اندیشمند علامه محمدرضا حکیمی
چکیده
شناخت معصوم و ویژگیهای کلامش قابل قیاس با دیگران نیست. نهج البلاغه دراین بین برجستگیهای ویژه ای می یابد که به هشت شناخت مورد دقت قرار گرفته است.
انسانها دو دسته اند، انسان هادی (انبیا واوصیا) ره یافته به علم مبذول الهی که برای هدایت انسانها از عالم ربوبی نازل شده است؛ وانسان هابط، همه انسانهای گرفتار در دنیای ظلمانی. کلام موجود نیز دو دسته است: کلام هادی یعنی کلام وحی وکلام حاملان وحی ودیگر کلام ظلمت یعنی کلام انسان هابط. انسان هادی دارای علوم قرآنی بوده ولاجرم به مقام عصمت نائل گردیده است چه دارا بودن علم صحیح مقارن با عصمت است. اواگر چه جزو بنی آدم است اما حضورش در جهان خاکی از نوع ارسال است. بنابراین شان انسان هادی در قیاس با دیگر انسانها نامحدود است.
مرتبه وجودی انسان هادی به نور، کلمه نور ونورالانوار تعبیر شده است. کلمه نور ظهوری است که بر سایر ظهورها مقدم است و نورانوار فیض مطلق است و سایر پدیده ها به واسطه او پدید آمده اند.او دلیل اراده خدا وصنع کامل است ودیگر پدیده ها بسط وجودی اویند.اودر مقام عبودیت وانقطاع الا الله است وصاحب اسم گزین ومنشا فیض ودانا بر سر الهی است . اووجه الله است وآنچه از غیب باری افاضه شده از طریق او بوده است. او همیشه درمیان خلق حضور داشته و تنها راه وصول به ذات باری است.
انسان هادی دانا بر حقایق عالم ومشرف بر آن است. انسانها تنها با هدایت او هدایت می یابند.
انسان هابط برای بازگشت به سوی خدا تنها باید به دامان کتاب هادی وانسان هادی چنگ اندازد وفروغ فطرت خود را به دلیل زندگی ظلمانی از دست داده، به نور وجودی او روشن سازد ودر شعاع وجودی او راه را باز یابد.این مهم، بزرگترین لطف الهی پس از خلقت بر انسان است واز نحوه برخورد انسان با این نعمت بزرگ سؤال خواهد شد.
نهج البلاغه جوششی از سرچشمه فیض الهی وتقریر دوباره ای از حقایق قرآن وتعالیم اسلامی است.امام علی (ع) پرورش یافته پیامبر، فردی که وجودش محل التقای بزرگترین جریان های هستی بوده است، گویند نهج البلاغه دارای فیوض گسترده ای است که در عرضه های گوناگون معرفتی می درخشد.
واژه های کلیدی
انسان هادی، انسان، نهج البلاغه، کلام معصوم، علی بن ابی طالب(ع)
مقدمه
این گفتار عرض ادبی به آستانه والای نهج البلاغه است. اما به قول «متنبی» دررسای خورشید چه می توان گفت؟ خورشید، خورشید است. این عظمت بی بدیل را چگونه می توان به تصویر کشید؟ نهج البلاغه، کلام جاودانه مولای ما امام ابوالحسن اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه وعلی اله الاف التحیه والثناء را جاودانه کلامی باید تا آن را بشناساند.اما ! شناخت مقام معصوم (ع) را در حد وسع باید در میان نهاد وگفتار و کردار والای او را شناساند.گرچه حقیقت این است که ای انسان خاکی تو کجا وآنجا که خوشه پروین آویخته است ، کجا؟ حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا می فرماید:....
بحیث النجم من ید المتناولین و وصف الواصفین. اما باید به شناخت حقیقت رسید وبه مقام معرفت نزدیک شد، گرچه نگاهی است از دریا به دور... دانستن اینکه انسان هادی کیست؟ نه تنها به بهره گیری از این چشمه ساران فیاض کمک می کند، بلکه سبب می شود همگان با شور وشعوری فزون و آمادگی بیشتری به آن چشمه های خورشید نزدیک شوند واز آن کسب فیض نمایند.
