شناسی اسماعیلی، باب الشیطان من کتاب الشجره ابوتمام، بریل، لیدن 1998.
2. تامر در مقدمه‏ای که بر رساله مطالع الشموس فی معرفة النفوس ابوفراس نگاشته، بر تألیف کتاب الایضاح و انتساب آن به ابوفراس بدون اشاره به تردید خود در این باره سخن گفته است (ر. ک: عارف تامر، اربع رسائل اسماعیلیه، بیروت، 1978، ص 10). پوناوالا به تبع عارف تامر، در ذیل شرح حال ابوفراس شهاب‏الدین بن القاضی نصر مینقی، کتاب الایضاح را که عارف تامر براساس سه نسخه خطی تصحیح کرده به وی نسبت داده است.
3. برای تفصیل این مطلب ر. ک: عباس زریاب خویی، مدخل «ابویعقوب سجستانی» در دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج 6 ، ص 429؛ پاول واکر، حمیدالدین کرمانی؛ تفکر اسماعیلی در دوره الحاکم بامرالله، ترجمه فریدون بدره‏ای، تهران، 1379، ص 52 ــ 53؛ شین نوموتو، مقدمه کتاب الاصلاح ابوحاتم رازی، ترجمه سید جلال‏الدین مجتبوی در ابوحاتم احمدبن حمید الرازی، کتاب الاصلاح، تهران، 1377.
4. فقط به چاپ دوم کتاب الایضاح، یعنی کتاب شجرة‏الیقین دسترسی دارم و ارجاعات به همین چاپ است. برای موارد دیگر از عقیده خاص درباره نطقا در این کتاب ر. ک: کتاب شجرة‏الیقین، ص 14، 153.
5. Wilferd Madelung, "Das Imamat in der fruhen ismailitschen Lehre", Der Islam, 37 (1961), PP. 101 - 114. Cited in: Paul E. Walker, "Abu Tammam and his Kitab Al - Shajara: A New Ismaili Treatise from Tenth- Century Khurasan", Journal of the American Oriental Society 114. 3 (1994), P. 344, n. 6 .
7. Poonawalla, Op. Cit. P. 132 .
8. در بحث از این فرقه در اثر سید حسین مدرسی (مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، نیوجرسی، 1374، ص 89، پی نوشت 48) درباره جمعی که به امامت احمدبن موسی گرویدند، به عبارت بلخی در وصف این عده به دقت توجه نشده و ایشان نوشته‏اند: «اگر این گزارش‏ها درست باشد این گروه‏ها باید متشکل از افراد بسیار معدودی باشند چون در مآخذ شرح حال راویان و محدثان شیعه از هیچ کس که چنین عقایدی داشته باشد، نامی نیست». در ادامه مؤید عقیده به کثرت طرفداران احمدبن موسی بن جعفر به کتاب الشجره ارجاع داده شده است.
 

ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر