4)تولد کودکی در خاندانش از نسل پیامبر (ص)
مأمون می خواست از نسل پیامبر(ص)کودکی در خاندانش به دنیا آید، و آن را عامل فضل و کرامت خویش به حساب آورد، که البته امام جواد(ع) از امالفضل، صاحب فرزندی نشدند.
«این نبرنگ، بی نتیجه بود، زیرا دختر مأمون، هرگز فرزندی نیاورد» (یعقوبی، 1348 ، 454).
تلاش های سیاسی، اجتماعی امام جواد (ع)
امام جواد (ع)، در حالی که کاملاً زیرنظر قرار داشتند، در حوزه انتقال معارف دینی و در حوزه ی سیاست و اجتماع، تلاش های فراوانی نمودند که در مجموع می توان به این تلاش های آن حضرت(ع) اشاره داشت.
1) تبیین جایگاه امامت واهل بیت (ع) در مناظرات
یحیی بن اکثم، یک درباری و مخالف شدید و ازدشمنان خاندان امامت است. او خود، اعتراف کرده از روزی که امام جواد(ع) را دیده تحت تأثیر شدید او قرار گرفته و در اولویت و حقانیت او تردیدی را نمی توان به خود راه دهد.
یحیی بن اکثم، قاضی دربار عباسیان است. می گوید: «روزی نزدیک تربت پیامبر(ع)، امام جواد (ع)را دیدم، با او در مسائل مختلفی به مناظره پرداختم و همه را پاسخ داد. گفتم: به خدا سوگند و می خواهم چیزی را از شما بپرسم ولی شرم دارم. امام (ع) فرمود:من پاسخ را بدون این که پرسشت را به زبان آوری می گویم، می خواهی بپرسی امام کیست؟گفتم: آری به خدا سوکند پرسشم همین است. فرمود: امام منم. گفتم: نشانه ای بر این ادعا دارید؟ در این هنگام چوبی که در دست امام بود، به سخن آمد و گفت: او مولای من و امام این زمان و حجت خداست» (کلینی، 1388، 353).
امام جواد (ع) در راستای تبیین جایگاه امامت اسلامی و شیعی و معرفی خویش، به عنوان امام د راهنما و هادی امت، در مناظرات و مصاحبه های فردی و سؤال و پرسش هایی که از ایشان شده، این مهم را توضیح می دادند.
کلینی به سند خودش از علی بن اسباط، چنین نقل کرده که:
«قال: رأیت ابا جعفر (ع) و قد خرج علیّ فاخذت النظر الیه و جعلت انظ الی رأسه و رجلیه لاصف قامته و لا ثحابنا بمصر، بیننا ان کذلک حتی قعد، فقال: یا علی: ان الله احتج فی الامامهًْ بمثل ما احتج فی النبوهًْ، فقدیحبوز ان یؤتی الحکم صبیاً و یبوز ان یعطاها، و هو ابن اربعین سنهًْ» (کلینی، 1388 ، 1/ 358)؛ علی بن اسباط گفت: امام جواد (ع) را دیدم و حال آن که به سوی من می آمد.من به او نگاه می کردم، به سر و قدم هایش می نگریستم، تا این که هنگامی که به مصر می روم، هیئت و شکلش را برای افرادمان ترسیم کنم. در حالی که من چنین نگاهی می کردم، ایشان نشست و فرود: ای علی، خداوند حجت آورده در بحث امامت، چنان که حجت آورده در بحث نبوت، پس جایز است که حکم را در کودکی (مانند عیسی(ع) و یا در چهل سالگی مانند پیامبر اکرم (ع) بدهد.)
«برخی از شیعیان هم در امامت امام جواد (ع) به دلیل کودکیش، دچار تردید شدند تا این که عده ای از اکابر علمای شیعه و فقها و متکلمین به مکه رفتند، امام را در مکه ملاقات نمودند و از ایشان درباره ی معارف دینی پرسیدند، همه را به خوبی و کامل ترین وجه آن، پاسخ فرمودند و برای آنها روشن نمودند که ایشان حجت الهی هستند و همه، اعتراف به امامتش نمودند. و در خصوص کسانی که در نهایت شک درباره ی ایشان بودند از قبیل وابستگان به دربار و مترفین و وعاظ السلاطین، امام (ع) در برابر آنها حجت های خاصه ای آوردند که حق را روشن سازند و حقیقت را حفظ نمایند. آنان نیز همگی در دل به امامت ایشان اعتراف نمودند» (الشاکری، 1419 هـ 89).
از همه مهم تر، ماجرای جلسه ای عظیم بود که در رأس آن، یحیی بن اکثم پرسشی درباره ی قتلی که به وسیله ی محرم انجام شده بود، پرسید. امام جواد (ع)، یازده سؤال دو طرفی از او پرسیدند و یحیی خجالت زده عقب نشینی کرد. در این حال همگان به عظمت علمی و مکانت و جایگاه امام جواد (ع) به طور کامل پی بردند. در همه ی موارد، امام (ع) نشان دادند که کمی سن، مانع از بحث امامت و ظهور کمالات لایق به شأن والای امامت نیست.
2)اثبات عدم اهلیت دیگران برای رهبری امت
درکنار اثبات اهلیت و اولویت خویش، امام جواد(ع)، برای دیگران که دررأس آنها مأمون عباسی بود، عدم اهلیت شان را اثبات نمود.
از آن حضرت (ع)، روایاتی به صورت کنایی و روایاتی با صراحت و اقداماتی روشن نقل گردیده که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم. در پاسخ به سؤال فردی که ملازم مأمون است و ازآن حضرت (ع) درباره ی ملازمت با او می پرسد، چنین می فرماید:
«من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان الناطق ینطق عن السان ابلیس فقد عبد ابلیس» المحمودی، 1385 هـ، 41)؛ هرکس به گوینده ی سخنی گوش فرادهد،او را پرستیده، اگر گوینده، از جانب خدا سخن می گوید، آن فرد با شنیدن سخن گوینده، خدا را پرستش نموده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن می گوید، شنونده ابلیس را اطاعت کرده و پرستیده است.
آن حضرت (ع)، در باب تقیه پیروان خویش را با ارشاداتی فراوان، و پیروان خود را در مبارزه، امر به تقیه فرموده است.
3)ارتباط صمیمی بین امام جواد(ع) و شیعیان
امام جواد(ع) ارتباطی صمیمی با شیعیان داشتند و از نقش رهبری امت، هرگز کوتاهی نکردند، بلکه با دقت و حساسیت تمام، به این هدایت گری و رهبری عنایت داشتند. در کتاب موسوعه امام جواد (ع) که به اشراف ابوالقاسم خزعلی و نظارت وی نوشته شده، و در واقع سیدمحمد قزوینی آن را نگاشته، ارتباطات گسترده شیعه با ایشان، مورد طرح قرار گرفته، مجموعه این ارتباطات، سؤال هایی است که شیعیان در موضوعات مختلف ازآن حضرت داشته اند که در واقع، مجموعه ای از تعالیم و احکام اسلامی، در این ارتباط، تنظیم گردیده که گستردگی ارتباطات بین امام جواد (ع) و شیعیان راحکایت می کند. ابوابی که در نتیجه ی این ارتباطات تنظیم شده، مقدماتی در فقه، باب طهارت، باب صلوهًْ، باب صوم، زکات، خمس، حج، جهاد امر به معروف و نهی از منکر، نکاح و احکام موالید، طلاق و ظهار، وقف و رهن و دین و وصیت و شفعه و اجازه و بیع و تجارت و عتق و ارث، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، زی و تجمل، ایمان و نذر، حدود و دیات و قضا و شهادات است. در واقع، این موسوعه، نشان گر آن است که امام جواد (ع)، در حالی که به لحاظ سیاسی، تحت کنترل مضاعف و شدیدی قرار داشتند، مأمون شیعه به حساب آمده و مشرع علم و مصب و مجرای بیان احکام شریعت گردیده است.
4)عمل به تقیه، لزوم استتار در مبارزات مرامی و سیاسی، عقیدتی
امام جواد(ع) در دو عرصه، مقوله تقیه را هم خود عمل فرموده و هم به پیروان خویش امربه تقیه می نموده اند.
1)در عصه ی تقابل با نظام سیاسی؛
2)در عرصه ی تقابل با مخالفین.
در دو عرصه یادشده هم خود عمل فرموده و هم تأکید فراوان داشتند که پیرامون شان به آن عمل نمایند.
شیخ طوسی در ابواب تقیه، روایتی را از آن حضرت بیان می کند، که مفهومش چنین است:
«قال: کتب رجل من بنی هاشم الی ابی جعفر الثانی (ع): انی کنت نذرت نذراً منذ سنین ان اخرج الی ساحل من سواحل البحرالی ناحیتنا مما یرابط فیه المتطوعهًْ نحو مرابطهم بجدهًْ و غیرها من سواحل البحر، افتری جعلت فداک، انه یلزمنی الوفاء به او یلزمنی؟ او افتدی الخروج الی ذلک لموضع بشیء من ابواب البر، لا صیر الیه ان شاءالله تعالی، فکتب الیه بخطه،قراءته :ان کان سمع منک نذراً حد من المخالفین فالوفاء به ان کنت تخاف شنعته، و الافاصدف ما نوبت من ذلک فی ابواب البرّ» (السید الحسینی القزوینی، 1419 هـ، 126)؛ مردی از بنی هاشم به امام جواد(ع)، نامه ای نگاشت و پرسید که من سال هاست نزری نموده ام که به سواحل دریا برای نگهبانی و مرزبانی خارج شدم و به جده بروم، آیا باید به این نذر وفاکنم یا این که می توانم به جای آن، کار خیر دیگری انجام دهم؟ حضرت با دست خط مبارک خودشان نوشتند: اگر مخالفین، از نذر مطلع شده و از سرزنش های آنان بیم داری، باید به این نذر وفاکنی، و اگر نشنیده اند و سرزنشی در کار نیست، می توانی به جای آن کار خیر دیگری را انجام دهی.
امام (ع)دراین دست خط مبارک، عنصر تقیه را در رفتار شیعه و لزوم عمل بروفق آن را مطرح نموده اند.
5) پشتیبانی از نهضت های علویان
علیرغم خفقان شدید وتظاهرنظام حاکم عباسی به دوست داشتن اهل بیت (ع)، شهادت امام رضا (ع)چالش های عمده ای را مجدداً شکل داد و نهضت های فراوانی توسط علویان، اعلام موجودیت نمود و علویان به طور عمده، سلاح مبارزه را بر زمین ننهادند، بلکه به شکلی وسیع تر و توفنده ترازگذشته، تهضت ها شکل گرفتند. مانند انقلاب کوفیان که عده ای از اهل کوفه، نهضتی را به رهبری سادات علوی آغازیدند که حاکم عباسی مجبور شد والی کوفه را خلع و فضل بم محمد کندی را به ولایت بگمارد. همه ی این حرکت، با داعیه امامت امام جواد (ع) از ناحیه علویان کوفه رخ داد.
«ویبدوامن سیر الاحداث ان العباسین قد اجبر وا علی تغییر الوالی و تعیین الفضل بن محمد الکندی والیاً جدیداً علی مدینهًْ الکوفهًْ الرجل الذی رجا الی المکندهًْ السیاسیهًْ للتخلص من الثورهًْ... و هذا بعد استشهاد علی بن موسی الرضا(ع)» (عبدالزهرا عثمان محمد، 1408هآ، 139)؛ و از خلال حوادث تاریخی دانسته می شود که عباسیان مجبور شدند والی کوفه را تغییر داده و به جای وی فضل بن محمد کندی را بگمارند، هم او که به مکر و خدعه سیاسی دست یازید تا از انقلاب و نهضت کوفه در امان بماند. واین حوادث بعد از شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع) رخ داد.
همچنین نهضت عبدلرحمان بن احمد علوی، و نهضت محمد بن قاسم، که تحت عنوان نهضت بزرگ علوی نام گرفت. در همه ی این نهضت ها، عنوانی وجود دارد در تاریخ که «التجا والی محمد بن علی الجواد(ع)»؛ آنها به محمد بن علی جواد(ع) پناه می بردند.
6) ایجاد شبکه ارتباطی وکالت
امام جواد (ع) با تمام محدودیت های موجود، از طریق نصب وکلاو نمایند گان، ارتباط خود را با پیروان و شیعیان خودشان حفظ می کردند. امام در سرتاسر قلمرو حکومت عباسیان، کارگزارها و وکلایی برگزیدند و با ارسال آنها و فعالیت گسترده ای که حضرت به آنها سفارش می فرموند، تلاش می کردند از تجزیه و تفرق شیعیان جلوگیری نمایند، که البته مسأله ی وکالت، تا زمان شهادت امام حسن عسکری(ع) همچنان ادامه یافت و امامان بعد از امام جواد (ع) این شبکه ارتباطی پیچیده و کار ساز را نگه داشتند.
«کارگزاران امام در بسیاری از استان ها، مانند اهواز، همدان، سیستان، بصره، واسط و بغداد و مراکز شیعی یعنی کوفه و قم، پخش شده بودند» و (الشاکری، 1419 هـ، 152).
«گسترش نفوذ تشیع در آن زمان، در مصر، بر اثر هجرت بسیاری از محمد ثان کوفه، همچون محمد بن محمد بن اشعث، احمدبن سهل،حسین بن علی مصری و اسماعیل بن موسی الکاظم (ع) به مصر، و فعالیت آنان در آن سرزمین بوده است» (الشاکری، 1419، 220).
در حیطه های مختلف دیگر امام، فعالیت های گسترده ای داشته اند که از جمله آنها حیطه و عرصه ی علمی است که در همان دوران طفولیت در جلسات فراوانی پیش آمده و در همه آنها، همچون پدر گرامی اش علی بن موسی الرضا(ع)، پیروز و فاتح و راه گشا و جهت دهنده بوده است.
معتصم و امام جواد(ع)
دومین خلیفه معاصر امام جواد (ع) که پس از مرگ بردارش مأمون به خلافت رسید، معتصم عباسی است، که او هم از همان ابتدا سیاست برادرش را تعقیب کرد و آزارها و اذیت های فروانی به امام رسانید.
او امام(ع)را متهم به خروج و شورش کرد، تا بتواند تضییقات بیشتری را فراهم نماید.
معتصم به امام جواد (ع) چنین گفت:«تو قصد داشتی بر ضد من قیام کنی و آن حضرت سوگند یاد کرد که چنین قصدی نداشته، معتصم، شاهدان دروغین را احضار کرد و آنها نیز شهادت خود را تأیید کردند و امام (ع) که دید این حرکت توطئه ای برضد ایشان است، بر آنان نفرین کرد» (خضری، 1386 ، 286).
معتصم زمینه شهادت امام (ع)رافراهم ساخت. او با استفاده از دختر برادرش ام الفضل، امام جواد (ع) را به وسیله سم به شهادت رسانید. این واقعه در سال 220 هجری قمری در حالی که امام (ع) بیش از 25 سال نداشت روی داد و عملاً امامت شیعی به فرزند بزرگوارشان امام هادی (ع)انتقال یافت.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389