طرح مسئله
حضور انسان دراین جهان وگرایش های گوناگونی که در مسیر تحول وتکامل او وجود دارد ، موضوع هدایت را با اهمیت جلوه می دهد. محدودیت شناخت، درک وفهم آدمی از جهان هستی، وجود انسان هادی، از جنس ونوعی به غیر از انسان خاکی، را ضروری می نماید. پس شناخت انسان هادی ومشخصاتش وپیروی از رهنمودهایش امری ضروری وتنها راه هدایت انسان به سوی خیر است، پاسخ به این سؤال که انسان هادی کیست؟ کلام هادی کدام است؟ مرتبه وجودی انسان وکلام های هادی کدام است؟ طریق هدایت او چگونه است ؟ از مواردی است که این مقاله به آنها اشاره دارد.
شناخت نخست
1 - کلام موجود در دسترس بشریت به سه دسته تقسیم شده است: کلام وحی، کلام حاملان وحی، کلام انسان عادی.
2 - کلام وحی، قرآن کریم، که موجود است. این کلام هم به حسب محتوا وجوهر وهم به حسب قالب وصورت وکلمات وترکیب واجزا از جهان ملکوت نازل شده است.
3 - کلام حاملان وحی، کلام پیامبر اکرم و اوصیای اوکه از دیگر بشریت والاترند. این کلام نیز به اعتبار محتوا، علم وجوهره خود از ارتباط با روح قدسی گوینده سرچشمه می گیرد وکلامی آسمانی می شود. اما به اعتبار قالب و ترکیب واجزا از این جهان است.این کلام و کلام وحی - با تفاوت مرتبه - هر دو کلام نوراند. وجود انسان وجه الله ترکیب از طینت بهشتی وطینت ارضی است. طینت ارضی در جوار طینت بهشتی قرار دارد وخمیره ارضی اش متأثر از خمیره بهشتی آن مستهلک شده است. یعنی وجه غالب انسان هادی وجه الهی اوست.بنابراین بستر پیدایش کلام معصوم (ع) نیز بستر دیگری است که آن را کلام نور می سازد.
کلام علی بن ابی طالب (ع) از بالاترین نمونه های کلام انسان هادی است. کلام او را «دون کلام خالق» و«فوق کلام مخلوق» خوانده اند. این در واقع شناختی بزرگ و واقعیتی عظیم را می نمایاند؛ کلام هیچ متکلمی از زمینیان به پای کلام علی (ع) نمی رسد، مگر کلام از زبان انسانی هم پایه او برخاسته باشد.
کلام افراد عادی، هر که و در هر رده ای، کلامی زمینی، این جهانی وطبیعی است.کلام طبیعی، کلام ظلمت است، زیرا طبیعت سرای ظلمت است؛ وبشر مقیم در ظلم ساران سخنانش همه مایه گرفته از همین ظلمات متراکم واز نفوس مستغرق در ظلمات طبیعی وکشمکش های امیال واغراض واهوا وغرایز وجهلها وغرورها واوهام وپندارها است.البته گاه پیش می آید که در کلام انسان هابط نیز آثاری از علم حقیقی دیده شود. این درکلام کسانی تبلور می یابد. که به گونه ای - مستقیم یا غیر مستقیم - از چشمه وحی وعلوم الهی بهره جسته اند؛ یا از فطرت و فروغ عقل بهره برده اند.(2)
شناخت دوم
1 - انسان ها بردو گونه اند: هابط وهادی.
2- انسان هابط یا همان بشر سرگشته دروادی ضلالت واوهام که به ظلمت ساران ماده وطبیعت تبعید شده است. به طور کلی همه انسانها از این دسته اند.
3 - انسان هادی که برای هدایت فرستاده شده وهمان نفس مطهر ومعصومی است که به صاحب نور هدایت منعم شده وراز نجات انسانها در دست اوست. او برای هدایت انسان از عالم ربوبی بدین جهان آمده است. حقیقت کلی او مانند تالی وی قرآن ، درحد استعداد انسانها نازل می شود. تا با آن هدایت یابند. آمدن انسان هادی به این جهان از مقوله هبوط وسقوط نیست، بلکه به نص قرآن ، مأموریتی برای هدایت انسانها وساختن فرد وجامعه است.
