بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
درباره نقش آقای احمدینژاد در اعتراضات سخنانی مطرح
شد و حداقل شاهد بودیم که ایشان چندان در جریان اعتراضها سعی در ایجاد
آرامش نداشتند و پیش و پس ازآن نیز شاهد نامهنگاریها و اقدامات عجیبی از
سوی وی هستیم. نظرتان درباره اقدامات سیاسی اخیر احمدینژاد چیست؟
(با خنده) چه بگویم؟!
تحلیل شما به عنوان یک فرد مستقل چیست؟ ایشان یک نامه
مینویسد و تلویحا میگوید کل کشور را تعطیل کنید. اینکه درخواست برکناری
رییس قوه قضاییه را مطرح کرده و همزمان میگوید انتخابات زودهنگام مجلس و
دولت برگزار شود. هدف و انگیزه سیاسی طرح این مسائل چه میتواند باشد؟
واقعا نمیدانم چه بگویم. (سکوت) ما آقای احمدینژاد را از
سال ٨٤ میشناختیم و همان زمان اعلام موضع کردیم، حال بقیه به آنچه ما آن
زمان میگفتیم، رسیدهاند. نمیدانم. ما در این موقعیت
بهدنبال سرزنش افراد نیستیم. اما کاش آسیبشناسی شود که چه اتفاقی میافتد
که چنین افرادی در کشور رشد یافته و به اینجا میرسند.
چرا با احمدینژاد برخوردی نمیشود؟
اینکه چرا با او برخورد نمیشود، حقیقتا اطلاع ندارم.
آقای باهنر اخیرا از عزمی برای برخورد صحبت کرده بود.
بنده هم فرمایشات ایشان را دیدم اما واقعا خبر ندارم که آیا
قرار است برخورد شود یا خیر. برخی هم میگویند خود احمدینژاد نیز دوست
دارد با وی برخورد شود. یعنی بدش نمیآید که مورد برخورد قرار گیرد.
هدفش چیست؟ چرا بدش نمیآید مورد برخورد قرار گیرد؟
شما اگر به روند فعالیت احمدینژاد نگاه کنید، در دوره اول
ریاستجمهوری و در دور دوم متفاوت است. بعد سکوتی را پشت سر گذاشت و سپس
سعی کرد با بالارفتن از نردبام نظام مسوولیت بگیرد. این استراتژی
احمدینژاد بود اما یکباره این نردبام شکست. یعنی مقام معظم رهبری ایشان را
خواستند و گفتند که صلاح نیست در انتخابات شرکت کنید. شورای نگهبان بر
همین اساس یا مسائل دیگر ایشان را رد کرد. درنتیجه به این جمعبندی رسیدند
که با ساختار فعلی قدرت نمیتوانند از نردبام نظام و قدرت بالا بروند.
بنابر این باید بهسراغ جایگزین بروند. جایگزین در گام نخست نزدیک شدن به
اصلاحطلبان بود. به نظرم در نامهای که مشایی به آقای خاتمی نوشت، خط مشی
جدید را نشان داد. من این نامه را ٨-٧ بار خواندم و همان زمان هم برای برخی
دوستانم، تحلیل کردم. گفتم این مانیفست جدید و مانیفست تغییر است و یعنی
حرکت به سمت اصلاحطلبان. البته اصلاحطلبان هوشیاری نشان داده و راه
ندادند. درنتیجه میدانی برای احمدینژاد باز نشد و این جریان احساس کرد
باید به سراغ کف جامعه برود و بهسراغ نارضایتیها برود و نارضایتیهای
جامعه را نمایندگی کند. به نظرم حرفی که آقای عباس عبدی مطرح کرد، دور از
ذهن نیست که اینها تصوراتی نیز درباره آینده نظام داشته و دارند و
میخواهند جایگاه و آیندهشان را در تحلیلی که میکنند، به نوعی تثبیت
کنند. همه این رفتارهای اخیر احمدینژاد را میتوان در این راستا تحلیل
کرد.
تحلیل جریان احمدینژاد درباره آینده سیاسی نظام و جایگاه خودشان در آن چیست؟
به نظرم تحلیلشان غلط است. مسیر، مسیر غلطی است. به این دلیل
که همه ما باید بدانیم که اگر من، به عنوان کاظم جلالی دارای نام و نشان
اندکی هستم، رهاورد همین نظام جمهوری اسلامی است و از همین ساختار قدرت
بالا آمدهام. مطلب دوم اینکه اگر به این ساختار قدرت ایرادی داریم، باید
بدانیم که این خانه خودمان است و باید در چارچوبهای نظام و قانون اساسی
اصلاحات لازم را انجام دهیم. نکته سوم هم اینکه کشور دچار مخاطرات و مشکلات
بسیاری است و همه باید کمک کنیم. امروز هر کسی با هر تفکری باید بداند در
موضوع اقتصاد و اشتغال، برای حل مشکلات معیشتی و بیکاری باید به دولت کمک
کند. دولت وسط میدان است. فرقی هم ندارد و در گذشته نیز باید به دولتها
کمک میکردیم. اینکه بیاییم، فریاد بزنیم و کارهایی که در زمان مسوولیتمان
قادر به حل بخشهایی از آن بودیم را به گردن دیگران بیندازیم و نوعی دیگر
جلوه دهیم، رفتاری صادقانه نیست. مردم ایران هم رفتار صادقانه را
برمیتابند. البته ممکن است تحت هیجانات سیاسی در مقطعی، احساساتی شده و
نوع دیگری رفتار کنند اما این احساسات تمام میشود. شما سیل هیجانات را از
سال ٨٤ تا به امروز ببینید که از کجا به کجا رفت.
45302