روایتی شگفت از تدفین مجدد پیکر شهید صدر پس از 17 سال
زیارت سید صدر
بعد از انتقال جسد به محل جدید، خانم سیده ام جعفر به اتفاق فرزندانش به زیارت آن می رفتند. همچنین سید عبدالرحیم شوکی و حاج جبار مکاوی حلی و حاج علی حلی و حاج خلیل قنبرو حاج محمد تقی حلی و سید علی بهشتی و فرزندش محسن و سید محمد صادق خرسان و سید شریف کاشف الغطاء و شیخ محمد اسحاق فیاض و سید مقتدی صدر و سید احمد حسنی بغدادی آن را زیارت کردند. قابل ذکر است که شیخ عبد الامیر سمیسم از طریق قبرکنان، از محل قبر سید صدر اطلاع پیدا کرد ؛ ولی چند روز بعد بازداشت شد و از سرنوشت وی خبری به دست نیامد.
حادثه ای برای حاج علی حلی
در سال 1995 حاج علی حلی از سید کامل خواست تا خونهای خشک شده ای را که از قبر خارج کرده است به وی نشان دهد؛ به همین منظور رهسپار حله شد تا اورا ملاقات کند. هنگامی که به محل کارش رسید ؛ وی در دفتر نبود و سید کامل در دفتر به انتظار او نشست. حاج علی هنگام رسیدن به دفترش از راننده اش پرسید آیا بوی خوش به مشامش نمی رسد؟ راننده جواب مثبت داد. هنگامی که راننده وارد دفتر شد ؛ از دیدن سید کامل تعجب کرد. هر دو خاکی را که سید کامل به همرا داشت ؛ بو کردند و بوی خوشی به مشامشان رسید. راننده حاج علی علت این رایحه را پرسید، ولی حاج حلی به وی پاسخ نداد و از او خواست که تاریخ همان روز را یادداشت کند تا در موقع مناسب صاحب این خاک را به او معرفی کند.
مطابقت دادن خون
سرانجام پس از سقوط رژیم بعث، دکتر مجاهد هاشمی نمونه ای از خون به دست آمده از قبر سید صدر و نمونه از خون دخترشان (صبا) را گرفت و به آزمایشگاهی در لندن ارسال کرد. پاسخ اولیه حکایت از مطابقت این دو خون داشت و قرار شد گزارش پزشکی رسمی متعاقبا ارسال شود.
انتقال پیکر سید صدر در سال 1997
پس از مدتی قبر کن اولی عباس بلاش همه جا آدرس محل جسد سید صدر را منتشر می کرد و دوستان او به زیارت قبر می رفتند؛ از جمله تعدادی از افراد پلیس امدادی، مخصوصا عبدالمنعم کاظم زبرجاوی و یک مأمور به نام حمزه. این موضوع باعث نگرانی سید کامل شد و تصمیم گرفت بدون اطلاع عباس بلاش، مجددا جسد را به جای دیگری منتقل کند و در این امر از کمک پسر خواهرش، سید زهیر عمیدی و حاج عبدالعلی عبدالحسین ابورسول که از بازرگانان بازار شورجه و یکی از نزدیکان سید خوئی وسید علی سیستانی است که به وی پول داده و برای فروش منزلش برای انجام این کار اعلام آمادگی کرد. همچنین سید علی سید حسن عمیدی با آنها همکاری کرد؛ ولی نمی دانست که چه کسی دفن خواهد شد. همچنین عکاسی به نام محمد هانوهمراه آنها بود. این کار در تاریخ 1997/4/8، یعنی 17 سال پس از شهادت سید صدر آغاز شد. آنها جسد را به مکانی چسبیده به مکان اول، یعنی حدود یک متر یا نیم متر دورتر از آن منتقل کردند، ولی قبر جدید به صورت یک (سرداب) کنده شد و این کار به دو روز طول کشید. آنها دراین قبر، آب مشاهده و رایحه خوشی را استشمام کردند.
این بار مجددا پیکر را کفن کردند و کفنی را بر روی کفن قبلی گذاشتند و هنگامی که به دستانش نگاه کردند؛ سید زهیر یک انگشتر عقیق در انگشت کوچک دست راست ایشان مشاهده کرد که بر روی آن تعداد شش گل و نام محمد (ص) نقش بسته بود.
پس از اتمام این کار، قبر را به صورت نبش شده باقی گذشتند و عباس بلاش را احضار کردند و به او گفتندکه سید حسین اسماعیل صدر، جسد را به مقبره خانوادگی برده است.
انگشتر سید صدر
پس از به دست آوردن انگشتر سید صدر، سید کامل عمیدی از سید حسین اسماعیل صدر در مورد انگشتر عمویش سؤال کرد و وی گفت که یک انگشتر نقره عقیق یمانی بود که بر روی آن تعداد شش گل که نام محمد(ص) در وسط آن قرار داشت؛ نقش بسته بود. سپس سید کامل انگشتر را نشان داد و نامبرده تصدیق کرد که این همان انگشتر سید صدر است. همچنین سید کامل نزد خانم سیده ام جعفر صدر رفت و موضوع انتقال جسد و انگشتر را به اطلاع او رساند. ایشان به اوگفت قبل از اینکه انگشتر را به من نشان بدهی، مشخصات آن را خواهم گفت که یک انگشتر عقیق یمانی بت شش ستاره است که در وسط آنها نام محمد(ص) نوشته شده است. سپس سید کامل آن را نشان داد و خانم سیده ام جعفر آن را به عنوان هدیه و قدردانی از زحمات ایشان به وی بخشید. سیده ام جعفر به من گفت، «آن شخصی که جسد را منتقل کرد؛ مورد اعتماد ماست و موضوع انگشتر صحیح است. به او اجازه دادیم که انگشتر را به عنوان قدردانی از تلاشهایشان نزد خود نگه دارد» سید عمیدی این انگشتر رابه من نشان داد و شخصا آن را بازدید و آثار خوردگی نقره آن رامشاهده کردم. در تابستان سال 2004 میلادی جزئیات انتقال جسد سید صدر راکه به طور خلاصه توسط سید کامل عمیدی نوشته ودر محل قبر ایشان در کنار عکسها آویزان شده است؛ به دست آوردم، متن آن را این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«گمان نکنیدکسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده هستند، بلکه زنده اند ونزد خدا روزی دارند.»
در تاریخ 1980/4/9 در ساعت یازده ونیم شب، شهید سید محمد باقر صدر در پشت ساختمان اطلاعات قبرستان به خاک سپرده شد. مأموران امنیتی به همراه قبر کن، عباس بلاش بر جریان دفن ایشان نظارت داشتند. سید صادق صدر، پدر شهید محمد صادق صدر، حضور داشت. قبر شهید بدون بنا ماند. سالها گذشت و در این میان عباس قبر کن مراقب قبر ایشان بود و جریان را به تعداد از دوستانش ازجمله مرحوم هلال حسین و مرحوم رویضی و قبر کن رسول کواخه که در قید حیات است، اطلاع داد. او به ما گفت که مرحوم رویضی قبر کوچکی بدون ذکر نام شهید، برای او ساخته بود. پس از انتفاضه شعبانیه در سال 1991، رژیم سرنگون شده، چند خیابان در این قبرستان احداث کرد، از جمله خیابانی بر روی قبر شهید صدر و قبر ایشان در وسط این خیابان قرار گرفت.
جریان انتقال پیکر مطهر در سال 1994 و چگونگی آغاز آن
سید کامل محمد علی عمیدی جستجو برای پیدا کردن نشانه قبر شهید را به طور داوطلبانه آغاز کرد و شخص دیگری نبود. او به این منظور به قبر کن عباس بلاش نزدیک شد و سالها با وی مراوده داشت، بدون اینکه به موضوع شهید اشاره ای کند تا اینکه عباس به سید کامل اطمینان کامل پیدا کرد. بالاخره روزی سید کامل موضوع دفن شهید سید محمد باقر صدر را مطرح کرد. عباس گفت، «بله، من او را دفن کردم و محل قبر او را می دانم.» و او را سر قبر ایشان برد و گفت، «اینجا قبر شهید صدر است.» سید کامل هر روز به منظور زیارت شهید صدر به قبر ایشان که در وسط خیابان قرار داشت، رفت وآمد می کرد. سپس سید کامل در مورد انتقال جسد مطهر با قبر کن هماهنگی کرد و بدین منظور قطعه زمینی را به مساحت 50 متر مربع در منطقه وادی السلام که دور از انظار بود، تهیه کرد که متعلق به شخصی به نام جابر مکاوی حلی بود. سپس موضوع توسط سید کمال، نزد آیت الله العظمی سید حسین آل بحرالعلوم، بدون ذکر نام شهید و به عنوان یک روحانی که جسد وی در وسط خیابان قرار گرفته است ؛ مطرح شد که آیا انتقال جسد وی جایز است یا نه ؟ سید حسین آل بحرالعلوم دستور انتقال جسد را داد ؛ حتی اگر مربوط به شهید محمد باقر صدر باشد.
سپس سید کامل موضوع انتقال جسد شهید صدر را به آقای سید رحیم شوکی اطلاع داد و همچنین موضوع را به آقای محمد صالح حکیم، برادر مرجع دینی آقای محمد سعید حکیم، اطلاع داد که وی دستور انتقال آن را داد. سپس سید کامل هر گونه اقدام لازم همراه با هوشیاری و احتیاط را اتخاذ کرد تا در وقت مناسب، زمینه انتقال جسد فراهم شود. بدین منظور سردابی یکنفره را در مقبره فوق الذکر تهیه کرد و قبل از آن، جسد مطهر، برای طواف به حرم حضرت علی بن ابی طالب (ع) حمل شد و فقط دو نفر از اهالی مسیب که از محبین سید شهید بودند؛ همراه سید کامل در مراسم تشییع شرکت کردند. جریان انتقال جسدی در سال 1994 اتفاق افتاد. در این عمل شجاعانه قبر کن دیگری به نام زهیر عمیدی از طرف دایی خود سید کمال مأموریت یافت تا مراقب دار و دسته رژیم سرنگون شده در منطقه خیابان و اطراف صحن شریف حیدری باشد. پیکر سید شهید بر روی ماشین که یک کرونای سفید و متعلق به سید حسین بحرالعلوم بود و آقای کامل عبیدی رانندگی می کرد ؛ گذاشته شد.