4 - انسان هادی پس از پیامبر اکرم(ص) ائمه اطهارند که در حدیث شریف ثقلین عدل ولنگه وتای قرآن کریم معرفی شده اند. علم در قرآن است وراه رسیدن به این علم، یا دلالت بر آن نزد معصوم است. انسان هادی ناگزیر معصوم است، زیرا عصمت وعلم صحیح ملازم با هم اند.قرآن کریم مجموع کامل علم صامت وانسان هادی مجموع کامل علم ناطق است. شناخت صحیح تمام حقایق عالم، از ثابت وزایل، در زمان و ماورای زمان، در قرآن وسینه انسان هادی نهفته است.پس هدایت راستین فقط در قرآن کریم وکلام معصوم (ع) است. شرح وتفسیر هدایت کلی قرآنی(تبیین خط قرآنی درعلم وعمل.یعنی خط شناختی وسلوکی واقدامی فردی واجتماعی، تربیت فرد قرآنی، ساختن جامعه قرآنی جز از طریق انسان هادی تحقق نخواهد یافت. حیات تکوینی وحیات تشریعی به هدایت انسان هادی نیازمند است. در بعد تشریع، اگر حجت معصوم (ع) نباشد، دیگران نمی توانند دین خدا، به ویژه رکن عدالت، را آنچنانکه باید اجرا کنند. (3) اگر عدالت نباشد، نمی توان حیاتی واقعی و فراگیر برای دین واحکام الهی تصور کرد. زیرا امیر مؤمنان (ع) می فرماید: العدل حیاه الاحکام (آمدی، 46).
5- آدمی دارای ابعاد گوناگونی است. از جمله دو بعد خالص ومشوب. ضمیر انسان هادی دارای وجه خالص و فطری است. او برخلقت نخستین خود باقی است. ذات مطهرش به انواع آلودگی ها وجهالت تن نیالوده است ودست طبیعت وامیال و پرده ها و حجاب های برخاسته از عادات واعتقادات سخیف دامان وی را نیالوده است. اما وجود انسان هابط از نوع مشوب ومحجوب است وجاهلیت طبیعی واعتقادی وعادتی و فرهنگی و تاریخی وجود او را آلوده کرده است. انسان هابط بر اثر انحرافات وجهل و فساد از فطرت خویش دور افتاده است.
6- انسان به حسب نوع خود هابط است، نه به حسب همه افراد هم نوع خود؛ چه انسان هادی هم واقعیت انسانی وخاکی دارد وجزو بنی آدم است . پیامبران نیز از آدم تا خاتم (علیهم السلام) به دلیل عصمت ورسالت ومقام اصطفا، همگی انسانهای هادی اند. بنابراین، حضور انسان هادی دراین جهان خاکی از نوع نزول وارسال ومأموریت بوده ، اما حضور انسان هابط از نوع هبوط وسقوط است. شأن انسان هادی در قیاس با انسان هابط بی کران و نامحدود است؛ بنابراین، تصرف او نیز نامحدود خواهد بود. او د رعین حضور وتصرف درطبیعت در ماورای طبیعت نیز حضور وتصرف دارد.انسان هابط مانند زندانی است وانسان هادی همانند طبیبی است که برای معالجه و آموزش او به زندان سر می زند. از این رو ورود وخروج او به زندان همیشه میسر است. انسان هادی محدود به زمان وطبیعت نیست، بلکه به نص سوره قدر امور جهان و کارگزاران جهان زیر نظر اوست.
پینوشتها:
*- این مقاله توسط فصلنامه نهج ازمتن کتاب کلام جاودانه تهیه و به تصحیح وتأیید نهایی استاد رسیده است.
2- باید توجه داشت که به فعلیت رساندن شایسته استعدادهای فطری زمانی حاصل می شود که تحت هدایت وتعلیم وتربیت انسان هادی صورت گیرد.اولین نقش انسان هادی هدایت فطرت ورهایی آن از بند و حجابهای گوناگون است به نحوی که سلوک از ابتدا به شکل سالمی صورت پذیرد. تعقل به معنای به کارگیری عقل واستفاده فعال از آن است .تعقل روشهای گوناگونی دارد. آنچه انسان را به حقایق قرآنی رهنمون می دارد، تعقل قرآنی یعنی تعقلی که به روش قرآنی انجام گیرد، ومتأثر از هیچ روش ومنطق دیگر نباشد؛ تا از خلط دریافت و مزج شناخت رهایی یابد.
3- چنانکه تجربه هم ثابت کرده، وتعهد نیز اقتضا می کند که به این حقیقت اعتراف شود، تا دین خدا ومجاهدات پیامبران واوصیا مخدوش نشود.
منبع:نشریه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد...