به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی رمان «مو قرمز» یا «زنی با موهای قرمز» اثر اورهان پاموک با حضور جمعی از علاقه مندان به ادبیات داستانی، در فرهنگسرای خاوران برگزار شد.
داوود ملکی صیدآبادی نویسنده و مدرس داستان نویسی در این نشست، رمان مورد نظر را از لحاظ خط روایت رمانی کلاسیک خواند که علی رغم سیالیت ذهن روایت دارای شروع، اوج و فرود است و گفت: از این منظر رمان شاخصه قابل توجهی ندارد کما اینکه در این میان گره افکنی ها و گره گشایی ها، شاید در کمترین محل اعتنا قرار گرفته که باز هم موجب ضربه به فرم و ساختار رمان است. گره هایی مثل زنی با موهای قرمز در روستای اون گورن که بعد از هم خوابی جم با او و افتادن سطل روی سر اوس محمود در چاه و بازگشت جم به شهر تقریبا از یاد می رود. بی خبری از وضعیت اوس محمود و فقدان ایجاد دغدغه در خواننده در جهت دستیابی به اطلاعاتی در خصوص وی و از این دست کم توجیه هاست.
وی در ادامه شخصیت پردازی های رمان را شخصیت پردازی های خوب و متعادل و در عین حال دستیافتنی خواند و ادامه داد: این شخصیت پردازی خوب را می توان به پای دغدغه های ذهنی نویسنده در خصوص موضوعات مطروحه در خوانش رمان دانست. این دقت عمل تا حدیست که نویسنده را وادار کرده با مهارت هرچه تمام تر شخصیتهایی با ذهنیات متفاوت و مجزا از هم بسازد. شخصیت جم، پدرش، اوس محمود، موقرمز، انور و ...که این یکی از نقاط قوت رمان به حساب می آید.
مدرس کانون ادبی واژه گفت: این رمان در حقیقت مکاشفه ای است با تطبیق دادن روابط پدر و پسر و نقش زن در این روابط در دنیای امروز با دو داستان ادیپ و رستم و سهراب شاهنامه حکیم فردوسی با نگاهی هویتی به جامعه ترکیه امروز. در این رمان ما با چند رابطه پدری و پسری مواجه هستیم که هر کدام بنابر تفسیری از نویسنده نسبت به افسانه های ذکر شده خاتمه می یابند. رابطه جم با پدر خودش که این رابطه بی هیچ چالش ذهنی با مرگ طبیعی پدر به پایان می رسد. رابطه جم با اوس محمود که بنابر آنچه که در متن می خوانیم رابطه به نوعی رابطه پدر و پسری است که جم آن را اینطور درک می کند، که با افتادن سطل روی سر اوستا در چاه و فرار جم به شهر بی آنکه بخواهد به او کمک کند این رابطه به نوعی به شکل ادیپی خاتمه پیدا می کند: «بعضی وقت ها به یاد استاد محمود میافتادم واز خودم میپرسیدم چه بلایی سر او آمده است اما فکر میکردم مانند ادیب جستوجو کردن در مورد گناه یا خلافی که در گذشته انجام شده کار بیهودهای است و حس میکردم که این کار چیزی جز احساس گناه نصیب من نخواهد کرد»
صیدآبادی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در رابطه انور پسر ناخواسته جم از زن موقرمز با او در آخر رمان که ابتدا به نظر می رسد باز هم به شکل ادیپوس به پایان برسد اما می بینیم که جم در این کشمکش کشته شده و پسر در مظان اتهام است. در حقیقت نویسنده در این خوانش سعی در به چالش کشاندن مفاهیمی چون تقدیر، جبر و تفسیر معانی مختلف برای گناه و احساس آن است که بنابر این دیدگاه شخصیت جم را در موقعیتهای مختلف با وضعتهای مشابه قرار می دهد تا به مخاطب اینگونه القا کند که افسانه ها تکرار می شوند و فقط شکل آنهاست که تغییر می کند. در این میان نویسنده نقدی هم بر اجتماع خود دارد و مردم جامعه خود را مردمی میداند که از ریشه های خود بریده اند و نگاهشان میان غرب و شرق وازده مانده است که خود نشان از بی هویتی جامعه دارد.
وی در پایان سخنانش گفت: اما در این میان مولفه های مشترکی بین اسطوره های خوانده شده و رمان وجود دارد که نشان از هوشمندی و دقت نویسنده دارد: از جمله نقش اساسی یک زن در بین هر سه اتفاق، کتمان حقیقت از یکی از طرفین پدر و پسر، تلاش برای دستیابی به آن دیگری در حالیکه در هر سه مورد طرفین در برابر هم قرار دارند تلاشی کورکورانه و متمرکز بر کینه جویی...
رمان «مو قرمز» آخرین اثر نویسنده ترک در ایران است که مورد توجه قرار گرفته و بحث های زیادی در خصوص آن مطرح شده است. این رمان با روایتی سیال ذهن است از جم چلیک شخصیت اصلی داستان به بیان احساسات شخصی و تفسیری به رای خود در خصوص رابطه پدر و پسری با نگاه به دو افسانه بزرگ غربی و شرقی ادیپ و رستم و سهراب شاهنامه فردوسی می پردازد.