پس از طواف جسد، از مرقد حضرت امیرالمؤمنین (ع) به قبرستان جدید رفتند و جسد در آنجا دفن شد. طی عملیات دفن جسد، نمونه ای از خاک آغشته به خون مطهر شهید و قطعه های کوچکی از پنبه که در اطراف جسد شریف بود؛ برداشته شد.همچنین پارچه ای که روی تابوت گذاشته شد ؛ هدیه ای از هند بود. سپس قبر ایشان توسط سید کامل و خواهر زاده ایشان، سید زهیر عمیدی بنا شد، ولی نام شهید، روی قبر نوشته نشد و سید کامل، نام پدر خویش، سید محمدعلی عمیدی را به عنوان صاحب قبر نوشت. سید کامل بار دیگر به همراه خواهرزاده اش زهیر عمیدی از طرف حاج علی عبدالله حلی مأموریت یافت قطعه های مجاور را با پول ایشان برای مرقد سید شهید با قیمت چند برابر خریداری کند. سپس سید کامل به خواهرزاده اش قبر کن سید زهیر عمیدی آمد و به او گفت آیا می توانی پیکر سید شهید را خارج کنی تا بتوانیم آن را مخفی نگه داریم و افراد قبلی که در عملیات دفن آن در سال 1994 حضور داشتند ؛ محل دفن جدید را ندانند؛ چون وضع ما خطرناک تر شده است.
به همین منظور، آنها قبر دیگری را کنار قبر سید مربوط به سال 1994 کندند. آنها در روز بعد با لوازم کافی برای انتقال جسد آمدند و به همراه آنان یک عکاس از بغداد به نام محمد هانوو حاج عبدابورسول و یک کارگر به نام علی سید حسن عمیدی که نمی دانست چه کسی قرار است دفن شود،آمده بودند. سپس درب قبر را به منظور انتقال جسد باز کردند. سید زهیر عمیدی و داییش سید کامل با تعجب ابرهای پراکنده ای را روی جسد مطهر مشاهده کردند. سپس سید زهیر به همرا داییش وارد قبر شدند و پیکر مطهر را مشاهده کردند که پس از 17 سال هنوز سالم و کامل باقی مانده بود. هنگام باز کردن کفن و کنار گذاشتن پنبه ها، علائم زیر توسط قبر کن، روی جسد سید شهید مشاهده شد:
1 ذبح از پشت گردن
2 نصف محاسن شریف سوخته بود.
3 ـیک شکاف بر روی ابروی راست وی وجود داشت.
4 سه ضربه چاقو بر روی سینه شریف خورده بود.
پس از آن مراسم کفن شروع شد و نمونه هائی از کفن قبلی و قطعه ای از پنبه ها را که بر روی جسد مطهر گذاشته شده بود ؛ برداشتند. سپس سید کمال عمیدی از سید زهیر عمیدی خواست جای اثر دستبندها را جستجو کند.در این هنگام سید زهیر عمیدی انگشتری را در انگشت کوچک دست راست پیدا کرد و به سید کامل داد. جریان دفن و مخفی ساختن قبر تا روز 2003/4/9 میلادی، یعنی روز سقوط رژیم دیکتاتوری صدام ادامه داشت. سپس سیده ام جعفر،همسر سید شهید به سید کامل دستور داد تا قبر شهید را به این طور کامل بنا کند و به مردم نشان دهد و مبالغ لازم برای این کار را نیز پرداخت کرد.تذکر: به اطلاع می رسانم که در طی عملیات انتقال شهید در سال 1994، حتی قبل از سقوط رژیم کافر صدامی به چند ماه، همسر شهید به اتفاق دخترانش بدون اطلاع کسی به اتفاق سید کامل عمیدی به زیارت قبر شهید می رفت. همچنین به اطلاع سید جعفر فرزند سید محمد باقر صدر و سید مصطفی فرزند شهید دوم محمد صادق صدر انجام گرفته است. خداوند را به خاطر انجام این کار شکر و سپاس می کنیم. و هو ولی التوفیق و انا لله و انا اله راجعون».
«این نوشته را حرف به حرف در عصر چهارشنبه 5/جمادی الاول /1425 مصادف با 2004/6/23 همراه با خواهر زاده ام سید حسین فرزند شهید علی حبل المتین نقل کرده ام.
سید محمد غروی
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
ادامه دارد...